إنباؤُهُ اُمَّ سَلَمَةَ بِشَهادَتِهِ - خبر دادن به اُمّ سلمه از شهادت او
۱- تاریخ دمشق عن داوود:قالَت اُمُّ سَلَمَةَ: دَخَلَ الحُسَینُ علیه السلام عَلی رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله فَفَزِعَ فَقالَت اُمُّ سَلَمَةَ: ما لَکَ یا رَسولَ اللّه ِ قالَ: إنَّ جِبریلَ علیه السلام أخبَرَنی أنَّ ابنی هذا یُقتَلُ وأنَّهُ اشتَدَّ غَضَبُ اللّه ِ عَلی مَن یَقتُلُهُ [۱].
تاریخ دمشق ـ به نقل از داوود ـ: اُمّ سلمه گفت: حسین علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله در آمد و پیامبر خدا بی تاب شد. اُمّ سلمه گفت: ای پیامبر خدا! چه شده است فرمود: «جبرییل به من خبر داد که این پسرم کشته میشود و خشم خدا بر کسی که او را میکشد شدّت میگیرد»
۲- تاریخ دمشق عن اُمّ سلمة:دَخَلَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله بَیتی فَقالَ: لا یَدخُل عَلَیَّ أحَدٌ. قالَت: فَسَمِعتُ صَوتَهُ فَدَخَلتُ فَإِذا عِندَهُ حُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام وإذا هُوَ حَزینٌ ـ أو قالَت: یَبکی ـ فَقُلتُ: ما لَکَ یا رَسولَ اللّه ِ قاَل: حَدَّثَنی جِبریلُ أنَّ اُمَّتی تَقتُلُ هذا بَعدی. فَقُلتُ: ومَن یَقتُلُهُ فَتَناوَلَ مَدَرَةً [۲] فَقالَ: أهلُ هذِهِ المَدَرَةِ یَقتُلونَهُ. [۳]
تاریخ دمشق ـ به نقل از اُمّ سلمه ـ: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به خانه من در آمد و فرمود: «کسی بر من در نیاید. امّ سلمه میگوید: صدای پیامبر صلی الله علیه و آله را شنیدم ولی چون وارد شدم حسین بن علی علیه السلام را نزد او یافتم و پیامبر خدا را محزون ـ یا گریان ـ دیدم. گفتم: ای پیامبر خدا! چه شده است فرمود: «جبرییل به من خبر داد که امّتم پس از من این را میکشند. گفتم: چه کسی او را میکشد پیامبر صلی الله علیه و آله با اشاره به شنزار فرمود: «اهل این شنزار او را میکشند.
۳- الإرشاد عن اُمّ سلمة:بَینا رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ جالِسٌ وَالحُسَینُ علیه السلام جالِسٌ فی حِجرِهِ إذ هَمَلَت عَیناهُ بِالدُّموعِ فَقُلتُ لَهُ: یا رَسولَ اللّه ِ ما لی أراکَ تَبکی جُعِلتُ فِداکَ فَقالَ: جاءَنی جَبرَییلُ علیه السلام فَعَزّانی بِابنِیَ الحُسَینِ وأخبَرَنی أنَّ طایِفَةً مِن اُمَّتی تَقتُلُهُ لا أنالَهُمُ اللّه ُ شَفاعَتی.[۴]
الإرشاد ـ به نقل از اُمّ سلمه ـ: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته و حسین علیه السلام را در دامان خود نشانده بود که اشک از چشمانش سرازیر شد. گفتم: ای پیامبر خدا! چرا شما را گریان میبینم فدایت شوم فرمود: «جبرییل نزد من آمد و مرا به خاطر پسرم حسین تسلیت داد و به من خبر داد که گروهی از امّتم او را میکشند. خدا شفاعتم را نصیب آنان نکند»
راجع:ص ۲۱۰ (إراءةُ النبیّ صلی الله علیه و آله التربة الّتی یسفک فیها دمه)
ر.ک: ص ۲۱۱ (نشان داده شدن خاکی که خون او در آن جا میریزد به پیامبر صلی الله علیه و آله)
إنباؤُهُ عایِشَةَ بِشَهادَتِهِ خبر دادن به عایشه از شهادت او
۴- الأمالی للطوسی عن الحسین ابن أبی غندر عن بعض أکانَ الحُسَینُ علیه السلام ذاتَ یَومٍ فی حِجرِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یُلاعِبُهُ ویُضاحِکُهُ فَقالَت عایِشَةُ: یا رَسولَ اللّه ِ ما أشَدَّ إعجابَکَ بِهذَا الصَّبِیِّ! فَقالَ لَها: وَیلَکِ وَیلَکِ! وکَیفَ لا اُحِبُّهُ ولا اُعجَبُ بِهِ وهُوَ ثَمَرَةُ فُؤادی وقُرَّةُ عَینی! أما إنَّ اُمَّتی سَتَقتُلُهُ فَمَن زارَهُ بَعدَ وَفاتِهِ کَتَبَ اللّه ُ لَهُ حَجَّةً مِن حِجَجی. قالَت: یا رَسولَ اللّه ِ حَجَّةً مِن حِجَجِکَ! قالَ: نَعَم وحَجَّتَینِ. قالَت: یا رَسولَ اللّه ِ حَجَّتَینِ مِن حِجَجِکَ! قالَ: نَعَم وأربَعا قالَ: فَلَم تَزَل تَزیدُهُ وهُوَ یَزیدُ ویُضعِفُ حَتّی بَلَغَ سَبعَین حَجَّةً مِن حِجَجِ رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله بِأَعمارِها.[۵]
الأمالی طوسی ـ به نقل از حسین بن ابی غندر از یکی از راویان ش: روزی حسین علیه السلام در دامان پیامبر صلی الله علیه و آله بود و پیامبر صلی الله علیه و آله با او بازی میکرد و او را میخنداند. عایشه گفت: ای پیامبر خدا! چه قدر از این بچّه خوشت میآید! پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «وای بر تو وای بر تو! چگونه او را دوست نداشته باشم و از او خوشم نیاید در حالی که میوه دلم و روشنی چشم من است! هان که امّتم او را به زودی میکشند و هر کس او را پس از وفاتش زیارت کند خداوند حجّی را برابر یکی از حجهای من برایش مینویسد. عایشه گفت: ای پیامبر خدا! حجّی از حجهای تو فرمود: «آری و بلکه دو حج. عایشه گفت: ای پیامبر خدا! دو حج از حجهای تو فرمود: «آری و بلکه چهار حج. عایشه پیوسته آن را بزرگ میشمرد و پیامبر صلی الله علیه و آله هم بر آن میافزود و دو چندان میکرد تا به هفتاد حج از حجهای پیامبر خدا به همراه عمرههای آنها رسید.
راجع: ص ۲۱۰ (إراءة النبی صلی الله علیه و آله التربة التی یسفک فیها دمه).
ر.ک: ص ۲۱۱ (نشان داده شدن خاکی که خون او در آن جا میریزد به پیامبر صلی الله علیه و آله)
إنباؤُهُ زَینَبَ بِنتَ جَحشٍ بِشَهادَتِهِ [۶] خبر دادن به زینب بنت جَحْش از شهادت او [۷]
۵- المعجم الکبیر عن أبی القاسم مولی زینب عن زینب بنإنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ نایِما عِندَها وحُسَینٌ علیه السلام یَحبو[۸] فِی البَیتِ فَغَفَلتُ عَنهُ فَحَبا حَتّی بَلَغَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَصَعِدَ عَلی بَطنِهِ... فَبالَ [۹]قالَت: وَاستَیقَظَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَقُمتُ إلَیهِ فَحَطَطتُهُ عَن بَطنِهِ فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: دَعِی ابنی. فَلَمّا قَضی بَولَهُ أخَذَ کوزا مِن ماءٍ فَصَبَّهُ عَلَیهِ ثُمَّ قالَ: إنَّهُ یُصَبُّ مِنَ الغُلامِ ویُغسَلُ مِنَ الجارِیَةِ. قالَت: تَوَضَّأَ ثُمَّ قامَ یُصَلّی وَاحتَضَنَهُ فَکانَ إذا رَکَعَ وسَجَدَ وَضَعَهُ وإذا قامَ حَمَلَهُ فَلَمّا جَلَسَ جَعَلَ یَدعو ویَرفَعُ یَدَیهِ ویَقولُ. فَلَمّا قَضَی الصَّلاةَ قُلتُ: یا رَسولَ اللّه ِ لَقَد رَأَیتُکَ تَصنَعُ الیَومَ شَییا ما رَأَیتُکَ تَصنَعُهُ! قالَ: إنَّ جِبریلَ أتانی وأخبَرَنی أنَّ ابنی یُقتَلُ قُلتُ: فَأَرِنی إذا فَأَتانی تُربَةً حَمراءَ [۱۰].
المعجم الکبیر ـ به نقل از ابو القاسم (غلام زینب) از زینب بنت: پیامبر صلی الله علیه و آله نزد من آرمیده بود و حسین علیه السلام در اتاق چهار دست و پا میرفت که از او غافل شدم و او خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله رساند و از شکم ایشان بالا رفت.... حسین علیه السلام ادرار کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله بیدار شد. به سوی حسین صلی الله علیه و آله رفتم و او را از روی شکم پیامبر صلی الله علیه و آله برداشتم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «فرزندم را وا گذار» و چون ادرارش را تمام کرد پیامبر صلی الله علیه و آله کوزه آبی گرفت و بر آن ریخت و سپس فرمود: «بر ادرار پسر آب میریزند و ادرار دختر را میشویند. پیامبر صلی الله علیه و آله وضو گرفت و سپس به نماز ایستاد و حسین علیه السلام را به دامان گرفت و چون رکوع و سجده مینمود او را بر زمین مینهاد و چون بر میخاست او را بر میداشت و چون مینشست به دعا میپرداخت و دستانش را بلند میکرد و با خدا سخن میگفت. هنگامی که نماز را به پایان برد گفتم: ای پیامبر خدا! دیدم امروز کاری کردی که تا به حال ندیده بودم چنین بکنی. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «جبرییل به نزد من آمد و به من خبر داد که پسرم کشته میشود. به جبرییل گفتم: به من نشان بده. و او خاکی سرخ برایم آورد»
راجع: ص ۲۱۰ (إراءة النبیّ صلی الله علیه و آله التّربة التی یسفک فیها دمه).
ر.ک: ص ۲۱۱ (نشان داده شدن خاکی که خون او در آن جا میریزد به پیامبر صلی الله علیه و آله)
إنباؤُهُ بِتاریخِ شَهادَتِهِ پیشگویی پیامبر صلّی الله علیه و آله درباره تاریخ شهادت او
۶- المعجم الکبیر عن اُمّ سلمة عن رسول اللّه صلی اللیُقتَلُ حُسَینُ بنُ عَلِیٍّ عَلی رَأسِ سِتّینَ مِن مُهاجَرَتی.[۱۱]
المعجم الکبیر ـ به نقل از اُمّ سلمه ـ: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «حسین بن علی شصت سال پس از هجرت من کشته میشود».
۷- تاریخ بغداد عن سعد بن طریف عن أبی جعفر الباقریُقتَلُ حُسَینٌ عَلی رَأسِ سِتّینَ مِن مُهاجَری.[۱۲]
تاریخ بغداد ـ به نقل از سعد بن طریف از امام باقر علیه السلا: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «حسین شصت سال پس از هجرت من کشته میشود.
۸- شرح الأخبار عن سعد بن طریف عن أبی جعفر محمّد بندَخَلَ الحُسَینُ علیه السلام عَلی رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وهُوَ غُلامٌ صَغیرٌ فَوَضَعَهُ عَلی بَطنِهِ فَأَتاهُ جَبرَییلُ علیه السلام فَقالَ: یا مُحَمَّدُ إنَّ ابنَکَ هذا تَقتُلُهُ اُمَّتُکَ عَلی رَأسِ سِتّینَ سَنَةً مِن هِجرَتِکَ. ثُمَّ أراهُ التُّربَةَ الَّتی یُقتَلُ عَلَیها.[۱۳]
شرح الأخبار ـ به نقل از سعد بن طریف از امام باقر علیه السلا: حسین علیه السلام که پسری کوچک بود بر پیامبر صلی الله علیه و آله در آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله او را بر روی شکم خویش نهاد. جبرییل آمد و گفت: «ای محمّد! امّت تو این پسرت را شصت سال پس از هجرتت میکشند» و آن گاه خاکی را که حسین علیه السلام بر آن کشته میشود به او نشان داد.
۹- المعجم الکبیر عن سعد بن طریف عن أبی جعفر الباقریُقتَلُ الحُسَینُ حینَ یَعلوهُ القَتیرُ [۱۴]. [۱۵]
المعجم الکبیر ـ به نقل از سعد بن طریف از امام باقر علیه السلا: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «حسین کشته میشود هنگامی که محاسنش را سپیدی میگیرد».
پینوشتها:
[۱] تاریخ دمشق: ج ۱۴ ص ۱۹۳ ح ۳۵۲۹ تهذیب الکمال: ج ۶ ص ۴۰۹ کنز العمّال: ج ۱۲ ص ۱۲۷ ح ۳۴۳۱۷.
[۲] المَدَر: قطع الطین الیابس والمدرة: الموضع الذی یؤخذ منه المدر (لسان العرب: ج ۵ ص ۱۶۲ «مدر»)
[۳] تاریخ دمشق: ج ۱۴ ص ۱۹۲ ح ۳۵۲۷ المناقب للکوفی: ج ۲ ص ۲۴۸ ح ۷۱۴.
[۴] الإرشاد: ج ۲ ص ۱۳۰ کشف الغمّة: ج ۲ ص ۲۱۹ إعلام الوری: ج ۱ ص ۴۲۸ بحار الأنوار: ج ۴۴ ص ۲۳۹ ح ۳۱.
[۵] الأمالی للطوسی: ص ۶۶۸ ح ۱۴۰۱ کامل الزیارات: ص ۱۴۴ ح ۱۶۹ وفیه «تسعین بدل «سبعین» المناقب لابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۱۲۸ وفیه «وثلاث» بدل وأربعا» بحار الأنوار: ج ۴۴ ص ۲۶۰ ح ۱۲.
[۶] زینب بنت جحش بن ریاب من أسد خزیمة اُمّها اُمیمة بنت عبد المطلب. اُمّ المؤمنین وإحدی شهیرات النساء فی صدر الإسلام وممّن هاجر مع رسول الله صلی الله علیه و آله إلی المدینة. تزوّجها زید بن حارثة ربیب رسول اللّه صلی الله علیه و آله ثمّ طلّقها وتزوّجها رسول اللّه صلی الله علیه و آله وذلک بأمرٍ من قبل اللّه تبارک وتعالی (الطبقات الکبری: ج ۸ ص ۱۰۱ اُسد الغابة: ج ۷ ص ۱۲۶.
[۷] زینب دختر جحش بن ریاب از طایفه اسدِ خُزَیمه و مادرش اُمَیمه دختر عبد المطّلب است. وی همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و یکی از زنان نامدار صدر اسلام است و از جمله کسانی است که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مدینه مهاجرت کردند. زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر صلی الله علیه و آله با او ازدواج کرد و سپس او را طلاق داد و بعد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به دستور خداوند ـ تبارک و تعالی ـ با او ازدواج نمود.
[۸] حَبَا: مشی علی یدیه وبطنه وحَبَا الصبیّ: مشی علی استِه وأشرف بصدره وقال الجوهری: هو إذا زحف (لسان العرب: ج ۱۴ ص ۱۶۱ «حبا»)
[۹] ما بین المعقوفین أثبتناه من مجمع الزواید: ج ۹ ص ۳۰۲ ح ۱۵۱۱۵ نقلاً عن المعجم الکبیر.
[۱۰] المعجم الکبیر: ج ۲۴ ص ۵۴ ح ۱۴۱ تاریخ دمشق: ج ۱۴ ص ۱۹۵ ح ۳۵۳۵ الأمالی للطوسی: ص ۳۱۶ ح ۶۴۱ کشف الغمّة: ج ۲ ص ۲۶۹ شرح الأخبار: ج ۳ ص ۱۳۵ ح ۱۰۷۵ عن زینب بنت جحش عن أمیمة بنت عبد المطّلب وکلّها نحوه بحار الأنوار: ج ۴۴ ص ۲۲۹ ح ۱۱.
[۱۱] المعجم الکبیر: ج ۳ ص ۱۰۵ ح ۲۸۰۷.
[۱۲] تاریخ بغداد: ج ۱ ص ۱۴۲ تاریخ دمشق: ج ۱۴ ص ۱۹۸ ح ۳۵۴۰ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج ۱ ص ۱۶۱ عن سعد بن طریف عن الإمام الباقر عن أبیه علیهماالسلام عن اُمّ سلمة الأمالی للشجری: ج ۱ ص ۱۸۴.
[۱۳] شرح الأخبار: ج ۳ ص ۱۳۵ ح ۱۰۷۶.
[۱۴] القَتیر: الشَّیْبُ (النهایة: ج ۴ ص ۱۲ «قتر.
[۱۵] المعجم الکبیر: ج ۳ ص ۱۰۵ ح ۲۸۰۸ کنز العمّال: ج ۱۲ ص ۱۲۹ ح ۳۴۳۲۶ الأمالی للشجری: ج ۱ ص ۱۸۴.