آیتالله شیخ یوسف بحرانی
آیتالله شیخ یوسف بحرانی، معروف به صاحب حدایق، در روستایی در کشور بحرین در سال 1107 هجری قمری دیده به جهان گشود. پدرش از علمای بزرگ آن دیار و استادان مبرز بود ولی در کنارتدریس و تحقیق به کار کشاورزی نیز اشتغال داشت و از آن راه امرار معاش میکرد.
تحصیلات و سفرها:
شیخ یوسف بحرانی در ابتدا از محضر پدربزرگ و پدر خود در همان روستای محل ولادت استفاده برد و با مقدمات علوم نقلی و عقلی آشنا شد، زیرا که پدرش در علوم عقلی و ریاضیات نیز استادی شناخته شده بود.
بعد از سالها در اثر حمله ناصبیون و خوارج به بحرین، او و پدرش مجبور به مهاجرت به قطیف عربستان شدند. و بعد از سالها که شیخ یوسف جوانی بیست و چهار ساله بود و بحرین آزاد شد باز به بحرین برگشت و در حدود شش سال از درس حضرت آشیخ احمد بلادی استفاده برد.
بعد از این سالها برای سفر حج به مکه مکرمه مشرف شد و دو سال، کتاب تهذیب شیخ طوسی را از محضر آیتالله شیخ حسین ماحوزی آموخت.
بعد از مدتی باز به بحرین کوچ کرد و بعد از آن برای ادامه تحصیل و یادگیری بیشتر علوم به ایران سفر کرده و در شهر شیراز مستقر شد. در سن چهل سالگی بود که برادران و مادر خود را از بحرین به شیراز دعوت کرد تا برای مدت زیادی در این شهر اقامت گزینند. و در این شهر برای چهارده سال هم مشغول تدریس بود و هم امام جمعه این شهر و همچنین مشغول کار کشاورزی.
اما در سال 1156 هجری قمری وقتی به شیراز حمله شد، این شیخ بزرگوار مجبور شد مادر و برادران را به بحرین فرستاده و خود به فسا مهاجرت کرد و هشت سال در آنجا مشغول تدریس و تحقیق و کشاورزی شد و در همانجا ازدواج کرد. و در همین شهر بود که کتاب معروف و مهم خود را به نام" الحدایق الناضره فی احکام العتره الطاهره"تدوین کرد.
حاکم اشغالگر شیراز در سال 1164 هجری قمری، فسا را نیز اشغال کرد. صاحب حدایق مدتی کوتاه به اصطهبانات سفر کرد و پس از آن به مشهد و قم سفر کرد و پس از زیارت حرم امام رضا و حضرت معصومه به بهبهان رفت و یک ماه در آنجا رحل اقامت افکند. حوزه علمیه بهبهان در آن سالها بسیار فعال بود و به عنوان یکی از مراکز اخباریگری شناخته میشد و مرحوم شیخ یوسف بحرانی صاحب حدایق نیز طبع ملایمی از اخباریگری را دارا بود.
بعد از این ماجرا، آیتالله بحرانی به کربلا معلی کوچ کرد و در آنجا مشغول تدریس و تحقیق شد و تا آخر عمر در آنجا زندگی کرد.
شاگردان:
صاحب حدایق در طول سالیان دراز تدریس، شاگردان بسیاری تربیت نمود. برخی از شاگردان ممتاز او عبارتند از:
میرزای قمی، صاحب کتاب قوانین الاصول، بحرالعلوم، ملا مهدی نراقی، نویسنده جامع السعادات، صاحب ریاض، نویسنده ریاض المسائل و ابوعلی حایری، نویسنده منتهی المقال فی علم الرجال.
آثار
صاحب حدایق در رشتههای مختلف مباحث اسلامی کتاب تدوین کرده است، و قابل توجه است که نثر ایشان نثری بسیار زیبا و دلنشینی است. در اینجا به برخی از کتب ایشان اشاره خواهم کرد:
اجوبه المسائل البحرانیّه. اجوبه المسائل البهبهانیّه. اجوبه المسائل الشیرازیّه. اجوبه السمایل الکازرونیّه. الاربعون حدیثا فی فضایل امیرالمؤمنین. الاسلام و الایمان و انه اقرار باللسان و اعتقاد بالجنان و عمل بالارکان. اعلام القاصدین الی مناهج اصول الدین. انیس الخاطر. تدارک المدارک فی ماهو غافل عنه و تارک. الجمع بین فاطمتین. معراج النبیه فی شرح من لا یحضره الفقیه. النفحات الملکوتیه فی الرد علی الصوفیه. کشکول بحرانی. الخطب مجموعه سخنرانیهای او در شیراز است. و در نهایت کتاب شریف الحدایق الناضره فی احکام العتره الطاهره که در بیست و پنج جلد چاپ شده و یک دوره کامل فقه است.
صاحب حدایق و آیتالله بهبهانی
منش صاحب حدایق تقریبا اخباریگری بود به همین خاطر به کربلا که مهد اخباریگری بود مهاجرت کرد. از طرفی آیتالله بهبهانی از اصولیین مبرز و ساکن نجف اشرف بود.
آیهالله وحید بهبهانی در سال 1159 قمری به کربلا رفت و به مبارزه علمی با اخباریگری پرداخت. بنا بر آنچه در کتب تاریخی آمده است، چند روزی به درس صاحب حدایق حاضر شد. روی در صحن مطهر ایستاد و در جمع عالمان اظهار داشت: من حجت خدا بر شما هستم. اگر شیخ یوسف بحرانیلإ چند روزی کرسی درس خود را در اختیار من قرار دهد، حجتم را بیان خواهم داشت. چون این خبر به شیخ یوسف بحرانی رسید، پیشنهاد وحید بهبهانی را پذیرفت، که در نتیجه دو سوم شاگردان شیخ یوسف بحرانی از اخباریگری روی گردان شده به شیوه اجتهاد واصول روی آوردند.
در باره مباحثات این دو عالم گرانقدر مطالب زیادی هست که به یک نمونه از آنها اشاره میکنم: جناب حاج کریم، فراش صحن مطهر سیدالشهداء میگوید: من در سن بیست سالگی که در صحن خدمت میکردم یک شب منادی صحن ندا داد که درهای حرم بسته میشود، دیدم جناب آقای بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی که با هم مشغول مباحثه علمی بودند از داخل حرم بیرون آمدند و در رواق مطهر ایستادند و باز مشغول مذاکره شدند تا آنکه منادی دوباره ندا داد که درهای صحن بسته میشود. آن دو از درب قبله از صحن خارج شدند و در پشت در به مذاکره خود ادامه دادند، تا اینکه نزدیک صبح که من برای گشودن درهای صحن مطهر امام(علیه السلام) آمدم دیدم هنوز ایستاده مباحثه میکنند. من از دیدن آن حال مبهوت گشتم. پس شیخ یوسف که امام جماعت بود رفت برای نماز و آقای بهبهانی هم عبای خود را پهن کرد و نمازش را خواند و به خانه خود رفت.
وفات
سرانجام این عالم وارسته و استاد مسلم، چهارم ربیع الاول سال 1186 هجری قمری بعد از هفتاد و نه سال زندگی پربار در کربلا معلی از دنیا رفت و در حرم حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) به خاک سپرده شد.
طبق وصیت این عالم الهی، حضرت آیتالله العظمی بهبهانی بر جسد پاک ایشان نماز گذارد. تا برای مخالفان شیعه روشن شود که اختلاف علمی بین این دو عالم موجب دوگانگی در مذهب نیست و این عمل آیتالله شیخ یوسف بحرانی باعث وحدت بیشتر بین شیعیان شد.
منابع:
قصص العلماء، محمد تنکابنی، تهران، کتابفروشی علمیه.
ترجمه روضات الجنات، محمد باقر ساعدی، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
لؤلؤة البحرین، شیخ یوسف بحرانی، نجف، دار النعمان.
تهیه و تنظیم: سید محمد ناظم زاده قمی
سایت ابنا