آیت الله العظمی بروجردی که پس از رحلت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی به مرجعیت تام رسید از فقهای نامداری بود که علاوه بر «فقه» در علوم دیگر از جمله علم الحدیث و رجال شخصیتی برجسته و بی نظیر بشمار میرفت و در این میدان تسلط کاملی بر حدیث و فقه اهل سنت هم داشت.
ایشان این رشته را در «مکتب اصفهان» و سپس «مکتب نجف» در محضر اساتید برجسته آن دوران فرا گرفته بود و بدلیل همین احاطه بر علوم و فقه مذاهب در مسائل خلافی فقهی به «فقه مقارن» ارزش ویژه ای قایل بود و در عمل در حوزه تدریس خود در هر مسئله مهم خلافی اهتمام خاصی به بررسی ادله مذاهب دیگر داشت و شاید در همین رابطه به تصحیح و تجدید چاپ کتاب «الخلاف» مرحوم شیخ طوسی اقدام نمود و حتی در بعضی از اوقات این کتاب را همراه خود به حلقه درس فقه خود میآورد و با استناد به آن کتاب و نظرات شیخ طوسی فضلای حوزه درسی خود را با این مکتب آشنا میساخت و در واقع بدینوسیله موجب میشد که فضلای حوزه مجتهدان آینده دنیای تشیع با کتاب ها و آراء فقهی مذاهب اربعه اهل سنت آشناتر شوند چون چنین عقیده داشتند که فقه یک علم مشترک بین مذاهب اسلامی است که با هم اشتراکات و پیوندهای زیادی دارند و باید از جنبههای مثبت آن بویژه در «مسائل مستحدثه» مانند مسئله بانکداری بیمه تجدید نسل پیوند اعضاء اهداء اعضاء و... در استنباط احکام آنها استفاده لازم به عمل آید.
البته باید اشاره نمود که اصولاً با توجه به تلمّذ بعضی از ائمه اربعه اهل سنت در محضر ائمه هدی علیهم السلام و شرکت و حضور علماء و طلاب شیعه و سنی در محافل درسی یکدیگر این سنت حسنه رجوع به فتاوی فقهای طرفین از دورانهای قدیم ـ به ویژه از عصر علمی امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) تا عصر شهید ثانی و پس از آن ـ ۹۱۰ ق و به بعد ـ ادامه داشته ولی متأسفانه به علت دخالت بعضی از حاکمیتهای سنی یا شیعه در یکی دو قرن اخیر به کنار گذاشته شده بود که با ابتکار آیت الله بروجردی و روش عملی تدریسی وی در حوزه قم ـ و سپس در دیگر حوزه ها ـ مرسوم گردید.
آیت الله بروجردی به این نکته اشاره مینمودند که قدمای فقهاء شیعه مانند شیخ مفید سید مرتضی شیخ طوسی و... همواره به این روش عمل میکردند و سپس استفاده از این روش را به سود جهان اسلام و وحدت مسلمین و نزدیکی علماء شیعه و سنی ـ با شناختی که از آراء و فتاوی همدیگر پیدا میکنند ـ میدانستند.
آقای بروجردی برای تکمیل این روش و گسترش همه جانبه آن بین علماء فریقین بر این باور بودند که باید کتب فقهی شیعه بین علماء اهل سنت توزیع شود تا آنها هم از دامنه وسیع فقه شیعی آگاه شوند و در واقع گامی مثبت در راه ایجاد وحدت و تقریب برداشته شود و برای همین منظور کتاب «المبسوط» شیخ طوسی را توسط علامه محمدتقی قمی به شیخ عبدالمجید سلیم ـ از شیوخ الازهر ـ فرستادند که موجب اعجاب نامبرده گردید و در مراحلی دارالافتا مصر ـ وابسته به الازهر ـ از مبانی فقهی شیعه در صدور فتوی استفاده کردند.
چاپ کتاب «المختصر النافع» محقق حلّی و خلاصه «شرایع الاسلام» و بعد تفسیر «مجمع البیان» در قاهره با همکاری شیخ احمد حسن الباقوری وزیر اوقاف مصر که قبلاً از اعضاء مکتب الارشاد اخوان المسلمین بود گامی دیگر در همین رابطه بود که بی تردید در تغییر روش علماء الازهر و خوش بینی آنان نسبت به شیعه نقش مؤثری داشته است.
آیت الله شیخ محمد واعظ زاده خراسانی از شاگردان برجسته آیت الله بروجردی و دبیر سابق مجمع التقریب در کتاب: «زندگی آیت الله بروجردی» آورده است که در تألیف کتاب: «جامع الاحادیث الفقهیه» که زیر نظر مستقیم آیت الله بروجردی تنظیم میشد و چندین بار تاکنون چاپ شده است آیت الله بروجردی دستور داده بود که در ذیل هر باب فقهی و نقل هر حدیث از ائمه هدی روایات اهل سنت نیز نقل شود تا ضمن آشنایی طلاب ما برادران سنی هم آگاه شوند که چه تعداد حدیث از طریق ائمه ما و آنها نقل شده است و این گامی عملی برای تقریب مذاهب اسلامی است.
مرحوم آیت الله بروجردی برای جلوگیری از گسترش دامنه اختلافات اجازه نمیداد که به مقدسات و ائمه اهل سنت اهانتی روا بشود و حتی آن را حرام میدانست و در موردی آیت الله واعظ زاده خراسانی نقل میکند: «روزی در جلسه تنظیم کتاب حدیث آیت الله بروجردی حضور یافت و با تأسف بیان کرد: کسی آمده کتابی نوشته و به خلفاء اهانت کرده و نام مرا هم در آغاز کتاب خود آورده است وقتی از این امر مطلع شدم دستور دادم که تمام نسخ کتاب را جمع آوری کنند و تا آن سطور حذف نشود اجازه نشر نیابد. ما در چه زمانی زندگی میکنیم این حرفها به جز ضرر و ایجاد عداوت و دشمنی چه فایدهای دارد؟!
اصولاً آیت الله بروجردی برخلاف بعضی از معاصرین که مسئله «خلافت» و «امامت» را به نحو خاصی مطرح میکنند که موجب تشدید اختلافات میگردد معتقد بودند که این مسئله یک امر تاریخی است و روش حضرت علی علیه السلام در مقابل خلفا نشان میدهد که برای مصلحت اسلام نباید به این مسئله دامن زد بلکه باید به فکر مسائل دیگری بود که موجب وحدت مسلمین در مقابل دشمنان گوناگون گردد و حتی خطاب به بعضی از علماء حوزه فرموده بود: «مسأله خلافت امروز مورد نیاز مسلمانان نیست که ما با هم دعوا کنیم. هرچه بوده اکنون یک مسئله تاریخی است آنچه که امروز به حال مسلمانان سودمند است این است که بدانیم احکام را از چه مأخذی باید اخذ کنیم.»
شهید مرتضی مطهری درباره علاقه آیت الله بروجردی به وحدت و تقریب میگوید:
«یکی از مزایای معظم له توجه به علاقه فراوانی بود که به مسأله وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب مذاهب اسلامیه داشت این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود میدانست که سیاست حکام گذشته در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف چه اندازه تأثیر داشته است و هم توجه داشت که در عصر حاضر نیز سیاستهای استعماری از این تفرقه حداکثر استفاده را میکنند و بلکه آن را دامن میزنند و هم توجه داشت که به عدد دوری شیعه از سایر فرق سبب شده است که آن ها شیعه را نشناسند و درباره آنها تصوراتی دور از حقیقت بنمایند.
به این جهات بسیار علاقه مند بود که حسن تفاهمی بین شیعه و سنی برقرار شود که از طرفی وحدت اسلامی که منظور بزرگ این دین مقدس است تأمین گردد و از طرف دیگر شیعه و فقه شیعه و معارف شیعه آن طور که هست به جامعه تسنن که اکثریت مسلمانان را تشکیل میدهند معرفی شود از حسن تصادف چند سال قبل از زعامت و ریاست معظم له که هنوز ایشان در بروجرد بودند «دارالتقریب بین المذاهب اسلامیه» به همت جمعی از روشنفکران سنی و شیعه تأسیس شده و معظم له در دوره زعامت خود تا حد ممکن با این فکر و با این مؤسسه کمک و همکاری کرد. برای اولین بار بعد از چند صد سال بین زعیم روحانی شیعه و زعیم روحانی سنی شیخ عبدالمجید سلیم و بعد از فوت او شیخ محمود شلتوت مفتی حاضر و رییس جامع الازهر روابط دوستانه برقرار شد و نامه مبادله گردید. معظم له عشق و دلباخته این موضوع بود و مرغ دلش برای این موضوع پر میزد عجیب این است که از دو منبع موثق شنیدم که در حادثه قلبی اخیر که منجر به فوت ایشان شد بعد از حمله قلبی اول که عارض شد مدتی بی هوش بوده اند بعد که به هوش آمدند قبل از آنکه توجهی به حال خود بکنند و در این موضوع حرفی بزنند موضوع تقریب مذاهب و وحدت مسلمانان را مطرح میکنند و میگویند من آرزوها در این زمینه داشتم.»
در همین زمینه مرحوم حاج شیخ علی دوانی میگویند:
آیت الله بروجردی از تأسیس و توسعه دارالتقریب حمایت کرد ایشان در درس خارج فقه خود در بعضی مواقع فتاوی علمای عامه را بیان میکرد و میفرمود مسیر تاریخ فقه اسلامی با مطالعه در فتوای علمای عامه روشن تر میشود به همین منظور حاج شیخ محمدتقی قمی را به عنوان نماینده خود در مصر انتخاب نمودند و خود به عنوان یک عالم شیعی در مرکز علمای اهل سنت ـ مصر ـ با رؤسای الازهر ارتباط داشتند و نامه ها مبادله میکردند.
//
گفتگو