سوال:
از سویی غیرت و شهامت اهلبیت علیهمالسلام را در حقطلبی و دفاع از حق و عدالت، به ویژه پدر شهیدان امام حسین روحی له الفداء را میبینم که وصف ناپذیر است. آن حضرت را هنگام شهادت فرزندش علی اکبر مینگریم که پیکر پاک او را بر روی ریگهای تفتیده کربلا میگذارد و به سوی خواهرش عقیله بنی هاشم زینب روحی لهَا الفداء میرود تا مبادا خطری متوجه حرمت و کرامت او گردد، و با دیدن این روحیه بلند و پرشکوه، با این پرسش رو به رو میشویم که به هنگام یورش طغیانگران بر سالار و سرورمان فاطمه زهرا روحی لهَا الفداء، امیرمؤمنان کجا بود؟ و موضع آن نمونه جوانمردی و شهامت در برابر این جنایت زشت و دهشتناک چگونه بود؟ و دلایل ما پیرامون این موضع چیست؟
جواب:
شایسته است پیش از پاسخ به این پرسش به این نکته مهم توجّه دهم که: ما به این خاطر که رهروان مذهب اهل بیت علیهمالسلام هستیم، به تسلیم در برابر آموزهها و امر و نهی آنان فرمان یافتهایم، گرچه حقیقت فرمان یا هشداری از آنان برای ما روشن نباشد؛ چرا که بسا در این موارد راز و حکمتی باشد که ما از آن آگاهی نیافتهایم.۱ از پیشوایان اهلبیت این روایت رسیده است که: «إنَّ أمْرَنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لا یَحْتَمِلُهُ إلّا مَلَکٌ مِقرَّبٌ، أَوْنَبِیٌّ مُرْسَلٌ، أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَاللّهُ قَلْبَةُ لِلْإیْمانِ...»؛۲ بیتردید کار و راه ما دشوار و دشواری آور است و جز فرشته مقرّب یا پیامبر فرستاده شده یا بندهای که خدا قلب او را به ایمان آزموده است، کسی بار مسیولیت آن را نمیتواند به دوش کشد...
امّا موضع امیرمؤمنان در این داستان غم انگیز و فاجعه بار؛ آری، درست است که امیرمؤمنان علیهالسلام سالار همه غیرتمندان و حقطلبان روزگاران است، امّا اگر شرایط روزگار و ماندگاری دین و آیین چنان بطلبد که آن حضرت بر هر بیدادی در حقّ خود و خاندانش شکیب ورزد، آیا باز هم میتواند دست به شمشیر شجاعت و مقاومت ببرد؟ به ویژه که از برادرش رسول خدا صلی الله علیه و آله در این مورد آینده نگری و اخباری در باره رویدادهای تلخ پس از رحلت آن بزرگوار نزد اوست، و پیامبر خدا آن حضرت را در برابر آن رویدادهای تلخ آگاه ساخته و به شکیب و بردباری فرمان داده است، و همان تجاوزکاران نیز از این اخبار و احادیث آگاهی داشتند و به همین جهت هم گستاخی تهاجم به خانه او را در خود یافتهاند و بر بیدادی زشت و ظالمانه دست مییازند؛ آیا امیرمؤمنان در این شرایط میتواند فرمان شکیبایی پیامبر را فراموش کند و با تکیه بر دلیری و تواناییاش پاسخ آنان را با شمشیر عدالت بدهد؟ روشن است که هرگز؛ به برخی از روایات رسیده در این مورد بنگرید.
از جمله آن روایات، این است که «سُلیم بن قیس» در کتاب خویش چنین آورده است: «ثُمَّ أَقْبَلَ صلیاللهعلیهوآله إبْنَتَهُ فَقالَ صلیاللهعلیهوآله: أنْتِ أَوَّلُ مَنْ یلحقنِی مِنْ أَهْلِ بیْتِی وَ أنْتِ سَیِّدةُ نِساءِ أهْلِ الْجَنَّة، وَ سَترِیْنَ بَعْدِی ظُلْماً وَ غَیْظاً حَتّی تُضْربِی وَ یُکْسَرُ ضِلعٌ مِنْ أضْلاعِکَ! لَعَنَ اللّهُ قاتِلکِ...»؛۳ آنگاه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله روی به سوی دخترش فاطمه زهرا علیهاالسلام نمود و با اندوهی جانکاه فرمود: فاطمه جان! تو نخستین فرد از خاندانم هستی که به من خواهد پیوست. دخترم! تو سالار بانوان بهشت هستی و با این وصف پس از من ظلم و دشمنی سختی خواهی دید، تا جایی که تو را کتک میزنند و یکی از دندههایت شکسته میشود! خدای قاتل تو را لعنت کند...
در ادامه روایت آورده است که سپس آن حضرت رو به امیرمؤمنان علیهالسلام نمود و فرمود: «وَ أمّا أنْتَ یا أَبَالْحَسَن! فَإنَّ الْأُمَّة تَغْدِرُ بِکِ فَإنْ وَجَدْتَ أعْواناً فَجاهِدْهُم، وَ إلّا فَکَف یَدَکَ، وَاحْقِنْ دَمَکَ، فَإنَّ الشَّهادَةَ مِنْ وَرایِکَ...»؛۴ امّا تو ای أبالحسن! پس از من جامعه و امّت نسبت به تو مکر و عهدشکنی میکند، در آن شرایط دشوار اگر یارانی استوار و کافی یافتی، بر ضدّ فریب و بیداد جهاد کن، وگرنه دست نگاهدار و خون خود را حفظ نما، و بدان که شهادت بر سر راه توست و فرجام کارت شهادت در راه خداست. و نیز در منابع مختلف در شرح رویداد تلخ یورش بر خانه فاطمه علیهاالسلام چنین آمده است: علی علیهاالسلام در یورش سپاه استبداد به خانهاش، دلیرانه از جای جست و کمربند «عمر» را گرفت و او را چنان بر زمین کوبید که بینی و گردنش به شدّت درد گرفت و آن حضرت تصمیم گرفت تا او را به کیفر تجاوزگری و شرارتش بکشد، که ناگاه سخن پیامبر خدا و سفارش او را بهیاد آورد، و ناگاه «عمر» را رها کرد و خروشید که: «وَ الَّذِی أَکْرَمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ یَابْنَ صَهّاک! لَولا کِتابٌ مِنَاللّهِ سَبَقَ، وَ عَهدهُ إلی رَسُولِاللّهِ لَعَلِمْتَ أَنَّکَ لاتَدْخُلُ بَیْتِی...»؛۵ هان ای پسر صهّاک! به آن خدایی که محمّد صلیاللهعلیهوآله را به رسالت گرامی داشت، اگر خواست و نوشته حکیمانه خدا بر این رویداد پیشی نگرفته بود و عهد او با پیامبرش نبود، تو خوب میدانستی که جریت نداشتی اینگونه زورمدارانه به خانه من در آیی...
-------------------------------------------------------------------------
۱ ـ برای نمونه به این روایت در این مورد بنگرید. مردی به حضور امام حسن آمد و گفت: ای فرزند پیامبر! من از شیعیان و رهروان راه پرافتخار شما هستم! آن حضرت در ترسیم معیار شیعه بودن، چنین فرمود: «یا عَبْدَاللّهِ! إنْ کُنْتَ لَنا فِی أوامِرِنا وَزَواجِرِنا مُطیْعاً فَقَدْ صَدَقْتَ، وَ إنْ کُنْتَ بِخِلافِ ذلِکَ فَلا تَزِدْ فِی ذُنُوبِکَ بَدَعْواکَ مَرْتَبَةً شَرِیْفَةً لَسْتَ مِن أَْلِها؛ لاتَقُلْ أنَا مِنْ شِیعَتِکُمْ، ولکِن قُلْ أنَا مِنْ مُوالِیْکُمْ وَ مُحِبِّیکُمْ وَ مُعادِی أعْدایِکُمْ، وَ أنْتَ فِی خَیْرٍ وَ إلی خَیْرٍ؛»ای بندهی خدا! اگر در انجام فرمانها و دوری گزیدن از هشدارهای خدا، قانونگرا و درست رفتار هستی، آنچه در مورد شیعه بودن خویش میگویی، درست میگویی؛ امّا اگر اینگونه نمیاندیشی و رفتار نمیکنی و در اندیشه و منش و عمل، رهرو راه ما نیستی، با این ادّعای گزاف بر گناهان خویش میفزای؛ چرا که شیعه و رهرو ما خاندان پیامبر بودن، مقام پُرفرازی است، و تو با گفتار بدون منش و عملکرد عادلانه و زیبا، هر گز در خور آن نخواهی بود؛ پس مگو من شیعه شما خاندان پیامبر هستم، بلکه بگو: من از دوستداران و هواخواهان شما و از مخالفان دشمنان شما هستم که در این صورت، تو در خیر و نیکی به سر میبری و در مسیر نیکاندیشی قرار خواهی گرفت. مجموعه ورّام/ ص ۱۱۳/ چاپ مؤسسه حیدری.
۲ ـ خصال صدوق/ ص ۲۹۰. گفتنی است که در برخی نسخهها بهجای واژه «أمْرَنا»، «حَدِیْثَنا» آمده است که تفاوتی در معنا نمیبینیم.
۳ ـ کتاب سلیم بن قیس/ ۴۲۷؛ احتجاج طبرسی/ ج ۱/ ص ۱۱۱؛ الغیبة/ ص ۱۹۳.
۴ ـ کتاب سلیم بن قیس/ ۴۲۷؛ احتجاج طبرسی/ ج ۱/ ص ۱۱۱؛ الغیبة/ ص ۱۹۳.
۵ ـ بیت الأحزان/ ص ۱۱۰؛ بحار/ ج ۲۸/ ص ۲۶۶؛ تفسیر قمّی/ ج ۲/ ص ۱۵۹.
/
مذهب نیوز