عدهای در مورد امامت حضرت جواد(علیه السلام) در خردسالی، از حضرت رضا (علیه السلام) سؤال کردند، آن حضرت به آنها که به قرآن معتقد بودند، ماجرای نبوت حضرت عیسی (علیه السلام) را در خردسالی به عنوان شاهد ذکر کرد، در این مورد دو روایت را از فرهنگ روایی شیعه ذکر میکنیم:
۱- صفوان بن یحیی میگوید: به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم، قبل از تولد حضرت جواد(ع(در مورد جانشین شما میپرسیدیم، میفرمودید خداوند پسری را به من عنایت میکند. اکنون خداوند حضرت جواد(علیه السلام) را به شما داده است، و چشمهای ما را به وجود او روشن نموده است، خداوند آن روز را که شما از دنیا بروید برای ما نیاورد، ولی اگر حادثهای رخ داد، به چه کسی رجوع کنیم؟ (امام بعد از شما کیست؟) حضرت رضا (علیه السلام) به پسرش حضرت جواد (علیه السلام) که در مقابلش ایستاده بود اشاره کرد و فرمود: « به او مراجعه کنید ».
عرض کردم"فدایت گردم، این پسر سه سال دارد.فرمود: « و ما یضره من ذلک، فقد قام عیسی بالحجة و هو ابن ثلاث سنین؛ چه مانعی دارد! عیسی سه ساله بود که به حجت قیام کرد (و نبوت خود را آشکار نمود)».
۲- خیرانی میگوید: پدرم گفت در خراسان، در محضر حضرت رضا (علیه السلام) بودم، شخصی از آن حضرت پرسید: «اگر برای شما پیشامدی رخ داد، پس از شما امام مردم کیست؟» امام رضا)ع) در پاسخ فرمود: « پسرم ابوجعفر(حضرت جواد) است.» گویی پرسش کننده از شنیدن این پاسخ - از این رو که حضرت جواد (علیه السلام) کودک بود و حدود هفت سال داشت - قانع نشد، حضرت رضا (علیه السلام) به او فرمود: « خداوند حضرت عیسی (علیه السلام) را در کمتر از سن ابوجعفر(حضرت جواد) به عنوان پیامبر شریعت تازهای برگزید. (۱) بنابراین، چه مانعی دارد که همان خدا ابوجعفر را در خردسالی به امامت برساند؟» توضیح این که: در آیه ۳۰ سوره مریم به این مطلب تصریح شده که حضرت عیسی (علیه السلام) در گهواره با بیان گویا چنین گفت: «انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا؛ من بنده خدایم، او کتاب آسمانی به من عنایت فرموده و مرا پیامبر قرار داده است ».
بنابراین، وقتی حضرت عیسی در گهواره برای ابلاغ شریعت تازه به مقام پیامبری برسد، چه اشکالی دارد که به اراده خداوند، حضرت جواد(علیه السلام) در هفت سالگی، به مقام رهبری، آن هم در مورد شریعت پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که بیش از دو قرن از آغاز آن با داشتن چندین رهبر میگذرد، برسد.
مساله امامت حضرت جواد (علیه السلام) در خردسالی، در عصر امامت خود ایشان نیز مطرح بود، حتی این مساله را از خود آن حضرت میپرسیدند. گفتهاند شخصی همین سؤال را به صورت اعتراض از آن حضرت پرسید، او در پاسخ فرمود: خداوند به داود (علیه السلام) وحی کرد تا پسرش سلیمان را که در آن وقت کودک و چوپان بود، جانشین خود سازد؛ دانشمندان و عابدان بنیاسراییل، آن را نپذیرفتند و گفتند سلیمان خردسال است. خداوند با نشان دادن اعجازی، شایستگی سلیمان را آشکار ساخت، و همین امر موجب شد که عالمان و عابدان بنیاسراییل نزد داود (علیه السلام) آمدند، و جانشینی سلیمان را پذیرفتند. ((۲))
در موردی دیگر، امام جواد (علیه السلام) در پاسخ اعتراض کنندگان، این آیه را خواند: « قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی؛ بگو این راه من است که من و پیروانم با بصیرت کامل همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنم.» (یوسف / (۱۰۸)
آن گاه امام جواد (علیه السلام) فرمود:« سوگند به خدا در آغاز بعثت، جز علی (علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پیروی نکرد، با این که او در آن وقت نه سال داشت، من نیز اکنون نه سال دارم.» ((۳))
استدلال امام جواد (علیه السلام) به ایمان آوردن حضرت علی (علیه السلام) در نه سالگی بر این اساس است که حضرت علی (علیه السلام) در این سن و سال، پیرو کامل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بود، و شایستگی کسب ایمان کامل را پیدا کرد؛ با توجه به این که بر اساس روایات شیعه و اهل تسنن، پیامبر(ص(در آغاز بعثت، در مجلسی که خویشانش را دعوت کرده بود، و در میان آنها تنها علی (ع(ایمان خود را آشکار ساخت، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در همان مجلس علی (علیه السلام) را جانشین خود معرفی نمود. (۴) همه این گفتار در مورد امامت حضرت مهدی (عج) در پنج سالگی نیز مطرح است، بلکه امامت حضرت جواد (علیه السلام) در هفت سالگی، و حضرت هادی در نه سالگی، مقدمهای برای پذیرش امامت حضرت مهدی (عج) در پنج سالگی بود، تا یک نوع آمادگی به وجود آید و مردم امامت حضرت مهدی (عج) در خرد سالگی را بپذیرند. ]
پینوشتها:
۱- محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۲۲.
۲- اقتباس از همان، ص۳۸۳.
۳- محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۸۴.
۴- قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج۴، ص۶۲ (به نقل از مدارک متعدد اهل تسنن).
//
قسمتی از مقالهی «بررسی امامت حضرت مهدی(عج) در خردسالی» در سایت تبیان