متن شبهه:
شیعیان ادعا میکنند که بعد از وفات پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- همه اصحاب مرتد شده اند، به جز چند نفری که بر اسلام باقی مانده اند، به آنها میگوییم که مرتد به علت شبهه یا شهوتی مرتد میشود. و معلوم است که شبهات در صدر اسلام قویتر بودند، پس کسانی که در دوران ضعف اسلام ایمانشان چون کوهها بود؛ چگونه بعد از پیروزی و ظهور نشانههای اسلام و گسترش اسلام ضعیف خواهد شد؟!
اما درباره شهوت ها و امیال باید گفت: آنان که اموال و خانه و دیارشان را به خاطر خدا و پیامبرش به میل خود ترک گفتند، چگونه میتوان گفت که آنها به خاطر دوست داشتنی ها و شهوتهایی که خودشان آن را ترک کرده بودند مرتد شدند؟! و باید دانست که مرتد شدن اصحاب نزد شیعه در مهمترین ارکان ایمان که امامت است به شمار میآید.
سوال را مجدد با دقت بیشتر و بصورت جزء به جزء مطرح میکنیم
"شیعیان ادعا میکنند که بعد از وفات پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- همه اصحاب مرتد شده اند به جز چند نفری که بر اسلام باقی مانده اند...."
حداقل دو نکته و ایراد بر جمله اول شما وارد است:
۱- میگویید: ارتداد، ادعای شیعیان است.
۲- میگویید: همه از اسلام برگشتند.
توضیح:
۱- میگویید ارتداد، ادعای شیعیان است.
دوست نگارنده، اشتباه میکنید. اگر بروید کتابهای خودتان را مطالعه بفرمایید، خواهید دید در آنجا رد پای ارتداد - آن هم ارتداد از اسلام - اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.
به ذکر نمونههایی از ارتداد که در کتب خودتان ازجمله کتاب الاعتصام بخاری باب الاقتداء بسنن رسول الله. و کتاب البدایة والنهایة میپردازیم:
• قبیله اسد و غطفان به رهبری طلیعة الأسدی مرتد شدند.
• قبیله کنده و اطرافیان آن به رهبری الأشعث بن قیس الکندی مرتد شدند و قبیله مذحج و اطرافیان آن به رهبری الأسود العنسی مرتد شدند.
• بنو حنیفه به رهبری مسیلمة الکذاب مرتد شدند.
• قبیله سلیم مرتد شدند و الفجاءه آنان را رهبری میکرد
• و بنو تمیم همراه با سجاح تغلبیه مرتد شدند.
• ابوبکر تصمیم گرفت با مرتدان و کسانی که از دادن زکات اموال خود اباء ورزیده بودند بجنگد، اصحاب در این مورد با ابوبکر سخن گفتند و از او خواستند که با مرتدان نجنگد، زیرا مدینه و اهل آن در خطر قرار دارند، اما ابوبکر نپذیرفت.....
• ابوبکر لشکری به فرماندهی خالد بن الولید به سوی طلیعه بن خویلد اسدی فرستاد، خالد بعد از شکست طلیحه، به سراغ مالک بن نویره رفت.
و عکرمه بن ابی جهل را بسوی مسیلمه فرستاد و سپس شرحبیل بن حسنه را به دنبال وی فرستاد.
و خالد بن سعید بن العاص را به سوی شام فرستاد.
و عمر بن العاص را به سوی قبیله قضاعه و ودیعه و الحارث فرستاد.
و العلاء بن الحضرمی را به همراه لشکری به سوی بحرین فرستاد.
... و حذیفة بن محصن غطفانی را بعنوان امیر لشکری مقرر نمود و او را فرمان داد تا با اهل دبا و عرفجه و هرثمه بجنگد.
و طرفه بن حاجب را به جنگ بنی سلیم و هوا دارانشان از قبیله هوازن فرستاد.
و سوید بن مقرن را به منطقه تهامه در یمن فرستاد.
... و ابوبکر الصدیق به مدینه بازگشت و برای هر یک نامهای نوشت که از این است:
بسم الله الرحمن الرحیم از ابوبکر خلیفه پیامبر خدا به همه کسانی که نامهای به آنها میرسد عامه و خاصه، آنان که مسلمان شدهاند و اینک از اسلام بازگشتهاند
(نکته جالب توجه اینکه ابوبکر بعد از اعزام افراد به مناطق وقبایل مختلف نامه ای مینویسد که ارتداد قبایل و آن هم ارتداد از اسلام را میرساند)
• ... و به من (ابوبکر) خبر رسیده است که بعضی از شما بعد از آنکه به اسلام اقرار کرده و به آن عمل کرده فریب خورده و از روی جاهلیت دعوت شیطان را پذیرفته و از دین خود برگشتهاند.....
• ارتداد اهل البحرین: اهل بحرین مرتد شدند و منذر بن نعمان را بعنوان پادشاه خود تعیین کردند و میگفتند: اگر محمد[صلی الله علیه و آله] پیامبر میبود نمیمرد، و به جزروستایی که به آن جواثا گفته میشد همه مرتد شدند
بنابراین معلوم است جامعه گل و بلبلی که همه مومن و مسلمان باشند و شما متصور آن هستید وجود نداشته است. شما خودتان میگویید که جامعه دچار ارتداد شده بود، آن هم ارتداد از اسلام.آنگونه که به خاطر این ادعا و این ارتداد ابوبکر لشکرکشی ها کرد.حال آنکه سخن شیعه این نیست که مردم آن روزگار از اسلام مرتد شدند.بلکه سخن آن است که ارتداد آنها روی برگرداندن از عهد و پیمانی بود که خودشان با رسول خداصلی الله علیه و آله بسته بودند، که توضیح این مطلب را در ادامه همین سطور خواهیم گفت.
۲- میگویید: همه از اسلام برگشتند.
الف: میگوییم شیعه معتقد است که ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِیِّ إِلَّا ثَلَاثَةَ ....
اما شما از کجای این حدیث نتیجه گرفتید که همه از اسلام برگشتند خوب دقت کنید اصراری که شبهه کننده دارد این است که بگوید همه از اسلام برگشتند.
آیا ارتد الناس عن الاسلام آمده است؟ یعنی همه از اسلام برگشتند؟همه منکر خدا ورسول شدند؟ همه گبر و بت برست شدند یا یهودی و مسیحی شدند؟ مسلما شیعه برخلاف ادعای شما (که در بالا آمد) این را نمیگوید،یعنی ارتداد مردم را از دین و اسلام نمیداند.
بلکه شیعه به غدیر و پیمانی که رسول خدا در روز غدیر از مردم بر ولایت و وصایت امیر المومنین علیه السلام گرفت، معتقد است و اعتقاد دارد که مردم در غدیر خم بیعت بستند، که علی وصی و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله است اما بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله این پیمان را شکستند.
بنابراین ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِیِّ عن الولایه، یعنی مردم برگشتند، از پیمان و بیعتی که بر ولایت امیر المومنین علیه السلام بسته بودند. همه مردم بجز چند نفر، از بیعتی که داشتند برگشتند. پس شیعه بر خلاف شما که قایلید جمع کثیری مرتد از اسلام شدند معتقد است که ارتداد از قبول ولایت امیر المومنین علیه السلام بوده است و ارتداد از اسلام نبوده است.
(که صد البته خطر ارتداد از اسلام هم میرفت و سکوت حضرت امیر علیه السلام در غصب خلافت بخاطر خطری بوده که اسلام و کلمه توحید را تهدید میکرده است)
ب: گویا دوست عزیزی که شبهه را مطرح فرمودند نمیدانند که اسلام یعنی چه وبه چه کسی مسلمان میگویند، و گویا نمیدانند فرق بین اسلام و ایمان چیست.
بد نیست توضیح دهیم اگر شخصی شهادتین بر زبان آورد، او اسلام آورده و مسلمان است و اگر شخصی شهادت بر یگانگی خداوند و رسالت پیامبر نداد او اسلام نیاورده و مسلمان نیست پس حداقلی که شخص با آن مسلمان میشود شهادتین بر زبان آوردن است و اگر کسی دانسته یا ندانسته این را نداشته باشد از اسلام خارج است و مسلمان نیست.
و اما اگر شهادتین گفت و شراب خورد آیا با شراب خوردن از اسلام خارج میشود؟ خیر. اگر بگوید نمیدانستم از احکام اسلام، شراب نخوردن است مسلمانی است که جاهل به احکام و دستورات رسول خداست. کسی شراب خورد یا دزدی کرد فاسق است اما هنوز مسلمان است و حکم مسلمان بر او جاری است، پس صرف شراب خوردن و دزدی کردن و خمس ندادن شخص را از اسلام خارج نمیکند.
او زمانی از اسلام خارج میشود که خدا و رسولش را انکار کند آن هم نه در دل بلکه در ظاهر، یعنی اگر کسی در دل و اعتقاد، خدا و رسولش را منکر باشد اما در ظاهر نماز بخواند روزه بگیرد به دستورات رسول خدا عمل کند و شهادتین هم بگوید این شخص مسلمان منافق است حکم مسلمان بر او جاری است اما منافق است چون شهادت به چیزی میدهد که قبول ندارد و ما در این دنیا موظف به ظاهر هستیم و به مکنونات قلبی افراد حکم نمیکنیم و او را در زمره مسلمانان میدانیم.
در این مورد به قلوب کاری ندارند، شهادتین را که گفتی به تو مسلمان میگویند.پیامبر با این همه منافق هیچ گاه معامله غیر مسلمان نکردند و وقتی منافقین به حج آمدند، پیامبر نفرمودند که کفار نباید داخل مکه شوند ومواجهه با آنها مواجهه مسلمان است.
پس انکار علنی خدا و رسول خدا خروج از اسلام است و انکار خدا و رسول در دل خروج از ایمان، است. وشیعه معتقد است مردم از ایمان خارج شدند چون از دستور پیامبر صلی الله علیه و آله مبنی بر وصایت و ولایت امیر المومنین علیه السلام سر پیچی کردند و آنکه به راستی ایمان دارد هرگز سرپیچی نمیکند و اگر سرپیچی کرد از ایمان خارج است.
ادامه شبهه:
"... مرتد به علت شبه یا شهوتی مرتد میشود. و معلوم است که شبهات در صدر اسلام قویتر بودند، پس کسانی که در دوران ضعف اسلام ایمانشان چون کوهها بود؛ چگونه بعد از پیروزی و ظهور نشانههای اسلام و گسترش اسلام ضعیف خواهند شد؟! اما درباره شهوت ها و امیال باید گفت: آنان که اموال و خانه و دیارشان را به خاطر خدا و پیامبرش به میل خود ترک گفتند، چگونه میتوان گفت که آنها به خاطر دوست داشتنی ها و شهوتهایی که خودشان آن را ترک کرده بودند مرتد شدند؟! و باید دانست که مرتد شدن اصحاب نزد شیعه در مهمترین ارکان ایمان که امامت است به شمار میآید. "
گفته شد: که شبهات در صدر اسلام قوی تر بوده است و اگر از آنجا سالم بدر آمدند حتما بعد از رسول خدا هم سالم میمانند
می گوییم:
اولاَ: قوی بودن شبهه به عدم پاسخ به آن بر میگردد یعنی اگر شبهه ای مطرح شود و کسی نتواند پاسخ دهد میگوییم شبهه قوی ای بوده است به این ترتیب کدام شبهه ی قوی بوده که در حضور حضرت رسول صلی الله علیه و آله جوابی نداشته است و شبهه هر چقدر هم که بزرگ باشد، در مقابل عظمت رسول خداصلی الله علیه و آله کوچک است، پس اینکه درصدر اسلام شبهه قوی تر بوده منتفی است.
ثانیا: دوست ما صدر اسلام را اشتباه گرفته اند، چون صدر اسلام نه به ٢٣ سال حیات رسول الله صلی الله علیه و آله ونه به ١٣ سال هجرت، گفته میشود بلکه صدر اسلام به ۵۰یا ۱۰۰ سال اول تولد اسلام گفته شود.
ثالثا: اگر میگویید مرتدی نبوده جنگهای ابابکر با مرتدان را چگونه پاسخ میدهید یعنی ادعایی کردید که تمام جنگهای ابابکر با مرتدین را زیر سوال بردید شما از یک طرف میگویید بعداز نبی مرتدی نبوده و از یک طرف ابابکر را قهرمانی معرفی میکنید که با مرتدین جنگید و این در کتابهایتان آمده که ما نمونههایی را در بالا آوردیم. پس یا ماجراهای جنگ ابابکر با مرتدین باطل بوده، وبدون جهت شما در تاریخ طرح کردید، و بی جهت او را یک قهرمان در جنگ با مرتدان معرفی کردید، و به اشتباه آیاتی را در این زمینه در شانش آوردید یا اینکه ابابکر با غیر مرتدین جنگیدو مسلمان را به جان مسلمان انداخت.
به این ترتیب یا استدلال شما غلط است یاکسانی که ابابکر با آنها جنگید مرتد نبوده اند وابابکر آن بندگان خدا را اشتباه گرفته بوده است، وبه بهانه ارتداد با یک عده مسلمان جنگیده است؟
خدا از ما بگذرد...
//