عصر امام صادق(علیه السلام)

امام صادق (علیه السلام) در عصری می‏زیست که جامعه، علاوه بر دست به گریبان بودن با امواج کینه و ستم امویان، با آشفتگی‏های فکری و عقیدتی نیز درگیر بود. علاوه بر این، در آن دوران به دلیل مراقبت‏های شدیدی که از طرف بنی‏امیه اعمال می‏شد، کسی جز با مخفی‏کاری و تقیه نمی‏توانست با اهل بیت (علیه السلام) رابطه برقرار کند.

 

اما در فاصله فروپاشی دولت اموی تا تثبیت دولت عباسی، مجالی برای امام صادق (علیه السلام) فراهم آمد و ایشان با نهایت استفاده از این فرصت مناسب، جنبش علمی ـ فرهنگی تشیع را طرح‏ریزی نموده و دانشگاه و مکتب خویش را بنیان نهاد تا به وظیفه ی خویش عمل کرده، احکام دین را تبلیغ و تبیین نماید.

 

علم امام صادق(علیه السلام)

امام صادق (علیه السلام) از نظر فضل و دانش بر دیگران ـ از جمله بر برادرانش ـ برتری داشت و همه جا از ایشان به عظمت یاد شده است. اهل سنت، علوم و اطلاعات بسیاری از آن حضرت نقل کرده‏اند و طالبان علم و دانش از اطراف و اکناف برای درک فیض کمالات، او بر در سرای او بار می‏افکندند.

 

دانشمندان به اندازه‏ای که از خرمن فضایل او استفاده کرده‏اند، از هیچیک از اهل‏بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) او بهره‏مند نشده‏اند. همچنین ناقلان آثار و مطلعان اخبار به قدری که از آثار و اخبار او نقل کرده‏اند از دیگری کسب اطلاع ننموده‏اند.(۱)

 

سرچشمه علوم مختلف

در زمان امام صادق (علیه السلام)، نهضت‏های فرهنگی زیادی وجود داشت که بسیاری از آنها اسلام را تهدید می‏کردند. مثلا"زنادقه"ـ یعنی منکران خدا، دین و پیغمبر ـ در این زمان ظهور کردند. یا"مسئله تصوف"به شکل جدیدی پدید آمده بود. همچنین فقهایی روی کار آمده بودند که فقه را بر اساس منابع غیرصحیح ـ مثل رأی و قیاس ـ استنباط می‏کردند. نتیجه اینکه اختلاف فکری شدیدی که در این برهه در دنیای اسلام پدید آمده بود، نظیرش یافت نشده است.(۲)

 

در این شرایط، امام صادق (علیه السلام) با تمام قوا، با همه‏ی این جریانهای فکری مختلف برخورد کرد.

 

مکتب امام صادق(علیه السلام) دانشگاه بزرگی بود که با حضور عالمان بزرگ رشته‏های حدیث، تفسیر، حکمت و... زینت یافته بود و در حوزه درس ایشان، غالباً دو هزار تن و گاه حتی تا چهار هزار نفر شرکت می‏کردند. کسانی که در جلسات درس ایشان حضور می‏یافتند، دانش‏طلبان و راویان حدیث بودند که از جاهای دور می‌آمدند. هرگاه مراقبت و کنترل برطرف می‏شد، کوفه، بصره، واسط و حجاز، نخبگان خود را به مدینه و دانشگاه امام صادق (علیه السلام) گسیل می‏داشتند.(۳)

 

قرائت قرآن

در این زمان، در زمینه تفسیر قرآن و قرایت آیات قرآنی بحثهایی آغاز شد و طبقه ای به نام «قرّاء» به وجود آمد که قرآن را قرایت می‏کردند و کلمات قرآن را به به مردم می‏آموختند. (۴)

 

امام صادق(علیه السلام) با مباحثه درباره قرایت آیات قرآن و تفسیر آیات قرآن و نیز با تربیت شاگردان خود شیوه صحیح قرایت و تفسیر را تبیین فرمودند. «ابان بن تغلب» و پس از او «حمزة بن حبیب» که از شاگردان و اصحاب امام صادق (علیه السلام) هستند، اولین تدوین کنندگان قرآات هستند. (۵)

 

تفسیر قرآن

در تفسیر و بیان معانی قرآن نیز بازار مباحثه داغ بود و در حوزه حدیث و روایاتی که از پیغمبر رسیده بود نیز، اوضاع به همین منوال بود. (۶)

 

فقه

نحله‌های فقهی نیز در این دوره پدید آمده بودند، در مراکز مختلف، طبقاتی به نام «فقها» به وجود آمده بودند و جنگ عقایدی در زمینه فقهی نیز ایجاد شده بود. (۷)

 

ابان بن تغلب علاوه بر علم به وجوة قرایت، در علم تفسیر، حدیث، فقه، لغت و نحو، امام زمان خود بوده است. او ۳۰ هزار حدیث از امام صادق (علیه السلام) حفظ داشت و تصانیف بسیاری از جمله (تفسیر غریب القرآن) (کتاب فضایل) (کتاب احوال صفین) از اوست.(۸) همچنین کتابهای معانی القرآن، کتاب القراآت و کتاب من الاصول فی الروایه علی مذهب الشیعه از جمله تألیفات وی به شمار می‌رود.(۹)

 

گذشته از این، هم اکنون روایات فقهی امام صادق(علیه السلام) در کتب اربعه ("تهذیب"و"استبصار"شیخ طوسی،"کافی"کلینی و"من لایحضره الفقیه"شیخ صدوق)، گردآوری شده است.

 

کلام

از بحثهای دیگری که در این زمان ایجاد شد، بحثهای کلامی بود. متکلمین در اصول عقاید (توحید، ذات و صفات خدا و...) و مسائل اصولی (جبر، اختیار، قضا و قدر) بحث می‌کردند. (۱۰)

 

از آن حضرت در علم کلام و رد دهریون، روایات بی شماری نقل شده است، کتاب توحید مفضل برای نمونه ای از این باب کافی است.(۱۱) ابوعبدالله جعفی کوفی، معروف به «مفضل» از اصحاب امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) بود. مقام علمی و دانش غیر قابل انکار او در موضوع توحید، گروهی (حاسدان) را بر آن داشت تا او را دارای اعتقاد نادرست و نقل ناروا خوانند، در حالیکه دانشمندان مشهوری چون شیخ طوسی در کتاب رجال خود و شیخ مفید در کتاب ارشادش، او را از یاران بزرگ و مورد اعتماد امام صادق (علیه السلام) دانسته‏اند. کتاب توحید مفضل رساله ای مذهبی و کلامی به زبان عربی بوده و مشهورترین رساله ای است که بیانات امام صادق (علیه السلام) را درباره توحید خداوند و اثبات ذات باری تعالی جمع آوری نموده است، این رساله جایگاه علمی مفضل را نشان می‌دهد.

 

عبدالله بن فضل هاشمی گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم که مفضل وارد شد. همین که چشم امام به او افتاد، تبسمی نموده و فرمودند: «نزد من بیا ای مفضل، به خدا قسم تو را دوست دارم و دوستان تو را نیز دوست دارم. اگر تمام اصحاب من معرفت تو را داشته باشند، دو نفر با یکدیگر اختلاف نخواهند داشت». مفضل عرض کرد: «یا بن رسول الله گمان می‌کنم جایگاه مرا خیلی بالا بردید». حضرت فرمودند: «اینگونه نیست، بلکه من تو را در منزلت و جایگاهی قرار دادم که خداوند تو را در آن منزلت قرار داده است».(۱۲)

 

اصول فقه

همچنین از پاسخهای آن حضرت در خصوص سؤالات فقهی و غیره کتابهای فراوان و ارزشمندی تدوین شده است. اصول مهم و اساسی علم اصول فقه از آن حضرت فرا گرفته شده و چهارصد تألیف از چهارصد نویسنده درباره پاسخهای آن حضرت در زمینه سؤالات اصول فقه پدید آمده که به نام الاصول الاربعمایه مشهور است.(۱۳)

 

آثار به جای مانده در زمینه حدیث از امام صادق (علیه السلام) بیشتر از سایر معصومین است. هیچ کتاب فقهی، حدیثی و تفسیری شیعه نمی‌تواند از کلام امام صادق (علیه السلام) خالی باشد.

 

شاگردی بزرگان اهل سنت نزد امام صادق(علیه السلام)

حضور در دانشگاه امام صادق (علیه السلام) فقط مخصوص شیعیان نبود، بلکه رهبران برجسته اهل سنت در عرصه حدیث مانند ابوحنیفه، مالک بن انس، سفیان بن ثوری، سفیان بن عیینه، یحیی بن سعید، فضیل بن عیاض که خود پیشوای مذاهب و از حافظان حدیث مورد اعتماد بودند.(۱۴)

 

«نعمان بن ثابت» معروف به"ابوحنیفه"پیشوای مذهبی حنفی است. این سخن از وی مشهور است که: «کسی را داناتر از جعفر بن محمد ندیدم» و نیز: «اگر آن ۲ سالی که از جعفر استفاده علمی کردم نبود، هلاک شده بودم». وی ۲ سال متوالی در مدینه بود و از امام بهره مند شد.

 

«مالک بن انس» پیشوای مذهب مالکی نیز رابطه کاملی با امام داشت و از او حدیث نقل کرده است. این گفته اوست که: «کسی را از جعفر بن محمد برتر ندیدم».(۱۵)

 

از دیگر شاگردان آن حضرت در فقه و حدیث و کلام می‌توان به زرارة بن امین، مؤمن الطاق، معلّی بن خنیس، هشام بن حکم و هشام بن سالم اشاره کرد، که هر کدام استاد برجسته و پایه گذار علوم گوناگون شده و کتابهایی برای نسل‌های آینده تألیف نمودند.

 

هشام بن حکم در بحث و مناظره و علم کلام نبوغ و در این فن بر دیگران برتری داشت. او از متکلمین شیعه و از کسانی بود که بحث درباره امامت را می‌شکافت. او در علم کلام ماهر و حاضر جواب بود.(۱۶)

 

هشام کتابهای بسیار نوشت و با علمای ادیان و مذاهب مباحثه‌های جالبی انجام داد. از جمله کتابهای او می‌توان به کتاب الامامة، کتاب الرد علی زنادقه، کتاب التوحید، کتاب اختلاف الناس فی الافاقه، کتاب الرد علی المعتزله فی طلحه و الزبیر اشاره نمود..(۱۷)

 

یکی دیگر از علومی که از محضر امام صادق (علیه السلام) نشأت گرفته است و بعداً در سایر مناطق رشد و توسعه یافت، علم شیمی است.

 

جابر بن حیان کفی، شاگر ممتاز و شایسته ایشان در این علم بود. ابن ندیم در الفهرست از جابربن حیان یاد کرده و در حدود صد و پنجاه کتاب به او نسبت می‌دهد که بیشتر آنها در علوم عقلی، کیمیا (شیمی)، خواص طبایع اشیاء است.

 

این خلکان نیز معتقد است که جابر شیمیدان و شاگرد امام صادق (علیه السلام) بوده است.(۱۸)

 

تشویق به تفکر

یکی دیگر از نقاط قوت روشن امام صادق (علیه السلام) در تبیین دین، ارزش قایل بودن بر تعقل و تفکر است. با رجوع به کتابهای حدیث شیعه می‌توان مشاهده کرد که اولین مبحث عنوان (کتاب العقل و الجهل) می‌باشد و پس از آن وارد (کتاب التوحید) می‌شویم.

 

در صورتی که در تمام کتب حدیث اهل سنت: صحیح بخاری و مسلم، جامع ترمزی، سنن ابی داوود و صحیح سنایی، جز مسائل فرعی و احکام چیز دیگری نمی‌یابیم.

 

در مکتب شیعه صدها و بلکه هزارها بحث در باب توحید و صفات خدا و شؤون الهی، قضا و قدر و جبر و اختیار و مسائل تعقلی مطرح است که در کتب دیگر مطرح نشده است.

 

همه اینها موجب شده است که امام صادق (علیه السلام) را اولین کسی بدانیم که در دنیای اسالم، مدارس عقلی – فلسفی را تأسیس کرده است.(۱۹)

 

نتیجه

امام صادق (علیه السلام) در طول ۳۴ سال امامت با برکتشان با نشر روایات و تعالیم اسلامی، تدریس رشته‏های گوناگون علوم و تربیت شاگردان بسیاری به مبارزه با عقاید و مکتبهای باطل و منحرف برخاست. ایشان با پاسخ و شبهه‌های گوناگون و از بین بردن افکار الحادی کوشید تا اندیشه‌های منحرف را اصلاح کند. وظیفه‏ی الهی خویش را در محورهای علمی – فرهنگی به انجام برساند.

 

او عقاید ناب اسلام محمدی را آشکار ساخت و پویایی و پیشرفت مذهب تشیع مرهون زحمات بی دریغ این پیشوای بزرگ است.

 

 

پی‏‌نوشت‌‏ها:

۱. شیخ مفید؛ الارشاد؛ ترجمه و شرح محمد باقر ساعدی خراسانی؛ تهران: کتاب‌فروشی اسلامیه، ۱۳۵۱.

۲. مرتضی مطهری؛ سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام؛ قم: انتشارات صدرا، ۱۳۶۷؛ چاپ اول، ص ۱۳۷-۱۳۸

۳. اسد حیدر؛ امام صادق و مذاهب چهارگانه؛ ترجمه حسن یوسفی اشکوری؛ تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۹؛ چاپ اول؛ ج ۱ ص ۵۹

۴. مرتضی مطهری؛ همان، ص ۱۴۴

۵. سید محمد باقر حجتی؛ پژوهشی در تاریخ قرآن؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۶؛ چاپ چهارم؛ ص ۳۱۱

۶. مرتضی مطهری؛ همان.

۷. تقی الدین الحسن بن علی بن داود حلّی؛ کتاب الرجال؛ نجف: نشر حیدریه؛ ص ۲۹

۸. مرتضی مطهری؛ همان، ص ۱۴۵ و ۱۴۶.

۹. محمد بن اسحاق بن ندیم؛ الفهرست؛ ترجمه محمدرضا تجدد؛ تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۸۱؛ چاپ اول، ص ۴۰۳

۱۰. مرتضی مطهری؛ همان.

۱۱. سید محسن امین؛ سیره معصومان؛ ترجمه علی حجتی کرمانی؛ تهران: سروش، ۱۳۷۴؛ چاپ اول؛ جلد ششم؛ ص ۶۷

۱۲. شیخ محد باقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ بیروت: داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳هـ؛ چاپ سوم؛ جلد ۴۷؛ ص ۳۹۵.

۱۳. سید محسن امین؛ همان؛ ص ۶۷.

۱۴. اسد حیدر؛ همان، ص ۱۰۰.

۱۵. اسد حیدر؛ همان، ص ۱۰۰.

۱۶. محمد بن اسحاق بن ندیم؛ همان، ص ۳۲۷

۱۷. محمد بن اسحاق بن ندیم؛ همان، ص ۳۲۸

۱۸. مرتضی مطهری؛ همان، ص ۱۵۷

۱۹. مرتضی مطهری؛ همان، ص ۱۵۵

 

/



ابنا