آیا قران بدون سنت کافی است؟

پاسخ وبلاگ اهل سنت کامیاران:

اخیرا رویکر د تازه ای مشاهده می‌شود که تبلیغ می‌کند که قران برای ما کافی است و برای این عقیده شان هم دلایلی بیان می‌کنند

در حالیکه انکار سنت و کنار گذاشتن روایات منقول از پیامبر مورد پذیرش هیچ مسلمانی نیست و این گروه با انکار ضروری ترین اصل اسلام که سنت باشد در حقیقت اسلام را کنار گذاشته اند و خود را از تفسیر آیات مجمل قران محروم کرده اند و دست و پای عقل خود را در زنجیر ظواهر الفاظ اسیر کرده اند

شایسته است از این گروه سوال شود که آیا احکام اسلام را آنطور که پیامبر بیان و اجرا می‌کرده قبول دارید یا خیر؟

آیا شما می‌توانید حکم لواط و مساحقه و قیادت را از آیات قران بیان کنید؟آیا خدا در مورد اینها دستوری صادر کرده یا مسلمانان آزادند؟

به نظر شما بر اساس قران سعی بین صفا و مروه و طواف خانه خدا و هفت دور به دور کعبه چرخیدن واجب است یا مباح؟

چرا قران یک جا به مسلمانان دستور قرایت می‌دهد و جایی دیگر به پیامبر دستور تبیین آیاتش را؟ چه فرقی بین تبیین و تلاوت یا قرایت است؟

برخی الفاظ قران معانی متعددی دارد.آیا می‌توان همه معانی آنرا حقیقی دانست یا یکی حقیقی و دیگری مجاز است؟همینطور مفهوم برخی آیات صریح نیست و چند احتمال درباره آن داده می‌شود.کدام احتمال درست است؟

چرا وقتی قران هست ومسلمانان دستور خدا را مید انند خدا دستور به اطاعت از دستورات و پیروی از رفتار پیامبر را می‌دهد و چه نیازی است که الگو بودنش را مطرح کند؟

شما جزییات نماز(وقت و اجزاء وکیفیت و...) را از کجای قران بدست می‌آورید؟

اینها و صدها سوال اساسی دیگر که این گروه از پاسخ دادن معقول و راضی کننده به آن عاجزند نشان می‌دهد که قران بدون سنت نبوی بسیار مجمل و محتاج به تفصیل دادن است و هرگز پاسخهای کلی ومبهم نمی‌تواند هیچ مسلمانی را راضی کند که دست از سنت نبوی بکشد و خود را از آن بی نیاز بداند.

 

**سوال مدیر سایت گفتگوی آرام میان شیعه و سنی از مدیر وبلاگ اهل سنت کامیاران:

برادر عزیز بنده خدمت جنابعالی یک سوال دارم؟

شما فرمودید:

(حالیکه انکار سنت و کنار گذاشتن روایات منقول از پیامبر مورد پذیرش هیچ مسلمانی نیست و این گروه با انکار ضروری ترین اصل اسلام که سنت باشد در حقیقت اسلام را کنار گذاشته اند)

 

آیا این کلام جنابعالی شامل هر شخصی می‌شود؟

یا در این بحث می‌خواهید گروهی را مستثنی کنید؟

 

اولین سوالی که با ذکر مطلب شماب ه ذهن انسان خطور می‌نماید. این مطلب می‌باشد که اولین شخصی که سنت نبوی را از کتاب الله جدا نمود چه کسی است؟

 

برای جواب به این سوال تنها به مدارک اهل سنت بسنده می‌نماییم:

 

 

۱- حدثنی محمد بن رافع و عبد بن حمید قال عبد اخبرنا و قال ابن رافع حدثنا عبدالرزاق اخبرنا معتمر عن الزهری عن عبیدالله عتبه عن ابن عباس قال لما حضر رسول الله و فی البیت رجال فیهم عمر بن خطاب فقال النبی: هلم اکتب لکم کتابا لاتضلون بعده. فقال عمر: ان رسول الله قد غلب علیه الوجع و عندکم القران حسبنا کتاب الله.

 

(پیامبر فرمودند: به من برگه ایی بدهید تا برای شما در آن مطلبی بنویسم تا گمراه نشوید...... عمر بن خطاب گفت: پیامبر را تب فرا گرفته و هذیان می‌گوید. همانا قران نزد ما است و همان ما را بس است.)

*صحیح مسلم ج۵ ص۷۶- دارالفکر

 

۲- حدثنی عبدالله بن محمد حدثنا عبدالرزاق اخبرنا معمر عن الزهری عن عبیدالله عن ابن عباس عنهما قال لما حضر رسول الله و فی البیت رجال فیهم عمر بن خطاب قال النبی هلم اکتب لکم کتابا لا تضلوا بعده فقال عمر ان النبی قد غلب علیه الوجع و عندکم القران حسبنا کتاب الله.

 

*صحیح بخاری ج۷ ص۹- دارالفکر

 

اگر دوست دارین مدارک بیشتری ببنید. پس بنویسید:

صحیح ابن حبان ج۱۴ ص۵۶۷- موسسه الرساله

عمده القاری ج۲۱ ص۲۲۴- داراحیاء التراث العربی

المصنف عبدالرزاق ج۵ ص۴۳۸- منشورات المجلس العلمی

الدیباج علی المسلم ج۴ ص۲۳۲- دار ابن عفان

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج۲ ص۵۵- داراحیاء الکتب العربیه

التحریر و التنویر باب ۳ ج۴ ص۱۳۴

مسند احمد (باب: بدایه مسند عبدالله بن العباس) ج۶ ص۳۶۸

السنن الکبری للنسایی ج۳ ص۴۳۳

السنن الکبری للنسایی ج۴ ص۳۶۰

مستخرج ابی عوانه (باب الخبر المبین ان النبی) ج۱۱ ص۳۹۲

فتح الباری (کتاب العلم) ج۱ ص۱۸۲

اصول اعتقاد اهل السنه و الجماعه (باب جماع فضایل الصحابه) ج۱ ص۱۸۲

شرح النووی علی المسلم (باب ترک الوصیه لمن لیس له شی) ج۶ ص۲۷

سبل الهدی و الرشاد ج۱۲ ص۲۴۷

الطبقات الکبری (باب ذکر الکتاب الذی اراد الرسول) ج۲ ص۲۴۴

نهایه الارب فی فنون الادب (باب ذکر امر رسول الله) ج۵ ص۱۶۱

شاید گروهی از برادران اهل سنت در جواب چنین توجیه کنند که چون در آن زمان سنت و کتاب یکی بود جناب عمر چنین فرمود.

در جواب این دوستان عزیز باید عرض نمایم.

به راستی. اگر چنین بود پس به چه دلیل نبی اکرم در حدیث ثقلین فرمودند (کتاب الله و عترتی) یا (کتاب الله و سنتی) آیا رسول خدا به اندازه جناب عمر بن خطاب نمیدانسته که کتاب و سنت یکی است؟



http://www.shia-sonni.com