فرقة وهابیت که اخیراً در میان اهل تسنن پیدا شده، پیروان محمد بن عبدالوهاب می‌باشند که وی تابع ابن تیمیه حنبلی شامی بوده است. او مدعی شد که برخی از افکار مسلمانها مثل اعتقاد به شفاعت و بعضی از کارهایشان مثل توسل جستن به پیامبران و اولیاء الهی، شرک است. ولی سایر مسلمانها نظر وهابیت را ردّ نموده و اینگونه اعتقاد و اعمال را مخالف توحید در عبادت نمی‌دانند.

دلایل اثبات کننده برای مخالفت با این ادعای وهابیت چیست؟؟؟

پاسخ:

تعریف شفاعت نزد اهل لغت:

خلیل بن احمد فراهیدی‌ (متوفی 150) در کتاب العین می‌فرماید: الشافع: الطالب لغیره، وتقول استشفعت بفلان فتشفع لی إلیه فشفعه فی. والإسم: الشفاعة. واسم الطالب: الشفیع.

 

کتاب العین ج 1 ص 260.

 

شافع یعنی کسی که از غیر خودش طلب شفاعت می‌کند و می‌گوید نزد فلان شخص واسطه و شفیع من باش. اسم مصدر (حاصل و نتیجه مصدر) آن شفاعت است و کسی را که طلب شفاعت می‌کند شفیع می‌نامند.

راغب اصفهانی در کتاب المفردات می‌گوید: الشفع: ضم الشی إلی مثله ویقال للمشفوع شفع.

المفردات ص 263.

الشفع به معنای‌ ضمیمه کردن چیزی به مثل خودش است و به مشفوع گفته می‌شود
زَبیدی نیز در تاج العروس ج 5، ص 401 همین مطلب را می‌گو ید.


تعریف شفاعت نزد متکلمین‏ شیعه:

سید مرتضی می‌فرماید: وحقیقة الشفاعة وفایدتها: طلب إسقاط العقاب عن مستحقه، وإنما تستعمل فی طلب إیصال المنافع مجازا وتوسعا، ولا خلاف فی أن طلب إسقاط الضرر والعقاب یکون شفاعة علی الحقیقة.

رسایل المرتضی ج 1، ص 150، باب مسألة الوعد و الوعید و الشفاعة.

سید مرتضی می‌فرماید: حقیقت شفاعت و فایده آن طلب برداشتن عقاب از کسی است که مستحق عقاب است، البته کلمه شفاعت مجازا در مورد درخواست رسیدن منافع به شخص نیز به کار می‌رود، و در اینکه حقیقت شفاعت در مورد طلب برداشتن ضرر و عقاب و عذاب است هیچ اختلافی نیست.


در جای دیگر می‌فرماید: وشفاعة النبی (صلی الله علیه وآله) إنما هی فی إسقاط عقاب العاصی لا فی زیادة المنافع، لأن حقیقة الشفاعة تختص بذلک....


رسایل المرتضی ج 3، ص 17، باب مایجب إعتقاده و أبواب العدل کلها

شفاعت نمودن پیامبر اکرم فقط در برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است و این شفاعت در مورد رسیدن منافع به شخص نمی‌باشد، زیرا حقیقت شفاعت اختصاص به برداشتن عقاب و عذاب گناهکار دارد....


شیخ طوسی‌می‌ فرماید: حقیقة الشفاعة عندنا أن تکون فی إسقاط المضار دون زیادة المنافع، والمؤمنون عندنا یشفع لهم النبی (صلی الله علیه وآله وسلم) فیشفعه الله تعالی ویسقط بها العقاب عن المستحقین من أهل الصلاة لما روی من قوله علیه السلام: (ادخرت شفاعتی لأهل الکبایر من أمتی)... والشفاعة ثبتت عندنا للنبی (صلی الله علیه وآله وسلم) وکثیر من أصحابه ولجمیع الأیمة المعصومین وکثیر من المؤمنین الصالحین....

التبیان، للشیخ الطوسی: 213 - 214.

حقیقت شفاعت در نزد ما در مورد رسیدن منافع به شخص نمی‌باشد بلکه در مورد برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است. به عقیده ما پیامبر اکرم مؤمنین را شفاعت می‌ فرمایند و خداوند نیز شفاعت ایشان را می‌پذیرد و خداوند تبارک و تعالی عذاب و عقاب را در نتیجه این شفاعت از مستحقین آن (البته از کسانی که اهل نماز باشند) برمی دارد. زیرا شخص شخیص رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: من شفاعتم را برای کسانی از امتم که اهل گناه کبیره هستند نگه داشته ام... شیخ طوسی در ادامه می‌فرمایند: نزد ما شیعیان اثنا عشری خداوند امتیاز شفاعت ‌خواهی را به پیامبر اکرم و بسیاری از اصحاب ایشان و تمامی فرزندان معصوم ایشان و بسیاری از مؤمنین صالح عطا نموده است.


تعریف شفاعت نزد متکلمین‏ اهل سنت:

أبو حفص النسفی (متوفی 538 ه)‍: در کتاب ‍ العقاید النسفیة: الشفاعة ثابتة للرسل والأخیار فی حق الکبایر بالمستفیض من الأخبار.

العقاید النسفیة، ـ لأبی حفص النسفی ـ، ص 148

امتیاز شفاعت خواهی در مورد کسانی اهل گناه کبیره هستند برای‌ پیامبران و بنده گان خوب خدا به واسطه اخبار و روایات زیادی ثابت شده است.

ناصر الدین أحمد بن محمد بن المنیر الإسکندری المالکی در کتاب الانتصاف می‌ گوید: وأما من جحد الشفاعة فهو جدیر أن لا ینالها، وأما من آمن بها وصدقها وهم أهل السنة والجماعة فأولیک یرجون رحمة الله، ومعتقدهم أنها تنال العصاة من المؤمنین وإنما ادخرت لهم....

الانتصاف فیما تضمنه الکشاف من الاعتزال، للإمام ناصر الدین الإسکندری المالکی المطبوع بهامش الکشاف ج1، ص 214.

کسی که شفاعت را انکار کند شایسته است مشمول شفاعت نشود ولی کسی که ایمان به شفاعت دارد اما اهل سنت و جماعت که ایمان به شفاعت دارند و آن را تصدیق می‌نمایند پس آنها به رحمت خداوند امید دارند و اعنقادشان این است که شفاعت در مورد مؤمنین گنهکار است (پیامبر فرمودند) من شفاعتم را برای افرادی از امتم که اهل گناه کبیره هستند نگه داشته ام...

قَالَ الْقَاضِی عِیَاض: مَذْهَب أَهْل السُّنَّة جَوَاز الشَّفَاعَة عَقْلًا وَوُجُوبهَا سَمْعًا بِصَرِیحِ قَوْله تَعَالَی: { یَوْمَیِذٍ لَا تَنْفَع الشَّفَاعَة إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَن وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا } وَقَوْله: { وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنْ اِرْتَضَی } وَأَمْثَالهمَا، وَبِخَبَرِ الصَّادِق صَلَّی اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَقَدْ جَاءَتْ الْآثَار الَّتِی بَلَغَتْ بِمَجْمُوعِهَا التَّوَاتُر بِصِحَّةِ الشَّفَاعَة فِی الْآخِرَة لِمُذْنِبِی الْمُؤْمِنِینَ. وَأَجْمَعَ السَّلَف وَالْخَلَف وَمَنْ بَعْدهمْ مِنْ أَهْل السُّنَّة عَلَیْهَا....


نقلا عن: شرح صحیح مسلم، للنووی ج3، ص 35، باب إِثْبَات الشَّفَاعَة وَإِخْرَاج الْمُوَحِّدِینَ مِنْ النَّار.

قاضی عیاض می‌گوید: اهل سنت شفاعت را عقلا جایز و شرعا واجب می‌دانند و دلیل وجوب آن آیه 109 سوره طه: (در آن روز، شفاعت (به کسی) سود نبخشد، مگر کسی را که(خدای) رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید) و آیه 28 سوره انبیاء (و جز برای کسی که (خدا) رضایت دهد، شفاعت نمی‌کنند) و امثال این آیات و روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و (آله) و سلم می‌باشد. و روایات زیادی که مجموع آنها به حد تواتر می‌رسد در مورد صحت شفاعت در قیامت برای مؤمنین گنهکار وارد شده است. و تمامی علمای اهل سنت از قبل تا به حالا بر صحت شفاعت اجماع دارند....


بنابراین شفاعت، واسطه شدن، انبیاء، امامان و صالحان بین خدا و خلق برای بخشیده شدن گناها نی است که از مؤمنان سر زده است. که بحث در مورد شفاعت دو مرحله دارد: 1- شفاعت در قیامت. 2- طلب کردن شفاعت از رسول خدا که در آخرت ما را شفاعت کنند.

شفاعت در قیامت، با شرایط و خصوصیاتی که در بارۀ آن ذکر شده است، از ضروریات تمامی مذاهب اسلامی و مورد اجماع تمامی علمای مسلمان است که آیات بسیاری در قرآن کریم آن را تأیید می‌کند ؛ از جمله:

وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی. الضحی / 5.

و بزودی پروردگارت تو را عطای خواهد داد، تا خرسند گردی.

وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا. الإسراء / 79.

و پاسی از شب را زنده بدار، تا برای تو [ به منزله ] نافله ای باشد، امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند.

تمامی مفسران شیعه و سنی بر این مطلب اتفاق دارند که مراد از «مقام محمود» همان مقام شفاعت است که خداوند آن را به پیامبرش وعده داده است.


پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «اُعطیتُ خمساً... و اعطیت الشفاعة فادّخرتها لامّتی فهی لِمَنْ لا یشرک بالله شییاً»; «خداوند بزرگ به من پنج امتیاز داده است... که یکی از آنها شفاعت است و آن را برای امت خود نگه داشته ام. شفاعت برای کسانی است که شرک نورزند»

مسند احمد، ج1، ص 301، باب: مسند عبدالله بن عباس; سنن نسایی، ج1، ص 211، باب: الطواف علی النساء فی غسل واحد; سنن دارمی، ج1، ص 323، باب: الارض کلها طهور....

در روایت دیگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «انا اول شافع و اول مشفَّع»; «من نخستین کسی هستم که شفاعت می‌کند و نخستین کسی هستم که شفاعت او پذیرفته می‌شود».

(سنن ترمذی ج5، ص 248، باب ما جاء فی فضل النبی، باب 22، حدیث رقم: 3695 ؛ سنن دارمی ج 1، ص 26، باب ما أعطی النبی صلی الله علیه و سلم الفضل)
فخر رازی از علما و مفسرین بزرگ اهل سنت در این باره می‌گوید:

أجمعت الأمة علی أن لمحمد صلی الله علیه وسلم شفاعة فی الآخرة وحمل علی ذلک قوله تعالی (عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا) وقوله تعالی (ولسوف یعطیک ربک فترضی).
تفسیر الرازی، ج 3، ص 55.

تمامی امت اسلامی بر این مطلب اجماع دارند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در قیامت حق شفاعت دارد و این دو آیه « امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند » و « و بزودی پروردگارت تو را عطای خواهد داد، تا خرسند گردی » را به همین معنا حمل کرده‌اند.

مرحوم شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در این باره می‌فرماید:

اتفقت الإمامیة علی أن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) یشفع یوم القیامة لجماعة من مرتکبی الکبایر من أمته، وأن أمیر المؤمنین (علیه السلام) یشفع فی أصحاب الذنوب من شیعته، وأن أیمة آل محمد (علیهم السلام) کذلک، وینجی الله بشفاعتهم کثیرا من الخاطیین.

أوایل المقالات فی المذاهب والمختارات، ص 29 تحقیق مهدی محقق.

امامیه بر این مطلب اتفاق دارند که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در روز قیامت گروهی از کسانی را که گناهان کبیره انجام داده‌اند، شفاعت می‌کند. و نیز بر این مطلب اتفاق دارند که امیر المؤمنین و بقیه ائمه گناهکاران را شفاعت می‌کنند و با شفاعت آن‌ها خداوند بسیاری از گناهکاران را نجات می‌دهد.

علامۀ مجلسی رحمت الله علیه نیز در این باره می‌فرماید:

أما الشفاعة فاعلم أنه لا خلاف فیها بین المسلمین بأنها من ضروریات الدین وذلک بأن الرسول یشفع لأمته یوم القیامة، بل للأمم الأخری....

بحار الأنوار، ج 8، ص 29 - 63.

تمامی مسلمین بر این مطلب اتفاق دارند که شفاعت از ضروریات دین است. و شفاعت، یعنی این که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نه تنها امت خود را ؛ بلکه امت‌های دیگر را نیز شفاعت خواهد کرد.


و نووی از علمای بزرگ اهل سنت و از شارحین صحیح مسلم به نقل از قاضی عیاض بن موسی می‌نویسد:

قال القاضی عیاض رحمه الله مذهب أهل السنة جواز الشفاعة عقلا ووجوبها سمعا بصریح قوله تعالی (یَوْمَیِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا) وقوله (وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی) وأمثالهما وبخبر الصادق صلی الله علیه وسلم وقد جاءت الآثار التی بلغت بمجموعها التواتر بصحة الشفاعة فی الآخرة لمذنبی المؤمنین وأجمع السلف والخلف ومن بعدهم من أهل السنة علیها.

شرح مسلم - النووی - ج 3 - ص 35.

قاضی عیاض می‌گوید:"مذهب اهل سنت بر این است که شفاعت عقلا جایز و شرعا واجب است ؛ به دلیل این که خداوند به صراحت در آیۀ قرآن فرموده است:"در آن روز، شفاعت [ به کسی ] سود نبخشد، مگر کسی را که [ خدای] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید"و نیز گفتۀ خداوند که فرموده:"و جز برای کسی که [ خدا ] رضایت دهد، شفاعت نمی‌کنند"و امثال این آیات. و همچنین به خاطر روایات پیامبر راستگو صلی الله علیه وآله وسلم مبنی بر صحت شفاعت در آخرت برای گناهکارانی از مؤمنین که مجموع این روایات به حد تواتر می‌رسد. تمامی علمای اهل سنت ؛ از گذشته تا کنون بر صحت شفاعت اجماع دارند.


و تاج الإسلام أبو بکر الکلاباذی (متوفی 380 ه‍ در این باره می‌گوید:

إن العلماء قد أجمعوا علی أن الإقرار بجملة ما ذکر الله سبحانه وجاءت به الروایات عن النبی (صلی الله علیه وآله) فی الشفاعة واجب، لقوله تعالی: (وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی) ولقوله: (عَسَی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا) وقوله: (وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی). وقال النبی (صلی الله علیه وآله):"شفاعتی لأهل الکبایر من أمتی".

علما بر این مطلب اجماع دارند که اقرار به تمامی آن‌چه که خدا و رسول او (صلی الله علیه وآله وسلم) در بارۀ شفاعت گفته‌اند، واجب است. به دلیل فرمودۀ خداوند:"و بزودی پروردگارت تو را عطای خواهد داد، تا خرسند گردی » و فرمودۀ خداوند:"امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند"و نیز فرمودۀ خداوند:"و جز برای کسی که [ خدا ] رضایت دهد، شفاعت نمی‌کنند"و همچنین سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) که فرمود:"من گناهکارانی از امتم را شفاعت می‌کنم".

لتعرف لمذهب أهل التصوف، ص 54 _ 55، تحقیق د. عبد الحلیم محمود، شیخ الأزهر الأسبق.

و حتی ابن تیمیه نیز شفاعت در قیامت را قبول دارد و در این باره می‌‌گوید:

للنبی (صلی الله علیه وآله) فی یوم القیامة ثلاث شفاعات... وأما الشفاعة الثالثة فیشفع فی من استحق النار وهذه الشفاعة له (صلی الله علیه وآله) ولسایر النبیین والصدیقین وغیرهم فی من استحق النار أن لا یدخلها ویشفع فی من دخلها.

برای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در روز قیامت سه شفاعت است... شفاعت سوم برای کسانی است که مستحق آتش هستند. شفاعت آن حضرت، سایر انبیاء، صدیقین و دیگران به این است که کسی که سزاوار آتش است، وارد آن نشود، و نیز در مورد کسی که داخل آتش شده شفاعت می‌کند.

مجموعة الرسایل الکبری، ج1،‌ ص403_ 404.

و محمد بن عبد الوهاب نیز در این باره می‌گوید:

وثبتت الشفاعة لنبینا محمد (صلی الله علیه وآله) یوم القیامة ولسایر الأنبیاء والملایکة والأولیاء والأطفال حسبما ورد، ونسألها من المالک لها والآذن فیها بأن نقول: اللهم شفع نبینا محمدا فینا یوم القیامة أو اللهم شفع فینا عبادک الصالحین، أو ملایکتک، أو نحو ذلک مما یطلب من الله لا منهم... إن الشفاعة حق فی الآخرة، ووجب علی کل مسلم الإیمان بشفاعته....

الهدیة السنیة، الرسالة الثانیة، ص42.

شفاعت برای پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در روز قیامت و نیز برای سایر انبیاء، ملایکه، اولیاء و اطفال بنابر آن چه که وارد شده است، قطعی است. و ما درخواست می‌کنیم از مالک و اجازۀ دهندۀ شفاعت به این صورت که می‌گوییم:

و ما از خدواندی که صاحب شفاعت می‌باشد و اجازه شفاعت به دست اوست در خواست می‌کنیم:

"بار خدایا! پیامبر ما را در روز قیامت شفیع ما قرار بده". یا این‌که می‌گوییم:"بار خدایا! صالحان و ملایکۀ خود را شفیع ما قرار بده"و مانند این سخنان که از خداوند طلب می‌کنیم نه از غیر خدا. شفاعت در آخرت حق و واجب است بر هر مسلمانی که به آن ایمان داشته باشد....

این نمونه‌های کوچکی بود از نظرات علمای شیعه و سنی در این باره که به جهت اختصار به همین تعداد بسنده می‌شود.

اما آن‌چه که از بین تمامی فرقه‌های اسلامی، تنها وهابی‌ها آن را قبول ندارند و به شدت با آن به مخالفت برخواسته و قایل به آن را کافر و مشرک می‌دانند، طلب شفاعت در دنیا است ؛ یعنی اینکه فردی در همین دنیا از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (چه در حال حیات ایشان و چه بعد از شهادت ایشان)درخواست کند روز قیامت در درگاه ربوبی نزد پروردگار عالم او را شفاعت کند و برایش ازخداوند تبارک و تعالی طلب بخشش کند، اینچنین درخواستی نزد ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب و پیروانشان شرک و کفر محسوب می‌شود زیرا وقتی فردی بین خود و خدایش واسطه قرار می‌دهد (و خودش مستقیما از خداوند طلب نمی‌کند) و از کسی غیر از خدا طلب شفاعت می‌کند در حقیقت این فرد را معبود خود قرار داده و او را شریک خداوند خوانده است. اما اگر کسی اینگونه دعا کند:‌ پروردگارا پیامبرت را در روز قیامت شفیع من گردان (و بواسطه او گناهان مرا ببخش) از نظر وهابیها بلا مانع است.

محمد بن عبدالوهاب می‌گوید: من جعل بینه وبین اللَّه وسایط یدعوهم ویسألهم الشفاعة کفر إجماعاً.

محمد بن عبد الوهاب - مجموعة المؤلفات ج 1، ص 385، ج 6، ص 9، 68، 213

کسی که بین خود و خدایش واسطه قرار دهد و آن واسطه ها را بخواند و از آنها طلب شفاعت کند به اجماع مسلمین چنین فردی کافر است.

در جای دیگر می‌گوید:

قال النبی (صلی الله علیه و سلم): اُعطی الشفاعة وأنا أطلبه ممّا أعطاه اللَّه. فالجواب: إنّ اللَّه أعطاه الشفاعة ونهاک عن هذا، فقال: (فلا تدعوا مع اللَّه أحداً) الجن / 18. فاذا کنت تدعو اللَّه أن یشفع نبیّه فیک فأطعه فی قوله: (فلا تدعوا مع اللَّه أحداً).

مجموعة المؤلفات ج 1، ص 166.

پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده است: خداوند به من مقام شفاعت را عطا فرموده و من طلب می‌کنم شفاعتی را که خداوند به من عطا کرده است. محمد بن عبدالوهاب می‌گوید: جواب این حدیث این است که خداوند به پیامبرش مقام شفاعت را عطا فرموده ولکن تو را (بندگان) از درخواست چنین مطلبی (درخواست شفاعت از پیامبر) نهی کرده است، خداوند در قرآن می‌فرماید:

(فلا تدعوا مع اللَّه أحداً) الجن / 18. و مساجد ویژه خداست، پس هیچ کس را با خدا مخوانید.

پس اگر از خداوند درخواست کنی که پیامبرش را در روز قیامت شفیع تو گرداند (و بواسطه او گناهان ترا ببخشد) به دستور خداوند در این آیه عمل کرده ای.

در جای دیگر می‌گوید:

المیت لا یملک لنفسه نفعاً ولا ضراً فضلاً لمن سأله أن یشفع له إلی اللَّه....

مجموعة المؤلفات ج1، ص 296، ج 4 ص 42.

فردی که مرده است (کنایه از انبیا و صالحین) نمی‌تواند هیچ نفعی را برای خودش جلب کند و یا ضرری را از خودش دفع کند چه برسد به اینکه بخواهد برای کسی طلب شفاعت کند

محمد بن عبد الوهاب می‌گوید:

قال تعالی: (وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّیُونَ اللَّهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی السَّمَوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکُونَ‏) یونس: 18/10.


فأخبر انّ من جعل بینه وبین اللَّه وسایط یسألهم الشفاعة فقد عبدهم وأشرک بهم، وذلک أنّ الشفاعة کلّها للَّه، کما قال تعالی: (قل للَّه الشفاعة جمیعاً) الزمر: 44.

تحفه اثنا عشریة ــ عبدالعزیز دهلوی ــ، ص 751

خداوند در قرآن می‌فرماید: و به جای خدا، چیزهایی را می‌پرستند که نه به آنان زیان می‌رساند و نه به آنان سود می‌دهد. و می‌گویند: «اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند.» بگو: «آیا خدا را به چیزی که در آسمانها و در زمین نمی‌داند، آگاه می‌گردانید؟» او پاک و برتر است از آنچه ] با وی ] شریک می‌سازند.

خداوند در این آیه خبر می‌دهد هرکس بین خود و خدایش واسطه قرار دهد در حقیقت آن واسطه را پرستیده و او را به عنوان شریک خدا قرار داده است، و این مطلب به خاطر این است که شفاعت تماما متعلق به خداست همانطوری که خداوند در قرآن می‌فرماید: ای رسول ما بگو: «شفاعت، یکسره از آن خداست ».

« أعوذ بالله من الإفتراء و الکذب »

جواب
:

موارد بسیار زیادی در روایات نقل شده است که اصحاب رسول خدا از رسول خدا صلی الله علیه و آله ــ چه در زمان حیاتشان و چه بعد از شهادت ایشان ــ طلب شفاعت نموده اند و حتی در قرآن نیز به بعضی از این موارد (طلب شفاعت در زمان حیات ایشان) اشاره شده است که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می‌کنیم:

خداوند در قرآن می‌فرماید:‌ (ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما). النساء / 64.

و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند و پیامبر ] نیز ] برای آنان طلب آمرزش می‌کرد، قطعاً خدا را توبه پذیرِ مهربان می‌یافتند.
و یقول فی شأن المنافقین: (وإذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رؤوسهم ورأیتهم یصدون وهم مستکبرون). المنافقون / 5.

و چون بدیشان گفته شود: «بیایید تا پیامبر خدا برای شما آمرزش بخواهد»، سرهای خود را بر می‌گردانند، و آنان را می‌بینی که تکبرکنان روی برمی تابند.

زمانی که اعراض و رو گردانی از طلب استغفار از پیامبر را (که در حقیقت طلب شفاعت از ایشان است) خداوند علامت نفاق می‌داند پس قطعا طلب نمودن این مطلب و ممارست بر آن علامت ایمان خواهد بود.

همانطوری که ملاحظه می‌فرمایید خداوند در این دو آیه طلب استغفار از پیامبر را (که در حقیقت همان طلب شفاعت از ایشان است) نه تنها جایز بلکه نشانه ایمان می‌داند.

و اما روایات
روایات طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سه دسته اند: 1- طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قبل از تولد ایشان. 2- طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان حیات ایشان. 3- طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعد از و فات ایشان. که در اینجا متن روایات را خدمت شما ارائه می‌کنیم.

طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قبل از تولد ایشان


حلبی در کتاب السیرة الحلبیة به نقل از ابن اسحاق در کتاب المبدأ و قصص الأنبیاء می‌گو ید: شخصی بنام تبع بن حسان الحمیری‌ قبل از تولد پیامبر اکرم نامه ای خطاب به حضرت نوشت که عبارت نامه به این شرح است

أما بعد یا محمد فإنی آمنت بک وبربک ورب کل شی وبکل ما جاءک من ربک من شرایع الإسلام والإیمان وإنی قلت ذلک فإن أدرکتک فیها ونعمت وإن لم أدرکک فاشفع لی یوم القیامة ولا تنسنی… وکتب عنوان الکتاب إلی محمد بن عبد الله خاتم النبین والمرسلین ورسول رب العالمین من اتبع لأول حمیر أمانة الله فی ید من وقع هذا الکتاب فی یده إلی أن یدفعه إلی صاحبه و دفعه إلی رأس العلماء المذکورین

ای‌ محمد من به تو و به پروردگار تو که تمامی اشیاء مخلوق او یند و تحت ید قدرت او هستند و به تمامی دستوراتی از طرف خداوند به تو ابلاغ شده ایمان آوردم و به این مطالب اقرار می‌کنم پس اگر روزی دوران رسالت تو را درک کردم (و در قید حیات بودم) خیلی خوب است (که در خدمت تو باشم) اما اگر دوران رسالت تو را درک نکردم (و در قید حیات نبودم) از تو می‌خواهم مرا روز قیامت شفاعت کنی و در آن روز مرا فراموش نکنی... (ابن اسحاق در ادامه می‌گوید) و این عبارت را عنوان نامه قرار داد: این نامه از طرف اتبع اول از طایفه حمیر به محمد بن عبدالله آخرین پیغمبر و فرستاده پروردگار عالم و این نامه را امانت قرار می‌دهم در دست این شخص تا اینکه آن را به دست صاحب اصلی آن (یعنی پیامبر اکرم) برساند و این نامه را به دست عالم بزرگ آن زمان داد

حلبی به نقل از ابن اسحاق در ادامه می‌گوید:

ثم وصل الکتاب المذکور إلی النبی صلی الله علیه وسلم علی ید بعض ولد العالم المذکور حین هاجر وهو بین مکة والمدینة... و بعد قراءة الکتاب علیه صلی الله علیه وسلم قال مرحبا بتبع الأخ الصالح ثلاث مرات

سپس این نامه را یکی از فرزندان(ابی لیلی) آن عالم در زمان مهاجرت پیامبر اکرم به مدینه در بین مکه و مدینه به دست پیامبر اکرم رساند... و پیامبر اکرم بعد از قرایت نامه سه بار فرمودند: آفرین به « تبع » برادر صالح ما.

کان بین تبع هذا أی بین قوله إنه آمن به وعلی دینه وبین مولد النبی صلی الله علیه وسلم ألف سنة

حلبی به نقل از ابن اسحاق در ادامه می‌گوید:

بین تبع در زمانی که این نامه را نوشت و بین زمان تولد پیامبر اکرم 1000 سال فاصله بود. (یعنی تبع این نامه را 1000 سال قبل از تولد پیامبر اکرم نوشته بود و در آن زمان از ایشان طلب شفاعت نموده بود).

السیرة الحلبیة - الحلبی - ج 2 - ص 279 – 280

اگر این کار « تبع » شرک و کفر بود بر پیامبر خدا واجب بود که این کار را نکوهش کنند و قباحت و زشتی‌ آن را بیان فرمایند نه اینکه سه بار به « تبع » بخاطر این کارش آفرین بگو یند و او را برادر صالح بخوانند.

طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان حیات ایشان

2- عن أنس بن مالک أنه قال: سألت النبی أن یشفع لی یوم القیامة فقال: أنا فاعل. قلت: فأین أطلبک؟ قال اولا علی الصراط، قلت فإن لم ألقک؟ قال: عند المیزان، قلت فإن لم ألقک؟ قال: عند الحوض فإنی لا أخطی هذه المواضع.

صحیح الترمذی: 4 / 42، باب ما جاء فی شأن الصراط ج4، ص 621، ح2433.


«انس می‌گوید: از پیامبر(صلی الله علیه وآله) درخواست کردم که در قیامت درباره من شفاعت کند، وی پذیرفت و فرمود: من این کار را انجام می‌دهم. به پیامبر(صلی الله علیه وآله)گفتم: شما را کجا جستجو کنم؟ ابتدا فرمودند: در کنار صراط، عرضه داشتم اگر شما را در کنار صراط ملاقات نکردم شما را در کجا می‌توانم ببینم؟ فرمود ند کنار میزان، عرضه داشتم اگر شما را در کنار میزان ملاقات نکردم شما را در کجا می‌توانم ببینم؟ فرمود ند کنار حوض، بدرستیکه من بغیر از این سه مکان جایی نمی‌روم ».

همانطوری که ملاحظه می‌فرمایید انس بن مالک مستقیما از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در همین دنیا طلب شفاعت نمود و از خداوند طلب نکرد حال آیا این صحابه رسول خدا بخاطر این عملش گناهکار و مشرک می‌شود؟! و یا اینکه (نعوذ بالله) پیامبر اکرم آیه:‌ (لله الشفاعة جمیعا و آیه و لا تدعوا مع الله احدا) را نشنیده بودند؟ و به همین خاطر (نشنیدن آیه) انس را از طلب شفاعت نهی نکردند!!! و یا اینکه آیه را شنیده بودند ولی نعوذ بالله معنای آیه را نفهمیده بودند!!! ولی ابن تیمیة و محمد بن عبد الوهاب و پیروانشان معنای آیه را فهمیده بودند!!! زیرا شاید در نظر وهابیها ابن تیمیة و محمد بن عبد الوهاب از پیامبر و اصحابش نسبت به فهم آیات قرآن آگاهی بیشتری داشته باشند!!! شما قضاوت کنید


3- سواد بن قارب نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و در ضمن ابیاتی از ایشان طلب شفاعت نمود:

وکن لی شفیعا یوم لا ذوشفاعة سواک بمغن فتیلا عن سواد بن قارب.

الاصابه،ج 3،ص 182، ذیل ترجمه سواد بن قارب الدوسی أو السدوسی رقم 3596 ؛ الأحادیث الطوال ــ طبرانی ــ ص 85، حدیث رقم 31، باب حدیث سواد بن قارب ؛ الدررالسنیه ــ احمد زینی دحلان ــ، ص 27.

ای پیامبر: روز قیامت شفیع من باش. روزی که شفاعت، دیگران به حال سواد بن قارب به مقدار رشته وسط خرما، سودی نمی‌بخشند.

در اینجا نیز رسول خدا بخلاف نظر ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب سواد بن قارب را نهی نفرمودند و به او نگفتند چرا از من طلب شفاعت می‌کنی؟ چرا غیر خدا را می‌خوانی؟‌ چرا مشرک شده ای؟ شفاعت متعلق به خداست، نباید غیر از خدا از کسی طلب شفاعت کنی.... بنابراین از همین نهی نکردن رسول خدا و قبول کردن خواسته سواد بن قارب درمی‌ یابیم حقیقت مطلب چیزی غیر از خرافاتی است که وهابیها به پیروانشان به عنوان اسلام حقیقی القاء می‌کنند.

طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعد از وفات ایشان

4- محمد بن حبیب می‌گوید: ثم لما فرغ علی من غسله وأدرجه فی أکفانه کشف الأزار عن وجهه ثم قال بأبی أنت وأمی طبت حیا وطبت میتا... بأبی أنت وأمی اذکرنا عند ربک....

التمهید - ابن عبد البر - ج 2، ص 162، شرح نهج البلاغة - ابن ابی الحدید - ج 13، ص 42، باب ذکر طرف من سیرة النبی علیه السلام عند موته.

محمد بن حبیب می‌گوید: زمانیکه علی (علیه السلام) غسل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

را به اتمام رساند و کفن بر قامت ایشان پوشاند کفن را از صورت ایشان کنار زذ و عرضه داشت:‌ پدر و مادرم فدایت پاک و پاکیزه زندگی نمودی و پاک و پاکیزه به پیشگاه خداوند شتافتی... پدر و مادرم فدایت ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن....

5- قالت عایشةوغیرها من أصحابه إن الناس أفحموا ودهشوا حیث ارتفعت الرنة... حتی جاء الخبر أبا بکر... حتی دخل علی رسول الله صلی الله علیه وسلم فأکب علیه وکشف عن وجهه ومسحه وقبل جبینه وخدیه وجعل یبکی ویقول بأبی أنت وأمی ونفسی وأهلی طبت حیا ومیتا.... اذکرنا یا محمد عند ربک

تمهید الأوایل وتلخیص الدلایل - الباقلانی - ص 488 ؛ سبل الهدی و الرشاد ج 2، ص 299، الباب الثامن و العشرون فی بلوغ هذا الخطب الجسیم الی الصدیق الکریم ؛ الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة ــ احمد زینی دحلان ــ ص 34 ؛ مخالفة الوهابیة للقرآن و السنة ــ عمر عبدالسلام ــ ص 33.

عایشه و غیر او از اصحاب رسول خدا (در جریان وفات رسول خدا)می گویند ‌: مردم متحیر و سرکشته و وحشت زده شده بودند صدای ناله ها به گوش می‌رسید... تا اینکه خبر به ابوبکر رسید... ابو بکر بر پیامبر (صلی الله علیه (و آله) و سلم) وارد شد خود را بر روی(پیکر مطهر) پیامبر انداخت و پارچه روی صورت پیلمبر را کنار زد و دست به صورت و پیشانی و گونه‌های ایشان کشید و در حالی که گریه می‌کرد عرضه داشت پدر و مادرم و جانم و خانواده ام فدایت پاک و پاکیزه زندگی نمودی و پاک و پاکیزه از دنیا رفتی.... ای محمد ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن....

6- قال العلامة ابن حجر فی الجوهر المنظم وروی بعض الحفاظ عن أبی سعید السمعانی أنه روی عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه وکرم وجهه إنهم بعد دفنه صلی الله علیه وسلم بثلاثة أیام جاءهم أعرابی فرمی بنفسه علی القبر الشریف علی صاحبه أفضل الصلاة والسلام وحتی ترابه علی رأسه وقال یا رسول الله قلت فسمعنا قولک و وعیت عن الله ما وعینا عنک وکان فیما أنزل الله علیک قوله تعالی ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما وقد ظلمت نفسی وجیتک مستغفرا إلی ربی فنودی من القبر الشریف إنه قد غفر لک وجاء مثل ذلک عن علی رضی الله عنه من طریق أخری فهی تؤید روایة السمعانی ویؤید ذلک أیضا ما صح عنه صلی الله علیه وسلم من قوله حیاتی خیر لکم تحدثون وأحدث لکم ووفاتی خیر لکم تعرض علی أعمالکم ما رأیت من خیر حمدت الله تعالی وما رأیت من شر استغفرت لکم

تفسیر قرطبی ج 5، ص 265، 266، ذیل آیه 64 سوره نسا ء ؛ تفسیر بحر المحیط ــ أبوحیان أند لسی ــ ج 4، ص 180، باب 64، ذیل آیه 64 سوره نسا ء ؛ الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة - أحمد زینی دحلان - ص 21 – 22.

احمد زینی دحلان به نقل از ابن حجر در کتاب الجوهر المنظم می‌گوید: بعضی از حفاظ حدیث از أبی سعید سمعانی نقل کرده اند که او از علی بن أبی طالب (صلوات الله و سلامه علیه) کرده است: سه روز از مراسم تدفین پیامبر اکرم (صلی الله علیه (و آله) و سلم) گذشته بود فردی اعرابی نزد ما آمد، خودش را روی قبر پیامبر اکر م (علیه أفضل الصلاة و السلام) انداخت و از خاک قبر بر سر خود می‌ریخت و می‌گفت:‌ یا رسول الله شما (در دوران رسالتت) مطالبی‌فرمودی و ما هم فرمایشات شما را شنیدیم و همانگونه که تو از خداوند فرامین و دستورات دینی را اخذ نمودی‌ ما نیز این فرامین و دستورات دینی را از تو فرا گرفتیم یکی از آیاتی که خداوند بر تو نازل فرمود این بود: ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما (اگر مسلمانان به خود ظلم نمود ند و پیش تو آمدند و از خداوند طلب بخشش نمود ند و رسول خدا نیز برای آنها از خداوند طلب بحشش نمود خداوند را تو به پذیر و بخشنده می‌یابند (کنایه از اینکه خداوند آنها را می‌بخشد) حال ای رسول خدا من به نفسم ظلم کرده ام و به درگاه شما آمده ام که برای من از خداوند طلب بخشش کنید، پس از قبر شریف ندایی آمد که خداوند تو را بخشید.

زینی دحلان در ادامه می‌گوید: مثل همین روایت از علی‌ (علیه السلام) از طریق دیگری نیز رسیده است که آن هم این روایت را تایید می‌کند. و یکی دیگر از مؤیدات این روایت، روایت صحیحه دیگری است که از پیامبر اکرم رسیده است که ایشان فرمودند: دوران زندگی من برای شما خوب است زیرا شما با من صحبت می‌کنید و من هم با شما صحبت می‌کنم (برای شما حدیث می‌گویم) و وفات من برای شما خیلی خوب است زیرا اعمال شما بر من عرضه می‌شود اگر عمل خیری در میان اعمال شما ببینم خداوند را سپاس می‌گویم و اگر گناهی مشاهده کنم برای شما استغفار میطلبم.

ابوحیان و نسفی ذیل همین آیه (سوره نسا ء / 64) می‌گویند:


واستغفر لهم الرسول أی: شفع لهم الرسول فی غفران ذنوبهم.... والتفت فی قوله: و استغفر لهم الرسول، ولم یجیء علی ضمیر الخطاب فی جاؤوک تفخیماً لشأن الرسول، وتعظیماً لاستغفاره، وتنبیهاً علی أن شفاعة من اسمه الرسول من الله تعالی بمکان، وعلی أنَّ هذا الوصف الشریف وهو إرسال الله إیاه موجب لطاعته...


تفسیر بحر المحیط ــ أبوحیان أند لسی ــ ج 4، ص 180، باب 64، ذیل آیه 64 سوره نسا ء ؛ تفسیر مدارک التنزیل و حقایق التأویل ــ تفسیر نسفی ــ ج 1، ص 236، باب 63، ذیل آیه 64 سوره نسا ء.

اینکه خداوند فرمود (و رسول خدا برای آنها طلب بخشش کند) معنایش این است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد پروردگار عالم برای بخشش گناهانشان آنها را شفاعت کند.... خداوند در این آیه قبل از اینکه به اینجا برسد رسولش را مورد خطاب قرار داده بود و با ایشان بصورت مخاطب صحبت می‌کرد اما به اینجا (و استغفر لهم الرسول) که رسید خطابش را به صورت صیغه غایب آورد (و رسول خدا برای آنها طلب بخشش کند) و این بخاطر بزرگی و علو منزلت و شأن رسول خدا و عظمت استغفار ایشان است (یعنی خداوند می‌خواهد بفرماید استغفار رسول خدا بسیار ارزشمند است و با استغفار خود شخص فرق دارد)، و خداوند نکته ای را می‌خواهد به ما گوشزد کند و آن اینکه طلب شفاعت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در نزد خداوند تبارک و تعالی‌ از جایگاه ویژه ای برخوردار است، علاوه بر اینکه این وصف شریف یعنی رسالت ایشان از طرف خدا موجب اطاعت کردن از ایشان می‌شود...

جای تعجب است که با وجود این نقلها وهابیها چطور خود را سلفی و تابع صحابه می‌خوانند؟!!!

دلیل دیگر ابن عبدالوهاب بر رد شفاعت این بود که: « المیت لا یملک لنفسه نفعاً ولا ضراً... » فردی که مرده است (کنایه از انبیا و صالحین) نمی‌تواند هیچ نفعی را برای خودش جلب کند و یا ضرری را از خودش دفع کند...

در اینجا باید عرض کنیم این نظر ابن عبدالوهاب و پیروانش نیز مانند بقیه نظراتشان مخالف با آیات قرآن و نظریات تمامی علمای اسلام است. و این در حالی است که روایات متعددی در این زمینه از منابع معتبر اهل سنت داریم که انبیاء علیهم السلام زنده هستند. به این عبارات توجه کنید:


خداوند در قرآن می‌فرماید:

(وَلَاتَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَتَام بَلْ أَحْیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ* فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَل-هُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ‏ی وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ* یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَایُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ).

(آل‏عمران: 169 – 171).

(هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‏اند، مرده مپندار، بلکه زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‏شوند * به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‏اند شادی می‏کنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین می‏شوند * بر نعمت و فضل خدا و اینکه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمی‏گرداند، شادی می‏کنند).

در این آیات بهره‏مندی شهیدان از نعمتهای الهی و خوشنودی از آنچه به دست آورده‏اند دلیل بر حیات و زندگی مجدّد آنان است.

و اکنون این سؤال مطرح می‏شود که چگونه کسانی که در راه دین به شهادت رسیده‏اند، پس از شهادت زنده باشند ولی پیامبر که آورنده دین و پیشوا و رهبر شهیدان است زندگی مجدّد بعد از مرگ را نداشته باشد؟ چنانچه شوکانی به این حقیقت اذعان کرده است:

شوکانی در نیل الأوطار می‌گوید:

وَوَرَدَ النَّصّ فِی کِتَابِ اللَّهِ فِی حَقّ الشُّهَدَاءِ أَنَّهُمْ أَحْیَاء یُرْزَقُونَ وَأَنَّ الْحَیَاة فِیهِمْ مُتَعَلِّقَة بِالْجَسَدِ فَکَیْف بِالْأَنْبِیَاءِ وَالْمُرْسَلِینَ.
وَقَدْ ثَبَتَ فِی الْحَدِیثِ { أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ أَحْیَاءٌ فِی قُبُورِهِمْ } رَوَاهُ الْمُنْذِرِیُّ وَصَحَّحَهُ الْبَیْهَقِیُّ.
نیل الأوطار ج 3، ص 305، باب صلاة‌ المخلوقات علی النبی صلی الله علیه و سلم و هو فی قبره حی

خداوند در قرآن صریحا در نورد شهدا می‌فرماید آنان زنده اند و روزی می‌خورند، و حیاة و زندگی در شهدا مربوط به بدن و جسم آنهاست، حال که شهدا اینگونه هستند پس انبیاء و رسولان الهی چگونه اند؟ (یعنی آیا می‌شود شهدا زنده باشند ولی انبیاء و رسولان الهی که مقامشان از شهدا برتر است زنده نباشند؟!!)

ابن حجر هیثمی که از شخصیت‌های بر جسته اهل سنت است، در کتاب مجمع الزواید، از قول عبد الله بن مسعود نقل می‌کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

حیاتی خیر لکم تُحدِّثون و یُحدَّث لکم، ووفاتی خیر لکم، تُعرض علیّ أعمالکم، فما رأیت من خیر حمدت اللّه علیه، وما رأیت من شرّ استغفرت اللّه لکم»،

هم حیات من برای شما مایه خیر است و هم وفات من. تمام اعمال شما بر من عرضه می‌شود، اگر کارهای خوب شما را ببینم خدا را شکر می‌کنم، کارهای بد شما را ببینم از خدای عالم برای شما طلب مغفرت می‌کنم.

بعد آقای هیثمی می‌گوید:

رواه البزّار ورجاله رجال الصحیح.

مجمع الزواید: 9/24، باب «ما یحصل لأمّته من استغفاره بعد وفاته» الجامع الصغیر: 1/582، کنز العمّال: 11/407.

مسلم کتاب صحیح مسلم، ج7، ص 102 نقل می‌کند که نبی مکرم فرمود وقتی من رفتم به معراج، دیدم که حضرت موسی علیه السلام در میان قبرش نشسته و مشغول نماز است.

مررت ـ علی موسی لیلة أسری بی عند الکثیب الأحمر وهو قایم یصلّی فی قبره

صحیح مسلم: 7/102، کتاب الفضایل، باب من فضایل موسی، والمصنّف لعبد الرزّاق الصنعانی: 3/577، والمعجم الأوسط للطبرانی: 8/13، وکنز العمّال: 11/511.

سمهودی از شخصیت‌های برجسته اهل سنت می‌گوید که پیامبر فرمود:

علمی بعد و فاتی کعلمی فی حیاتی.

آگاهی من به امور پیش از مرگ و پس از آن یکسان است.

در ادامه می‌گوید:

الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلّون.
انبیا در قبورشان زنده اند و نماز می‌خوانند.

و مطالب متعددی را از آقای بیهقی، ابومنصور بغدادی و دیگران می‌آورد که همگی اتفاق نظر دارند بر این که انبیاء علیهم السلام در قبر زنده هستند و خدای عالم بدن پیامبران را بر خاک حرام کرده است که آن ها را بپوساند:

إنّ اللّه حرّم علی الأرض أن تأکل أجساد الأنبیاء.

خداوند خوردن بدن پیامبران را بر زمین حرام کرده است.


وفاء الوفاء بأحوال دار المصطفی ج 4، ص 1349


ابن حجر عسقلانی که از شخصیت‌های برجسته اهل سنت است، نقل می‌کند:

إنّ الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلّون.

تمام پیامبران در درون قبر زنده هستند و نماز می‏خوانند.

فتح الباری: 6/352.
قسطلانی که از شخصیت‌های مشهور اهل سنت است، در کتاب المواهب اللدنیه می‌گوید:

و لاشک أن حیاة الأنبیاء علیهم الصلاة و السلام ثابتة معلومة مستمرة، و نبینا أفضلهم، و إذا کان کذلک فینبغی أن تکون حیاته

المواهب اللدنیه، ج3، ص419

شکّی نیست که زنده بودن پیامبران علیهم‏السلام پس از مرگ امری ثابت و روشن، و جاودانه است، و پیامبر ما چون برتر از همه پیامبران است، زندگی او پس از مرگ کامل‏تر از سایر انبیاء خواهد بود.

شوکانی در نیل الأوطار می‌گوید: وَ قَدْ ذَهَبَ جَمَاعَة مِنْ الْمُحَقِّقِینَ إلَی أَنَّ رَسُولَ اللَّه صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَیّ بَعَدَ وَفَاته، وَأَنَّهُ یُسَرُّ بِطَاعَاتِ أُمَّته، وَأَنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا یُبْلَوْنَ، مَعَ أَنَّ مُطْلَق الْإِدْرَاک کَالْعِلْمِ وَالسَّمَاع ثَابِت لِسَایِرِ الْمَوْتَی.

نیل الأوطار ج 3، ص 305، باب صلاة‌ المخلوقات علی النبی صلی الله علیه و سلم و هو فی قبره حی


جماعتی‌ از محققین بر این عقیده اند که رسول خدا بعد از وفاتشان زنده اند، و بخاطر اعمال نیک امتشان خوشحال می‌ شوند، و اینکه انبیاء در قبرشان نمی‌پوسند، علاوه بر اینکه مطلق درک مثل علم و شنیدن برای همه مرده گان ثابت و قطعی است (چه برسد به انبیاء و رسل)

دلیل دیگر محمد بن عبدالوهاب بر تحریم شفاعت آیه 18 سوره یونس بود که همانطور که ذکر شد او می‌گفت خداوند در این آیه خبر می‌دهد هرکس بین خود و خدایش واسطه قرار دهد در حقیقت آن واسطه را پرستیده و او را به عنوان شریک خدا قرار داده است، و این مطلب به خاطر این است که شفاعت تماما متعلق به خداست همانطوری که خداوند در قرآن می‌فرماید: ای رسول ما بگو: «شفاعت، یکسره از آن خداست ».

در جواب می‌گوییم اولا: کسانیکه از انبیا و ائمه معصومین علیهم السلام و صالحین طلب شفاعت می‌کنند آنها را نمی‌پرستند بلکه از آنها می‌خواهند که به اذن خداوند (همانطوری که قرآن می‌فرماید) شفیع او باشند. و همانطوری که ذکر شد این عمل از قبل تولد رسول اکرم تا بعد از وفات ایشان بعنوان امری مطلوب میان مؤمنین و اصحاب بزرگوار رسول خدا رایج بوده است بنابراین محمد بن عبدالوهاب و پیروانش با تحریم این عمل الهی نه تنها خلاف قرآن و روایات نبوی عمل نموده اند بلکه عملا به صحابه رسول خدا (همچون حضرت علی صلوات الله و سلامه علیه و ابوبکر و سواد بن قارب و...) نسبت کفر و شرک داده اند.

ثانیا: این تفسیر ابن عبدالوهاب از این آیه همانند بقیه نظراتش نه تنها مخالف با نظر علما و مفسرین اهل سنت است بلکه با شأن نزول آیه نیز نمی‌سازد. و از آنجاییکه امکان آوردن تمامی عبارات علمای اهل سنت نیست ما بعنوان نمونه عبارات چند تن از مفسرین اهل سنت را خدمت شما عرض می‌کنیم:

أخرج ابن أبی حاتم عن عکرمة قال: قال النضر: إذا کان یوم القیامة شفعت لی اللات والعزی، فأنزل الله { فمن أظلم ممن افتری علی الله کذباً أو کذب بآیاته إنه لا یفلح المجرمون، ویعبدون من دون الله ما لا یضرهم ولا ینفعهم ویقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله }.

تـفسیر الدر المنثور ـ جلال الدین سیوطی ـ ذیل آیه 18 سوره یونس

سیوطی می‌گوید: ابی حاتم از عکرمه نقل کرده است که نضر بن حرث گفت زمانی که روز قیامت شد بت لات و عزی مرا شفاعت می‌ کنند بعد از این گفته او این آیه نازل شد.
الضمیر فی ویعبدون عاید علی کفار قریش الذین تقدمت محاورتهم. وما لا یضرهم ولا ینفعهم هو الأصنام، جماد لا تقدر علی نفع ولا ضر... وکان أهل الطایف یعبدون اللات، وأهل مکة العزی ومناة وأسافاً ونایلة وهبل.

تـفسیر البحر المحیط ـ أبوحیان أندلسی ـ ذیل آیه 18 سوره یونس

ابوحیان می‌گوید:‌ضمیر در یعبدون به کفار قریش برمی گردد که در قبل گفتگوی آنها را بیان کردیم. و منظور از « ما لا یضرهم ولا ینفعهم » بتها هستند که قدرت بر (ایجاد) نفع و (دفع) ضرر نداشتند... در ادامه می‌گوید اهل طایف بت لات را می‌پرستیدند و اهل مکه بت عزی ومناة وأسافاً ونایلة وهبل را می‌پرستیدند.


ینکر تعالی علی المشرکین الذین عبدوا مع الله غیره، ظانین أن تلک الآلهة تنفعهم شفاعتُها عند الله، فأخبر تعالی أنها لا تنفع ولا تضر ولا تملک شییا، ولا یقع شیء مما یزعمون فیها، ولا یکون هذا أبدا...

تـفسیر ابن کثیر ـ ابن کثیر دمشقی ـ ذیل آیه 18 سوره یونس

خداوند مشرکین را که شریک برایش قرار داده بودند و غیر خدا را می‌پرستیدند انکار می‌کند، آنها گمان می‌کردند شفاعت خدایان خیالیشان نزد خداوند تبارک و تعالی نفعی به حالشان دارد. پس خداوند در مقابل این گمان باطل آنها در این آیه به آنها فرمود آن شفاعت آن بتها نه نفعی به حال شما دارد و نه ضرری را از شما دفع می‌کند و نه مالک چیزی هستند و هیچ یک از گمانهای شما در مورد بتها ابدا واقع نمی‌شود...


{ وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ الله مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ } حکایة لجنایة أخری لهم وهی عطف علی قوله سبحانه: { وَإِذَا تتلی عَلَیْهِمْ } [ یونس: 15 ] الآیة عطف قصة علی قصة...و { مَا } إما موصولة أو موصوفة، والمراد بها الأصنام، ومعنی کونها لا تضر ولا تنفع أنها لا تقدر علی ذلک لأنها جمادات... وکان أهل الطایف یعبدون اللات وأهل مکة العزی ومناة وهبل وأسافا ونایلة { وَیَقُولُونَ هَؤُلاء شفعاؤنا عِندَ الله } أخرج ابن أبی حاتم عن عکرمة قال: کان النضر بن الحرث یقول: إذا کان یوم القیامة شفعت لی اللات والعزی وفیه نزلت الآیة.
تـفسیر الروح المعانی ـ آلوسی ـ ذیل آیه 18 سوره یونس

آلوسی می‌گوید: این آیه از جنایت دیگر مشرکین حکایت می‌ کند و این جمله عطف بر آیه 15(وَإِذَا تتلی عَلَیْهِمْ) است (که آن آیه نیز در مورد مشرکین بود) که خداوند در این آیه این قصه را به آن قصه عطف می‌کند. لفظ «ما» در آیه یا موصوله است و یا موصوفه و منظور از آن بتها هستند (و به آنها اشاره دارد) و معنای « لا تضر ولا تنفع » این است که آنها قدرت بر شفاعت ندارند زیرا جماداتی بیش نیستند... در ادامه می‌گوید:اهل طایف بت لات را می‌پرستیدند و اهل مکه بت عزی ومناة وأسافاً ونایلة وهبل را می‌پرستیدند و می‌گفتند آنها شفیعان ما نزد پروردگارند. ابی حاتم از عکرمه نقل کرده است که نضر بن حرث گفت زمانی که روز قیامت شد بت لات و عزی مرا شفاعت می‌ کنند بعد از این گفته او این آیه نازل شد.

توسل


توسل، یعنی واسطه قرار دادن، انبیاء، امامان و صالحان به پیشگاه خداوند چنانچه خداوند، در قرآن کریم می‌فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ. المایدة / 35.

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا بترسید و برای تقرب به او وسیله‌ای بجویید.

این آیه به تمامی مؤمنین دستور می‌دهد که به هر وسیله‌ای که سبب تقرب به خداوند می‌شود تمسک بجویند ؛ بنابراین تقرب به خداوند بدون وسیله و واسطه‌ امکان ندارد حضرت زهرا سلام الله علیه می‌فرماید:

وأحمد اللّه الذی بعظمته ونوره یبتغی مَن فی السموات والأرض إلیه الوسیلة ونحن وسیلته فی خلقه.

تمام آن‌چه در آسمان و زمین هستند، برای تقرب به خداوند به دنبال وسیله هستند و ما وسیله و واسطۀ خداوند در میان خلقش هستیم.

شرح نهج البلاغة، ج 16، ص211 و السقیفة وفدک، ص 101 و بلاغات النساء، بغدادی، ص 14.


و از عایشه در بارۀ خوارج نقل شده است که پیامبر فرمود:

هم شرّ الخلق والخلیقة، یقتلهم خیر الخلق والخلیقة، وأقربهم عند اللّه وسیلة.

شرح نهج البلاغة، ج2، ص267 از مسند احمد ؛ اما این روایت را دستان امانت‌دار اهل سنت حذف کرده‌اند. و المناقب، ابن المغازلی شافعی، ص56، ح 79.

خوارج، بدترین خلایق هستند، آن‌ها را بهترین فرد از میان خلایق که نزدیک‌ترین وسیله به خداوند است، خواهد کشت.

مراد حضرت علی علیه السلام است.

توسل حضرت آدم به اهل بیت علیهم السلام

و از أبی هریره در بارۀ قصۀ حضرت آدم نقل شده است:

یا آدم هؤلاء صفوتی... فإذا کان لک لی حاجة فبهؤلاء توسل، فقال النبی: نحن سفینة النجاة من تعلق بها نجا ومن حاد عنها هلک، فمن کان له إلی الله حاجة فلیسألنا أهل البیت.
فراید السمطین، ج1، ص 36 ح 1.

ای آدم! این‌ها (اهل بیت) برگزیدگان من هستند... هر وقت حاجتی داشتی اینها را واسطه قرار بده. پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: ما کشتی نجات هستیم، هر کس سوار این کشتی شد، نجات خواهد یافت و هر کس سر پیچی کند، هلاک می‌شود، هر کسی حاجتی به سوی خداوند دارد، باید ما اهل بیت را واسطه قرار دهد.

و سیوطی نقل می‌کند که حضرت آدم به درگاه خداوند چنین استغاثه می‌کرد:
اللهمّ إنّی أسألک بحقّ محمد وآل محمد سبحانک لا إله إلا أنت، عملت سوءً، وظلمت نفسی فاغفر لی إنّک أنت الغفور الرحیم، فهؤلاء الکلمات التی تلقی آدم.
الدر المنثور، ج1، ص 60.

بار خدایا! از تو درخواست می‌کنم به حق محمد و آل محمد که تو پاک و منزهی و غیر از تو خدایی نیست، من کاری بدی کردم و به خود ظلم نمودم ؛ پس مرا ببخش که تو بخشنده و مهربان هستی....

توسل صحابه به پیامبر اکرم بعد از وفات ایشان


أصاب الناس قحط فی زمن عمر بن الخطاب فجاء رجل إلی قبر النبی صلی الله علیه وسلم فقال: یا رسول الله استسق الله لأمتک فإنهم قد هلکوا. فأتاه رسول الله صلی الله علیه وسلم فی المنام فقال: إیت عمر فأقره منی السلام وأخبرهم أنهم مسقون، وقل له علیک بالکیس الکیس. فأتی الرجل فأخبر عمر فقال: یا رب ما آلوا إلا ما عجزت عنه. وهذا إسناد صحیح. [20]


در زمان عمر بن الخطاب قحطی آمد، بلال بن حارث آمد کنار قبر پیامبر عرضه داشت:امت تو نابود شدند، از خدای عالم باران رحمت طلب کن.بعد پیامبر به خوابش آمد و گفت برو پیش عمر و سلام مرا به او برسان و به او خبر بده که باران رحمت نازل خواهد و به او بگو که نسبت به مردم بذل و بخششت بیشتر باشد. این شخص آمد خدمت عمر. عمر خیلی گریه کرد که ما قابل این سلام نبودیم. و گفت: هیچ خدمتی را نسبت به مسلمانان که از دستم بر بیاید کوتاهی نخواهم کرد.

ابن حجر عسقلانی‌ از استوانه‌های علم رجال اهل سنت در آخر می‌گوید: سند این حدیث صحیح است.


فتح الباری، ج2، ص412


و همچنین آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارد که در خواست از غیر خداوند را مشروع می‌داند ؛ از جمله:

یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِیِینَ. یوسف / 97.

گفتند: «ای پدر! برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم »

در این آیه خداوند داستان برادران حضرت یوسف علیه السلام را یادآوری می‌کند که آن‌ها بعد از پیشیمانی از کردارشان به پیش حضرت یعقوب علیه السلام آمدند و از او که پیامبر خدا بود درخواست کردند که از خداوند برای آن‌ها طلب بخشش کند. حضرت یعقوب هم نگفت که چرا خودتان مستقیماً سراغ خداوند نمی‌روید و به من متوسل شده‌اید ؛ بلکه به آن‌ها وعده داد که از خداوند برای آن‌ها طلب بخشش خواهد کرد:

قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ. یوسف / 98.

گفت: « به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می‌خواهم، که او همانا آمرزنده مهربان است ».

همچنین خداوند در آیۀ 64 سورۀ نساء خطاب به پیامبرش می‌فرماید:

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا.

و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند و پیامبر [ نیز ] برای آنان طلب آمرزش می‌کرد، قطعاً خدا را توبه پذیرِ مهربان می‌یافتند.

این آیه نشان می‌دهد که باید برای طلب بخشش از خداوند واسطه و وسیلۀ آبروداری را پیدا کرد تا خداوند به خاطر او حاجات انسان را برآورده سازد.

بنابراین همانطوری که ملاحظه فرمودید حرفهایی که وهابیها به عنوان اسلام واقعی!!! مطرح می‌کنند و مخالف با آنها را کافر و مشرک می‌دانند تماما باطل و بی‌اساس است.

 

/



مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)