مقدمه:

همان گونه که مراجعین و خوانندگان محترم وبلاگ اطلاع دارند، سلسله مطالبی در افشای تحریفات سایت وهابی"العقیده" پیرامون کتاب"بررسی نصوص امامت"نوشته آقای حیدرعلی قلمداران تقدیم خوانندگان محترم گردید.ما در آن سلسله مقالات روشن ساختیم که سایت سلفی"العقیده"پس از درگذشت آقای قلمداران، با دستکاری و تحریفات فراوان، کتاب دیگری که مملو از تغییر، حذف، و تحریف در باره نوشته آقای قلمداران می‌باشد، تنظیم و منتشر کرده است. موارد تحریف – که حتی در بعضی موارد به حذف چند صفحه می‌رسد - به صورت مقایسه ای نشان داده شده است. با مراجعه به آن سلسله مقالات مشاهده می‌شود که کتاب تنظیمی و منسوب به آقای قلمداران نه تنها فاصله فراوانی با اصل کتاب دارد، بلکه تبدیل به کتاب دیگری شده است. در این مقالات بعضی از اندیشه‌های آقای ابوالفضل برقعی پیرامون عالم برزخ و احوالات اهل قبور هم مطرح و به نقد کشیده شده است.

در خردادماه ۱۳۸۹ یکی از مراجعین به وبلاگ به نام صابر در ذیل این سلسله مقالات، مطالبی را در دفاع از آقای برقعی و سلفی گری مطرح نمودند که اینجانب متقابلا پاسخ مربوطه را ارائه کردم. مباحثات در این زمینه ادامه یافت تا اینکه آقای صابر آخرین نوشته خود را که در ده بند تنظیم گردیده است، به ادرس Email اینحانب ارسال نمود. اینک مراجعین محترم را در جریان نوشته آقای صابر و پاسخ‌های خودم قرار می‌دهم.

***

آقای صابر سلام علیکم

با پوزش از تاخیر در پاسخ.

از آنجایی که بنظر می‌رسد شما اهل تامل و تدبر هستید بر خود لازم دانستم که بار دیگر با یکدیگر به گفتگوی علمی بپردازیم، شاید که این نوشته‌ها حجتی برای من و شما در روز قیامت باشد و من توانسته باشم نیت قلبی ام را برای شما بیان نمایم. شما در بند ۱ نامه خود چنین نوشته اید:

 

"- همانطور که شما اشاره فرموده اید برای نقد و بررسی آراء و عقاید اشخاص، تسلط بر آثار و احوال ایشان از شروط لازم به شمار می‌آید. اما شرط کافی برای هدایت صحیح تحقیقات و تتبعات، رعایت انصاف و حق طلبی است که متاسفانه این نکته در نوشتار شما جایگاهی نیافته است. خود شما بر این باورید که آقای برقعی اطلاعات صحیحی از مذهب شیعه ارائه نکرده در حالیکه ایشان در حوزۀ علمیه درس آموخته اند و با اعاظم شیعه در روزگارشان نشست و برخاست داشته اند. ما هم این ملاک یعنی تسلط بر احوال و آثار شیعیان و همنشینی با ایشان را در مطالعۀ کتابهای آقایان برقعی و قلمداران تنها ملاک اصلی قرار نداده ایم بلکه بر استدلالاتشان و صحت دلالت آنها نگریسته ایم. البته شما از آقای برقعی به نحوی سخن گفته اید که گویا ایشان پای بند هیچ دلیلی نبوده است و فرموده اید:(آقای برقعی سطحی نگر بوده و سخنانش عمق نداشته و با احادیث بازی کرده است.) به بنده نیز هشدار داده اید که: (طرفداری از یک شخصیت حجتی برای شما در روز قیامت نخواهد بود.) و ظاهرا تصور فرموده اید که من از بدو تولد با آقای برقعی آشنا بودم و بی جهت از ایشان طرفداری می‌نمایم. باید عرض کنم که سالهای متمادی همین افکار و عقاید شما در ذهن من و امثال من بود و در مدارس و مجالس مختلف هم همان دلایلی که برای مسئله امامت مطرح است بر ما ارائه می‌شد. منتها برای افرادی که وارد محیط‌های علمی می‌شوند و آنگاه با اشتباهات علمی و فلسفی که تا صد ها سال گریبانگیر انسانها و دانشمندان بوده است آگاهی می‌یابند، بسیار قابل درک است که از یک فکر و عقیده نباید بی جهت دفاع کرد. بنابراین بنده هم به جای حمایت بی دلیل از افکار آبا و اجدادم و به منظور به دست آوردن حجتی قوی در روز قیامت به تفکر و تحقیق منصفانه پرداختم و برخلاف شما سخنان آقای برقعی را بسیار پرعمق و اندیشه برانگیز یافتم. در اینجا مجال نیست تا این ادعا را با شواهد گوناگون به اثبات رسانم ناگزیر به یک نمونه استدلال قرآنی و عقلی آقای برقعی در کتاب"خرافات وفور در زیارات قبور"اشاره می‌کنم و شما را به تامل دقیق در آن فرا می‌خوانم. ایشان در باب " ارواح اولیاء و انبیاء پس از وفات کجا هستند؟"بعد از ذکر آیات ۱۶۹ تا ۱۷۱ سوره آل عمران در خصوص"عند ربهم یرزقون"توضیحاتی فرموده اند بدین قرار:

[حال باید دید"عند ربهم یرزقون = نزد پروردگارشان روزی می‌خورند"کجاست؟ پاسخ در آیه ایست که می‌فرماید"لهم دارالسلام عند ربهم و هو ولیهم = برای ایشان دارالسلام و خانه سلامتی است نزد پروردگارشان و او سرپرست ایشان است"(الانعام / ۱۲۷) چنانکه می‌فرماید:"والله یدعواالی دارالسلام = خدا (نیکان) را به سوی دارالسلام می‌خواند"(یونس / ۲۵) پس"نزد پروردگار"غیر از نزد مخلوق و غیر از نزد قبر و یا دنیاست، چنانکه فرموده: ما عندکم ینفد و ما عند الله باق = آنچه نزد شماست تمام شدنی است و آنچه نزد پروردگار است باقی می‌باشد.(النحل / ۹۶)...] ونیز از منظر عقلی چنین فرموده اند: [ اگر کسی بگوید خدا همه جا هست و"عند الرب"همه جا می‌باشد گوییم اگر چنین باشد هر کافر و منافق و ظالمی که بمیرد نزد خداست و اگر چه در عذاب باشد زیرا خدا هم به بهشت و هم به دوزخ احاطه دارد، پس اختصاص شهدا به مقام عندالرب معنی ندارد. ولی باید دانست اختصاص شهدا و مومنین به"عندالرب"در واقع "عند عنایة الرب" و"عند الرحمة الرب"می باشد که تعبیر شده به"دارالسلام"نه"دارالعذاب"و نفرموده"لهم دارالعذاب عند ربهم"...]!

همانطور که ملاحظه می‌کنید شیوه استدلال برقعی بوسیلۀ قرآن، توضیح آیات با آیات دیگر است و اگر ما این شیوه را کنار نهیم در آنصورت هر کسی ادعایی را مطرح کرده و آنرا به قرآن می‌چسباند. پس برقعی فهم خود را به قرآن نچسبانده بلکه آیات هم معنی را در کنار هم قرار داده است."

بیان برقعی در رابطه با"عند ربهم و دارالسلام":

در ابتدا و در رابطه با بند ۱ از مرقومه جنابعالی، نوشته آقای برقعی پیرامون آیات ۱۶۹ تا ۱۷۱ سوره آل‏ عمران (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنینَ و آیه ۱۵۴ سوره مبارکه بقره : وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ) را خلاصه می‌کنیم:

خلاصه مطالب آقای برقعی در رابطه با"حیات برزخی" و"دارالسلام" و"عند ربهم"به شرح ذیل می‌باشد:

الف - مقتولین فی سبیل الله حیات دارند.

ب - قطعاً این نوع ازحیات مربوط به بدن مادی آن‌ها نیست زیرا بدن در درون زمین مدفون و مضمحل شده است.

ج - این افراد خاص (مقتولین فی سبیل الله ) حیاتی غیر بدنی دارند و خداوند بواسطه مجاهدت ایشان در دنیا پاداشی خاص عطا نموده است یعنی:عند رب هستند - روزی می‌خورند - به عطا و فضل خدا شادند و...

د – آقای برقعی در توضیح واژه"عند رب"به دو مطلب اشاره کرده‌اند:

چون در آیه ۱۲۷ انعام واژه عند ربهم بکار رفته است (لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ) نتیجه گرفته‌اند پس طبق این آیه عند ربهم همان دارالسلام است. و از آنجایی که مقتولین فی سبیل الله احیاء عند ربهم هستند پس مقتولین فی سبیل الله در دارالسلام هستند.

دار السلام:

و اما دار السلام چیست و کجاست؟

آقای برقعی این گونه بیان کرده‌اند که دارالسلام جایگاهی است که در آنجا سرای راحتی و آسودگی است و مقتولین فی سبیل الله در آنجا مورد عنایت و رحمت پروردگار هستند یعنی جایگاهی که به لحاظ مکانی از دنیا کاملاً مجزا ست و در آن جایگاه هیچ نحوه خوف و حزن و سختی و آزردگی برای شخص حاصل نمی‌شود وهمواره در فرح و شادی می‌باشند.

در بیان آقای برقعی، دلیل این که"آن جایگاه یعنی دارالسلام کاملاً مجزای از این دنیاست و هیچ نحوه علم و اطلاعی برای مقتولین در راه خدا نسبت به عالم دنیا وجود ندارد"نیز همینست زیرا هر نوع آگاهی از دنیا احیاناً موجبات غم و غصه را برای آنان فراهم می‌کند و حال آنکه بایستی این افراد همواره در سلامت و شادی و فرح باشند.

پس مقتولین فی سبیل الله هیچ گونه ارتباطی با عالم دنیا ندارند و لذا خواندن آنان عبث و بی‌فایده است.

جناب آقای صابر! چنانچه در تقریر اینجانب از استدلال قرآنی و عقلی آقای برقعی نکته‌ای فروگذار شده باشد، در نامه بعدی متذکر شوید، اماعجالتاً بر اساس تبیین بالا من به استدلالهای ایشان جواب می‌دهم.

اینجانب موارد الف و ب و ج را به نص آیه و حکم عقل قبول دارم اما اجازه بدهید در مورد واژه "عند ربهم"موشکافی کنیم:

معنای عند ربهم:

اگر می‌خواهیم به کمک سایر آیات معنای عند ربهم را دریابیم که ظاهراً آقای برقعی نیز از این روش بهره گرفته است، باید دقت کنیم که آیا ایشان دراین کار موفق بوده است یا خیر؟

دررابطه با آیه ۱۲۷ انعام ... لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ... این آیه مربوط به کل کسانی است که خدا آنان را هدایت کرده و به آنان در ایمان به اسلام شرح صدر داده است و برای قومی است که به آیات الهی متذکر می‌شوند.

ملاحظه می‌کنید که این آیه اختصاصی به مقتولین فی سبیل الله ندارد و حال آنکه آیه ۱۶۹ آل‌عمران در خصوص مقتولین فی سبیل الله است و نه دیگران و خدای متعال در مورد جایگاه مقتولین فی سبیل الله واژه دار السلام را بکار نبرده است، گرچه می‌پذیریم که چون مقتولین فی سبیل الله زیر مجموعه‌ای از مؤمنین هدایت شده هستند آنان هم درنهایت در دار السلام جای می‌گیرند، اما بایستی توجه کنید که بحث ما وشما در مورد جایگاه کنونی"مقتولین فی سبیل الله" است واینکه آیا می‌توان در حال حاضر و قبل ازرخداد قیامت برای مقتولین فی سبیل الله جایگاهی بنام دار السلام قایل شد یا خیر؟

آیه ۲۵ یونس وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی‏ دارِ السَّلامِ مطلب را روشن‌تر می‌کند شما اگر به این آیه مراجعه کنید در می‌یابید که دار السلام نام و توصیفی دیگر از بهشت موعود در قیامت می‌باشد.

لطفاً به آیات ۲۵ و ۲۶ یونس مراجعه کنید. در ایات فوق دار السلام همان بهشتی است که خدا به همه مؤمنین در قیامت وعده داده است یا حداقل درجه‌ای از درجات بهشت است.

موضوع آیه ۱۲۷ انعام هم بحث در مورد خود قیامت و سرای آخرت می‌باشد نه الان، یعنی حد فاصل میان دنیا و قیامت که ما تعبیر به عالم برزخ می‌کنیم، و حال آنکه قطعا آیه ۱۶۹ آل عمران در مورد جایگاه مقتولین فی سبیل‌الله پس از شهادتشان (و قبل از آغاز قیامت) سخن می‌گوید.

یعنی همین الان آنان عند ربهم هستند - روزی می‌خورند - و به فضل و نعمت الهی شادند - لذا آیاتی که آقای برقعی مورد استفاده قرار داده است، دلالتی بر این مطلب ندارد که مقتولین فی سبیل‌الله هم اکنون در جایگاه خاصی بنام دار السلام قرار گرفته اند.آقای برقعی آیات دال بر قیامت و بهشت را برای عالم برزخ استفاده ‌نموده وبه اشتباه نتیجه گیری کرده اند.

علم و آگاهی مومنین و مقتولین فی سبیل الله از احوالات دنیا

در عین حال ما با توجه به نص آیات چند گزاره را به طور قطع و مسلم می‌توانیم بیان کنیم:

۱ - مقتولین فی سبیل‌الله مورد توجه و رحمت و محبت و تحت عنایات حق متعال هستند

۲ - آنان هم‌اکنون روزی می‌خورند

۳ - آنان به فضل و نعمت الهی شادمانند و خوف و حزن ندارند

حال به آیه ۱۵۴ بقره مراجعه میکنیم که دقیقاً با آیه ۱۶۹ آل‌عمران وحدت موضوع دارد:

وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ

با عنایت به این آیه گزاره دیگری هم معلوم می‌شود که قطعی و مسلم است و آن اینست که

۴ - مقتولین فی سبیل‌الله حیاتی دارند که حداقل عموم مردم از درک و فهم نحوه این حیات قاصرند.

با این توضیحات، از کجای آیاتی که مورد استناد آقای برقعی واقع شده برمی‌آید که: مقتولین فی سبیل‌الله هیچ نحوه علم و آگاهی ولو به صورت جزیی نسبت به دنیا ندارند.

اندوه و شادی ساکنین برزخ در رابطه با رویدادهای دنیوی:

اگر بگویید: چنانچه ایشان به دنیا نوعی احاطه علمی داشته باشند از مسایلی واقف می‌شوند که موجب حزن و اندوه آنان می‌گردد و چون در آیه اشاره شده که آنان در عالم برزخ اندوهی ندارند پس نبایستی به دنیا احاطه علمی داشته باشند.

در پاسخ می‌گوییم:

بیان بالا حداکثر آگاهی کامل از دنیا را نفی می‌کند اما علم و اطلاع‌های جزیی و موردی را منتفی نمی‌سازد.ای بسا در عالم دنیا مواردی رخ ‌دهد که ممکن است موجب فرح و خوشحالی آنان، یعنی مقتولین فی سبیل‌الله ، گردد مثلاً ثمرات مجاهدت‌های خویش را ببینند و خوشحال ‌شوند.

بنابراین اینکه خدای متعال آنان را واقف بر برخی امور دنیوی نماید، ناقض دلالت آیه ۱۶۹ آل‌عمران نیست.

و این بیان با آیات قرآن هم مخالف نمی‌شود و اگر حدیثی در این موضوع گفتگو کند، مخالف دلالت آیه قرآن نبود ه و لذا شایسته طرد و رد نیست.

بنابراین نتیجه‌گیری آقای برقعی و تأیید جنابعالی مبنی بر اینکه از این آیات بر می‌آید که"هیچ نحوه علم و آگاهی برای مقتولین فی سبیل‌الله نسبت به عالم دنیا وجود ندارد"یک برداشت عجولانه از آیات فوق‌الذکر است.

اما ممکن است بفرمایید:شما از کجا اثبات می‌کنید که این علم و آگاهی ولو به نحو جزیی و موردی و نه کامل برای کشته شدگان در راه خدا وجود دارد؟

می‌گوییم: همین که معلوم شد امکان این علم و آگاهی برای مقتولین فی سبیل‌الله مخالف دلالت آیات قرآن نیست کفایت می‌کند و اثبات وجود آن نیز به دلالت همین آیه به نحو اجمال وبه دلالت روایات صحیح السند و یا متواتر به نحو تفصیل، مقدور می‌باشد.در همین آیه داریم:

ویَسْتَبْشِرُونَ بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم ولا هم یحزنون

در آیه فوق کشتگان در راه خدا نسبت به مومنینی که در پی ایشان در تلاشند، اظهار شادمانی می‌کنند. لازمه این سرور، اطلاعی ولو اجمالی در رابطه با دوستان مجاهدشان می‌باشد که هنوز کشته نشده اند.

در رابطه با روایات هم کافیست در ابواب برزخ و معاد نگاهی به مجامع حدیثی شیعه و سنی بیندازید. اگر در این موضوع به احادیث رجوع کنید به نکات و لطایف دیگری در موضوع عالم برزخ واقف می‌گردید که در این مکتوب جای طرح آن نیست.

مطالب مجامع حدیثی نه تنها با آیات و نصوص قرآن کریم مخالفت ندارد بلکه شرح و تفصیل موضوعات برزخ و معاد می‌باشد.

محاورات اصحاب جنت و اصحاب نار:

در پایان به بخشی از محاورات اصحاب جنت و اصحاب نار در قیامت اشاره می‌کنیم.

الأعراف ۵۰ : وَ نادی‏ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَی الْکافِرینَ

و دوزخیان، بهشتیان را صدا می‏زنند که: « مقداری آب، یا از آنچه خدا به شما روزی داده، به ما ببخشید!» آنها می‏گویند: «خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است.

خداوند متعال در قیامت اصحاب نار و اصحاب جنت را بر وضعیت همدیگر محیط و آگاه می‌گرداند وآنان با یکدیگر ارتباط گفتاری برقرار می‌کنند، گرچه یک گروه در جوار قرب الهی و دردارالسلام هستند و گروهی دیگر مورد لعن خدا و دور از رحمت الهی می‌باشند.

حال آقای صابر خود انصاف دهید استدلال آقای برقعی در این موضوع قابل اتکا و اعتقاد است؟

آیا با چنین طنابی می‌خواهید به قله اعتقادات صعود کنید.

ملاحظه می‌کنید که استفاده ناصحیح از روش قرآن به قرآن در تبیین آیات ، منجر به رای ناصواب و تفسیرغلط از آیات خواهد شد.

 

/



وبلاگ قرآنیان