آیا مجیدی حق اعتراض داشته است؟
سخنان مجید مجیدی در نشست انجمن روزنامهنگاران مسلمان و اعتراض او به سکوت در مقابل شبهه دکتر سروش نسبت به قرآن، بازتابهای گستردهای داشت و بسیاری موضعگیری نجیبانه او را صدور حکم ارتداد تعبیر کردند. جالب اینجاست که اعتراض به سخنان مجیدی بسیار شدیدتر و وسیع تر از اعتراض به اصل سخنان دکتر سروش بود، به گونهای که پایگاههای خبری فارسی زبان و برخی از وبلاگها پر از نوشتههایی شد که به نوعی تلاش کرده بودند پاسخ مجیدی را بدهند. برخی با توهین و هتاکی، برخی با مرور گذشته و مسخره کردن کارنامه سینمایی او و عدهای نیز با این ادعا که مجیدی حق ندارد درباره شخصیتی چون دکتر سروش نظر بدهد. بدون شک، توهین به شخصیت بیمانندی چون مجید مجیدی نه برای خود او و نه برای دیگران چندان دور از انتظار نبود.
پیش از این به خاطر برخی برخوردهای نادرست که در اعتراض به کتابها و آرای دکتر سروش صورت گرفته بود، مریدانش، معترضان عقاید او را عدهای خشونتطلب مینامیدند که حتی از خواندن و درک کتابهای دکتر سروش هم عاجز هستند. در این شرایط، موضعگیری کاملاً فردی شخصیت مؤثری چون مجید مجیدی ـ که اعتبار داخلی و خارجیاش بیمانند است ـ ضربه سنگینی به جریان روشنفکری تابع دکتر سروش بود و این سیل هتاکی و توهین نتیجه شدت و تأثیر این ضربه است. هر چند شکی نیست که مجیدی کاری به این تقسیمبندیها ندارد و تنها به عنوان یک مسلمان معتقد احساس کرده که باید وارد میدان شود و میدانسته که با این کار خود را در معرض هتاکی تریبونهای این جریان قرار میدهد.
با مطالعه نقدهایی که در این چند روز بر سخنان مجیدی نوشته شده – با حذف توهینها – چند نکته عمده وجود دارد که میتوان پیرامون آن بحث کرد. نخست اینکه معترضان، بحث دکتر سروش را بحث تخصصی دینی نامیدند و با همین حجت نتیجه گرفتهاند که چون مجیدی در این زمینه تخصصی ندارد، حق ورود و موضعگیری در مقابلش را نیز نخواهد داشت. برای پاسخ دادن به این ادعا باید گفت: هر کس با هوش و سواد متوسط، متن کامل مصاحبه را بخواند، شبهه به قرآن و رسول گرامی اسلامی را درمییابد. با این که دکتر سروش، استاد مبهم حرف زدن و مبهم نوشتن است ولی شیطنت «میشل هوبنیک»، خبرنگار رادیو هلند و تلاش او برای روشن کردن منظور گوینده به فهم این مصاحبه کمک میکند. او در مقطعی از مصاحبه با برداشت از سخنان دکتر سروش برای روشنتر کردن منظورش میپرسد: «پس قرآن جنبهای انسانی و بشری دارد؛ این یعنی قرآن خطاپذیر است؟»
دکتر سروش هم بدون اینکه موضعی در برابر این پرسش صریح بگیرد، توضیح میدهد: چون دانش پیامبر اسلام محدود به اطلاعات دوران خود بوده و این اطلاعات محدود بر قرآن تأثیر گذاشته، پس طبیعی است که اشتباهاتی در قرآن وجود داشته باشد. «مخلوق بودن قرآن، خطاپذیر بودن قرآن و تأثیر دانش محدود رسول گرامی اسلام بر قرآن» که آشکارا در متن مصاحبه آمده است، یعنی توهین به قرآن و پیامبر بزرگوار اسلام و هر مسلمانی به حکم شرع وظیفه دارد که اعتراض کند؛ دقیقاً کاری که مجید مجیدی کرده است. مجیدی در مقام یک مسلمان به سخنان سروش اعتراض کرد، نه به عنوان یک فیلسوف. مجیدی سخنان سروش را نقد نکرده، بلکه در مقابل ادعاهای او موضع گرفته است؛ کاری که هر مسلمانی باید انجام دهد. این حق را شرع مقدس برای مسلمانان مجاز شمرده و کسی مثل احمد زید آبادی نمیتواند آن را از مجیدی بگیرد. جالب اینجاست که خود زید آبادی در آغاز مطلبش از اینکه یک بار نگذاشتند در قم سخنرانی کند، گلایه کرده و بعد خودش همین کار را با مجید مجیدی میکند و حکم میدهد که او حق ندارد در این باره سخن بگوید. ادعای احمد زید آبادی مثل این است که اعلام کنند تنها کاریکاتوریستها حق دارند به کاریکاتورهای توهینآمیز اعتراض کنند.
نکته دوم، زمان و شکل ارائه نظریه دکتر سروش است که آن را از دایره بحث تخصصی فقهی و کلامی خارج میکند. هر آدم منصفی میداند که جای طرح بحث فقهی که میتواند باورهای مذهبی، قوانین دینی و حتی نوع زندگی بیش از یک میلیارد مسلمان را زیر و رو کند، در رادیو هلند نیست. بدون شک، دکتر سروش با هوش سیاسیاش خوب میداند که طرح این موضوع در این شرایط و آن هم در گفتوگو با رادیو هلند، چه کمکی میتواند به جریان اروپایی هتاک به مقدسات بکند و این کمک چه سودی برای او در پی خواهد داشت. اگر مجید مجیدی در سخنانش از واژه «دنیا طلب» استفاده کرده، به همین موضوع اشاره دارد. حالا خواهیم دید که به زودی اهدای جایزههای کوچک و بزرگ بنیادهای اروپایی حافظ صلح و حقوق بشر به دکتر سروش آغاز میشود. کسی چه میداند! شاید اعتراض مجیدی و طرح این موضوع در رسانههای ایران سرانجام به سود دکتر سروش تمام شود و به تسریع در روند اهدای این جوایز و افزایش مبلغ آن کمک هم بکند.
مدافعان سروش ادعا میکنند که مجیدی در سخنانش او را تکفیر کرده است. البته احمد زید آبادی، واژه «شبه تکفیر» را به کار برده. اشاره آنها به ابیاتی است که مجیدی در پایان کلامش به نقل از مولانا خوانده است. استفاده مجیدی از شعر مولانا، دقیقاً همان کاری است که دکتر سروش همواره برای اثبات نظریات خود انجام میدهد. او حتی به گونهای بیسابقه در مباحث پیچیده فقهی نیز از اشعار مولانا استفاده میکند. مجیدی هم دقیقاً با تمسک به همین شیوه از قول مولانا، این شعر را نقل میکند. معنای شعر و ارتباط آن به بحثی که توسط دکتر سروش مطرح شده نیز روشن است. این شعر پیش از این در مطلبی که استاد خرمشاهی در نقد ادعاهای سروش نوشت، هم آمده بود، اما کسی او را متهم به تکفیر دکتر سروش نکرد.
پس از تحریر: احمد زید آبادی در مقالهاش، جدا از اینکه به مجیدی به خاطر اظهارنظرش درباره ادعاهای دکتر سروش اعتراض کرده، از اینکه هر صاحب مجلهای به خودش اجازه میدهد و در هر زمینهای، از جمله دین اظهارنظر میکند، انتقاد کرده است. اینکه بسیاری از نویسندگان مطبوعات در حوزههای تخصصیشان نمینویسند، یکی از مشکلات مطبوعات ایران است و من در این مورد با نظر آقای زید آبادی موافقم. کافی است شما نام «احمد زید آبادی» را در اینترنت جستجو کنید و ببینید که وسعت موضوعاتی که او پیرامونشان نوشته و گفتوگو کرده، تا چه میزان است. او یک جا کارشناس خاورمیانه است و درگیری اعراب و اسراییل را نه تنها تحلیل کرده، بلکه پیرامون آن نظریه هم داده است.
در جای دیگر، کارشناس مسائل داخلی ایران است و با تحلیل اوضاع، پیشبینیاش را از تحولات سیاسی ایران بیان کرده، یک جا پیشنهادهای اتمی احمدی نژاد را نقد کرده، یک جا به عنوان کارشناس تاریخ، نهضت ملی شدن صنعت نفت را بررسی نموده، جای دیگر درباره حقوق بشر سخنرانی کرده و یک جا در مقام کارشناس راهسازی پیرامون اصلاح جاده نایین به بندرعباس مطلب نوشته است. من پیشنهاد میکنم برای اصلاح روند موجود در مطبوعات ایران، ایشان در گام نخست اعلام کنند که حوزه تخصصیشان چیست تا اگر خارج از این حوزه سخن گفتند یا مطلب نوشتند، ما بتوانیم به ایشان اعتراض کنیم. پس از نمایش «آواز گنجشکها» در جشنواره فجر، موج مطبوعاتی علیه مجید مجیدی به راه افتاد.
بسیاری این فیلم را تکراری و کپی مجیدی از کارهای پیشین خود خواندند و برخی نیز او را فیلمساز دولتی خطاب کرده و با همین دلیل، ارزشهای فیلم او را نادیده گرفتند. این در حالی است که مجیدی در جریان تولید این فیلم با مشکل مالی روبهرو شده بود و بنیاد سینمایی فارابی نیز از کمک به آن خودداری کرد. شاید اگر شهرداری در میانه کار در ساخت او مشارکت نمیکرد، مجیدی مجبور به توقف فیلمبرداری میشد. به همین دلیل، حمله به فیلمساز مستقلی چون مجیدی و تهمت دولتی بودن به او جفای بزرگی در حق اوست. شاید مجیدی از همان روز که در دیدار فیلمسازان با رهبر انقلاب در کنار ایشان نشست و اداره جلسه را بر عهده گرفت، میدانست که با این کارش، خود را در معرض حملات جماعت روشنفکر هتاک قرار داده است.
سیاوش سرمدی
سایت تابناک