مقدمه:
شعار حسبنا کتاب الله، فارغ از اینکه توسط چه کسی مطرح شده و اینکه رسما و علنا در مخالفت و توهین به نبی گرامی صلی الله علیه و آله بیان شده است، مستقلا جای بحث و بررسی جدی دارد.
بدون در نظر گرفتن حواشی باید بررسی کرد آیا این شعار ذاتا و مستقلاً قابل اعتماد هست یا خیر؟ چه نقدهایی بر آن وارد است و چه موضوعاتی آن را از اعتبار ساقط میکند؟
در این مقاله صرفا به بازشناسی مفهومی و کارکردی رابطه شعار با مؤلفه های بیرونی و واقعی میپردازیم.
واژههای کلیدی:
قرآن، اسلام، صحابه، کفایت قرآن، تفسیر قرآن
الف- تضاد با آیات قرآن
الف-۱- چنین شعاری در قرآن مطرح نشده است.
این شعار ادعای بزرگی را به دوش میکشد بنابراین لازم است پشتوانه قرآنی محکمی داشته باشد. یا اینکه کلیدواژه های اصلی به نحوی در قرآن به کار رفته باشند یا اینکه به قرائنی، مورد تایید باشند.
البته و مطمئنا قرار نیست همه چیز جز به جز در قرآن آمده باشد. اما کسی که میگوید حسبنا کتاب الله (و طرفداران این نظریه تا امروز) حتما معتقد است همه چیز در قرآن وجود دارد تا جایی که ما از قرائن بیرونی، بی نیاز هستیم. چنین تفکری حتما باید شعارهای کلیدی خود را حتی در قالب و شکل و ساختار، از قرآن اقتباس کند.
ابتدا کلید واژه را بررسی میکنیم. کلیدواژه حسبنا در قرآن سه بار تکرار شده است که هیچکدام بار مفهومی و معنایی بر آن شعار ندارند.
الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّـهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ
اینها کسانی بودند که مردم، به آنان گفتند: «مردم برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست» (سوره آل عمران آیه ۱۷۳)
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنزَلَ اللَّـهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا ۚ أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ
و هنگامی که به آنها گفته شود: «به سوی آنچه خدا نازل کرده، و به سوی پیامبر بیایید!»، میگویند: «آنچه از پدران خود یافتهایم، ما را بس است!»؛ آیا اگر پدران آنها چیزی نمیدانستند، و هدایت نیافته بودند (سوره مائده آیه ۱۰۴)
وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّـهُ سَیُؤْتِینَا اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّـهِ رَاغِبُونَ
(در حالی که) اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده راضی باشند، و بگویند: «خداوند برای ما کافی است! و بزودی خدا و رسولش، از فضل خود به ما میبخشند؛ ما تنها رضای او را میطلبیم.» (برای آنها بهتر است)! (سوره توبه آیه ۵۱)
الف-۲- فقدان قرائن قرآنی
آیهای در قرآن نمیبینیم که دارای این دو ویژگی مشخص باشند اول اینکه به صراحت گفته باشد قرآن برای همه امور یک مسلمان و جامعه اسلامی به تنهایی کافی است و نیاز به عامل تکمیلی بیرونی ندارد دوم اینکه اگر آیهای یا شبیه به آن (یا با درجاتی ضعیفتر) وجود داشته باشد، آیهای دیگر آن را منوط به عامل بیرونی نکرده باشد.
به طور مثال اگر در جایی از قرآن میخوانیم که:
هَـٰذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ
این، بیانی است برای عموم مردم؛ و هدایت و اندرزی است برای پرهیزگاران! (سوره ال عمران آیه ۱۳۸)
در جای دیگری از قرآن نیز میبینیم که آمده است:
وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ
و ما این ذکر [= قرآن] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی؛ و شاید اندیشه کنند! (سوره نحل آیه ۴۴)
توضیح آنکه: گرچه مقام روشنگری به قرآن نسبت داده شده اما در آیهای دیگر، نحوه این روشنگری و تحقق آن به یک عامل بیرون از قرآن منتسب شده که آن هم نیست جز مقام رسول گرامی صلی الله علیه و آله
فارغ از آیه دوم که وظیفه تبیین را به نبی گرامی صلی الله علیه و آله محول میکند، در بیان آیه ۱۳۸ سوره آل عمران نیز هیچ مؤیدی مبنی بر مطلق انگاری در مورد قرآن وجود ندارد که گفته شود الا و لابد همین است و کتاب کافی است.
ب- تضاد شعار با رفتار صحابه
آنچه از گزارشهای تفسیری از منابع مختلف شیعه و سنی به دست میآید حاوی دو نکته است. اول آنکه صحابه از رسول گرامی در مورد آیات قرآن پرسشگری میکردند و از مفاهیم ظاهری و باطنی از رسول خدا سوال میکرند که مجموع آن سوالها و جوابها، پایهی بسیاری از تفاسیر و تحلیلها در قرون بعدی قرار گرفت.
گرچه پس از نبی گرامی بسیار از احادیث توسط حکام سوزانده و نقل حدیث منع شد، اما پس از مدتی دوباره نقل احادیث با استفاده از آنچه سینه به سینه رسیده بود، یا مطالبی که احتمالا از سوزانده شدن در امان مانده بودند، آزادانه بیان شد. [۱]
ج- تضاد با روندهای تفسیری در تمام ادوار تمدن اسلامی
در تمام ادوار، در تاریخ تمدن اسلامی با نحوی با مفهوم تفسیر قرآن مواجه بودهایم. فارغ از آسیبهایی که این روندها ممکن است اسلام وارد کرده باشند، همه آنها زاییده گردشها و تحولات اجتماعی و نیازهای مختلف است و نشان میدهد، قرآن به تنهایی کافی نیست.
اگر قرآن به تنهایی کافی بود، این حجم از مفسر که در تمام ادوارِ تاریخ، آنها را میبینیم، زاییده نمیشدند و مورد پذیرش جامعه قرار نمیگرفتند.
ساختار و ماهیت قرآن این مطلق انگاری را مردود اعلام کرده است و در این باره، جامعه اسلامی نیز آن را پس زده، نسبت به رشد و پرورش مفسرین قرآن اهتمام داشته است.
نکته آنکه تفسیرگری و اشتغال به تفسیر قرآن در یک برهه متوقف نشده است و در هر برههای انبوهی از تفاسیری را میبینیم که بسیاری، برخی دیگر را رد کردهاند یا شاید واکنشهای تندتری نسبت به یکدیگر داشتهاند که موضوع سخن ما نیست.
همین فرآیندهای اجتماعی نشان میدهد فهم قرآن، نیازمند به یک عامل بیرونی است تا بتواند آن را روشن و تفسیر کرده، توضیحات لازم را ارائه دهد.
د-خارج کردن کارکردهای مورد ادعای شعار دهنده
اگر قرار باشد قرآن به تنهایی و بدون آن عامل بیرونی، و بنا بر نظر هر شخصی مورد استناد قرار گیرد قطعا اختلافات در حد وسیع پیش خواهد آمد و این انبوه اختلافات و تضادها، قرآن را از کارکردهای احتمالی آن خارج میکند.
مثلا اگر قرآن قرار است وحدت رویه ایجاد کند، به اعتقادات پاسخگو باشد، مستندی برای اداره جامعه و فرآیندهای آن قرار گیرد، ممکن است مورد برداشتهای شخصی، ناقص و گاه مغرضانه قرار گیرد. از این رو قرآن خودش این اختلاف را پیش بینی کرده، حل اختلاف را به یک عامل بیرونی موکول کرده و از همه مهمتر آن عامل را مشخصا معرفی نموده است.
کسی که باید تمام این اختلافات را به نقطه سامان برساند کسی نیست جز نبی گرامی. همان عامل بیرونی که قرآن بدون او کافی نیست.
وَمَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ ۙ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاف دارند، برای آنها روشن کنی؛ و (این قرآن) مایه هدایت و رحمت است برای قومی که ایمان میآورند! (سوره نحل آیه ۶۴ )
//
تحریریه سایت فطرت