همتی ای همراهان
(برگی از یک کتابچه)
خداوند، فاطمه سلام الله علیها را فرستاد تا
دردانهی این منظومه باشد
و رضایتش را در رضایت او قرار داد
و غضبش را در غضب او.
مسلمین در سایهی رحمت پروردگار بودند
تا اینکه
فاطمه سلام الله علیها را آزردند،
فاطمه سلام الله علیها را به خشم آوردند،
رحمت فروختند و غضب خریدند.
گم شدند.
در بیابانهای حیرت و ضلالت سرگردان شدند.
خداوند بر آنان خشم گرفته بود؛
آنان فاطمه سلام الله علیها را آزرده بودند.
آنک آنان
فاطمه سلام الله علیها را گم کردند.
گفتند: مزارش ناپیداست! غایب است!
امامشان را {هم} گم کردند.
گفتند: ناپیداست! غایب است!
***
تاریخ میگوید:
همه فاطمه سلام الله علیها را گم نکرده بودند.
در دل شب
آنگاه که مردمان،
مردم غافل از فاطمه سلام الله علیها
خفته بودند،
هفت تن
در جوار پیکر فاطمه سلام الله علیها بودند
و نگاهشان به گامهای علی علیه السلام،
بعدها هم هماینان مزار فاطمه سلام الله علیها را میشناختند.
امروز هم
همه امامشان را گم نکردهاند.
در سجادههای نیمهشبها،
در هیاهوی روزها،
آنگاه که مسلمین،
مسلمین غافل از امام،
در بیابانهای حیرت و گمراهی،
در بیخبری و غفلت
سرگردانند،
هستند کسانی که
از امامشان دور نیستند.
همراهان! خدا را! همتی!
دیروز
فاطمه سلام الله علیها را آزردند،
رحمت از ما گرفته شد.
امروز
بازگردیم؛
دل فاطمه سلام الله علیها را بهدست آوریم؛
که این
شاهراه رسیدن به رحمت است.
فاطمه سلام الله علیها را شادمان سازیم
که خدا از ما شادمان شود.
با فاطمه سلام الله علیها باشیم تا با اماممان باشیم.
تا از سرگردانی نجات پیدا کنیم.
آنان که با فاطمه سلام الله علیها بودند
و اینان که با امامشاناند
اگرچه در روزگار ظهور نباشند
روزگارشان را به حضور میگذرانند.
برگرفته از کتابچهی همتی ای همراهان
از: فراشان حرم مطهر رضوی
به مناسبت ایام فاطمیه
برگرفته از سایت والقلم