پیامبر و احساس امنیت در جمع مسلمین

این بخش از آیه ‏ی ۶۷ سوره مایده، بسیار تأمل برانگیز است. زیرا پیامبر اسلام در طول بیست سال دوره تبلیغ اسلام، سخت‏ ترین برهه‏ ها و صحنه ‏ها را در راه ابلاغ رسالت الاهی پشت سر گذارده و جان بر کف در میان خیل دشمنان، در مکه، در طایف و نبردهای دوران هجرت به تبلیغ دین الاهی پرداخته است. اما اکنون - که در میان ده ها هزار مسلمان قرار دارد و جزیره العرب تماماً تحت حاکمیت اوست - خداوند به او وعده می‏ دهد که"ما تو را از مردم حفظ خواهیم کرد!"باید دید که راز مطلب در چیست؟ پاسخ را از شخص پیامبرصلی الله وعلیه وآله بشنوید که در اوایل خطبه‏ ی غدیر فرمود:
"خداوند به من اعلام فرموده است که اگر آن چه را در حق علی بر من فرستاده، ابلاغ نکنم، رسالت او را نرسانده ‏ام و محافظت مرا از شر مردم ضمانت فرموده و خدا کفایت کننده و کریم است. خداوند به من چنین وحی کرده است: « ای پیامبر! آن چه را از طرف پروردگارت نازل شده، ابلاغ کن و اگر انجام ندهی، رسالت او را نرسانده‏ ای و خداوند تو را از مردم حفظ می‏ کند.»
ای مردم! من در رساندن آن چه خداوند بر من نازل کرده است کوتاهی نکرده‏ ام و اینک سبب نزول این آیه را برای شما بیان می‌‏کنم:
جبرییل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام - پروردگارم که او سلام است - مرا مأمور کرد که در این اجتماع بپا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم که <علی بن ابی طالب برادر من و وصی من و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است، جز این که پیامبری بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است>. و خداوند در این مورد آیه ‏ای از کتابش بر من نازل کرده است:
« صاحب اختیار شما خدا و رسول اویند و کسانی که ایمان آورده و نماز را به پا می‏ دارند و در حال رکوع زکات می‏ دهند. »
و علی بن ابی طالب است که نماز را بر پا داشته و در حال رکوع زکات داده است و در هر حال خداوند عزوجل را قصد می‌‏کند.
ای مردم! من از جبرییل درخواست کردم که از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این امر مهم معاف بدارد؛ زیرا از کمی پارسایان و زیادی منافقان و افساد ملامت کنندگان و حیله‏‌های مسخره کنندگان اسلام اطلاع دارم؛ کسانی که خداوند در کتابش آنان را چنین توصیف کرده که با زبان‏‌هایشان آن چه را در قلبشان نیست می‏ گویند و این کار را ساده می‏ شمارند."
بنابراین، رسول خداصلی الله وعلیه وآله از شر منافقان در هراس بود؛ و این نه ترس بر خود و جان خود، که ترس بر اسلام بود؛ یعنی پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله نگران دسایس افرادی منافق بود که عده‏ ی آن‏ها بسیار زیاد و شنیدن جانشینی علی علیه ‏السلام بر ایشان غیر قابل تحمل بود.
اینان کسانی بودند که در مقابل اعلام خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام ممکن بود به یک باره تحمل از کف بدهند و پوستین نفاق بدرند و ناباوری خود را نسبت به کلام رسول خدا صلی الله وعلیه وآله آشکار کنند و در مقام انکار رسالت او و جانشینی امیرالمؤمنین علیه‏ السلام برآیند و اوضاع را به کلی برهم بزنند.
توجه کنیم که اسلام در سال‏‌های اول توسعه در جزیره العرب بود و به راستی اگر منافقان - که در میان اطرافیان رسول خدا صلی الله وعلیه وآله بودند - منکر همه چیز می‏ شدند، نهال نوپای اسلام، چه سرنوشتی پیدا می‏ کرد؟
آری، این نگرانی عمیق از منافقین، همه‏ ی وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله را گرفته بود، چرا که پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله زمینه را برای اعلام آن چه خداوند امر کرده بود مساعد نمی‏ یافت؛ اما نهایتاً فرشته‏ ی وحی وعده‏ ی حفاظت الاهی را برای آن حضرت آورد و به این گونه اراده‏ ی پروردگار محقق شد.
اهمیت نقش نفاق در تاریخ اسلام و به ویژه در دوران حیات پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله بر بسیاری افراد پوشیده است و جالب این که قرآن کریم با حدود سیصد آیه در توصیف این گروه مکار، به روشنی از اقدامات پنهان و خطرناک آنان پرده برداشته است.
قدرت این گروه در حدی بود که در جنگ تبوک، یعنی آخرین جنگ دوران عمر رسول خداصلی الله وعلیه وآله، رسماً لشکری سی هزار نفری، بیش از لشکر پیامبر و جدای از آن تشکیل دادند! (۱) آنان مسجدی ساختند و از پیامبر صلی الله وعلیه وآله خواستند در مسیر تبوک آن را افتتاح کند؛ اما خداوند با فرستادن آیه ‏ای آن را مسجد ضرار و محل کفر و تفرقه افکنی و پایگاه دشمنان خدا نامید. دست آخر این که در سوره‏ ی توبه در مورد گروهی از آنان گفته شده است:
« به خدا قسم می‏ خورند که نگفته‏ اند؛ در حالی که آن‏ها عقیده ‏ی کفرآمیز را بیان کردند و بعد از مسلمانی، کافر شدند و قصد کاری را کردند که بدان دست نیافتند...» (۲)
تفاسیر شیعه و سنی نوشته‏ اند که این کار مورد نظر منافقان که به آن قدرت نیافتند، ترور پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله بود (۳) و در گزارش ‏های تاریخی هست که یکی از این ترورهای نافرجام در بازگشت از غدیر خم به مدینه در گردنه ‏ای به نام هرشی صورت پذیرفت...
قرآن کریم - هنگامی که در جنگ احد با شایع شدن خبر قتل پیامبر صلی الله وعلیه وآله، اکثر مسلمانان پا به فرار گذاشتند - آنها را سرزنش نمود:
« آیا اگر پیامبر بمیرد یا کشته شود، به گذشته (جاهلیت) خود بر می‏ گردید؟ هر کس به گذشته ‏اش بازگردد، به خداوند اندک ضرری نمی‏ رسد» (۴)
این هشدار قرآنی توجه ما را جلب می‏ کند که مگر در میان مسلمانان زمینه ارتجاع و بازگشت به عقب وجود داشت؟
از سویی روایات متعددی از منابع شیعه و سنی از رسول خدا صلی الله وعلیه وآله به این مضمون نقل شده است که:
« به خدایی که مرا مبعوث داشت، قسم! امت من همان راهی را که امت‏‌های گذشته پیمودند خواهند رفت تا آن جا که اگر در میان بنی اسراییل ماری به سوراخ خزید، در این امت هم ماری به سوراخ خواهد خزید.» (۵)
این سخن کنایه از این است که این امت، مو به مو روش بنی اسراییل را دنبال خواهد کرد.
« شما - ای امت من!- از سنت گذشتگان پیروی خواهید کرد و راه‌هایی که آن‏ها پیمودند، وجب به وجب خواهید رفت... پرسیدند: مانند یهود و نصاری؟ آن حضرت فرمود: پس چه کسی را می‏ گویم؟» (۶)
حال باید پرسید یهود و نصاری چه کردند و چه راهی را رفتند؟
داستان‏های قرآنی از احوال این امت ‏ها، پاسخ ما را می‏ دهد؛ مثلا ماجرای پرفراز و نشیب بنی اسراییل که معجزات متعددی چون اژدها شدن عصا و شکافته شدن نیل از پیامبر خود دیدند؛ اما آن گاه که حضرت موسی علیه ‏السلام آنان را از عذاب‌های وحشت آور فرعون نجات داد و پس از مدتی گفت: خداوند وعده‏ ی مناجات سی روزه به من داده است و باید به میقات پروردگار بروم، با تبدیل این سی روز به چهل روز اکثر قریب به اتفاق آنان گوساله پرست شدند و این انحراف نبود مگر با دسیسه‏ ی یک نفر که خود از گروندگان به موسای پیامبر علیه‏ السلام و از سرشناسان ایشان بود، یعنی سامری.
این واقعه نشان می‏ دهد که مخالفت مردم با انبیا و حتی خروج جمعی آنان از ایمان به کفر سابقه داشته و این در حالی بوده است که آنان با انبیا مواجه بوده و معجزات فراوان را مشاهده کرده بودند. در واقع، بسیاری از اصحاب پیامبر نیز پس از ایشان تسلیم دسیسه‏ ی منافقان شدند و عملا زیر بار امامت امیرالمومنین علیه ‏السلام نرفتند.

پی نوشت ها:
۱) سیره ‏ی ابن هشام ۴/۱۶۲؛ تاریخ دمشق ۱/۴۱۱-۴۱۰
۲) سوره توبه ۲۷/
۳) تفسیر کشاف ذیل آیه‏ ی فوق؛ بحار الانوار ۲۱/۲۲۳
۴) سوره آل عمران ۱۴۴/
۵) کمال الدین ۵۷۲/؛ مجمع البیان ۱۰/۴۶۲
۶) مسند احمد حنبل ۹۴۳/۸۴؛ صحیح مسلم ۱۶/۲۱۹؛ صحیح بخاری ۲/۱۷۱



سایت فطرت