هلال شیعی در محاق
بهرهگیری سیاسی از هلال شیعی از جمله اهداف نیروهای مخالف شیعیان است.
وقتی که از شیعه سخن میگوییم نه تنها شیعیان امامیه بلکه منظور جریانی مذهبی است که در یک امتداد جفرافیایی و بخشهای وسیعی از هند، پاکستان، تمام ایران، اکثریت عراق و بحرین، شرق عربستان سعودی، قسمتهای مهمی از ترکیه، لبنان، سوریه و آفریقا حضور دارند.
فرقههای شیعی مطرح در این محدوده جغرافیایی علاوه بر شیعیان دوازده امامی شامل گروههای اسماعیله، زیدیه، علویان سوریه و بکتاشیه ترکیه نیز میشوند. امتداد جفرافیایی مذکور فضای فرهنگی یکپارچه را شامل میشود و با توجه به دیرپایی تشیع در این مناطق و نوپایی حاکمیتهای سیاسی برخی کشورهای منطقه، شیعه یک هویت تاریخی برای مردمان این منطقه به ارمغان آورده است.
تا پیش از این گرایشهای اسلامخواهان در دنیای معاصر از سوی غرب در لباس و هییت ظاهری جریانهای سلفی و وهابی معرفی میشد. بخصوص اینکه این گروه از مسلمین در قفقاز، آسیای مرکزی و همچنین در افغانستان و پاکستان تحریکات فراوانی را از خود نشان دادند اما بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر و جنگ عراق، اسلام شیعی نیز به سان اسلام سلفی استعداد فراوان خود را برای بسیج عمومی تودهها به منصه بروز و ظهور رساند و غرب را با قابلیتهای فراوان خود آشنا کرد.
تا قبل از این رخداد، اسلام شیعی تنها تحت عنوان صدور انقلاب از سوی نظام جمهوری اسلامی تعریف میشد اما در یکی دو سال اخیر با توجه به وقایع اخیر تشیع به عنوان یک واقعیت سیاسی و اجتماعی رو به گسترش در جهان اسلام چهره نمود و باعث تغییر ژیوپولتیک منطقه شد و واقعیتهایی را به جهان غرب و عرب تحمیل کرد.
ایران محور ژیوپلتیک شیعه است و در واقع باید انقلاب اسلامی را یک انقلاب شیعی خواند.
غربیها از همان ابتدای شکلگیری نظام جمهوری اسلامی از تبعات و آثار صدور انقلاب که مبتنی بر آموزهها و تعالیم شیعی بود در هراس بودند و سعی داشتند با اتخاذ تدابیری مشخص از قدرت نفوذ ایران در منطقه بکاهند.
در واقع انقلاب شیعی را باید محصول آرمانها و ایدههای شیعیان بدانیم که بر پایههایی چون عدالت و مبارزه با ظلم، عاشورا و شهادت استوار است و این مفاهیم نیز در طول تاریخ اسلام رمز پایداری شیعیان و باعث برانگیختی آنان از دوران گذشته تا به امروز بوده است.
اگر تا پیش از این، جریانهای شیعی با توجه به قلت عددیشان در مقایسه با اهل سنت صرفاً سعی در خیزشهای فرهنگی داشتند اما در دوره جدید و بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی شیعیان برای بدست گرفتن قدرت سیاسی تلاشی تازه را آغاز کردند و بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر و سقوط صدام درعراق و پیروزی مقاومت اسلامی در لبنان بر ارتش صهیونیسی به این روند شتاب بیشتری دادند.
اساساً تحلیگران سیاسی غرب از روند سیاسی شدن شیعیان واهمه دارند چون گمان میکنند که ادامه این روند در نهایت باعث تکرار تجربه ایران و به پیروزی انقلاب اسلامی خواهد انجامید و در صورت تحقق این هدف از سوی شیعیان در نهایت این روحانیت شیعی است که قدرت را به دست خواهد گرفت و طبیعی است که یکی از موانع اصلی نفوذ غرب در خاورمیانه، روحانیت شیعه بوده است.
این واهمه دایمی غربیان است که تصور همیشگی منتهی شدن راههای سیاسی شیعیان به تهران را دارند.
از دیگر نکات قابل تامل ناخشنودی سیاستمداران سنی خاورمیانه از همگرایی میان شیعیان است.
با توجه به محوریت ایران در جهان اسلام با شاخصهها و شناسههای نیرومند شیعی آن و مخالفتهای حکام عرب منطقه با آرمانهای انقلاب اسلامی طبیعی بود که در برابر ترویج افکار شیعی در کشورهای متبوع خود ابراز نگرانی کنند و هراس آن را داشته باشند که مبادا در پی اوجگیری این افکار، پایههای حکومتشان متزلزل شود.
اگر کشور ایران را پرظرفیتترین پایگاه برای ترویج شیعه بدانیم سخن گزافی نگفتیم.
*عوامل شتابزا
بیتردید حادثه ۱۱ سپتامبر نقطه عطف در تاریخ تحولات معاصر است. جریان اسلام سلفی که بعد از عربستان سعودی در قالب جنگجویان طالبانی ظاهر شد منافع بسیاری از کشورهای منطقه را به خطر انداخت.
قرایت خشن و متحجرانه از سنت نبوی و برداشتهای ظاهری از آیات قرآن، طالبان را بر آن داشت که حتی برای مخالفان فکری و سیاسی خود نیز تعیین تکلیف کنند و رسالتی فراتر از قد و اندازه خود در نظر بگیرند.
این جریان فکری خود را در محدوده جغرافیایی افغانستان محدود نکرد بلکه برای خود مسیولیت اشاعه تعالیم اسلام مبتی بر قرایت سلفی به سایر کشورهای منطقه را در نظر گرفته بود.
این گروه ضمن اختلاف نظر با سایر گروههای سنی، سرسختانه نسبت به شیعیان کینه میورزید و به همین خاطر به مراتب سیاستی خشن در قبال آنان بکار برد.
سقوط طالبان خطری بالقوه را از گروههای شیعی دور کرد و امکان فعالیت بیشتری را برای آنان فراهم کرد.
بنابراین شیعیان اولین گامهای خود را برای خیزشیهای اجتماعی جدید پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در منطقه برداشتند.
حوادث ۱۱ سپتامبر باعث ارتقای جایگاه راهبردی گروههای نظامی و شبه نظامی و محوریت قرار گرفتن تفکر القاعده شد. چنین پدیدهای از زمان پیدایش عمدتاً از سوی تفکر استراتژیک کاخ سفید مورد حمایت قرار گرفت اما بعدها با توجه به اصطکاک منافع آنان در منطقه نزاعی عمیق میان آنان در گرفت و در نهایت باعث تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان شد.
همچنین این وضعیت تحرکات سیاسی شیعه در منطقه خلیج فارس را در پی داشت. به غیر از ایران سایر گروههای شیعی تحت حاکمیت اهل سنت قرار داشتند و در حالی بود که در عراق، لبنان و بحرین شیعیان حایز اکثریت بودند. بنابراین از یک سو اقتدار جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر عدم دستیبابی شیعیان منطقه به حقوق اجتماعی و سیاسی خود باعث همگرایی آنان شد.
با توجه به شرایط جدید این امید و آرزو وجود داشت که وحدتی نوپا و مستحکم میان شیعیان خاورمیانه ایجاد شود اما از آنجاییکه که این روند نارضایتی بسیاری از عناصر تندرو سنی مذهب پایبند به تفکرات سلفی و وهابی را در پی داشت، تلاشهای گستردهای از سوی شبهنظامیان برای ایجاد اختلال در روند وحدتگرایانه شیعیان منطقه صورت گرفت.
درگیریهای قومی و قبیلگی و مذهبی که در برخی از کشورهای منطقه از جمله افغانستان، پاکستان و عراق بروز و ظهور پیدا کرد نمونههایی از این تلاشها است. عامل دوم سقوط دیکتاتور حزب بعث در عراق بود.
در عراق بواسطه عدم مدیریت و برنامهریزی آمریکا پس از سقوط صدام این کشور با خلاء قدرت مواجه شد و به همین خاطر مشکلات امنیتی فراوانی برای مردم این منطقه بوجود آمد.
با توجه به اینکه در آغازین روزهای اشغال عراق، نیروهای ایتلاف و جریان جنگطلب پنتاگون تحت نفوذ نومحافظهکاران از حضور قدرت نظآمی اشغالگران حمایت میکردند،"جی گارنر"ژنرال بازنشسته ارتش آمریکا و طرفدار نزدیکی با صهیونیسم به همراه ۴۰۰ معاون و مشاور وارد عراق شد. شاید سیاستمداران ایلات متحده فکر میکردند بعد از سقوط دیکتاتور، عراق لقمه چرب و نرمی است و برای اداره این منطقه و بهرهگیری از امکانات اقتصادی آن با مشکلی مواجه نخواهند بود اما با توجه به مخالفتهای گسترده گروههای سیاسی و مجلس اعلی انقلاب اسلامی عراق که شرایط جدید را عصر بازگشت استعمار نامگذاری کرده بود، گارنر برای اجرای سیاستهای از پیش تعیینشده کاخ سفید با ناکامی مواجه شد و از این رو آمریکا به تغییر تاکتیک دست زد و مجبور شد"پل برمر"(متخصص امور تروریسم در وزارت خارجه ایالات متحده) را با رویکردی امنیتی و نه نظامی برای اداره امور به عراق بفرستد.
اقدام مهمی که در این مقطع در این کشور صورت گرفت، تشکیل شورای حکومتی بود که حضور قابل ملاحظه شیعیان در ساختار سیاسی عراق را در پی داشت.
فعالیت این شورا، سه ماه پس از اشغال عراق آغاز شد و گرچه از همان ابتدا مشخص بود که ایالات متحده بشدت از شکلگیری تشکلی از شیعیان متنفذ سیاسی در ساختار حکومت نگران است اما ایجاد وحدت نسبی میان گروههای شیعی و پشتیبانی زیرکانه آیتالله سیستانی از این گروهها، فضایی را برای دخالت هر چه بیشتر سازمان ملل متحد در امور عراق فراهم آورد و موجب تصویب قطعنامه ۱۵۴۶ شورای امنیت شد.
اقدام نظامی آمریکا علیه حکومت صدام در عراق پیش از آنکه به ایجاد دموکراسی لیبرال در این کشور بینجامد باعث احیای شیعیان عراق شد و شاید به جرات بتوان گفت که یکی از آثار و تبعات این پدیده به هم خوردن تعادل قوی در عراق و خاورمیانه در سالهای آینده خواهد شد.
شاید در ابتدای امر آمریکاییها گمان میکردند که ترویج دموکراسی کنترلشده در عراق چندان با منافع آنان در تضاد نیست و از سویی دیگر با توجه به حضور قدرتمند حوزه علمیه نجف به عنوان رقیبی برای قم تصوری مبنی بر بروز اختلاف میان این دو پایگاه مذهبی را در ذهن میپروراندند اما آمریکاییان سخت در اشتباه بودند که گمان میکردند بعد از سقوط صدام و آزادی عمل شیعیان نزاعی سخت میان روحانیون در حوزه علمیه نجف و قم در خواهد گرفت. چون بعد از برقراری ارتباط، روابطی مستحکم میان این دو حوزه فرهنگی شیعی پدید آمد و علیرغم اختلافاتی که در خط و مشیهای این دو حوزه وجود داشت برخوردی توام با احترام با یکدیگر میکردند.
دولت ایالات متحده همواره از نفوذ آرمانهای شیعی انقلاب اسلامی هراسان بود و به همین خاطر آمریکا، ایران را به مسموم کردن افکار عمومی مردم عراق علیه نظامیان آمریکا متهم کرد و سعی داشت تا با بزرگ نشان دادن نفوذ ایران بر یاران مقتدی صدرو و انتساب اتهام دست داشتن سپاه در امر آموزش سیاه بدر و جنبش المهدی به ایران، موج مخالفتها علیه جمهوری اسلامی را در منطقه برانگیزد.
احساس ناامنی شدید آمریکا از اقدامات گروه شبهنظامی مقتدی صدر و تبلیغات منفی جریان رسانهای عرب و اهل سنت علیه این جریان شیعی و نسبت دادن آن به ایران، میرفت که موقعیت بغرنجی را برای شیعیان عراق فراهم آورد اما درایت مرجعیت شیعی و صبوری جریانهای منتسب به مقتدی صدر باعث شد این توانمندی بالقوه در جهت دولت سازی صرف شود و در نهایت توطئهای که از سوی آمریکا برای حذف جریان شیعی از قدرت طرحریزی شده بود با درایت و کیاست به کار رفته از سوی زعمای شیعی عراق خنثی شد.
زیرکی مرجعیت شیعی ناشی از درسآموزی از تجربه تلخ گذشته بود. روحانیت حوزه نجف خاطره انقلاب ناموفق ۱۹۲۰ را فراموش نکرده بودند. این تلاش شکست خورده در پی بروز اختلاف نظر و عدم همراهی سران قبایل و اعیان متنفد شهری بروز کرد.
زمانی که شیعیان عراقی بواسطه سقوط صدام امکان بیشتری را برای ایفای نقشهای سیاسی و اجتماعی پیدا کردند و برای برقراری ارتباط بیشتر فرهنگی، اقتصادی، سیاسی با جامعه شیعی خاورمیانه تلاشهای گستردهای را صورت دادند.
سقوط دیکتاتوری بعثی، تسهیل شرایط برای برگزاری مراسم اعیاد و سوگواری ائمه اطهار و حضرات معصومین و ورود صدها هزار زائر از سراسر جهان به عتبات عالیات از جمله امکاناتی بود که شیعیان عراق از آن بهرهمند شدند.
بهترین شیوه برای بهرهبرداری از فرصتهای بدست آمده، برنامهریزی منظم و دقیق بود. به همین خاطر، شبکههای فراملی از سمینارها و نقش آفرینی مساجد و روحانیون در عراق تشکیل شد و شیعیان عراق ضمن پذایرایی از میهمانان هم کیش خود با آنان ارتباط گستردهای برقرار کردند.
جالب اینجا بود که برگزاری اعیاد و مراسم سوگواری به صورت کاملاً منظم برقرار بود و به صورت تظاهراتی علنی و میلیونی در حمایت از منافع شیعی جلوهگری میکرد.
نفرت از صدام و اقدامات دیکتاتورمابانه این زمامدار عرب به گسترش پدیده بعثی زدایی در میان شیعیان منطقه عراق دامن زد اما این موضوع، نارضایتی اهل سنت این کشور را در پی داشت. آنها توان بهرهبرداری از فرصتها بدست امده در عراق را به صورت بالقوه و بالفعل نداشتند و به توجه به اینکه به لحاظ تاریخی این سرزمین جایگاه خلافت اسلامی بود و این حاکمیت نیز در لباس اهل سنت به ایفای نقش میپرداخت، مشاهده قدرت گیری شیعیان و داعیهداری آنها برای بدست گرفتن مناصب سیاسی و تدبیر کردن امور عراق برای این گروه از اهل سنت تلخ بود.
از سوی دیگر با توجه به سرنگونی دیکتاتور بعثی، زائران حرم حسینی آزادی بیشتری را برای انجام مراسم مذهبی و تعظیم شعایر دینی احساس کردند. از این رو اماکن زیارتی مناطق شیعینشین، محل مراجعه زائرانی شد که به صورت گسترده در این اماکن حضور پیدا میکردند.
علاوه بر روابط سیاسی و فرهنگی، تحولات جدید عراق، باعث روابط تجاری نیرومندی میان شیعیان دو منطقه ایران و عراق شد بخصوص اینکه حضور زائران ایرانی در عراق و تردد شیعیان عراق به ایران برای زیارت اماکن متبرکه این کشور ضمن تقویت گردشگری، امکان ارائه محصولات و فرآوردههای اقتصادی را فراهم آورد و باعث تجمع عظیم سرمایهگذاری در مورد زمین و ساخت هتل شد.
تاکنون سیاست آمریکا در عراق دفاع از شیوه لیبرال دموکرات در عرصه سیاسی این کشور است و البته با توجه به اینکه که در حال حاضر، شیعیان حایز اکثریت در بدست گرفتن مناصب سیاسی شدند و این مسئله به خودی خود خطری برای نفوذ آمریکا در منطقه میشود و شاید سیاست تجزیه و تفسیم را مورد توجه سیاستمداران کاخ سفید قرار گیرد.
ترویج دموکراسیهای هدایت شده از جمله اهداف سیاستمداران کاخ سفید برای ایجاد خاورمیانه بزرگ بود. در عراق گسلهای قومی و قبیلهای در حال گسترش است و از سویی دیگر این کشور با افزایش موج حرکتهای تروریستی مواجه است.
شیعیان عراق آزمونی سخت در پیش رو دارند و از یک سو میخواهند هویت مذهبی و طایفهای خود را پس از سالها بازیابند و از سویی دیگر سعی دارند تا هویت عربی خود را تثبیت کنند.
عامل سومی که تشدید خیزشهای شیعی موثر بود مقاومت سی و یک روزه حزبالله در مقابل ارتش اسراییل بود. این حرکت غرور آفرین موجی از شادی و نشاط در میان شیعیان براه انداخت و کمی بعد سایر مسلمانان غیر شیعی در منطقه نیز از مقاومت اسلامی حمایت کردند.
افزایش محبوبیت سید حسن نصرالله در جهان اسلام در حالی صورت میگرفت که اعراب بارها طعم شکست از ارتش اسراییل را چشیده بودند و برای اولین بار بود که عربی شیعی مسلک در راس گروهی کوچک که در مقایسه با نظامیان صهیونیسی از نظر ساز و برگ جنگی در تنگنا بودند مقاومت حماسهای از خود نشان دادند.
گرچه در بخشهایی از جهان اسلام مخالفتهایی محدود و آن هم عمدتاً از سوی برخی علمای سلفی با اقدامات حزبالله صورت میگرفت اما چنین واکنشهایی عمومیت نداشت و مقاوت سی و یک روز تبعات و آثار خود بر جنبشهایی شیعی گذاشته بود.
*شیعیان دموکرات
شیعیان طی دهههای اخیر به واسطه حاکمیت جریانهای سیاسی، قومی و طایفهای عرب در منطقه تحت فشار و از بسیاری از موقعیتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به دور بودند.
در چند سال اخیر با توجه به پیروزیهای نیروهای شیعی در عراق سایر شیعیان منطقه که قبلاً راههای خشونتآمیز را برای مطرح کردن خواستههای خود در پیش گرفته بودند و عمدتاً سیاست تحریم و عدم شرکت در انتخابات را دنبال میکردند بنا به توسعه علمای و رهبران فکری خود در سایه تحولات اخیر بینالمللی و منطقهای رویکردی دموکراتیک را در پیش گرفتند.
شعار اساسی شیعیان عراق تحت عنوان"یک فرد، یک رأی"که حضور موفق گروههای شیعی را در پی داشت چنان در منطقه طنینانداز شد که ترکیب ۴۵ درصدی شیعی لنبان و جمعیت ۷۵ درصدی شیعی بحرین با اشتیاق فراوان و برای تکرار تجربه موفق عراق در انتخابات حضور گسترده پیدا کردند و پیروزی دیگری را برای شیعیان رقم زدند.
شیعیان در انتخابات اخیر بحرین حضوری گسترده پیدا کردند و جمعیت وفاق ملی اسلامی به ریاست شیخ علی سلمان رهبر بزرگترین حزب شیعی بحرین از ۱۷ نامزد در انتخابات پارلمانی و ۲۴ نامزد در انتخابات شهرداریها در عرصه رسمی سیاسی این کشور حضور پیدا کرد و توانست با انتخاب مردم ۱۶ نامزد خود را به پارلمان جدید این کشور بفرستد.
این رویداد باعث تحریک شیعیان عربستان سعودی که شامل دو درصد جمعیت این کشور هستند شد، گزارشها حاکی از این بود که در انتخابات داخلی سال ۲۰۰۵ عربستان، در مناطق شیعه نشین مشارکت سیاسی دو برابر سایر نقاط بوده است و شیخ حسن الصفار یکی از شخصیتهای منتقد شیعی عربستان با مقایسه میان شیعیان این کشور با شیعیان عربستان، همکیشان خود را به کسب امتیازات سیاسی و اجتماعی بیشتر در پی شرکت در انتخابات فرا خواند.
این روند میتواند در آینده از شتاب بیشتری برخودار باشد مضاف بر اینکه جریان شیعی منطقه آموخته است که با زبان دیپلماتیک مطالبات خود را درخواست کند. البته باید در نظر داشت که جریان حاکمیت سنی از ظرفیت محدودی برای پذیریش خواستههای بحق و مشروع شیعیان برخوردار است و نرمش و انعطاف بیشتر آنان در مقابل گروهای شیعی ممکن است پایگاه آنان را نزد علمای سلفی تضعیف کنند که در صورت تحقق چنین موضوعی عملاً سرمداران عرب مشروعیت خود را بواسطه عدم حمایت علمای وهابی از بخصوص در عربستان و کشورهای حاشیهای خلیج فارس از دست خواهند داد.
علاوه بر این هراس از نزدیکی شیعیان با جمهوری اسلامی، از دیگر عواملی است که باعث خست نشان دادن بیشتری حکام عرب منطقه در برابر مطالبان گروههای شیعی میشود.
*از نگاه رقیب
در حال حاضر نگرانی عمده سران عربی خاورمیانه از به خطر افتادن عربیت عراق است و آنان سیاسی شدن دین را یکی از عوامل مهم بروز این مشکل میدانند.
در واقع طرح مسئله عربیت را باید حرکت ضد شیعی دیگری بدانیم که در کنار موضوع هلال شیعی مطرح میشود و گویا هدف از طرح چنین موضوعی تضعیف ایران و تفکیک عربیت و تشیع است.
در چنین تفسیری هواداری از مواضعی شیعی در واقع همان حمایت از آرمانها و ایدهها و شعارهای نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمترین پایگاه شیعیان جهان است.
این سیاست در زمان حاکمیت صدام در عراق از سوی او علیه شیعیان این کشور مطرح میشد و دیکتاتور، مخالفان شیعی خود را تحت عنوان هواداران ایران تحت فشار قرار میداد.
سران عرب منطقه در کنار طرح این اتهام از موضع تاکید بر صبغه عربی و حکومت سنتی و سکولار حمایت میکنند.
مطرح شدن هلال شیعی اول بار توسط ملک عبدالله صورت گرفت و کمی بعد حسنی مبارک نیز طی سخنانی چنین مضامینی را بکار برد.
حسنی مبارک در سخنرانی خود از اختلافات شیعه و سنی ابراز نارضایتی کرد و با اعلام اینکه ایران درمیان شیعیان منطقه نفوذ بسیار دارد گفت: ۶۵ درصد از مردم عراق، شیعه هستند و به ایران وفادارند ودر حقیقت اکثرآنها به ایران وفادارند نه به کشور و محل زندگی خود.
این سخنان واکنش بسیاری از شیعیان منطقه را برانگیخت وحتی ۱۲۲ نفر از شیعیان عربستان با انتشار بیانهای تاکید کردند که چنین سخنانی میتواند به تشدید اختلافات میان مذاهب دامن بزند.
با توجه به بازتابهای این اظهارات، احمد ابوالعیط وزیر امور خارجه مصر سعی در اصلاح آن سخنان کرد و ابراز داشت: منظور مبارک هشدار نسبت به قرار گرفتن عراق در پرتگاه بود.
مدتی نگذشت که پادشاه عربستان در مصاحبه با روزنامه کویتی السباسه از شیعه سازی اهل سنت توسط ایران ابراز نگرانی کرد. چندی بعد یکی از بزرگترین مقامات مذهبی عربستان بنام شیخ عبدالله بن عبدالرحمن الجبرین عضو مجلس اعلای افتاء و دعوت و تبلیغ سعودی در ماه محرم بحثی تحت عنوان ضرورت یاری اهل سنت در عراق را مطرح کرد.
شیعیان علاوه براینکه در کسب منافع سیاسی موفقیتهایی بدست آوردند، حضور زائران
در عراق نیز باعث رونق تجارت و اقتصاد آنان شد. این درحالی بود که مراکز سنینشین با توجه به صدمات وارده ناشی از جنگ و سقوط صدام و نبود شرایط مساوی برای بهرهگیری از امکاناتی که در مناطق شیعهنشین به لحاظ حضور زائران عتبات عالیات، وضعیت وخیم اقتصادی و امنیتی را تجربه میکردند.
از سویی دیگر با توجه به تغییر ترکیب قدرت و امکان حضور گسترده شیعیان در ساختار سیاسی عراق، عناصر بعثی و هواداران القاعده نفوذ بیشتری را در مناطق سنینشین پیدا کردند و خود این مسیله، وضعیت این مناطق را آشفتهتر کرد.
این نارضایتی زمانی تشدید که شایبه به حاشیه رفتن اهل سنت از ساختار سیاسی عراق مطرح شد و حتی از مرزهای این کشور نیز فراتر رفت و به سوریه و پاکستان نیز سرایت پیدا کرد.
از سویی دیگر ترددهای سیاسی ایران به این کشور امکان نقش آفرینی جمهوری اسلامی ایران را در کشور بحرانزده عراق فراهم کرد.
با توجه به وجود خاطره هشت سال دفاع ایران از مرزهای خود و حمایت همه جانبه سران عرب منطقه از صدام حسین در جنگ تحمیلی و ارائه تصویری از دیکتاتور بعثی به عنوان سرداری مدافع عربیت و مذهب اهل سنت در برابر خطر عجمهای شیعی مسلک در باور سنیان عراق و سایرکشورهای منطقه چنان نفوذ کرده بود که تصور میکردند حضور ایرانیان در عراق و برقراری پیوند مستحکم میان شیعیان منطقه، حیات سیاسی و عرب و نفوذ مذهب اصل سنت را به خطر خواهد افکند.
گذشته از این، چون حوادث پیش آمده باعث تضعیف حزب بعث شده بود برای رهایی از این تنگنا، اتحادی استراتژیک میان سنیان ناراضی و عناصر حزب بعث شکل گرفت. از بعد مذهبی نیز القاعده امکان بیشتری را برای جولان دادن در مناطق سنی نشین یافت.
از این پس، روند خشونت در عراق شتاب بیشتری به خود گرفت و تکفیریها در این کشور عرصه را برای اقدامات خود مناسب دیدند.
گرچه وقوع جنگ مذهبی در خاورمیانه تازگی ندارد اما افزایش چنین نزاعهایی در پاکستان و عراق به یک نگرانی عمده تبدیل شده است و متاسفانه نشستهای مشترک شیعه و سنی که آخرین آن کنفرانس مکه در مهره ماه ۸۵ بود نتیجهای قابل ملاحظه در برنداشته است.
یکی از عوامل مهم درگیریهای خونین منطقه بحث تکفیر شیعیان و مطرح کردن آن از سوی علما و روحانیون افراطی وهابی و سلفی است که باعث قربانی شدن بسیاری از شیعیان بیگناه در منطقه شده است.
جالب اینجاست که به جای برخورد مناسب و معقولانه با این پدیده و اعلام برائت از اقدامات خشن و سرکوبگرایانه در آذر ماه ۱۳۸۵ سی و هشت نفر از علمای سلفی عربستان سعودی در بیانیهای ضمن ابراز تاسف از سقوط بغداد آن را توطئه مشکوک صلیبیون، روافض و صفوی دانستند و هدف از آن را حفاظت و حمایت از اشغالگران و تحدید نفوذ اهل سنت در منطقه و ایجاد هلال شیعه و تجزیه عراق به سه منطقه کردی، شیعی و سنی خواندند.
کاملاً مشخص بود که در این نوع تقسیم بندی روافض شامل شیعیان، صفویان همان ایرانیان و اشغالگران نیز سربازان صلیبی هستند.
یکی از بهانههای مهم علمای اهل سنت برای بکارگیری حربه تکفیر برای شیعیان بحث غلو در مورد ائمه اطهار است.
توهین به صحابه و همسران پیامبر، عدم دخالت اهل سنت در مناصب سیاسی، ممانعت از احداث و تاسیس مسجد در برخی از مراکز شهری مدعیات سنیان در مورد حکومت شیعی ایران است.
غربیها نیز این اختلافات را از نظر دور نگه نداشته و ضمن ایجاد شرایط برای اختلاف انگیزی میان شیعه و سنی ترس موهم از اسلام را نیز مطرح کردند تا بدین وسیله ضمن اینکه فرقههای اسلامی را با بزرگ جلوه دادن اختلافات مذهبی به جان هم بیاندازند یک نگرانی عمومی در سطح منطقه و جهان را با طرح مسئله حمایت از اسلام، تروریسم و سرکوب مخالفان مذهبی را رواج دهند.
علاوه بر فعالیت جریان تکفیریها در عراق تحریکات فرقهای از عوامل مشکوک و منسوب به شیعیان عراق نظیر جندالسماء نیز که دیدگاههای افراطی و انحرافی شیعی را مطرح میکنند امری قابل تامل است.
آمریکا در چارچوب سیاست تثبیت هژمونی منطقهای خود درصد سرکوب هستههای مقاومت و جریان اصیل بیداری اسلامی است اما تحولاتی که در سالهای اخیر رخ داد سیاستمداران نیوکان آمریکایی را با مشکل مهم افزایش قدرت سیاسی شیعیان منقطه مواجه کرد.
دیک چنی در سفری که به عربستان داشته است بر این نکته تاکید کرد که اگر عربستان با آمریکا همکاری نکند هلال شیعی در منطقه قدرت اعراب را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
*فرجام
وضعیت کنونی عراق از پیچیدگی خاصی برخوردار است باید توجه داشت که موقعیت فعلی شیعیان عراق که در بر گیرنده برخی از امتیازات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است و وضعیتی شکننده دارد و باید در نظر گرفت که پایداری این موقعیت از دشواریهایی برخوردار است. زیرا از یک سو آمریکا و اردوگاه غرب خواهان تغییر جغرافیای سیاسی به نفع شیعه نیست و بنابراین تمامی تلاش خود را بکار خواهند بست تا همه امکانات را برای تضعیف جبهه شیعیان در عراق و منطقه فراهم آورند و از سویی دیگر با توجه به مخالفتهای سنیان عراق و بخصوص جریان سلفی و تکفیری و همچنین سرمداران سنی منطقه که عملا تحقق هلال شیعی را با جریان سنتی و سکولار حاکم در کشورهای متبوع خود در تضاد میبینند به صورت کاملا هماهنگ مخالفتهای خود را علیه نیروهای سیاسی شیعی ابراز مید ارند.
بنابراین عراق صحنهای است که خواستهای سیاسی هر یک از بازیگرانی که در آن به ایفای نقش میپردازند در هم تنیده شده و ضعف و سستی و اشتباه استراتژیکی هر یک از آنان واکنش سرسخت رقیب را در پی خواهد داشت.
رخدادادها و وقایع ماههای اخیر که باعث تشدید حرکات تروریستی شد و دربرگیرنده هتک حرمت نسبت به امکان مقدسه شیعیان و به خاک و خون کشیدن آنان بود اگر چه تلخی خاطره آن بر ذهن و دل شیعه ماند اما در هر شکل و صورت باید درنظر که این اقدامات میتواند به عنوان فرصتی برای جامعه شیعی به شمار آید.
در حال حاضر برانگیختی جهان تشیع از اینگونه اقدامات و ایجاد یک همگرایی مشترک میان شیعیان منطقه و مسلمانان جهان عامل مثبتی است که استعداد آنان را برای ایجاد یک بسیج عمومی برای ارائه چهرهای مناسب بالا خواهد برد.
لزوم خویشنداری و پرهیز از هرگونه اقدامات خشونت آمیز و دعوت از همه گروههای مذهبی برای محکوم کردن درگیریهای فرقهای از جمله واکنشهایی است که شعار شیعیان را برای ایجاد وحدت میان همه فرق اسلامی پرمخاطب خواهد کرد.
از سوی دیگر به لحاظ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی نیز شرایط تجمیع همه امکانات برای شیعیان نیز وجود دارد.
البته این نکته را نیز باید مد نظر داشت که تدوام موفقیت شیعیان با توجه به وضعیت دشوار فعلی در سایه برقراری تعاملی مثبت با اهل سنت امکانپذیر است.
سایت اخبار شیعیان