شاید شما خواننده محترم با دیدن این عنوان که علی علیه السلام از تمام پیامبران علیهم السلام غیر از خاتم انبیاء صلوات اللّه علیه برتر است تعجب کنید و قبل از هر گونه تحقیق و مطالعه ما را متهم به غلوّ و خروج از محدوده شرع و عقل بدانید، ولی توصیه می‌کنیم که قبل از هر نوع داوری با ما همراه شوید تا با استدلال و برهان پرده از راز قضیه کنار بزنیم، آنگاه خود قضاوت خواهید نمود که دریافت و رسیدن به حقیقت چندان هم دشوار نیست بلکه با عبور از دیوارهای ضخیم شک و بدبینی آسان نیز می‌شود.

چرا که برتری علی بن ابوطالب علیه السلام در بین افراد بشر حقیقتی است غیر قابل انکار، زیرا کتاب و سنت این اعتقاد را تایید و آن را اثبات می‌کند، اگر چه دستهای ناپاک از آغاز تا کنون همواره سعی در انکار فضایل و ویژگیهای برتر این مرد الهی را داشته و باتلاش در تحریف واقعیتهای تاریخی ذهن بسیاری از مسلمانان را به گمراهی کشانده‌اند، از این روی بحث در اثبات برتری علی علیه السلام را در سه محور یعنی کتاب و سنت و عقل دنبال می‌کنیم:


سیمای برتر علی علیه السلام در قرآن
الف. آیه تطهیر 
اولین آیه از بین دهها آیه قرآن که به اعتراف محدثان و مفسران در بیان و توصیف و شرح برتری مقامات معنوی امیر المؤمنین علیه السلام می‌باشد این آیه است:

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا»

(جز این نیست که خداوند می‌خواهد هرگونه پلیدی را از شما خاندان ببرد وشما را به تمام معنا پاکیزه سازد).

سوره احزاب: ۳۳.

در این آیه که معروف به آیه تطهیر است علی و اولاد معصوم او علیهم السلام از همه پیامبران جز خاتم انبیا صلی الله علیه و آله و سلم برتر معرفی شده اند زیرا خداوند متعال با صراحت تمام پاکی و عصمت خاندان رسولش را اعلام فرموده است.


واژه ها سخن می‌گویند
واژه‌ها و کلمات مهم در این آیه از قبیل: انّما، یرید، لیذهب، الرجس, اهل البیت, رموز و کلید فهم این آیه هستند که بدون شناخت آن امکان راهیابی به محتوای عمیق آن میسور نخواهد بود و لذا قبل از هر سخنی تفسیر و توضیح این لغات را جویا می‌شویم:


۱. دلالت واژه"انّما"بر حصر.
کلمه انّما در ابتدای آیه بیانگر عنایت ویژه به موضوع و محتوای آن است زیرا این کلمه با ایجاد محدودیت و انحصار در مفهوم ومحتوای آیه عظمت مطلب را بیشتر می‌فهماند.

ابن منظور می‌گوید:

ومعنی إنما إثبات لما یذکر بعدها ونفی لما سواه کقوله: وإنما یدافع عن أحسابهم أنا أو مثلی المعنی: ما یدافع عن أحسابهم إلا أنا أو من هو مثلی، و

کلمه انّما مفهومی را برای آنچه که بعد از او آمده است اثبات می‌کند مانند: این سخن که کسی به گوید: من و مانند من از شرف و حیثیّتم دفاع می‌کنم یعنی در واقع می‌گوید: فقط من و مثل من چنین هستیم نه فردی دیگر.

لسان العرب، ج ۱۳ ص ۳۱، اسم المؤلف: محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری الوفاة: ۷۱۱، دار النشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی.

توجه به این نکته لازم است که حصر در این آیه از نوع حصر حکم در موضوع است مانند آیه ولایت: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله والذین آمنوا...» که در این آیه ولایت فقط مخصوص خدا و رسول و مؤمن تعریف شده با ویژگیهای خاص که پرداخت زکات در حال نماز است می‌باشد.

بطور قطع تطهیردر آیه مورد بحث از نوع اوّل یعنی حصر حکمی است نه حصر موضوعی؛ یعنی پاکی و طهارت و دوری از پلیدی اختصاص به افرادی دارد که تحت عنوان اهل البیت علیهم السلام قرار گرفته اند و این ویژگی مخصوص آنان است و هیچ فردی غر از آنان را شامل نخواهد شد.


۲. تاکید ضمیر بر انحصار
علاوه بر استفاده حصر از کلمه انّما، کلمه «عنکم» هم تاکید بر انحصار بیشتر است، زیرا مفعول فعل «لیُذهب» که الرجس است باید در پی فعل و پس از آن قرار گیرد ولی این چنین نشده و جمله«عنکم» بین آن دو فاصله شده است که بدون حکمت و علت نیست چون به قول اهل فن: «تقدیم ما هو حقه التاخیر یفید الحصر» یعنی کلمه ای که جایگاه آن در آخر یک جمله است وقتی که جلوتر می‌آید و مقدم می‌شود بیانگر انحصار مفهوم وحکم در آن جمله است.

ابن حجر در فصل آیات نازل شده در فضایل اهل بیت می‌نویسد:

الآیة الأولی: قال الله تعالی: إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا.

الأحزاب ۳۳

أکثر المفسرین علی أنها نزلت فی علی وفاطمة والحسن والحسین لتذکیر ضمیر عنکم وما بعده

بیشتر مفسران به دلیل ضمیر مذکّر«عنکم» آیه را در شان علی و فاطمه و حسن و حسین دانسته‌اند.

الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج ۲ ص ۴۲۱، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی الوفاة: ۹۷۳هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - ۱۴۱۷هـ - ۱۹۹۷م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط.

الصواعق المحرقة - (ج ۲ / ص ۴۲۱)

سپس احتمالاتی را با لفظ (قیل) می‌آورد که انتساب آن مشخص نیست و همچنین پس از نقل روایاتی می‌گوید: درباره خاندان نسبی و سببی یعنی همسران و همه بنی هاشم نازل شده است.

جا دارد که از او و دیگر هم فکرانش که سعی در شریک کردن افراد عادی و غیر لایق در فضایلی این چنین بزرگ و مهم را دارند سؤال شود که: چرا با وجود اعتراف اکثر مفسران در نزول آیه در شأن افرادی خاص از خاندان نسبی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله به سخن اقلیت و افرادی غیر موجّه استناد و در تقویت آن می‌کوشید؟ آیا این روش جز عناد با علی و فاطمه و فرزندان آن دو چیز دیگری می‌تواند باشد؟

جناب ابن حجر در نهایت آیه را منبع همه فضایل اهل بیت علیهم السلام معرفی می‌کند و حصر آن را که با کلمه «انّما» آغاز شده است در شأن اهل بیت با صراحت اعلام می‌دارد.

ثم هذه الآیة منبع فضایل أهل البیت النبوی لاشتمالها علی غرر من مآثرهم والاعتناء بشأنهم حیث ابتدیت بإنما المفیدة لحصر إرادته تعالی فی أمرهم علی إذهاب الرجس الذی هو الإثم أو الشک فیما یجب الإیمان به عنه وتطهیرهم من سایر الأخلاق والأحوال المذمومة.

این آیه منبع همه فضایل و برتریهای خاندان نبوت است و توجهی خاص به اهل بیت دارد زیرا با کلمه «انما» هر گونه پلیدی و گناه و شکی را در باره آنان نفی کرده و پاکی آنان را از اخلاق زشت و ناپسند تثبیت کرده است.

الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج ۲ ص ۴۲۵ - ۴۲۶، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی الوفاة: ۹۷۳هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - ۱۴۱۷هـ - ۱۹۹۷م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط


۳. اراده خداوند. 
اراده خداوند در جمله (یرید الله) اراده تکوینی است نه تشریعی زیرا در اراده تشریعی همه بندگان خداوند مورد خطاب قرار می‌گیرند و احدی استثنا نمی‌شود، اما در اراده تکوینی لازم نیست که شمول و عمومیت داشته باشد و خداوند قادر است افرادی خاص را مخصوص به حکم یا فضیلت و ویژگی‌ای قرار دهد که دیگران از آن محروم باشند.

بنا بر این در آیه مورد بحث اراده فقط تکوینی است چون از بین بردن پلیدی و پاک شدن به صورت عام و کلی نیست تا همه انسانها و یا پیروان یک مکتب را شامل شود چون رجس به معنای هر گونه پلیدی و آلودگی ای است که سبب تنفر دیگران و دور شدن از بندگی خالصانه خداوند است و این حقیقت میسر نمی‌شود مگر با اراده تکوینی حضرت حق، و اراده تکوینی هم هیچ گاه تخلف پذیر نیست.


۴. اِذهاب رجس
واژه «اِذهاب» در اینجا به معنای از بین بردن و زدودن و دور کردن قبل از پیدایش است، زیرا در استعمالات و گفتگو ها نیز با همین هدف کار برد دارد، مثلا کسی که می‌گوید: «أذهب اللّه عنکم الداء والسوء» خداوند بیماری و ناراحتی را از شما دور نماید، معنایش این نیست که هم اکنون در شخص وجود دارد و او دعا می‌کند تا از وی دور شود، بلکه این آرزو قبل از گرفتاری هم می‌تواند مورد داشته باشد.

پس اذهاب به معنای دفع است که قبل از پیدایش، موانعی از وجود و حضور آن جلوگیری می‌کند، نه به معنای رفع که بر داشتن و زدودن بعد از پیدایش است، به همین جهت در آیه شریفه تعبیر «لیذهب» آمده است نه «لیزیل».


۵. رجس و پلیدی. 
یکی از واژه‌های کلیدی این آیه، کلمه «رِجس» است.

لغت شناس معروف، فیومی می‌نویسد:

« الرجس: النتن. و الرجس: القذر. قال الفارابیّ: کلّ شی‏ء یستقذر فهو رجس».

رِجس یعنی هر چیز بدبو، فاریابی گفته است: هرچیزی که طبع انسان از آن بدش آید رجس و پلیدی است.

احمد بن محمد الفیومی، المصباح المنیر، ج ۱، ص ۲۱۹، مؤسسة دار الهجرة، قم، چاپ اول، ۴۰۵ هـ..
<!--[if!supportLineBreakNewLine]-->
<!--[endif]-->

مؤلف کتاب العین نیز چنین می‌نویسد:

« رجس: کل شی‏ء یستقذر فهو رجس کالخنزیر، و قد رجس الرجل رجاسة من القذر، و إنه لرجس مرجوس. و الرجس فی القرآن العذاب کالرجز، و کل قذر رجس. و رجس الشیطان وسوسته و همزه...».

رجس هر چیزی است که پلید است مانند« خوک، و در قرآن رِجس به معنای عذاب است مانند رِجز، و هر پلیدی رِجس است.

کتاب العین ۸ مجلدات، ج ۶ ص ۵۲، اسم المؤلف: الخلیل بن أحمد الفراهیدی الوفاة: ۱۷۵هـ، دار النشر: دار ومکتبة الهلال، تحقیق: د مهدی المخزومی / د إبراهیم السامرایی.

راغب اصفهانی نیز رِجس را به سه دسته طبیعی و عقلی و شرعی تقسیم کرده ودر تعریف آن می‌نویسد:

« الرجس الشیء القذر».

رِجس هر چیز ناپاک و آلوده است.

المفردات فی غریب القرآن، ج ۱ ص ۱۸۸، اسم المؤلف: أبو القاسم الحسین بن محمد الوفاة: ۵۰۲هـ، دار النشر: دار المعرفة - لبنان، تحقیق: محمد سید کیلانی

بنابر آنچه در اظهارات اهل لغت آمده است که به برخی اشاره نمودیم، رِجس هر چیزی است که وجود آن در آدمی زمینه نقص را فراهم کند و روح آدمی را بیازارد و موجب نفرت و دوری مردم شود، و اعم است از هر گونه گناه و معصیت و آلودگی و یا گرفتار شدن در دام و وسوسه‌های شیطان.

اگر چه برخی سعی کرده اند تا دایره مفهوم و مصداق آیه را تنگ کرده و رجس را منحصر در شرک بدانند و هدف از آیه را فقط تطهیر اهل بیت از شرک به خداوند تفسیر کنند و بگویند: شامل گناهان نمی‌گردد تا شاید بتوانند بعضی از وابستگان سببی را نیز در این آیه داخل نمایند، ولی با توجه به اطلاق و استفاده عموم و استغراق از کلمه «الرِجس» به جهت وجود الف و لام « ال » در کنار کلمه «رجس» بی تردید مفاد آن باید نفی و اِذهاب انواع پلیدیهای مادّی و معنوی، نقصها وعیبهای ظاهری و باطنی ویا هر گونه انحراف در همه زمانها باشدکه نتیجه آن اثبات مقام عصمت تامّه از همه گناهان خواهد بود.

سخن بزرگان تفسیر
خوشبختانه دانشمندان اهل سنت همانند بزرگان و اندیشمندان شیعه به این نکته اشاره کرده اند که مصداق رِجس نه تنها محدود در شرک نیست بلکه مراد مطلق پلیدیها و زشتیها وگناهان است که در ذیل به سخن تنی چند اشاره می‌کنیم:

فخر رازی در تفسیر آیه می‌گوید:

فقوله تعالی: { لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرجس } أی یزیل عنکم الذنوب ویطهرکم أی یلبسکم خلع الکرامة...

خداوند گناهان را از شما دور کرده و لباس کرامت را بر شما پوشیده است.

الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای۶۰۴هـ)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۲۲ ص۲۰۱، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ۱۴۲۱هـ - ۲۰۰۰م

جصّاص مفسر دیگر اهل سنت در أحکام القرآن می‌گوید:

قال تعالی (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا) یحتمل التطهیر من الذنوب.

احتمال دارد که مقصود طهارت از رجس و پاکی از گناهان باشد.

أحکام القرآن، ج ۴ ص ۳۳، اسم المؤلف: أحمد بن علی الرازی الجصاص أبو بکر، الوفاة: ۳۷۰، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - ۱۴۰۵، تحقیق: محمد الصادق قمحاوی.

شوکانی در فتح القدیر آورده است:

« والمراد بالرجس الإثم والذنب المدنسان للأعراض الحاصلان بسبب ترک ما أمر الله به وفعل ما نهی عنه فیدخل تحت ذلک کل ما لیس فیه لله رضا ».

مقصود از رجس گناهانی است که با نافرمانی خدا و انجام آنچه که دوست ندارد حاصل می‌شود.

فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر، فتح القدیر ج ۴ ص ۲۷۸، اسم المؤلف: محمد بن علی بن محمد الشوکانی الوفاة: ۱۲۵۰، دار النشر: دار الفکر – بیروت.

 

مفسران دیگری مانند: ابن عطیه اندلسی و ثعالبی در تعبیری کاملا مشابه گفته اند:

« و الرِّجْسَ اسم یقع علی الإثم و علی العذاب و علی النجاسات و النقایص، فأذهب اللّه جمیع ذلک عن أَهْلَ الْبَیْتِ ».

رِجس اسمی است که شامل عذاب و نجاسات و هرگونه نقصی می‌شود، خداوند تمام آن را از اهل بیت دور کرده است.

المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الحق بن غالب بن عطیة الأندلسی الوفاة: ۵۴۶هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - لبنان - ۱۴۱۳هـ- ۱۹۹۳م، الطبعة: الاولی، تحقیق: عبد السلام عبد الشافی محمد.

عبدالرحمن بن محمد ثعالبی، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج‏۴، ص ۳۴۶.

آلوسی نیز در تفسیرش با تعبیر مشابه به این نکته اشاره کرده و می‌نویسد:

والرجس فی الأصل الشیء القذر...، وقیل: إن الرجس یقع علی الإثم وعلی العذاب وعلی النجاسة وعلی النقایص، والمراد به هنا ما یعم کل ذلک... وأل فیه للجنس أو للاستغراق، والمراد بالتطهیر قیل: التحلیة بالتقوی، والمعنی علی ما قیل: إنما یرید الله لیذهب عنکم الذنوب والمعاصی فیما نهاکم ویحلیکم بالتقوی تحلیة بلیغة فیما أمرکم، وجوّز أن یراد به الصون، والمعنی إنما یرید سبحانه لیذهب عنکم الرجس ویصونکم من المعاصی صوناً بلیغاً فیما أمر ونهی جل شأنه.

رِجس در اصل پلیدی است...و گفته شده است که شامل گناه و عذاب و نجاست و هرگونه نقصی می‌شود، و مقصود از رِجس در آیه تطهیر اعم از همه این معانی است...و الف و لام التطهیر برای جنس و استغراق است، یعنی خداوند اراده کرده است از شما اهل بیت گناهان را دور و به تقوا آراسته و از پلیدی حفظ نماید.

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج ۲۲ ص ۱۲، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی الوفاة: ۱۲۷۰هـ، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

طنطاوی دیگر صاحب نظر اهل سنت در تفسیر قرآن می‌نویسد:

« و الرجس فی الأصل: یطلق علی کل شی مستقذر. وأرید به هنا: الذنوب والآثام وما یشبه ذلک من النقایص والأدناس».

رِجس در اصل بر هر چیزی که پلید است اطلاق می‌شود، اما در این آیه (تطهیر) مقصود پاکی از گناه و هر گونه نقص است.

طنطاوی، سید محمد، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج‏۱۱، ص ۲۰

۶. اهل البیت
لفظ"اهل"در لغت، در مورد کسانی به کار می‌رود که نسبت به آنان نوعی وابستگی جسمی، روحی و فکری، دینی و اعتقادی و خانوادگی داشته باشد. بنا براین اعضای خانواده اعم از همسر، فرزند، نوه و... چون انسان با آنان انس و تعلق خاطر دارد"اهل" او به حساب می‌آیند، و لذا می‌توان گفت: نکته‌ی اساسی در معنای"اهل"همان وابستگی وانس و تعلق خاطر داشتن است، اگر چه گاهی افرادی غیر از خویشان و نزدیکان نیز می‌توانند جزو"اهل"انسان محسوب شوند، مانندسلمان فارسی که عنوان"منّا اهل البیت"را می‌گیرد. اما در نقطه‌ی مقابل، افرادی نیز ممکن است با وجود داشتن رابطه‌ی خویشاوندی ولی به علّت حرکت بر خلاف فرمان خداوند و سرپیچی از خواسته‌های پدر جزو"اهل"انسان به شمار نیایند، مانند فرزند نوح که خداوند می‌فرماید: « انّه لیس من أهلک ».

این لفظ علاوه بر نشان دادن نسبت فامیلی و خانوادگی در برخی از استعمالات معانی دیگری نیز همراه دارد که با کلمه بعدی آن یعنی مضاف الیه مشخص می‌شود.

مثلا: پیروان هر کتاب دینی و یا آیینی را به نام اهل همان کتاب و آیین می‌خوانند، و گفته می‌شود: اهل اسلام، اهل کتاب، اهل انجیل، اهل القری، اهل مدینه، اهل جنّت، اهل نار، ... که در قرآن کریم نیز استعمال شده است.

در آغاز نگاهی به آراء مفسران لغت در توضیح کلمه اهل داریم سپس سری به آثار نویسندگان قرآن پژوه و مورخان و محدثان خواهیم زد.

لغت شناسانی مانند: ابن منظور و دیگران می‌نویسند:

أَهْل الرجل عَشِیرتُه وذَوُو قُرْباه.

اهل الرجل خاندان و نزدیکان او هستند.

لسان العرب، ج ۱۱ ص ۲۸، اسم المؤلف: محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری الوفاة: ۷۱۱، دار النشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی.

تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۲۸ ص ۴۰، اسم المؤلف: محمد مرتضی الحسینی الزبیدی الوفاة: ۱۲۰۵، دار النشر: دار الهدایة، تحقیق: مجموعة من المحققین.

القاموس المحیط، ج ۱ ص ۱۲۴۵، اسم المؤلف: محمد بن یعقوب الفیروزآبادی الوفاة: ۸۱۷، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت

صاحب فروق اللغه در فرق بین اهل و آل می‌نویسد:

أن الاهل یکون من جهة النسب والاختصاص.

الفروق اللغویه: ج ۱ ص ۳۰۹، اسم المؤلف: العسکری، دار النشر.:

اهل از جهت نسب، بین افراد و خویشاوندان و یا اختصاص است.

مرحوم طریحی می‌نویسد:

(أهل) أهل الرجل: آله. و هم أشیاعه و أتباعه و أهل ملته...و قد مر فی (امر): أنهم أهل بیته خاصة.

اهل رجل همان آل و خاندان وپیروان او هستند.

مجمع البحرین - الطریحی - (ج ۵ / ص ۲۰۳)

پس از بر رسی واژگان آیه و نگاهی به سخنان و آراء اربابان لغت، اشاره ای مختصر به شأن نزول خواهیم داشت تا ببینیم آیا نام علی هم درکنار نام رسول خدا و فاطمه و فرزندان او دیده می‌شود تا از این فضیلت بزرگ بهره مند شود یا خیر؟

علامه جلال الدین سیوطی در تفسیر الدر المنثور بیست روایت از طرق گوناگون نقل کرده است که مراد از اهل بیت علیهم السلام رسول خدا، علی، فاطمه و حسنین هستند، که به یک مورد اشاره می‌کنیم:

أخرج ابن جریر وابن أبی حاتم والطبرانی وابن مردویه عن أم سلمة رضی الله عنها زوج النبی صلی الله علیه وسلم: « أن رسول الله صلی الله علیه وسلم کان ببیتها علی منامة له علیه کساء خیبری، فجاءت فاطمة رضی الله عنها ببرمة فیها خزیرة فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم » ادعی زوجک، وابنیک، حسناً، وحسیناً، فدعتهم فبینما هم یأکلون إذ نزلت علی رسول الله صلی الله علیه وسلم { إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً } فأخذ النبی صلی الله علیه وسلم بفضلة ازاره، فغشاهم إیاها، ثم أخرج یده من الکساء وأومأ بها إلی السماء، ثم قال: اللهم هؤلاء أهل بیتی وخاصتی، فاذهب عنهم الرجس، وطهرهم تطهیراً، قالها ثلاث مرات. قالت أم سلمة رضی الله عنها: فادخلت رأسی فی الستر فقلت: یا رسول الله وأنا معکم فقال: إنک إلی خیر مرتین « ».

از ام سلمه نقل شده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه من بود وعبایی خیبری پوشیده بود، فاطمه وارد شد رسول خدا فرمود: همسرت علی و دو فرزندت حسن و حسین را فراخوان، فاطمه آنان را فراخواند و مشغول تناول غذا شدند، ناگهان این آیه نازل شد: (خداوند اراده فرموده است تا رجس و پلیدی را از شما خاندان دور نماید و شما را پاکیزه کند) رسول خدا عبا را روی سر آنان کشید و همه را زیر عبا قرار داد سپس دست به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: (خداوندا! اینان اهل بیت منند، خداوندا! هرگونه پلیدی را از آنان ببر و به تمام معنا پاکشان ساز).این سخن را سه بار تکرار کرد، ام سلمه گفت: آیا من از ایشان نیستم؟ فرمود: تو به راه خیر هستی، و دو بار آن را تکرار نمود.

الدر المنثور، ج ۶ ص ۶۰۳، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: ۹۱۱، دار النشر: دار الفکر - بیروت – ۱۹۹۳.

حسکانی دیگر ناقل روایات نازل شده پیرامون آیات قرآن نیز چندین روایت در ارتباط با این آیه آورده است از جمله:

روایت جابر بن عبدالله انصاری که می‌گوید:

نزلت هذه الآیة علی النبی ص و لیس فی البیت إلا فاطمة و الحسن و الحسین و علیّ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً فقال النبی ص: اللهم هؤلاء أهلی ».

وقتی که این آیه نازل شد در خانه کسی نبود جز فاطمه، حسن، حسین وعلی، رسول خدا عرض کرد: خدایا اینان اهل منند.

حسکانی، حاکم، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏۲، ص ۲۹، ح ۶۴

نتیجه این بخش از بر رسی پیرامون آیه تطهیر حضور امیر مؤمنان علی علیه السلام را در کنار رسول خدا و همسر و دو فرزندش را نشان می‌دهد که به بزرگترین منقبت و فضیلت از طرف خداوند بشارت داده می‌شوند و آن پاکی و طهارت و دور بودن از هر گونه آلودگی و پلیدی است، که خود برتری آن حضرت بر بسیاری از پیامبران را نشان می‌دهد، (اگر چه او پیامبر نیست وفقط منصب خلافت و جانشینی را دارد).

ب. آیه مباهله
آیه مباهله یکی از آیاتی است که برتری امیر مؤمنان علی علیه السلام را بر همه پیامبران غیر از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اثبات می‌کند:

فمن حاجک فیه من بعد ماجاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم و نساءنا ونساءکم وانفسنا وانفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین.

آل عمران: ۶۱.

(پس هر که درباره آن (قرآن یا عیسی) با تو به بحث و مجادله پرداخت پس از آن که علم آن به تو رسید، پس بگو: بیایید ما وشما فرزندان و زنان و جانهای خویش را بخوانیم آن گاه به درگاه خدا زاری کنیم و در حق یکدیگر نفرین کنیم و لعنت خدا را بر هر کدام از ما دو گروه که دروغگوست قرار دهیم).

شأن نزول
بدون شک آیه مباهله در حق اهل عبا و پنج تن برگزیده خدا نازل شده است، چون این مطلب را بسیاری از محدثان و مفسران و مورخان و متکلمان در کتابهای خود آورده و جزء مسائل مسلم و غیر قابل تردید دانسته اند، و از سویی مدارک زنده در لابلای آثار تفسیری و تاریخی شهادت می‌دهد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در داستان مباهله با نصارای نجران از زنان جز پاره تن خود فاطمه علیها السلام، و از فرزندان جز دو نوه اش حسن و حسین و علی علیهم السلام که نفس وی به شمار می‌رود همراه نیاورد.

مسلم در کتاب صحیحش می‌نویسد:

ولمّا نزلت هذه الآیة: (فقل تعالوا ندع أبناینا وأبنایکم) دعا رسول اللّه ص علیّاً وفاطمة وحسناً وحسیناً فقال: اللهمّ هؤلاء أهلی.

پس از نزول این آیه رسول خدا علی، فاطمه، حسن و حسین را صدا زد، آنگاه چنین دعا کرد: خداوندا اینان خاندان من هستند.

صحیح مسلم: ۷/۱۲۰ ح ۶۳۷۳، (۵/۲۳ ح۳۲) کتاب فضایل الصحابة، باب فضایل علی رضی اللّه عنه، مسند أحمد: ۱/۱۸۵، صحیح الترمذی: ۵/۵۹۶، المستدرک علی الصحیحین: ۳/۱۵۰، فتح الباری: ۷/۶۰، تفسیر الطبری: ۳/۲۱۲، الدر المنثور: ۲/۳۸، الکامل فی التاریخ: ۲/۲۹۳.

أخرج الحاکم وصححه وابن مردویه وأبو نعیم فی الدلایل عن جابر قال » قدم علی النبی صلی الله علیه وسلم العاقب، والسید، فدعاهما إلی الإِسلام فقالا: أسلمنا یا محمد قال: کذبتما إن شیتما أخبرتکما بما یمنعکما من الإِسلام. قالا: فهات. قال: حب الصلیب، وشرب الخمر، وأکل لحم الخنزیر، قال جابر: فدعاهما إلی الملاعنة، فوعداه إلی الغد، فغدا رسول الله صلی الله علیه وسلم، وأخذ بید علی، وفاطمة، والحسن، والحسین، ثم أرسل إلیهما فأبیا أن یجیباه، وأقرا له، فقال: والذی بعثنی بالحق لو فعلا لأمطر الوادی علیهما ناراً. قال جابر: فیهم نزلت { تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم... } الآیة. قال جابر: أنفسنا وأنفسکم رسول الله صلی الله علیه وسلم وعلی، وأبناءنا الحسن والحسین، ونساءنا فاطمة.

دو نفر از چهره‌های سرشناس مسیحی به نام عاقب و سیّد محضر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله رسیدند، به آن دو فرمود: مسلمان شوید، گفتند: ما مسلمانیم، فرمود: دروغ می‌گویید، اگر به خواهید ثابت می‌کنم که شما مسلمان نیستید. گفتند: ثابت کن، فرمود: علاقه شما به صلیب و شراب نوشیدن و خوردن گوشت خوک، سپس آنان را به مباهله فرا خواند، و قرار شد صبح روز بعد حاضر شوند، هنگام صبح رسول خدا در حالی که دست علی را گرفته بود و فاطمه و حسنین با وی بودند از مدینه بیرون رفت و سید و عاقب را دعوت به مباهله نمود ولی نپذیرفتند و تسلیم شدند، رسول خدا فرمود: قسم به آنکه مرا به حق مبعوث کرده است اگر دعوت به مباهله را می‌پذیرفتند از آسمان آتش بر آنان می‌بارید، جابر می‌گوید: این آیه در شأن خاندان پیامبر نازل شد: { تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم... } سپس گفت: مراد از انفسنا رسول خدا و علی است و مراد از ابناءنا حسن و حسین و از نساءنا فاطمه است.

الدر المنثور، ج ۲ ص ۲۳۰، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: ۹۱۱، دار النشر: دار الفکر - بیروت – ۱۹۹۳.

أخرج الحاکم وصححه عن جابر » أن وفد نجران أتوا النبی فقالوا: ما تقول فی عیسی؟ فقال: هو روح الله، وکلمته، وعبد الله، ورسوله، قالوا له: هل لک أن نلاعنک أنه لیس کذلک؟ قال: وذاک أحب إلیکم؟ قالوا: نعم. قال: فإذا شیتم. فجاء وجمع ولده الحسن والحسین، فقال رییسهم: لا تلاعنوا هذا الرجل فوالله لین لاعنتموه لیخسفن بأحد الفریقین فجاؤوا فقالوا: یا أبا القاسم إنما أراد أن یلاعنک سفهاؤنا، وإنا نحب أن تعفینا. قال قد أعفیتکم ثم قال: إن العذاب قد أظل نجران.

گروهی از مردم نجران محضر پیامبر رسیده و گفتند: در باره عیسی چه می‌گویی؟ فرمود: او روح خدا وکلمه او و عبد الله و فرستاده او است، گفتند: ما حاضریم با تو مباهله کنیم که او این چنین نیست، فرمود: هر گونه که می‌خواهید من حاضرم، سپس دو فرزندش حسن و حسین را آماده کرد تا مباهله نماید، ولی آنان نپذیرفته و تسلیم شدند.

الدر المنثور، ج ۲ ص ۲۳۱، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: ۹۱۱، دار النشر: دار الفکر - بیروت – ۱۹۹۳.

علامه حسکانی علاوه بر روایات فوق روایات دیگری هم با همان مضمون و با اندک تفاوتی نقل کرده است که به تعدادی اشاره می‌شود و چون محتوا یکی است از ترجمه آن صرف نظر می‌کنیم:

وأخرج أبو النعیم فی الدلایل من طریق الکلبی عن أبی صالح عن ابن عباس أن وفد نجران من النصاری قدموا علی رسول الله صلی الله علیه وسلم وهم أربعة عشر رجلا من أشرافهم منهم السید وهو الکبیر والعاقب وهو الذی یکون بعده وصاحب رأیهم فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم لهما: أسلما قالا: أسلمنا قال: ما أسلمتما قالا: بلی قد أسلمنا قبلک قال: کذبتما یمنعکم من الإسلام ثلاث فیکما: عبادتکما الصلیب وأکلکما الخنزیر وزعمکما أن لله ولدا ونزل) إن مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب (الآیة) فلما قرأها علیهم قالوا: ما نعرف ما تقول ونزل) فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم (یقول: من جادلک فی أمر عیسی من بعد ما جاءک من العلم من القرآن) فقل تعالوا (إلی قوله) ثم نبتهل (یقول: نجتهد فی الدعاء أن الذی جاء به محمد هو الحق وأن الذی یقولون هو الباطل فقال لهم: إن الله قد أمرنی إن لم تقبلواهذا أن أباهلکم فقالوا: یا أبا القاسم بل نرجع فننظر فی أمرنا ثم نأتیک فخلا بعضهم ببعض وتصادقوا فیما بینهم قال السید للعاقب: قد والله علمتم أن الرجل نبی مرسل ولین لاعنتموه إنه لیستأصلکم وما لاعن قوم قط نبیا فبقی کبیرهم ولا نبت صغیرهم فإن أنتم لم تتبعوه وأبیتم إلا إلف دینکم فوادعوه وارجعوا إلی بلادکم وقد کان رسول الله صلی الله علیه وسلم خرج ومعه علی والحسن والحسین وفاطمة فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم: إن أنا دعوت فأمنوا أنتم فأبوا أن یلاعنوه وصالحوه علی الجزیة

الدر المنثور، ج ۲ ص۲۳۱ – ۲۳۲، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: ۹۱۱، دار النشر: دار الفکر - بیروت – ۱۹۹۳.

وأخرج أبو نعیم فی الدلایل من طریق عطاء والضحاک عن ابن عباس أن ثمانیة من أساقف العرب من أهل نجران قدموا علی رسول الله صلی الله علیه وسلم منهم العاقب والسید فأنزل الله) فقل تعالوا ندع أبناءنا (إلی قوله) ثم نبتهل (یرید ندع الله باللعنة علی الکاذب فقالوا: أخرنا ثلاثة أیام فذهبوا إلی بنی قریظة والنضیر وبنی قینقاع فاستشاروهم فأشاروا علیهم أن یصالحوه ولا یلاعنوه وهو النبی الذی نجده فی التوراة فصالحوا النبی صلی الله علیه وسلم علی ألف حلة فی صفر وألف فی رجب ودراهم.

الدر المنثور، ج ۲ ص ۲۳۲، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: ۹۱۱، دار النشر: دار الفکر - بیروت – ۱۹۹۳.

أخرج مسلم والترمذی وابن المنذر والحاکم والبیهقی فی سننه عن سعد بن أبی وقاص قال: « لما نزلت هذه الآیة { فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم } دعا رسول الله صلی الله علیه وسلم علیاً، وفاطمة، وحسناً، وحسیناً، فقال » اللهم هؤلاء أهلی « ».

الدر المنثور، ج ۲ ص ۲۳۲، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: ۹۱۱، دار النشر: دار الفکر - بیروت – ۱۹۹۳.

وأخرج ابن جریر عن غلباء بن أحمر الیشکری قال « لما نزلت هذه الآیة { فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم... } الآیة. أرسل رسول الله صلی الله علیه وسلم إلی علی، وفاطمة، وابنیهما الحسن، والحسین، ودعا الیهود لیلاعنهم فقال شاب من الیهود: ویحکم ألیس عهدکم بالأمس إخوانکم الذین مسخوا قردة وخنازیر؟ لا تلاعنوا. فانتهوا »

الدر المنثور، ج ۲ ص ۲۳۳، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: ۹۱۱، دار النشر: دار الفکر - بیروت – ۱۹۹۳.

علی علیه السلام نَفسِ رسول خدا
یکی از آیاتی که از آن استفاده برتری علی علیه السلام از همه افراد بشر حتی از انبیا علیهم السلام غیر از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می‌شود آیه مباهله است، زیرا خداوند او را نفس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خوانده است، و از روایات و گفتار مورخان و محدثان نیز استفاده می‌شود که مراد از انفسنا علی علیه السلام است.

ابن کثیر می‌نویسد:

قال جابر: (أنفسنا وأنفسکم) رسول اللّه وعلی بن أبی طالب (وأبناینا) الحسن والحسین (ونساینا) فاطمة. وهکذا رواه الحاکم فی مستدرکه... ثمّ قال: صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه.

جابر گفته است مراد از (أنفسنا و أنفسکم) رسول خدا و علی است. و مراد از (أبناینا) حسن و حسین و مراد از (نساینا) فاطمه است.

این روایت را حاکم در مستدرکش نقل کرده و می‌نویسد: طبق شرایط مسلم در صحیحش این روایت صحیح است اگر چه او و بخاری آن را نقل نکرده اند.

تفسیر ابن کثیر:۱/۳۷۹ ط. دار المعرفة ـ بیروت و۱/۳۷۰ ط مصطفی محمد بمصر، ورواه السیوطی قایلا: وصحّحه الحاکم. الدر المنثور: ۲/۳۹. هکذا الشوکانی فی فتح القدیر: ۱/۳۴۸.

زمخشری می‌گوید:

وفیه دلیل لا شی أقوی منه علی فضل أصحاب الکساء علیهم السلام.

این آیه قوی ترین و محکم ترین دلیل بر برتری اصحاب کساء است.

الکشاف: ۱/۳۷۰.

محمد بن طلحه شافعی ضمن بیانی در فضیلت زهرا علیها السلام در این آیه، می‌گوید: این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه را میان خود و میان علی علیه السلام که به منزله جان او بوده است قرار داد دلیل بر آن است که می‌خواست فاطمه از هر سو حراست گردد و بدین سبب اهمیت شأن او روشن شود، زیرا حراست با احاطه انفس بیش از حراست با احاطه ابناء است.

مطالب السیول: ۷.

ابن حجر هیتمی می‌گوید:

وأخرج الدارقطنی أن علیا قال للستة الذین جعل عمر الأمر شوری بینهم کلاما طویلا من جملته أنشدکم بالله هل فیکم أحد قال له رسول الله صلی الله علیه وسلم (یا علی أنت قسیم الجنة والنار یوم القیامة غیری قالوا اللهم لا).

دارقطنی روایت کرده است که: علی علیه السلام در روز شورا با حاضران احتجاج کرد و گفت: شما را به خدا سوگند که آیا در میان شما کسی هست که خویشاوندی اش از من به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نزدیکتر باشد؟ و غیر از من کسی هست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را نفس خود قرار داده و فرزندان او را فرزندان خود و زن او را به منزله بلکه برتر از همسر خویش خوانده باشد؟ گفتند: نه، خدایا.

الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج ۲ ص ۳۶۹، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی الوفاة: ۹۷۳هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - ۱۴۱۷هـ - ۱۹۹۷م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط.

سخن فخر رازی
فخر رازی در نقل ذیل، حقیقت مطلب را گویا پذیرفته و بر خلاف روش همیشگی اش که اگر نقل مطلبی به نفع شیعه و عقاید وی بود آن را نقد و با تلاش فراوان آن را رد می‌کرد ولی در این مورد سخنی قابل قبول در برابر دیدگاه و موضع حق شیعه نداشته و با استناد به اجماع به برتری رسول خدا قبل از پیدایش علی، می‌گذرد و پاسخی مناسب از وی دیده نمی‌شود، او می‌نویسد:

المسألة الخامسة: کان فی الری رجل یقال له: محمود بن الحسن الحمصی، وکان معلم الاثنی عشریة، وکان یزعم أن علیاً رضی الله عنه أفضل من جمیع الأنبیاء سوی محمد علیه السلام، قال: والذی یدل علیه قوله تعالی: { وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ } ولیس المراد بقوله { وَأَنفُسَنَا } نفس محمد صلی الله علیه وسلم لأن الإنسان لا یدعو نفسه بل المراد به غیره، وأجمعوا علی أن ذلک الغیر کان علی بن أبی طالب رضی الله عنه، فدلت الآیة علی أن نفس علی هی نفس محمد، ولا یمکن أن یکون المراد منه، أن هذه النفس هی عین تلک النفس، فالمراد أن هذه النفس مثل تلک النفس، وذلک یقتضی الاستواء فی جمیع الوجوه، ترک العمل بهذا العموم فی حق النبوة، وفی حق الفضل لقیام الدلایل علی أن محمداً علیه السلام کان نبیاً وما کان علی کذلک، ولانعقاد الإجماع علی أن محمداً علیه السلام کان أفضل من علی رضی الله عنه، فیبقی فیما وراءه معمولاً به، ثم الإجماع دل علی أن محمداً علیه السلام کان أفضل من سایر الأنبیاء علیهم السلام فیلزم أن یکون علی أفضل من سایر الأنبیاء.

در ری مردی بود به نام محمود بن حسن حمصی که معلم شیعیان دوازده امامی بود. وی می‌پنداشت که علی رضی الله عنه از همه پیامبران غیر از حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم افضل است و دلیل او آیه انفسنا بود. می‌گفت: مراد از انفسنا نمی‌تواند خود محمد صلی الله علیه و آله و سلم باشد، زیرا انسان هیچ گاه خودش را دعوت نمی‌کند، پس مراد از آن کس دیگری است، و همه اجماع دارند بر آن که مراد علی بن ابی طالب رضی الله عنه است. بنابر این آیه دلالت دارد بر آن که نفس علی همان نفس محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. و نیز نمی‌تواند نفس او عین نفس آن حضرت باشد پس مراد آن است که نفس او مانند نفس آن حضرت است، و این مقتضی مساوات از همه جهت است، ولی مسأله نبوت و فضیلت به دلایلی از این عموم بیرون است، زیرا محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر بود وعلی نبود و نیز اجماع منعقد است بر آن که محمد صلی الله علیه و آله و سلم از علی رضی الله عنه افضل است، می‌ماند بقیه فضایل که در آنها با یکدیگر برابرند، و چون اجماع قایم است که محمد صلی الله علیه و آله و سلم از سایر پیامبران علیهم السلام افضل است پس علی علیه السلام نیز از همه پیامبران برتر است.

التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب: ج ۴ ص ۲۴۱، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی الوفاة: ۶۰۴، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۲۱هـ - ۲۰۰۰م، الطبعة: الأولی

سپس در پاسخ می‌گوید:

والجواب: أنه کما انعقد الإجماع بین المسلمین علی أن محمداً علیه السلام أفضل من علی، فکذلک انعقد الإجماع بینهم قبل ظهور هذا الإنسان، علی أن النبی أفضل ممن لیس بنبی، وأجمعوا علی أن علیاً رضی الله عنه ما کان نبیاً، فلزم القطع بأن ظاهر الآیة کما أنه مخصوص فی حق محمد صلی الله علیه وسلم، فکذلک مخصوص فی حق سایر الأنبیاء علیهم السلام.

جواب این استدلال آن است که: همان گونه که اجماع میان مسلمانان منعقد است که محمد صلی الله علیه و آله و سلم افضل از علی است، همچنین پیش از ظهور این شخص (حمصی) اجماع منعقد است که هر پیامبری از کسی که پیامبر نیست افضل است، و همه اجماع دارند که علی رضی الله عنه پیامبر نبوده است، پس قطعا ظاهر آیه می‌رساند که همان گونه که محمد صلی الله علیه و آله و سلم افضل از علی است سایر انبیا نیز از علی افضل می‌باشند.

التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب: ج ۴ / ص ۲۴۲، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی الوفاة: ۶۰۴، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۲۱هـ - ۲۰۰۰م، الطبعة: الأولی

نقد سخن رازی
 

علامه مجاهد شیخ محمد حسن مظفر رحمه الله پیرامون سخن رازی می‌گوید: از سخنان رازی در تفسیر آیه استفاده می‌شود که وی دلالت آیه بر افضلیت علی علیه السلام از سایر صحابه را پذیرفته است، زیرا استدلال شیخ محمود حمصی را نقل کرد که چون علی علیه السلام نفس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و پیامبر از سایر انبیا برتر است پس علی علیه السلام نیز از آنها برتر است، و نیز از شیعیان نقل کرد که آنان به این آیه استدلال کرده اند بر افضلیت آن حضرت از سایر صحابه، و فخر رازی تنها مطلب اول (برتری علی علیه السلام از سایر انبیا علیهم السلام) را رد کرد و درباره مطلب دوم چیزی نگفت، اما این که مدعی شده است که پیش از ظهور حمصی اجماع منعقد شده بر افضلیت پیامبران بر دیگران، سخن درستی نیست. زیرا اجماع بر آن است که صنف پیامبران از اصناف دیگر بشر برترند و هر پیامبری از افراد امت خویش برتر است، اما چنین نیست که هر پیامبری از هر غیر پیغمبری برتر باشد گرچه آن غیر، از امتهای دیگر باشد... و نیز قول به برتری امیرمؤمنان علیه السلام از پیامبران جز حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم اختصاص به شیخ محمود حمصی ندارد تا با اجماعی که فخر رازی ادعا نموده منافات داشته باشد، بلکه شیعیان پیش از وجود این شیخ و پس از او قایل به آن بوده اند و در این باره به آیه مباهله و آیات دیگر استدلال نموده اند.

دلایل الصدق: ۲/۸۶.

علامه سید شرف الدین نیز پس از نقل سخن رازی می‌گوید: دقت کن ببین او به روشنی دلالت آیه را بر برتری علی علیه السلام بیان نموده و ناخود آگاه به درستی آن اعتراف کرده است. وی با آنچه از شیعیان چه در گذشته و حال نقل کرده است معارضه ای ننموده و کلمه ای در رد آنان بر قلم نیاورده است، گویی اعتقاد آنان را پذیرفته و به دلالت آیه بر عقیده آنان اعتراف نموده است، و تنها بر محمود بن حسن خرده گرفته است، در صورتی که اجماعی که رازی آن را بهانه قرار داده و بر حمصی حمله کرده است چیزی است که مورد قبول محمود حمصی و هم عقیده‌های او نیست.

الکلمه الغراء: ۵.

ج. آیه خیر البریة 
یکی دیگر از آیاتی که دلیل بر برتری علی علیه السلام از همه افراد بشر از گذشته و آینده حتی پیامبران اولوا العزم علیهم السلام به جز خاتم انبیا صلی الله علیه و آله و سلم است این آیه است: «ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولیک هم خیر البریة »

سوره البینه: ۷.

(آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، آنان بهترین آفریدگانند).

شأن نزول
شأن نزول آیات قرآن در بسیاری از موارد کمک به فهم مراد و مقصود از آیه را دارد و در واقع پلی است برای عبور و ورود به گذشته تاریخ و زمان نزول، اما حکم و یا هر نکته‌ی دیگری که به عنوان پیام در آیات وحی وجود دارد، در محدوده زمان و یا هر چیز دیگری محبوس و مدفون نمی‌شود، آیه مورد بحث نیز از جمله آیاتی است که مصداق خیر البریه را به روشنی بیان می‌کند.

وأخرج ابن مردویه عن عایشة قالت: قلت یا رسول الله: من أکرم الخلق علی الله قال: یا عایشة أما تقریین) إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولیک هم خیر البریة (

وأخرج ابن عساکر عن جابر بن عبد الله قال کنا عند النبی صلی الله علیه وسلم فأقبل علی فقال النبی صلی الله علیه وسلم: والذی نفسی بیده إن هذا وشیعته لهم الفایزون یوم القیامة ونزلت) إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولیک هم خیر البریة (فکان أصحاب النبی صلی الله علیه وسلم إذا أقبل علی قالوا: جاء خیر البریة

وأخرج ابن عدی وابن عساکر عن أبی سعید مرفوعا: علی خیر البریة

وأخرج ابن عدی عن ابن عباس قال: لما نزلت) إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولیک هم خیر البریة (قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لعلی: هو أنت وشیعتک یوم القیامة راضین مرضیین

وأخرج ابن مردویه عن علی قال: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم: ألم تسمع قول الله:) إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولیک هم خیر البریة (أنت وشیعتک وموعدی وموعدکم الحوض إذا جیت الأمم للحساب تدعون غرا محجلین

أخرج ابن مردویه عن عایشة قالت: « قلت یا رسول الله: من أکرم الخلق علی الله؟ قال: » یا عایشة أما تقریین { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولیک هم خیر البریة }.

وأخرج ابن عساکر عن جابر بن عبد الله قال: « کنا عند النبی صلی الله علیه وسلم فأقبل علیّ فقال النبی صلی الله علیه وسلم: » والذی نفسی بیده إن هذا وشیعته لهم الفایزون یوم القیامة، ونزلت { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولیک هم خیر البریة } فکان أصحاب النبی صلی الله علیه وسلم إذا أقبل علیّ قالوا: جاء خیر البریة.

عایشه می‌گوید: از رسول خدا پرسیدم: گرامی ترین آفریده نزد خدا چه کسی است؟ فرمود: مگر این آیه قرآن را نخوانده ای؟ { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولیک هم خیر البریة }.

ابن عساکر از جابربن عبد الله روایت کرده است که گفت: ما نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودیم که علی از راه رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سوگند به آن که جانم به دست او است، این و شیعیان اویند که در روز قیامت رستگارند. و این آیه نازل شد: ان الذین آمنوا... و یاران رسول خدا هر گاه علی از راه می‌رسید می‌گفتند: بهترین آفریدگان آمد،

الدر المنثور، ج ۸، ص ۵۸۹، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: ۹۱۱، دار النشر: دار الفکر - بیروت – ۱۹۹۳.

وأخرج ابن عدی وابن عساکر عن أبی سعید مرفوعاً: علیّ خیر البریة.

وأخرج ابن عدی عن ابن عباس قال: « لما نزلت { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولیک هم خیر البریة } قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لعلی: » هو أنت وشیعتک یوم القیامة راضین مرضیین « ».

وأخرج ابن مردویه عن علیّ قال: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم: « ألم تسمع قول الله: { إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولیک هم خیر البریة } أنت وشیعتک وموعدی وموعدکم الحوض إذا جیت الأمم للحساب تدعون غرّاً محجلین ».

و نیز ابن عدی و ابن عساکر از ابو سعید به سند مرفوع روایت کرده اند که: علی بهترین آفریدگان است.

ابن عدی از ابن عباس روایت کرده که گفت: چون آیه خیر البریه نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی فرمود: اینان تو هستی و شیعیان تو که در روز قیامت خشنود و پسندیده اند.

ابن مردویه از علی علیه السلام آورده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آیا این آیه را نشنیده ای: ان الذین آمنوا... آنان تو و شیعیان تو هستند، قرارگاه من وتو وشیعیانت حوض کوثر است.

الدر المنثور، ج ۸، ص ۵۸۹، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی الوفاة: ۹۱۱، دار النشر: دار الفکر - بیروت – ۱۹۹۳.

طبری در تفسیر آیه می‌گوید:

قوله:(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَیِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ)

یقول تعالی ذکره: إن الذین آمنوا بالله ورسوله محمد، وعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء، وأقاموا الصلاة، وآتوا الزکاة، وأطاعوا الله فیما أمر ونهی(أُولَیِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ) یقول: من فعل ذلک من الناس فهم خیر البریة. وقد: حدثنا ابن حمید، قال: ثنا عیسی بن فرقد، عن أبی الجارود، عن محمد بن علیّ(أُولَیِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ) فقال النبی صلی الله علیه وسلم:"أنْتَ یا عَلی وَشِیعَتُکَ".

خدای متعال می‌فرماید: آنان که به خدا و رسولش محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آوردند و خدا را خالصانه و یگانه و بدون شریک پرستیدند، و نماز را به پاداشتند و زکات دادند، و خدا را در همه اوامر و نواهی او اطاعت نمودند، آنانند که بهترین آفریدگانند. می‌گوید: از مردم آنان که چنین کنند بهترین آفریدگانند.

ابن حمید از عیسی بن فرقد از ابوالجارود از محمدبن علی (امام باقر علیه السلام) مرا حدیث کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای علی، خیرالبریه تو و شیعیان تو هستند.

جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج ۳۰ ص۲۶۴، اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر الوفاة: ۳۱۰، دار النشر: دار الفکر - بیروت – ۱۴۰۵.

علامة گنجی نقل می‌کند:

أخبرنا إبراهیم بن برکات القرشی، أخبرنا الحافظ علی بن الحسن الشافعی، أخبرنا أبو القاسم بن السمرقندی، أخبرنا عاصم بن الحسن، أخبرنا الحافظ أبو العباس، حدثنا محمد بن أحمد القطوانی، حدثنا إبراهیم بن الأنصاری، حدثنا إبراهیم بن جعفر بن عبد الله بن محمد بن مسلمة عن أبی الزبیر عن جابر بن عبد الله قال: کنا عند النبی صلی الله علیه وآله فأقبل علی بن أبی طالب فقال صلوات الله علیه: قد أتاکم أخی ثم التفت إلی الکعبة فضربها بیده ثم قال: والذی نفسی بیده ان هذا وشیعته هم الفایزون یوم القیامة ثم إنه أولکم ایمانا وأوفاکم بعهد الله وأقومکم بأمر الله وأعدلکم فی الرعیة وأقسمکم بالسویة وأعظمکم عند الله مزیة قال: ونزلت: (ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولیک هم خیر البریة).

جابربن عبد الله می‌گوید: ما نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودیم که علی بن ابی طالب علیه السلام از راه رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: برادرم نزد شما آمد. آن گاه رو به کعبه نمود و دست به آن زد و فرمود: سوگند به آن که جانم به دست او است، این و شیعیان اویند که در روز قیامت رستگارند، او نخستین ایمان آورنده شما، و وفادارترین شما به عهد خدا، و قیام کننده ترین شما به امر خدا، و عادل ترین شما در میان رعیت، و مساوی تقسیم کننده ترین شما، و ارجمندترین شما در نزد خداست. آن گاه این آیه نازل شد:ان الذین آمنوا...

کفایه الطالب، طبع الغری: ۱۱۸.

خیر البریة کیست و چیست؟ 
ازمیان دهها روایت پیرامون آیه خیر البریه شماری از آن را ملاحظه نمودید که با صراحت مصداق و فرد مورد نظر خداوند را معرفی می‌کرد که برای اهل فکر و تحقیق باید کافی باشد و در نوع خود مشت تحریف گران و بد خواهان علی و فرزندان او را باز و رسوا می‌کند و از سویی بر تری آن امام همام را بر پیامبران، غیر از رسول خاتم و منصب نبوت اثبات می‌کند، چرا که جمله «خیر البریه» به معنای برترین آفریده است و صفتی است که بدون شک از آغاز خلقت تا پایان نظام هستی را شامل می‌شود واین افتخاری است که نصیب علی بن ابوطالب علیه السلام شده است.

 

سیمای برتر علی علیه السلام در حدیث
 

تصویر چهره ملکوتی امیر مؤمنان علی علیه السلام و بازخوانی سیمای معنوی و ومجسم ساختن زیباییهای رفتاری و عملی و گفتاری او از میان هزاران سخن رسول گرامی اسلام نیازمند خلق و آفرینش کتابها است، اگر چه بزرگانی در گذشته و حال به این مهم دست یازیده اند، احادیث و سخنان پیامبر اعظم، مربی و معلم امیر مؤمنان علی علیه السلام در بیان شخصیت و فضایل آن حضرت از حد و اندازه خارج است، که از بین این روایات حدیث ذیل را که موافق و مخالف نقل کرده اند و سند گویایی است بر مدعای ما و در حقیقت مکمل آیات پیشین و در وصف برتری امام علی علیه السلام بر تمام پیامبران غیر از خاتم انبیا است، به تفسیر و توضیح آن می‌پردازیم.

«من أراد أن یری آدم فی علمه، ونوحاً فی طاعته، وإبراهیم فی خلته، وموسی فی هیبته، وعیسی فی صفوته، فلینظر إلی علی بن أبی طالب رضی الله عنه »

(هر کس به خواهد علم آدم، طاعت نوح، محبوبیت ابراهیم، هیبت موسی و برگزیدگی عیسی را ببیند باید به علی بن ابی طالب بنگرد).

قوله صلی الله علیه وآله وسلم: (من أراد أن ینظر إلی نوح فی عزمه، والی آدم فی علمه، والی إبراهیم فی حلمه، والی موسی فی فطنته، والی عیسی فی زهده، فلینظر إلی علی بن أبی طالب). أخرجه البیهقی فی صحیحه، والإمام أحمد بن حنبل فی مسنده).

این حدیث را همانگونه که در پایان حدیث قبل مشاهده می‌کنید از دو تن محدث و نویسنده مشهور و صاحب آثار و تالیفات معتبر یعنی احمد حنبل و بیهقی نقل کرده اند که متاسفانه در چاپهای فعلی دیده نمی‌شود و گویا دست تحریف این حدیث را نیز به سرنوشتی همانند تحریف و اسقاط دیگر احادیث و منقولات تاریخی در فضایل اهل بیت و علی علیهم السلام دچار کرده است.

ابن ابی الحدید معتزلی با اعتراف به ویژگیهای برتر امیر المؤمنین علیه السلام و بدون هیچ گونه شبهه ای این حدیث را با استناد به همان دو شخصیت نقل کرده است.

الخبر الرابع: من أراد أن ینظر إلی نوح فی عزمه، وإلی آدم فی علمه، وإلی إبراهیم فی حلمه، وإلی موسی فی فطنته، وإلی عیسی فی زهده، فلینظر إلی علی بن أبی طالب .

رواه أحمد بن حنبل فی المسند، ورواه أحمد البیهقی فی صحیحه.

شرح نهج البلاغة، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المداینی الوفاة: ۶۵۵ هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م، الطبعة: الأولی، ج ۹ ص ۱۰۰، تحقیق: محمد عبد الکریم النمری.

فخر رازی در ادامه داستان محمود حمصی که در استدلال به آیه مباهله سخن وی را نقل کردیم می‌گوید:

ویؤید الاستدلال بهذه الآیة، الحدیث المقبول عند الموافق والمخالف، وهو قوله علیه السلام: (من أراد أن یری آدم فی علمه، ونوحاً فی طاعته، وإبراهیم فی خلته، وموسی فی هیبته، وعیسی فی صفوته، فلینظر إلی علی بن أبی طالب رضی الله عنه) فالحدیث دل علی أنه اجتمع فیه ما کان متفرقاً فیهم، وذلک یدل علی أن علیاً رضی الله عنه أفضل من جمیع الأنبیاء سوی محمد صلی الله علیه وسلم...

در تأیید این استدلال به آیه شریفه حدیثی است که مورد قبول موافق و مخالف است و آن سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمود: (هر که می‌خواهد به علم آدم، طاعت نوح، محبوبیت ابراهیم، هیبت موسی و برگزیدگی عیسی بنگرد باید به علی بن ابی طالب بنگرد). زیرا این حدیث دلالت دارد که همه این صفاتی که در این پیامبران به طور پراکنده موجود است یک جا در علی علیه السلام گرد آمده است، و همین دلیل است که علی علیه السلام از همه پیامبران جز پیامبر ما صلی الله علیه و آله و سلم افضل است.

التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج ۸ ص ۷۲. اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی الوفاة: ۶۰۴، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۲۱هـ - ۲۰۰۰م، الطبعة: الأولی

ابو حیان آندلسی صاحب تفسیر البحر المحیط چاره ای ندیده است جز اینکه اصل حدیث را انکار و آن را از احادیث موضوعه معرفی کند، که البته دیدگاه افرادی از این قبیل کاملا روشن است، چون موضوع حدیث بیان مناقب علی علیه السلام از زبان فرستاده خدا و پیامبر بزرگ الهی رسول خاتم است و آثاری از این قبیل باید محکوم به جعل و وضع گردد. وی می‌گوید:

وأما الحدیث الذی استدل به فموضوع لا أصل له. وهذه النزغة التی ذهب إلیها هذا الحمصی من کون علی أفضل من الأنبیاء علیهم السلام سوی محمد صلی الله علیه وسلم)، وتلقفها بعض من ینتحل کلام الصوفیة، ووسع المجال فیها، فزعم أن الولی أفضل من النبی...هذه المقالة مخالفة لمقالات أهل الإسلام. نعوذ بالله من ذلک...

حدیث برتری علی بر پیامبران جعلی و ساخته صوفی مسلکان است...فکر برتری ولیّ برنبی با عقاید اسلامی سازگاری ندارد.

تفسیر البحر المحیط: ج ۲ ص ۵۰۴، اسم المؤلف: محمد بن یوسف الشهیر بأبی حیان الأندلسی الوفاة: ۷۴۵هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت - ۱۴۲۲هـ -۲۰۰۱م، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ عادل أحمد عبد الموجود - الشیخ علی محمد معوض، شارک فی التحقیق ۱) د.زکریا عبد المجید النوقی ۲) د.أحمد النجولی الجمل

نویسنده و شارح کتاب «شرح احقاق الحق» مرحوم مرعشی، با تحقیقی عمیق و مفصل به استخراج این حدیث با الفاظ متنوع آن از منابع روایی اهل سنت پرداخته است که به دو حدیث اکتفا نموده و به منابع ذکر شده از سوی ایشان اشاره می‌کنیم:

الحدیث الرابع والعشرون (من أراد أن ینظر إلی آدم، إلی نوح، إلی إبراهیم، إلی موسی، إلی عیسی، فلینظر إلی علی بن أبی طالب علیه السلام) رواه جماعة من أعلام العامة فی کتبهم: منهم العلامة المولوی ولی الله اللکنهویی فی (مرآة المؤمنین فی مناقب أهل بیت سید المرسلین) (ص ۳۵) قال: (فی حدیث) قال صلی الله علیه وسلم: من أراد أن ینظر إلی آدم فی علمه وإلی نوح فی تقواه وإلی إبراهیم فی حلمه وإلی موسی فی هیبته وإلی عیسی فی عبادته فلینظر إلی علی بن أبی طالب.

(هر کس به خواهد علم آدم، تقوای نوح، بردباری ابراهیم، هیبت موسی و عبادت عیسی را ببیند باید به علی بن ابی طالب بنگرد).

سپس مرحوم مرعشی منابع متنوع و فراوانی از بزرگان اهل سنت که این حدیث را با مضامین متعدد نقل کرده اند نام می‌برد که در ذیل مشاهده می‌فرمایید:

علامة شهاب الدین أحمد حسینی شافعی شیرازی فی (توضیح الدلایل) (ص ۲۳۲ نسخة مکتبة الملی بفارس)و علامة أبو حفص عمر بن محمد بن خضر ملا موصلی فی (الوسیلة) (ص ۱۶۸ ط حیدر آباد الدکن)، علامة شریف سید حسین علی شاه بن سید روشن علی شاه حسینی نقوی بخاری حنفی هندی، متوفی سنة ۱۳۲۲ فی (تحقیق الحقایق، کلزار مرتضوی، محبوب القلوب) (ص ۹ ط لاهور)، علامة سید أحمد بن محمد بن أحمد حسینی شافعی در (التبر المذاب) (ص ۳۳ نسخة مکتبتنا العامة بقم). علامة جمال الدین محمد بن مکرم أنصاری جزرجی فی (مختصر تاریخ دمشق) (ج ۱۷ ص ۱۴۸ نسخة طوب قبوسرای بإسلامبول)، علامة یحیی بن موفق بالله شجری متوفی سنة ۴۹۹ فی (الأمالی) (ج ۱ ص ۱۳۳) علامة شیخ حسام الدین مردی حنفی فی (آل محمد) (ص ۴۲۴ نسخة مکتبة السید الأشکوری) علامة شریف أبو المعالی مرتضی محمد بن علی حسینی بغدادی فی (عیون الأخبار فی مناقب الأخیار) (ص ۲۶ نسخة مکتبة الفاتیکان).

شرح احقاق الحق للمرعشی: ۲۲/ ۲۹۶ – ۳۰۰.

علامه امینی نویسنده اثر گران سنگ و ماندگار «الغدیر» نیز با نقل این حدیث از منابع گوناگون اهل سنت همچون مسند احمد و فضایل الصحابه بیهقی و مناقب خوارزمی و... گوشه ای از امتیازات و برتریهای امر مؤمنان را اثبات و بر صحت حدیث مُهر تایید می‌زند.

۱ - أخرج إمام الحنابلة أحمد عن عبد الرزاق بإسناده المذکور بلفظ: من أراد أن ینظر إلی آدم فی علمه، وإلی نوح فی فهمه، وإلی إبراهیم فی خلقه، وإلی موسی فی مناجاته، وإلی عیسی فی سنته، وإلی محمد فی تمامه وکماله، فلینظر إلی هذا الرجل المقبل. فتطاول الناس فإذا هم بعلی بن أبی طالب کأنما ینقلع من صبب، و ینحط من جبل.

و نیز برخی از مشاهیر اهل سنت در آثار خویش با الفاظ مشابه و گاه با تغییر آن را نقل کرده اند که از جمله آنان افراد ذیل است:

أبو بکر أحمد بن حسین بیهقی متوفای ۴۵۸ در (فضایل الصحابة).

حافظ أحمد بن محمد عاصمی در کتاب [ زین الفتی فی شرح سورة هل أتی ].

خوارزمی مالکی متوفای ۵۶۸ در (المناقب) ص ۴۹ (۸۳ح ۷۰). و ص ۳۹ (۸۸ ح ۷۹).

أبو سالم کمال الدین محمد بن طلحة شافعی متوفای ۶۵۲ در (مطالب السیول) به نقل از کتاب (فضایل الصحابة) بیهقی.

عز الدین ابن أبی الحدید متوفای ۶۵۵ در (شرح نهج البلاغة) ج ۲ ص ۲۳۶ ودر ج ۲ ص ۴۴۹ به نقل از أحمد و بیهقی.

حافظ أبو عبد الله گنجی شافعی متوفای ۶۵۸، در (کفایة الطالب) ص ۴۵.

حافظ أبو عباس محب الدین طبری متوفای ۶۹۴ در (الریاض النضرة) ۲ ص ۲۱۸.

شیخ الاسلام حمویی متوفای ۷۲۲، در (فراید السمطین)

قاضی عضد أیجی شافعی متوفای ۷۵۶، در (المواقف) ج ۳ ص ۲۷۶

تفتازانی شافعی متوفای ۷۹۲ فی (شرح المقاصد) ۲ ص ۲۹۹.

ابن صباغ مالکی متوفای ۸۵۵ در (الفصول المهمة) ص ۲۱ به نقل از [ فضایل الصحابة ] بیهقی.

سید محمود آلوسی متوفای ۱۲۷۰ در شرح عینیة عبد الباقی عمری ص ۲۷.

صفوری در (نزهة المجالس) ۲ ص ۲۴۰.»

سید أحمد قادین خانی در (هدایة المرتاب) ص ۱۴۶.

العلامه الامینی، الغدیر: ج ۳۰، ص ۳۵۵- ۳۶۰.

نتیجه و خلاصه
شهادت خداوند به پاکی و طهارت خاندان پیامبر اعظم و شخص امیر مؤمنان علی بن ابوطالب علیه السلام و ملقب شدن به نفس رسول خدا که برترین مقام معنوی برای آن حضرت است و حدیث معروف (أشباه) که در آن از ویژگیهای بارز و ممتاز پیامبران بزرگی همچون آدم، نوح، موسی، عیسی، ابراهیم و...علیهم السلام، یاد شده و در آن فرد شایسته‌ای‌ که نمادی از این امتیازات و ویژگیهای بی‌مانند است معرفی می‌شود، تمامی این اوصاف و امتیازات گویای برتری او بر همه آنان غیر از رسول اعظم است.

موفق باشید

 

/



مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)