مقدمه:
چرا خداوند به پیامبران گنجینههای طلا و نقره نداده است؟
چرا پیامبران همواره از هیبتی که نتوان با آنان مبارزه کرد برخوردار نیستند؟
چرا بسیاری از مومنان از مال و دارایی فراوان بهرهای ندارند؟
متن:
از امیر المومنین علیه السلام نقل شده است:
و اگر خداوند اراده میفرمود که گنجینههای طلا و کانهای زرناب و باغهای پردرخت را به هنگام بعثت، بر پیامبرانش در بگشاید و پرندگان آسمان و درندگان زمین را به خدمتشان بگمارد، چنین میکرد، اما اگر چنین میکرد آزمایش را زمینه ای نمیماند و پاداش معنا نمیدانست و تاریخ به تمامی از میان میرفت. برای پذیرفتاران دعوت حق دیگر آن مزدهای گران نبود و مومنان پاداش نیکوکاران را استحقاق نمییافتند و واژه ها از مضمون و معنا تهی میشدند. اما خداوند سبحان فرستادگانش را در اراده نیرومند و مقاوم و چه گونگیشان را، بر پرده ی نگاهها، ضعیف قرار دارد؛ همراه با قناعتی که چشمها و دلها را از بی نیازی سرشار میکند و یا تنگدستی ای که چشم و گوشها را به آزردگی میآکند.
اگر پیامبران خدا را چنان هیبتی بود که میل مبارزه با آنان در کسی پدید نمیآمد و چنان شکوهیشان بود که هرگز مورد ستم قرار نمیگرفتند، و فرمانرواییشان به گونه ای بود که رجال به فرمانشان گردن مینهادند و از همه سو برای دیدارشان بار سفر میبستند، این همه، بی شک، پندپذیری مردم را آسان تر میکرد و منیت و استکبار را از آنان میراند و همگان ایمان میآوردند، یا به دلیل هراسی که بر آنان چیرگی مییافت یا به انگیزه ی میلهای نفسانی ای که در آنان سربرمی داشت، انگیزههای مادی و الهی خلط میشد و نیکیها گونه گون. اما خداوند سبحان چنین اراده فرمود که پیروی از فرستادگانش و باور داشت کتابهایش و نرمش در برابر حق و فروتنی در برابر فرمانش و تن دادن به طاعتش اموری باشد ویژه ی او که هیچ شایبه ی غیر خدایی با آن نیامیزد، که هر چه گرفتاری و آزمون عظیم تر باشد، بازده و پاداشش نیز سنگین تر خواهد بود. (نهجالبلاغة، خطبه ۲۳۸)(۱)
از این فرمایش امام معلوم میگردد که چرا گاهی مومنان از نظر مالی و سلامت بدنی در مضیقه هستند. در واقع سختیهای دنیا هرچه که هست امتحان الهی است و برای مومن شاکر قرب الهی را به دنبال خواهد داشت.
(۱)لَوْ أَرَادَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِأَنْبِیَایِهِ حَیْثُ بَعَثَهُمْ أَنْ یَفْتَحَ لَهُمْ کُنُوزَ الذِّهْبَانِ وَ مَعَادِنَ الْعِقْیَانِ وَ مَغَارِسَ الْجِنَانِ وَ أَنْ یَحْشُرَ مَعَهُمْ طُیُورَ السَّمَاءِ وَ وُحُوشَ الْأَرَضِینَ لَفَعَلَ وَ لَوْ فَعَلَ لَسَقَطَ الْبَلَاءُ وَ بَطَلَ الْجَزَاءُ وَ اضْمَحَلَّتِ الْأَنْبَاءُ وَ لَمَا وَجَبَ لِلْقَابِلِینَ أُجُورُ الْمُبْتَلَیْنَ وَ لَا اسْتَحَقَّ الْمُؤْمِنُونَ ثَوَابَ الْمُحْسِنِینَ وَ لَا لَزِمَتِ الْأَسْمَاءُ مَعَانِیَهَا وَ لَکِنَّ اللَّه سُبْحَانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِی قُوَّةٍ فِی عَزَایِمِهِمْ وَ ضَعَفَةً فِیمَا تَرَی الْأَعْیُنُ مِنْ حَالَاتِهِمْ مَعَ قَنَاعَةٍ تَمْلَأُ الْقُلُوبَ وَ الْعُیُونَ غِنًی وَ خَصَاصَةٍ تَمْلَأُ الْأَبْصَارَ وَ الْأَسْمَاعَ أَذًی وَ لَوْ کَانَتِ الْأَنْبِیَاءُ أَهْلَ قُوَّةٍ لَا تُرَامُ وَ عِزَّةٍ لَا تُضَامُ وَ مُلْکٍ تُمَدُّ نَحْوَهُ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ وَ تُشَدُّ إِلَیْهِ عُقَدُ الرِّحَالِ لَکَانَ ذَلِکَ أَهْوَنَ عَلَی الْخَلْقِ فِی الِاعْتِبَارِ وَ أَبْعَدَ لَهُمْ فِی الِاسْتِکْبَارِ وَ لَآمَنُوا عَنْ رَهْبَةٍ قَاهِرَةٍ لَهُمْ أَوْ رَغْبَةٍ مَایِلَةٍ بِهِمْ فَکَانَتِ النِّیَّاتُ مُشْتَرَکَةً وَ الْحَسَنَاتُ مُقْتَسَمَةً وَ لَکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ الِاتِّبَاعُ لِرُسُلِهِ وَ التَّصْدِیقُ بِکُتُبِهِ وَ الْخُشُوعُ لِوَجْهِهِ وَ الِاسْتِکَانَةُ لِأَمْرِهِ وَ الِاسْتِسْلَامُ لِطَاعَتِهِ أُمُوراً لَهُ خَاصَّةً لَا تَشُوبُهَا مِنْ غَیْرِهَا شَایِبَةٌ وَ کُلَّمَا کَانَتِ الْبَلْوَی وَ الِاخْتِبَارُ أَعْظَمَ کَانَتِ الْمَثُوبَةُ وَ الْجَزَاءُ أَجْزَلَ (نهجالبلاغة، خطبه ۲۳۸)
چرا کعبه در مکان خوش آب و هوایی قرار ندارد؟
چرا مومنان به بلاها و سختیها دچار میشوند؟
از امیر المومنین علیه السلام نقل شده است:
اگر خداوند سبحان چنین اراده میفرمود که خانه ی محترم و مشعرهای معظم خود را در پیچاپیچ باغستانها و جویباران و بر دامن دشتی هموار با درختانی انبوه و میوههایی در درسترس، کنار بناهای به هم پیوسته و روستاهای تنگاتنگ، در کنار گندم زارهای طلایی رنگ، در بوستانی سرسبز و کشتزارهایی پرگیاه، زمینهای پرآب، مرغزارها و کشتگاههای سرسبز و شاداب، و در کناره ی راههای آبادان بنا کند، در آن صورت پاداش حج گزاران برحسب آسانی آزمون، اندک میشد. و اگر سنگ پایههای کعبه - که خانه بر آن استوار است – و سنگ دیوارها، همه، از زمرد سبز و یاقوت سرخ و نور و اثیر ساخته میشد، جدال شک در دلها کاستی میگرفت، قلمرو تلاش ابلیس محدود میشد، و دغدعه و دودلی مردم از میان میرفت. اما خداوند بندگانش را به هر گونه آزمون میآزماید و به شیوههای گونه گون تعبدشان را میطلبد و به انواع ناخوشیها مبتلایشان میسازد تا بدین وسیله تکبر را از قلبهاشان براند و فروتنی را در عمق جانشان بنشاند. تا اینها همه درهای گشودهای به سوی فضل او شوند و اسباب همواری زمینهی عفوش گردند. (نهجالبلاغة، خطبه ۲۳۸)
وَ لَوْ أَرَادَ سُبْحَانَهُ أَنْ یَضَعَ بَیْتَهُ الْحَرَامَ وَ مَشَاعِرَهُ الْعِظَامَ بَیْنَ جَنَّاتٍ وَ أَنْهَارٍ وَ سَهْلٍ وَ قَرَارٍ جَمَّ الْأَشْجَارِ دَانِیَ الثِّمَارِ مُلْتَفَّ الْبُنَی مُتَّصِلَ الْقُرَی بَیْنَ بُرَّةٍ سَمْرَاءَ وَ رَوْضَةٍ خَضْرَاءَ وَ أَرْیَافٍ مُحْدِقَةٍ وَ عِرَاصٍ مُغْدِقَةٍ وَ رِیَاضٍ نَاضِرَةٍ وَ طُرُقٍ عَامِرَةٍ لَکَانَ قَدْ صَغُرَ قَدْرُ الْجَزَاءِ عَلَی حَسَبِ ضَعْفِ الْبَلَاءِ وَ لَوْ کَانَ الْإِسَاسُ الْمَحْمُولُ عَلَیْهَا وَ الْأَحْجَارُ الْمَرْفُوعُ بِهَا بَیْنَ زُمُرُّدَةٍ خَضْرَاءَ وَ یَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ وَ نُورٍ وَ ضِیَاءٍ نهجالبلاغة ص: ۲۹۴ لَخَفَّفَ ذَلِکَ مُصَارَعَةَ الشَّکِّ فِی الصُّدُورِ وَ لَوَضَعَ مُجَاهَدَةَ إِبْلِیسَ عَنِ الْقُلُوبِ وَ لَنَفَی مُعْتَلَجَ الرَّیْبِ مِنَ النَّاسِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَایِدِ وَ یَتَعَبَّدُُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَ یَبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْکَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِی نُفُوسِهِمْ وَ لِیَجْعَلَ ذَلِکَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَی فَضْلِهِ وَ أَسْبَاباً ذُلُلًا لِعَفْوِهِ (نهجالبلاغة، خطبه ۲۳۸)
/
فطرت