پاسخ به شبهات همایش ختم صحیح بخاری در زاهدان-۱
استاد حسینی قزوینی
در جلسه گذشته، به بخشی از صحبتهای مولوی گرگیج ـ امام جمعه آزاد شهر و رییس حوزه علمیه گالیکش مازندران ـ که در همایش ختم صحیح بخاری در زاهدان مطرح شده بود، اشاره کردیم. قبل از اینکه بخش بعدی صحبتهای ایشان را بگوییم و پاسخ آن را ارائه بدهیم، نکاتی را خدمت عزیزان عرض کنم:
نکته اول
اگر ما نسبت به پاسخهای این مطالب اقدام میکنیم، بحثمان ۱۰۰٪ علمی است و هیچ ارتباطی به مسئله وحدت و اختلاف ندارد. همانطور که آنها از این فضایی که جمهوری اسلامی ایران فراهم کرده، آزادانه مطالبی را مطرح میکنند، ما هم ضمن احترام به علمای اهل سنت، مطالب آنها را به صورت علمی مطرح میکنیم و از کتابهای خودشان پاسخ میدهیم. بحث علمی، نه تنها ضرری به وحدت نمیزند، بلکه به تعبیر علامه شهید مطهری (ره)، بحثهای علمی، زمینهساز وحدت است. آنچه که به وحدت ضرر میرساند، جسارت و اهانت به مقدسات مذهبی یکدیگر و جریحهدار کردن احساسات و عواطف همدیگر است.
نکته دوم
این آقایان، بعضاً از این فضای باز، سوء استفاده میکنند. مطالبی را مطرح میکنند که علاوه بر جریحهدار شدن احساسات شیعه، جوانان خودشان را هم تحریک میکنند تا نسبت به شیعه، اقداماتی را انجام دهند یا حدأقل زمینه بدبینی جوانان اهل سنت را نسبت به شیعه، فراهم میکنند. وقتی یک امام جمعه و رییس حوزه علمیه، به عنوان عقاید شیعه میگوید:
شیعیان، نسبت به خلفاء، اهانت میکنند و خلفاء ما را غاصب و کافر میدانند. شیعیان، ما اهل سنت را مخالف اهل بیت میدانند.
همچنین بحث شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) را زیر سوال میبرد، قطعا مخاطبین ویژهای دارند و تحت تأثیر قرار میگیرند و بدبین میشوند و بغض و کینه شیعه را در دل میگیرند و چه بسا بعضی از اقدامات ناجوانمردانه را مرتکب شوند که در این چند سال اخیر هم کم نبود. لذا به نظر میرسد پاسخگویی به این شبهات، یک أمر ضروری و لازم است که اینها باید از طریق رسانهها مطرح شود، نه فقط در گوشه مدرسه فیضیه و حدأکثر در چند سایت اینترنتی. چون آنها حرفهایشان را به صورت جزوه و سی دی به همهجا میفرستند و به تمام دانشجویان و جوانان اهل سنت میرسانند. شما عزیزان هم وقتی به تبلیغ میروید یا در عرصه اینترنت فعالیت میکنید، باید در تبلیغاتی که انجام میدهید، این شبهات پاسخ داده شود؛ ولی بدون هیچگونه فحاشی و اهانت و جسارت. گرچه ما برخی از مطالب آنها را به اهانت و جسارت تلقی میکنیم.
اهل سنت داخل کشور، هر ساله همایش ختم صحیح بخاری را برگزار میکنند و سخنرانانی از داخل و خارج کشور دعوت میکنند و ضمن اینکه حدود ۸۰٪، مباحث علمی مطرح میشود، ولی حدود ۲۰٪ هم مطالب سیاسی را مطرح میکنند و از افراد ناراضی و ورشکستگان سیاسی و کسانی که از شیعه و نظام، عقده و کینه دارند، دعوت میکنند و سخنان آنها، جز اهانت به نظام و زیر سوال بردن مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران و هجمه علیه شیعه و ایجاد جو بدبینی علیه شیعه، چیز دیگری نیست. از جمله سخنرانان همایش که در تاریخ اول مرداد ۱۳۸۸ صورت گرفت، آقای مولوی گرگیج بود که این مطالب را مطرح کرد:
من پنج چیز را تصور کردم که ما را از هم جدا میکند و باید این پنج چیز رعایت شود تا وحدت اسلامی برقرار شود. آسیبهایی که ما را از هم فاصله میدهد، اینهاست:
۱. غاصب و کافر و ظالم دانستن خلفاء ثلاثه.
یعنی مادامی که شیعیان، خلفاء ثلاثه را غاصب و کافر و ظالم میدانند، وحدت میان شیعه و سنی امکانپذیر نیست.
ما این مطالب را از سی دی سخنرانی ایشان پیاده کردیم و بعدا دیدیم مطالبی که اینها در سایت سنی نیوز گذاشتهاند، خیلی تغییر دادند و تصرف و سانسور کردند. مثلا ایشان که گفته بود:
غاصب و کافر و ظالم دانستن خلفاء ثلاثه
اگر الان به سایت آنها مراجعه کنید، میبینید که نوشتهاند:
کافر و فاسق خواندن صحابه
اینکه چه هدفی را از این سانسور دنبال میکنند، بماند.
۲. مسئله غصب فدک از فاطمه زهراء (سلام الله علیها)
۳. مسلمانان اهل سنت را به عنوان دشمنان اهل بیت معرفی کردن
۴. قاتل دانستن حضرت عمر به عنوان قاتل حضرت زهراء (سلام الله علیها) و به او شهیده گفتن
۵. قایل بودن به ارتداد صحابه
ایشان در ادامه میگوید:
تا زمانیکه این آسیبها برطرف نشود، اختلاف ما هم برطرف نخواهد شد. مجمع التقریب هم زحمت نکشند که تقریبی نخواهد بود.
مجمع التقریب هم زیر نظر مستقیم مقام معظم رهبری که به نظر اهل سنت، أولی الأمر است، اداره میشود. اهل سنت، اطاعت از أولی الأمر را در حد اطاعت از خدا و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) واجب میدانند. با این تفاوت که اگر أولی الأمر، شیعه و در حکومت شیعی باشد، حرف او هیچ ارزشی ندارد. به یکی از یاوهسرایان اهل سنت گفته بودند:
چرا پشت سر امام خمینی (ره) نماز نمیخوانی؟ گفت: پشت سر رهبر شرک نمیتوانیم نماز بخوانیم.
ولی اینها صدام و ملک فهد را أولی الأمر میدانند و اطاعت از آنها را واجب میدانند. حتی اگر در کشور آمریکا زندگی کنند، میگویند که اوباما هم از مصادیق أولی الأمر است. ولی اگر در یکجا حکومت شیعی باشد و در رأسش هم یک فقیه شیعی و مورد تأیید قاطبه مردم، أولی الأمر نیستند و اطاعت از آنها واجب نیست؛ حتی نمایندگان خبرگان رهبری اهل سنت.
در ادامه، نکاتی را مطرح میکند و میگوید:
اگر شیعیان، خلفاء ثلاثه را کافر و غاصب و ظالم بدانند، خدای عالم به پیامبران فرموده است:
أَنِ اُعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ
(سوره نحل/آیه۳۶)
اگر خلفاء ثلاثه طاغوت بودند، سیدنا علی (رضی الله عنه) به هیچوجه با آنها همکاری نمیکرد. آیا ممکن است دین غصب شود، حقوق پایمال شود و علی مرتضی که فاتح خیبر و شیر خداست، ساکت بنشیند؟ اگر خلافت آنها، گناه و عدوان بود، حضرت علی (رضی الله عنه) طبق آیه:
وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ
(سوره مایده/آیه۲)
با آنها همکاری نمیکرد و در امور حکومت، آنها را مشورت نمیداد. اگر العیاذ بالله کافر بودند، سیدنا علی طبق آیه:
فَقَاتِلُوا أَیِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ
(سوره توبه/آیه۱۲)
با آنها جهاد میکرد.
خلاصه شبهات ایشان در این سخنرانی
این، خلاصه سخن ایشان بود در فراز اول صحبتهایش. در این فراز از صحبتهایش، ۶ نکته را مطرح کرده است.
۱. شیعیان، خلفاء ثلاثه را غاصب و کافر و ظالم میدانند.
۲. شیعیان معتقدند: دین، توسط خلفاء ثلاثه غصب شده است.
۳. شیعیان معتقدند: حقوق حضرت علی (علیه السلام) پایمال شده است.
۴. چرا حضرت علی (علیه السلام) در برابر غصب دین، سکوت را انتخاب کرد.
۵. اگر خلفاء کافر بودند، چرا حضرت علی (علیه السلام) طبق آیه شریفه:
فَقَاتِلُوا أَیِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ
(سوره توبه/آیه۱۲)
با آنها جهاد نکرد؟
۶. اگر آنها طاغوت بودند، چرا حضرت علی (علیه السلام) با آنها همکاری کرده و همکاری حضرت علی (علیه السلام) با آنها، مخالف آیه شریفه:
وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ
(سوره مایده/آیه۲)
است.
نکته
معمولا میبینیم که در بعضی از مجلات و سایتها، مثلا یکدفعه یک صفحه مطلب را إبنتیمیه نقل میکنند و به صورت فلهای جواب میدهند. این صحیح نیست. به دوستان توصیه میکنم در حوزه پاسخگویی به شبهات، بهترین راه شبهه جواب دادن این است که اگر مطلبی را از کسی نقل میکنیم، این مطلب را سر انگشتی [ریز ریز و شمارشی] مطرح کنیم و جواب آنها را هم به ترتیب بدهیم. در مباحث فقهی هم همینطور است و اگر بخواهیم نظر یک فقیه را نقل بکنیم، نباید یک صفحه مطلب را از یک عالم نقل کنیم و به صورت فلهای جواب بدهیم. در این صورت، نه خودمان متوجه میشویم و نه مخاطبینمان.
جواب شبهات
جواب شبهه اول
ایشان گفت:
شیعیان، خلفاء ثلاثه را غاصب و کافر و ظالم میدانند.
این را در جلسه گذشته جواب دادیم و در این جلسه به صورت خلاصه اشاره میکنیم:
الف) سخن خود امیر المومنین (علیه السلام)
این شیعیان نیستند که خلفاء را غاصب و ظالم میدانند، بلکه امیر المومنین (علیه السلام) ـ که شما اهل سنت، او را به عنوان خلیفه چهارم قبول دارید ـ خلفاء قبل از خود را غاصب میداند. ابن قتیبه دینوری نقل میکند که امیر المومنین (علیه السلام) خطاب به ابوبکر و عمر و دار و دستهشان میفرماید:
و تأخذونه منا اهل البیت غصبا.
شما این خلافت و امامت را از ما اهل بیت، به غصب تصاحب کردید.
الامامة و السیاسة لإبن قتیبة الدینوری، تحقیق الزینی، ج۱، ص۱۸
در شرح نهج البلاغه إبن أبی الحدید هم آمده است که امیر المومنین (علیه السلام) میفرماید:
و غصبونی حقی و أجمعوا علی منازعتی أمرا کنت أولی به.
حق مرا غصب کردند و اجماع کردند بر اینکه حق مسلّم مرا به یغما ببرند.
شرح نهج البلاغه لإبن أبی الحدید، ج۴، ص۱۰۴
ب) اعتراف خود خلیفه دوم
در صحیح مسلم هم از زبان خود خلیفه دوم آمده است که خطاب میکند به عباس ـ عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ـ و امیر المومنین (علیه السلام) و میگوید:
فلما توفی رسول الله صلی الله علیه و سلم قال أبو بکر: أنا ولی رسول الله صلی الله علیه و سلم...، فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خاینا.... ثم توفی أبو بکر و أنا ولی رسول الله صلی الله علیه و سلم و ولی أبی بکر، فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خاینا....
وقتی رسول الله صلی الله علیه و سلم از دنیا رفت، ابوبکر گفت: من جانشین رسول الله صلی الله علیه و سلم هستم و نظر شما دو نفر در مورد او این بود که او: دروغگو و گنهکار و خیانتکار و حیلهگر است. وقتی ابوبکر از دنیا رفت، من جانشین رسول الله صلی الله علیه و سلم و ابوبکر هستم و نظر شما در مورد من این بود که من: دروغگو و گنهکار و خیانتکار و حیلهگر هستم.
صحیح مسلم، ج۵، ص۱۵۲، کتاب الجهاد، باب حکم الفی.
پس ما نمیگوییم. این امیر المومنین (علیه السلام) است که خلفاء را صراحتا غاصب و دروغگو و گنهکار و خیانتکار و حیلهگر میداند. شما چه جوابی به این روایت میدهید؟ این روایت از کتاب صحیح مسلم شماست. البته آقای بخاری در صحیح بخاری، به جای:
کاذبا آثما غادرا خاینا.
آورده است:
تزعمان أن أبا بکر کذا و کذا.
صحیح البخاری، ج۶، ص۱۹۱
تصور کرده است که با پاک کردن صورت مسیله، قضیه حل خواهد شد. احساس کرده است که این تعبیر امیر المومنین (علیه السلام)، تند است و اهانت به خلفاء. شما خودتان میگویید که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
أصحابی کالنجوم، بأیهم إقتدیتم إهتدیتم.
اصحاب من، مانند ستارگان هستند و به هر یک اقتداء کنید، هدایت میشوید.
اگر ما هم به حضرت علی (علیه السلام) اقتداء کنیم و همچنین عقیدهای را داشته باشیم، آیا شما باید آسمان را بر سر شیعه خراب کنید؟!
جواب شبهه دوم
ایشان میگوید: شیعیان معتقدند:
دین، توسط خلفاء ثلاثه غصب شده است.
الف) اعتراض حضرت علی (علیه السلام) به ابوبکر
البته گمان میکنم ایشان یک اشتباهی را مرتکب شده است و آن اینکه دین، توسط خلفاء غصب نشده است، بلکه امامت و خلافت توسط خلفاء ثلاثه غصب شده است و این مطلب را حضرت علی (علیه السلام) میگوید، نه شیعه. در صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است که امیر المومنین(علیه السلام) خطاب به ابوبکر فرمود:
و لکنک إستبددت علینا بالأمر.
تو در حق من در امر خلافت، استبداد کردی.
صحیح البخاری، ج۵، ص۸۳، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر ـ صحیح مسلم، ج۵، ص۱۵۴، کتاب الجهاد، باب قول رسول الله صلی الله علیه و سلم قال: لا نورث ما ترکنا صدقة.
حالا آقای مولوی گرگیج، واژه استبداد را برای ما معنا کند. این شیعه نیست که میگوید امامت غصب شده است، بلکه حضرت علی (علیه السلام) است که مدعی غصب امامت شده و در کتابهای خود شما آمده است.
ب) اعتراف خلیفه دوم
خلیفه دوم هم صراحت میگوید در حق حضرت علی (علیه السلام) ظلم شده و امامت از حضرت علی (علیه السلام) غصب شده است. ابن عباس میگوید:
من و خلیفه دوم در همان آغاز خلافتش، در کوچههای مدینه راه میرفتیم. عمر به من گفت:
یا بن عباس! ما أظن صاحبک إلا مظلوما؟ فقلت فی نفسی: و الله! لا یسبقنی بها، فقلت: یا أمیر المؤمنین! فاردد إلیه ظلامته. فانتزع یده من یدی، ثم مر یهمهم ساعة ثم وقف، فلحقته فقال لی: یا بن عباس! ما أظن القوم منعهم من صاحبک إلا أنهم استصغروه، فقلت فی نفسی: هذه شر من الأولی، فقلت: و الله! ما استصغره الله حین أمره أن یأخذ سورة براءة من أبی بکر؟ فأعرض عنی و أسرع فرجعت عنه.
ای ابن عباس! من احساس میکنم رفیقت علی، مظلوم قرار گرفته است. ابن عباس گفت: اگر اینگونه است، حق او را به او برگردان. عمر عصبانی شد و دستش را از دست من کشید و راه رفت و ایستاد و من به او رسیدم و گفت: یا ابن عباس! اگر قریش نگذاشتند علی به خلافت برسد، چون او جوانسال و کوچک بود و تجربه نداشت. گفتم: چطور شد که وقتی پیامبر (صلی الله علیه و سلم) میخواست آیات سوره برائت برای مشرکین قرایت شود، با اینکه اول دستور داد ابوبکر این آیات را برای مشرکین بخواند، بعد علی را فرستاد و این آیات را از او گرفت و رفت برای مشرکین مکه قرایت کرد، آیا علی در آن زمان کوچک نبود؟! ولی برای تصدی خلافت، کوچک بود؟! خداوند علی را کوچک و جوانسال ندانست، وقتی که دستور داد سوره برائت را از ابوبکر بگیرد و خودش برود برای مشرکین بخواند. وقتی این را گفتم، عمر عصبانی شد و از من روی گرداند و من هم برگشتم.
شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج۶، ص۴۵ و ج۱۲، ص۴۶ ـ السقیفة و فدک للجوهری، ص۷۲
پس شبهه دوم ایشان هم جواب داده شد که دین، غصب نشده و خلافت غصب شده و هم صحیح بخاری و صحیح مسلم بر این غصب خلافت گواهی میدهند و هم خود خلیفه دوم.
جواب شبهه سوم
ایشان میگوید: شیعیان معتقدند:
حقوق حضرت علی (علیه السلام) پایمال شده است.
الف) پیشگویی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)از پایمال شدن حق حضرت علی (علیه السلام)
در اینجا هم عرض میکنیم که فقط شیعه معتقد به پایمال شدن حق حضرت علی (علیه السلام) نیست، بلکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم مدعی است که حق حضرت علی (علیه السلام) پایمال شده است. نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روایات متعدد و صحیح، پیشگویی کرده که حق حضرت علی (علیه السلام) را به یغما میبرند و حضرت علی (علیه السلام) را که خلیفه مسلّم ایشان است، بارها و بارها در مکانها و زمانهای مختلف، به عنوان خلیفه خود معین کرده است و هر لفظی را که شما تصور کنید ـ ولی، خلیفه، امام، أولی، مولی، وصی و... ـ، در مورد خلافت حضرت علی (علیه السلام) بیان کرده است و ما دهها روایت با همان لفظ میآوریم. آیا قبول میکنید؟ یا میگویید این روایات را شما شیعیان وارد کتابهای ما کردهاید؟ وقتی در رابطه با زیر سوال بردن عدالت صحابه، حدیث حوض را پیش میکشیم، صراحتا میگویند این حدیث و احادیث دیگر صحیح بخاری را شیعیان در طول تاریخ وارد کتابهای ما کردهاند. اگر واقعا کتابهای شما اینقدر بی در و پیکر است که یک شیعه بتواند روایاتی را در کتابهای شما وارد کند، باید گفت علی الإسلام السلام. شما دینتان را از همین کتابها گرفتهاید. اگر کتابهای شما اینگونه باشد که هر کسی بتواند در آن نفوذ و احادیثی را وارد کند، از کجا معلوم که سایر روایات شما را که در رابطه با خلافت است، خوارج و نواصب وارد نکرده باشند؟ چون وقتی در باز شد: حکم الأمثال فی ما یجوز و فی ما لا یجوز واحد.
اگر حقوق حضرت علی (علیه السلام) پایمال شده، خود شما با سند صحیح نقل کردهاید که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از حق پایمال شده حضرت علی (علیه السلام) خبر داده است. شاید حدود ۱۵ روایت در منابع متعدد اهلسنت در این زمینه آمده است.
روایت اول:
حاکم نیشابوری، روایتی را از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند که به مردم فرمود:
و إن ولیتموها علیا فهاد مهتد یقیمکم علی صراط مستقیم.
اگر علی را ولی أمر خودتان قرار دهید، علی، هم هدایتگر است و هم هدایتشده و شما را به راه مستقیم خواهد رساند.
هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه.
المستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج۳، ص۱۴۲
روایت دوم:
احمد بن حنبل ـ متوفای ۲۴۱ هجری ـ میگوید:
و إن تؤمروا علیا رضی الله عنه و لا أراکم فاعلین، تجدوه هادیا مهدیا یأخذ بکم الطریق المستقیم.
اگر علی را حاکم خودتان قرار دهید، گرچه میدانم اینکار را نمیکنید، او را هدایتگر و هدایتشده خواهید یافت که شما را به راه مستقیم هدایت خواهد کرد.
مسند احمد، ج۱، ص۱۰۹ ـ أسد الغابة لإبن الأثیر، ج۴، ص۳۱ ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج۷، ص۳۹۷
روایت سوم:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
و إن تستخلفوا علیا و ما أراکم فاعلین، تجدوه هادیا مهدیا یحملکم من المحجة البیضاء.
اگر علی را خلیفه خودتان قرار دهید، گرچه میدانیم اینکار را نمیکنید،....
کنز العمال للمتقی الهندی، ج۱۱، ص۶۳۰ ـ حلیة الأولیاء لإبو نعیم، ج۱، ص۶۴
وقتی انسان این روایات را میخواند، قلب را کباب میکند و جگر را میسوزاند.
ب)
حاکم نیشابوری با سند صحیح نقل میکند که امیر المومنین(علیه السلام) فرمود:
إن مما عهد إلی النبی صلی الله علیه و آله أن الأمة ستغدر بی بعده.
از جمله وصیتهایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود، این بود: أمت من بعد از من، در حق تو حیله و خیانت میکنند و حق مسلّم تو را پایمال میکنند.
هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه.
المستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج۳، ص۱۴۰ ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج۶، ص۲۴۴ ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج۴، ص۱۰۷ـ الکامل لعبد الله بن عدی، ج۶، ص۲۱۶ ـ تاریخ بغداد للخطیب البغدادی، ج۱۱، ص۲۱۶ ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج۴۲، ص۴۴۷ ـ تذکرة الحفاظ للذهبی، ج۳، ص۹۹۵
یعنی کسانی که خلافت تو را قبول و با تو بیعت کردند و به تو بَخٍ بَخٍ لَکَ گفتند، بعد از من، پیمانشکنی میکنند. ابو حامد غزالی هم در کتاب سرّ العالمین این قضیه را میآورد. إن شاء الله در ایام عید غدیر خواهیم گفت که بزرگان اهلسنت گفتهاند که حدیث غدیر، نص در ولایت و خلافت و امامت حضرت علی (علیه السلام) است. ابو حامد غزالی ـ یکی از علمای بزرگ اهلسنت که حتی لعن یزید را هم حرام میداند و میگوید یزید اجتهاد کرد و امام حسین (علیه السلام) را کشت. اگر هم مجتهد خطا کند، دارای أجر و پاداش است و اگر خطا کرد، یک پاداش را دارد ـ میگوید:
و أجمع الجماهیر علی متن الحدیث عن خطبة یوم غدیر خم باتفاق الجمیع و هو یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه، فقال عمر: بخ بخ لک یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة، فهذا تسلیم و رضی و تحکیم، ثم بعد هذا غلب الهوی لحب الریاسة و حمل عمود الخلافة و عقود البنود و خفقان الهوی فی قعقعة الرایات.
عمر که در روز غدیر به علی تبریک گفت، این جمله او صراحت دارد که خلیفه اول، خلافت و امامت علی را قبول و به آن رضایت داده و بعد از آن، هوی و هوس و حب ریاست بر او غلبه کرد و عهد و پیمانش را شکست.
لذا در این روایت هم میبینیم که أمت، در حق حضرت علی (علیه السلام)، حیله و خیانت میکنند.
ج)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صراحتا فرمود:
ضغاین فی صدور أقوام لا یبدونها لک إلا من بعدی.
کینههایی در سینه مردم است که بعد از من، ظهور و بروز خواهد کرد.
مجمع الزواید للهیثمی، ج۹، ص۱۱۸ ـ مسند أبی یعلی، ج۱، ص۴۲۷ ـ المعجم الکبیر للطبرانی، ج۱۱، ص۶۱ ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج۴، ص۱۰۷ ـ الکامل لعبد الله بن عدی، ج۷، ص۱۷۳ ـ تاریخ بغداد للخطیب البغدادی، ج۱۲، ص۳۹۴ ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج۴۲، ص۳۲۲ ـ میزان الإعتدال للذهبی، ج۴، ص۴۸۰
پس جناب مولوی گرگیج که میگوید شیعیان معتقدند حق حضرت علی (علیه السلام) پایمال شده است، فقط شیعه به این مسئله اعتقاد ندارد، بلکه خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به این موضوع عقیده دارد.
جواب شبهه چهارم و پنجم
ایشان میگوید:
چرا حضرت علی (علیه السلام) در برابر غصب دین، سکوت را انتخاب کرد.
اگر خلفاء کافر بودند، چرا حضرت علی (علیه السلام) با آنها جهاد نکرد طبق این آیه:
فَقَاتِلُوا أَیِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ
(سوره توبه/آیه۱۲)
غالبا این شبهه را سوال میکنند که چرا حضرت علی (علیه السلام) قیام نکرد و سکوت کرد؟ چرا وقتی به خانه حضرت علی (علیه السلام) هجوم آوردند و همسرش را زدند، دفاع نکرد؟ این پاسخ شاید طولانیتر از پاسخهای قبلی باشد و عزیزان باید دقت کنند تا حق مطلب را با عنایت آقا امیر المومنین (علیه السلام) و حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) خوب أداء کنیم.
الف) چرا عثمان از خودش و همسرش دفاع نکرد؟
جواب نقضی
شما معتقدید جناب عثمان، مظلومانه کشته شد و در حق او ظلم کردند. چرا عثمان از حقش دفاع نکرد؟ آقای ذهبی از قول عایشه نقل میکند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به عثمان فرمود:
أنه مقتول و أمره أن یکف یده.
تو بعد از من کشته میشوی و حق دفاع از خودت را نداری.
تاریخ الإسلام للذهبی، ج۳، ص۴۷۹ ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج۳۹، ص۲۸۸ ـ کنز العمال للمتقی الهندی، ج۱۳، ص۵۲
ابو سهله، غلام عثمان میگوید:
قاتِلْ یا أمیر المؤمنین! قال: لا والله! لا أقاتل، قد وعدنی رسول الله صلی الله علیه و سلم أمرا فأنا صابر علیه.
روزی که به خانه عثمان حمله کردند، به عثمان گفتم: یا امیر المومنین! بلند شو در برابر کسانی که به خانه تو حمله کردهاند، جهاد کن. عثمان گفت: به خدا سوگند! با آنها جهاد نمیکنم؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم به من دستور داده و من هم باید طبق دستور او، صبر کنم.
المستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج۳، ص۹۹ ـ أسد الغابة لإبن الأثیر، ج۳، ص۳۷۹ ـ کنز العمال للمتقی الهندی، ج۱۳، ص۷۱، حدیث۳۶۲۷۶
شما در برابر این روایت، چه جوابی دارید؟ چرا عثمان از خودش دفاع نکرد؟ مگر دفاع از خود، واجب نیست؟ مگر شما معتقد نیستید که عثمان، خلیفه به حق است؟ حتی از خودش خواستند که از خلافتش استعفاء بدهد و کنار برود و گفت:
پیراهن خلافتی را که خداوند بر تن من کرده است، از تنم بیرون نمیکنم.
از همه مهمتر اینکه جلوی چشم عثمان، همسرش نایله را مورد ضرب و شتم قرار دادند. حتی انگشتان او را قطع کردند. چرا عثمان از همسرش دفاع نکرد؟ آیا شما این شبهات را فقط برای امیر المومنین (علیه السلام) مطرح میکنید؟ حتی رکیکترین کلمات را جلوی چشم عثمان، نثار همسرش کردند و عثمان هم لب باز نکرد از همسرش دفاع کند:
و سالت علیه الدماء، ثم تقدم سودان بن حمران بالسیف فمانعته نایلة، فقطع أصابعها فولت فضرب عجیزتها بیده و قال: إنها لکبیرة العجیزة و ضرب عثمان فقتله.
... وقتی همسر عثمان خواست از عثمان دفاع کند، سودان بن حمران انگشتان نایله را قطع کرد ـ از عزیزان عذر میخواهم به خاطر گفتن این ألفاظ ـ و با دستش به باسن نایله دست زد و گفت: عجب باسن بزرگی! سپس عثمان را زد و کشت.
تاریخ طبری، ج۳، ص۴۲۱ ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج۷، ص۲۱۰ ـ الکامل فی التاریخ لإبن الأثیر، ج۳، ص۱۷۸
آیا این تعبیر زشتی نیست؟! آیا به غیرت مرد، برنمیخورد که جلوی چشمش این الفاظ وقیح را به همسرش بزنند و یک جمله هم در دفاع نگوید؟! چرا خلیفه سوم دفاع نکرد؟ شما از این دفاع نکردن آقای عثمان، چه جوابی دارید؟ همان جواب را شما بگذارید جلوی عملکرد امیر المومنین (علیه السلام).
ب) سکوت؛ توصیه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت علی (علیه السلام)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وصیت کرده بود:
یا علی! بعد از من، حق تو را به یغما میبرند. اگر نیروی کافی داشتی، با غاصبین خلافت مقاتله و جهاد کن، و گرنه سکوت کن و خانهنشین باش.
امیر المومنین (علیه السلام) فرمود:
قال لی رسول الله صلی الله علیه و آله: إن اجتمعوا علیک فاصنع ما أمرتک و إلا فالصق کلکلک بالأرض، فلما تفرقوا عنی جررت علی المکروه ذیلی و أغضیت علی القذی جفنی و ألصقت بالأرض کلکلی.
اگر اینها علیه تو قیام کردند و حق تو را غصب کردند، آنچه که به تو دستور دادم، عمل کن، وگرنه سینهات را به زمین بچسبان ـ یعنی خانهنشین باش و سکوت کن ـ. وقتی بعد از رحلت حضرت، مردم از اطراف من پراکنده شدند و حق مرا غصب کردند، چشمانم را در حالیکه مملو از خار و خاشاک بود، فرو بستم ـ و در برابر حق پایمال شدهام، چشم پوشی کردم ـ.
شرح نهج البلاغه لإبن أبی الحدید، ج۲۰، ص۳۲۶
در کتاب الفردوس بمأثور الخطاب ـ أبو شجاع شیرویه بن شهردار بن شیرویه دیلمی همدانی و شافعی مذهب و متوفای ۵۰۹ هجری ـ آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وصیت کرد:
یا علی! ألصق کلکلک بالأرض، فإذا قتل عثمان فادع إلی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة.
الفردوس بمأثور الخطاب، ج۵، ص۳۲۹
روزی امیر المومنین (علیه السلام) بالای منبر بود و أشعث بن قیس ـ که سرکرده منافقین بود و همواره به امیر المومنین (علیه السلام) طعنه میزد ـ گفت:
فما یمنعک یا بن أبی طالب حین بویع أخو تیم بن مرة و أخو بنی عدی بن کعب و أخو بنی أمیة بعدهما، أن تقاتل و تضرب بسیفک؟ و أنت لِمَ تخطبنا خطبة...: والله! إنی لأولی الناس بالناس و ما زلت مظلوما منذ قبض الله محمدا صلی الله علیه و آله. فما منعک أن تضرب بسیفک دون مظلمتک؟
هر منبری که میروی، در آخر منبر میگویی: بعد از اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفت، در حق من ظلم شد و سخن از مظلومیت خود میزنی. اگر واقعا احساس مظلومیت میکردی، این شمشیر تو که در برابر طلحه و زبیر در جنگ جمل کشیدی، در زمان بیعت ابوبکر و عمر کجا بود تا حق خود را بگیری؟
امیر المومنین (علیه السلام) فرمود:
... منعنی من ذلک أمر رسول الله صلی الله علیه و آله و عهده إلی. أخبرنی رسول الله صلی الله علیه و آله بما الأمة صانعة بی بعده، فلم أک بما صنعوا - حین عاینته - بأعلم منی و لا أشد یقینا منی به قبل ذلک، بل أنا بقول رسول الله صلی الله علیه و آله أشد یقینا منی بما عاینت و شهدت. فقلت: یا رسول الله! فما تعهد إلی إذا کان ذلک؟ قال: إن وجدت أعوانا فانبذ إلیهم و جاهدهم و إن لم تجد أعوانا فاکفف یدک و احقن دمک، حتی تجد علی إقامة الدین و کتاب الله و سنتی أعوانا.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از حوادث بعد از خودش مرا با خبر کرده بود و از حضرت، وظیفه خودم را سوال کردم و فرمود: اگر یاورانی پیدا کردی، به فکر جنگ و قیام مسلحانه باش و اگر یاوری نداشتی، دست نگهدار و خون خود را حفظ کن....
بهج الصباغة، ج۴، ص۵۱۹ ـ کتاب سلیم بن قیس، تحقیق محمد باقر الأنصاری، ص۲۱۴ ـ مستدرک الوسایل للمیرزا النوری، ج۱۱، ص۷۵ ـ جامع أحادیث الشیعة للسید البروجردی، ج۱۳، ص۴۱
روایات متعدد دیگری داریم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیر المومنین (علیه السلام) وصیت کرد اگر نیروی کافی برای گرفتن حق خود داشتی، قیام کن و اگر نداشتی، ساکت باش.
ج) امیر المومنین (علیه السلام) به فکر دفاع بود
امیر المومنین (علیه السلام) بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و غصب خلافت، به فکر دفاع و جهاد بود، ولی نیرو نداشت. در نهج البلاغه، خطبه۲۶ میفرماید:
فنظرت فإذا لیس لی معین إلا أهل بیتی، فضننت بهم عن الموت و أغضیت علی القذی و شربت علی الشجی و صبرت علی أخذ الکظم و علی أمر من طعم العلقم.
بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و غصب خلافت و پایمال شدن حقم، به فکر دفاع بودم، ولی جز اهل بیتم، کسی از من دفاع نکرد و یاوری جز آنها نداشتم. دیدم اگر اهل بیتم را در برابر شمشیر اینها قرار بدهم، نابود میشوند. لذا چشمم را با خار و خاشاکی که در آن بود، فرو بستم و کاسه صبر زهرآگین را نوشیدم.
امیر المومنین (علیه السلام) در خطبه ۳ نهج البلاغه ـ معروف به خطبه شقشقیه ـ میفرماید:
و طفقت أرتأی بین أن أصول بید جذاء أو أصبر علی طخیة عمیاء، یهرم فیها الکبیر و یشیب فیها الصغیر و یکدح فیها مؤمن حتی یلقی ربه، فرأیت أن الصبر علی هاتا أحجی، فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجا، أری تراثی نهبا حتی مضی الأول لسبیله فأدلی بها إلی فلان بعده.
بعد از آنکه حقم را به یغما بردند، فکر میکردم که چه کنم؟ با دست خالی برای احقاق حقم قیام کنم یا صبر کنم در این محیط خفقانزا که پیرها را نابود و جوانان را پیر میکرد و مؤمن را غمگین میکرد و امید به لقاء پروردگارش داشت. به این نتیجه رسیدم که صبر کردن بهتر است از قیام با دست خالی. پس صبر کردم در حالیکه خار در چشم و استخوان در گلو داشتم و میدیدیم جلوی چشمم، حق مسلّم مرا به یغما میبرند.
همچنین امیر المومنین (علیه السلام) میفرماید:
أما و الذی فلق الحبة و برأ النسمة! لو وجدت یوم بویع أبو بکر - الذی عیرتنی بدخولی فی بیعته - أربعین رجلا، لما کففت یدی و لناهضت القوم.
قسم به خداوند! اگر روزی که مردم با ابوبکر بیعت میکردند، ۴۰ نیرو داشتم، قیام میکردم.
مستدرک الوسایل للمیرزا النوری، ج۱۱، ص۷۶ ـ کتاب سلیم بن قیس، تحقیق محمد باقر الأنصاری، ص۲۱۸ ـ جامع أحادیث الشیعة للسید البروجردی، ج۱۳، ص۴۲ ـ الاحتجاج للشیخ الطبرسی، ج۱، ص۲۸۱
همچنین فرمود:
أما والله! لو وجدت أعوانا لقاتلتهم.
به خدا قسم! اگر در آن روز، یاورانی داشتم، با آنها میجنگیدم.
الإقتصاد للشیخ الطوسی، ص۲۰۹
د) عدم قیام امیر المومنین (علیه السلام) از ترس تفرقه میان مسلمانان
امیر المومنین (علیه السلام) میفرماید:
دیدم اگر برای گرفت حقم قیام کنم، در میان مسلمانان تفرقه ایجاد میشود.
منافقین از یک طرف و مرتدّین از یک طرف و دشمنان خارجی و ارتش روم و ایران هم از طرف دیگر، منتظر فرصت بودند تا حمله کنند و اکر امیر المومنین (علیه السلام) قیام میکرد، با آن تفرقهای که ایجاد میشد، دشمنان از فرصت استفاده میکردند و دیگر اسلامی باقی نمیماند.
آقای إبن عبد البر ـ از استوانههای اهل سنت ـ از قول حضرت علی (علیه السلام) نقل میکند:
لولا مخافة الفرقة و أن یعود الکفر و یبوء الدین، لغیرنا.
اگر ترس این نبود که مسلمانان دچار تفرقه شوند و کفر دوباره برگردد و دین اسلام نابود شود، من حکومت را تغییر میدادم و هییت حاکمه را ساقط میکردم.
الاستیعاب، لإبن عبد البر، ج۲، ص۴۹۷
این مشکلات هم در زمان خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم بود. چنانچه عایشه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سوال میکند:
آیا حجر اسماعیل، جزء خانه خداست یا نه؟ حضرت فرمود: بله. عایشه گفت: پس چرا آن را وارد بیت الله الحرام نمیکنی؟ حضرت فرمود:
لولا أن قومک حدیثوا عهد بجاهلیة [أو بالکفر].
اگر من میخواستم این کار را انجام دهم، قوم تو از اسلام برمیگشتند به دوران جاهلیت [یا کافر میشدند].
صحیح البخاری، ج۲، ص۱۵۶
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تغییر ساخت و ساز مکه مکرمه و بیت الله الحرام، میدید که این مردم، تاب و توان آن را ندارند. همچنین حدیث حوض که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
بعد از من، صحابه، مرتدّ میشودند:
فلا أراه یخلص منهم إلا مثل همل النعم.
و جز تعداد اندکی، همه وارد آتش جهنم خواهند شد.
صحیح البخاری، ج۷، ص۲۰۸
تا سال ۸ هجری، آمار تمام مسلمانانی که اطراف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، چقدر بود؟ مسلمانانی که در فتح مکه بودند ـ بعد از تلاشهایی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه و مکه انجام داد ـ چقدر بودند؟ حدأکثر میگویند ۸ هزار نفر بودند. همینها هم در جنگ حنین از اطراف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پراکنده شدند و رفتند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در وسط جنگ با ۱۲ نفر از یارانش تنها ماند. اینها که میگویند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ۱۲۰ هزار صحابه داشت، همهاش بعد از فتح مکه بود. یک عده هم دیدند نمیتوانند در برابر اسلام مقاومت کنند، از ترسشان مسلمان شدند.
هـ) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به دلیل نداشتن نیرو، در مکه قیام نکرد
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ۱۳ سال در مکه بود، چرا قیام نکرد؟ با آن همه ظلمها و شکنجهها و جنایاتی که جلوی چشمش دید، ولی قیام نکرد و از خودش و از صحابه دفاع نکرد. امیر المومنین (علیه السلام) هم که الگویش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، همین کار را کرد و قیام نکرد. امیر المومنین (علیه السلام) در بعضی از روایات هم میفرمود که أسوه من، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه، نیرو برای قیام کردن نداشت و قیام نکرد، من هم نیرو نداشتم و قیام نکردم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از ترس مردم فرار کرد و به غار رفت و از آنجا هم به هجرت رفت. چرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هجرت کرد؟ به همان دلیل هم امیر المومنین (علیه السلام) سکوت کرد.
و) روش انبیاء (علیهم السلام) هم در زمان نداشتن نیرو، سکوت بود
شما نسبت به امیر المومنین (علیه السلام) خرده میگیرد که چرا در برابر مخالفان سکوت کرد:
حضرت لوط (علیه السلام)
قَالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آَوِی إِلَی رُکْنٍ شَدِیدٍ
(سوره هود/آیه۸۰)
ـ در مقابل شما که هر جنایتی را مرتکب میشوید و حتی برای مهمانان من هم فکر تجاوز را در سر دارید ـ، اگر نیرو داشتم قیام میکردم.
حضرت لوط (علیه السلام) چون نیرو نداشت، قیام نکرد.
حضرت موسی (علیه السلام)
میفرماید:
فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْمًا وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ
(سوره شعراء/آیه۲۱)
مگر حضرت موسی (علیه السلام)، پیامبر أولو العزم نبود؟ چون نیرو نداشت، فرار کرد. بعد از آنکه نیرو داشت، باز هم دید که توان مقابله با لشکر فرعون را ندارد، لذا پا به فرار گذاشتند و از رود نیل با آن معجزاتش گذشتند و نجات یافتند:
وَ إِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْنَاکُمْ وَ أَغْرَقْنَا آَلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
(سوره بقره/آیه۵۰)
حضرت موسی (علیه السلام) که نیرو داشت، چرا باز هم پا به فرار گذاشت؟ شما در آنجا چه میفرمایید؟ آیا میگویید که عدم قیامش خلاف بود و باید در مقابل فرعون میایستاد و طبق این آیه عمل میکرد:
فَقَاتِلُوا أَیِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ
(سوره توبه/آیه۱۲)
حضرت هارون (علیه السلام)
وقتی حضرت موسی (علیه السلام) ۴۰ روز به کوه طور رفت و قومش را به برادرش حضرت هارون (علیه السلام) سپرد، مردم گوسالهپرست شدند. وقتی حضرت موسی (علیه السلام) از کوه طور بازگشت و برادرش را مورد عتاب قرار داد، حضرت هارون (علیه السلام) فرمود:
ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کَادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلَا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْدَاءَ وَ لَا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ
(سوره أعراف/آیه۱۵۰)
دیدم اگر بخواهم با این قوم، مقاومت کنم، مرا خواهند کشت.
پس چرا حضرت هارون (علیه السلام) قیام نکرد و در برابر کسانی که گوسالهپرست شدند، مقاومت نکرد؟ آیا آنها کمتر از أیمة الکفر بودند؟
مسائل دیگری هم هست که فرصت بیان نیست.
موسسه حضرت ولیعصر(عج)