نواب خاص حضرت مهدی (عج) و فعالیت‌های آنان

نایبان خاص حضرت مهدی در دوران غیبت صغری، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پیشین و از علمای پارسا و بزرگ شیعه بودند که «نوّاب اربعه» نامیده شده‏اند. اینان به ترتیب زمانی عبارت بودند از:

۱-ابو عَمرو عثمان بن سعید عَمری، 
۲- ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عَمری، 
۳- ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی، 
۴-- ابو الحسن علی بن محمد سَمَری. 

البته امام زمان - علیه السلام - وکلای دیگری نیز در مناطق مختلف مانند: بغداد، کوفه، اهواز، همدان، قم، ری آذربایجان، نیشابور و... داشت که یا به وسیله این چهار نفر، که در رأس سلسله مراتب وکلای امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت می‏رساندند (۱) و از سوی امام در مورد آنان «توقیع»‌هایی (۲) صادر می‏شده است. (۳) و یا - آن گونه که بعضی از محققان احتمال داده‏اند - سفارت و وکالت این چهار نفر، وکالتی عامّ و مطلق بوده ولی دیگران در موارد خاصی وکالت و نیابت داشته‏اند (۴). مانند: 
محمد بن جعفر اسدی، احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابراهیم بن محمد همدانی، احمد بن حمزة بن الیسع (۵)، محمد بن ابراهیم بن مهزیار (۶)، حاجز بن یزید، محمد بن صالح (۷)، ابو هاشم داود بن قاسم جعفری، محمد بن علی بن بلال، عمر اهوازی، و ابو محمد و جنایی (۸) 

۱- ابو عَمرو عثمان بن سعید عَمری 
عثمان بن سعید از قبیله بنی اسد بود و به مناسبت سکونت در شهر سامرّأ، «عسکری» نیز نامیده می‏شد. در محافل شیعه از او به نام «سمّان» (= روغن فروش) یاد می‏شد، زیرا به منظور استتار فعالیتهای سیاسی، روغن فروشی می‏کرد و اموال متعلق به امام را، که شیعیان به وی تحویل می‏دادند، در ظرفهای روغن قرار داده به محضر امام عسکری می‏رساند. (۱۰)او مورد اعتماد و احترام عموم شیعیان بود. (۹) گفتنی است که عثمان بن سعید قبلاً نیز از وکلا و یاران مورد اعتماد حضرت هادی و حضرت عسکری - علیهما السلام - بوده است. «احمد بن اسحاق» که خود از بزرگان شیعه می‏باشد، می‏گوید: 
روزی به محضر امام هادی رسیدم و عرض کردم: من گاهی غایب و گاهی (در اینجا) حاضر و وقتی هم که حاضرم همیشه نمی‏توانم به حضر شما برسم. سخن چه کسی را بپذیرم و از چه کسی فرمان ببرم؟ 
امام فرمود: «این ابو عَمرو (عثمان بن سعید عَمری)، فردی امین و مورد اطمینان من است، آنچه به شما بگوید، از جانب من می‏گوید و آنچه به شما برساند، از طرف من می‏رساند»»
احمد بن اسحاق می‏گوید: پس از رحلت امام هادی - علیه السلام - روزی به حضور امام عسکری - علیه السلام - شرفیاب شدم و همان سؤال را تکرار کردم. 
حضرت مانند پدرش فرمود: این ابو عَمرو مورد اعتماد و اطمینان امام پیشین، و نیز طرف اطمینان من در زندگی و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگوید از جانب من می‏گوید و آنچه به شما برساند از طرف من می‏رساند. (۱۱)
پس از رحلت امام عسکری، مراسم تغسیل و تکفین و خاکسپاری آن حضرت را، در ظاهر، عثمان بن سعدی انجام داد.(۱۲) نیز همو بود که روزی در حضور جمعی از شیعیان به فرمان امام عسکری - علیه السلام - و به نمایندگی از طرف آن حضرت، اموالی را که گروهی از شیعیان یمن اورده بودند، از آنان تحویل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبنی بر اینکه با این اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت به عثمان بن سعید افزایش یافته است، فرمود: گواه باشید که عثمان بن سعید وکیل من است، و پسرش محمد نیز، وکیل پسرم مهدی خواهد بود. (۱۳) همچنین، در پایان دیدار چهل نفر از شیعیان با حضرت مهدی که شرح آن در اوایل این بخش گذشت - حضرت خطاب به حاضران فرمود: 
آنچه عثمان (بن سعید) می‏گوید، از او بپذیرید، مطیع فرمان او باشید، سخنان او را بپذیرید، او نماینده امام شماست و اختیار با اوست. (۱۴)
تاریخ وفات عثمان بن سعید روشن نیست. برخی احتمال داده‏اند او بین سالهای ۲۶۰ - ۲۶۷ در گذشته باشد و برخی دیگر فوت او را در سال ۲۸۰ دانسته‏اند. (۱۵)

۲-محمد بن عثمان بن سعید عَمری 
محمد بن عثمان نیز همچون پدر، از بزرگان شیعه و از نظر تقوا و عدالت و بزرگواری مورد قبول و احترام شیعیان (۱۶) و از یاران مورد اعتماد امام عسکری - علیه السلام - بود، چنانکه حضرت در پاسخ شؤال «احمد بن اسحاق» که به چه کسی مراجعه کند؟ فرمود: عَمری (عثمان بن سعید)، و پسرش، هر دو، امین و مورد اعتماد هستند، آنچه به تو برسانند، از جانب من می‏رسانند، و آنچه به تو بگویند از طرف من می‏گویند. سخنان آنان را بشنو از آنان پیروی کن، زیرا این دو تن مورد اعتماد و امین منند. (۱۷)
پس از درگذشت عثمان، از جانب امام غایب توقیعی مبنی بر تسلیت وفات او و اعلام نیابت فرزندش «محمد» صادر شد. (۱۸)
«عبد الله بن جعفر حِمیَری» می‏گوید: وقتی که عثمان بن سعید در گذشت، نامه‏ای با هما خطی که قبلاً امام با آن با ما مکاتبه می‏کرد، برای ما آمد که در آن ابو جعفر (محمد بن عثمان بن سعید) به جای پدر منصوب شده بود. (۱۹)
همچنین اما، ضمن توقیعی در پاسخ سؤالات «اسحاق بن یعقوب»، چنین نوشت: خداوند از عثمان بن سعید و پدرش، که قبلاً می‏زیست، راضی و خشنود باشد. او مورد وثوق و اعتماد من، و نوشته او نوشته من است (۲۰) 
ابو جعفر تألیفاتی در فقه داشته است که پس از وفاتش، به دست حسین بن روح، سومین نایب امام (و یا به دست ابو الحسن سمری، نایب چهارم) رسیده است. (۲۱)
محمد بن عثمان، حدود چهل سال عهده دار سفارت و وکالت امام زمان بود و در طول این مدّت، وکلای محلّی و منطقه‏ای را سازماندهی و بر فعالیتشان نظارت می‏کرد و به اداره امور شیعیان اشتغال داشت. توقیع‏های متعددی از ناحیه امام صادر، و توسط او به دیگران رسید. او سرانجام در سال ۳۰۴ یا ۳۰۵ درگذشت. (۲۲)
او پیش از مرگ، از تاریخ وفات خود خبر داد، و دقیقاً در همان تاریخی که گفته بود، در گذشت. (۲۳)

۳-ابو القاسم حسین بن روح نوبختی 
در روزهای آخر عمر ابو جعفر، گروهی از بزرگان شیعه نزد او رفتند. او گفت: چنانچه از دنیا رفتم، به امر امام، جنشین من و نایب امام «ابو القاسم حسین بن روح نوبختی» خواهد بود. به او مراجعه کنید و در کارهایتان به او اعتماد نمایید. (۲۴) 
حسین بن روح، از دستیاران نزدیک نایب دوم بود و عَمری از مدتها پیش، برای تثبیت امر نیابت او زمینه سازی می‏کرد و شیعیان را جهت تحویل اموال، به او ارجاع می‏داد و او، رابط بین عثمان بن سعید و شیعیان بود. (۲۵)
حسین بن روح، کتابی در فقه شیعه به نام «التأدیب» تألیف کرده بود. آن را جهت اظهار نظر، نزد فقهای قم فرستاد. آنان پس از بررسی، در پاسخ نوشتند، جز در یک مسیله، همگی مطابق فتاوای فقهای شیعه است. (۲۶) بعضی از معاصرین او، عقل و هوش و درایت وی را تحسین کرده و می‏گفتند: به تصدیق موافق و مخالف، حسین بن روح از عاقلترین مردم روزگار است. (۲۷) نوبختی در دوران حکومت «مقتدر»، خلیفه عباسی، به خدت پنج سال به زندان افتاد و در سال ۳۱۷ آزاد شد. (۲۸) و سرانجام، بعد از بیست و یک سال فعالیّت و سفارت، در سال ۳۲۶ چشم از جهان فرو بست. (۲۹) 

۴ - ابو الحسن علی بن محمد سَمَری (۳۰)
به فرمان امام عصر (علیه السلام) وبا وصیت و معرفی نوبختی، پس از حسین بن روح، علی بن محمد سمری منصب نیابت خاص و اداره امور شیعیان را عهده دار گردید. (۳۱) 
سمری از اصحاب و یاران امام عسکری - علیه السلام - بوده است. (۳۲) او تا سال ۳۲۹ که دیده از جهان فرو بست، مسیولیت نیابت و وکالت خاص را به عهده داشت. چند روز پیش از وفات او توقیعی از ناحیه امام به این مضمون خطاب به وی صادر شد: 
ای علی بن محمد سمری! خداوند در سوک فقدان تو پاداشی بزرگ به برادرانت عطا کند. تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت. کارهایت را مرتب کن و هیچ کس را به جانشینی خویش مگمار. دوران غیبت کامل فرا رسیده است و من جز با اجازه خداوند متعال ظهور نخواهم کرد و ظهور من پس از گذشت مدتی طولانی و قساوت دلها و پر شدن زمین ازستم خواهد بود. افرادی نزد شیعیان من مدّعی مشاهده من (ارتباط با من به عنوان نایب خاص) خواهند شد. آگاه باشید که هر کس پیش از خروج «سفیانی» و «صیحه آسمانی» (۳۳) چنین ادعایی بکند، دروغگو و افترا زننده است و هیچ حرکت و نیرویی جز به خداوند عظیم نیست. (۳۴) 
در ششمین روز پس از صدور توقیع، ابو الحسن سمری از دنیا رفت. (۳۵) پیش از مرگش از وی پرسیدند: نایب بعد از تو کیست؟ پاسخ داد: اجازه ندارم کسی را معرفی کنم. (۳۶)
با در گذشت ابو الحسن سمری دوره جدیدی در تاریخ شیعه آغاز گردید که به دوران غیبت کبری معروف است و ما در صفحات آینده پیرامون آن بحث خواهیم کرد. 

وظایف و فعالیتهای اساسی نوّاب خاص 
انتخاب نواب خاص از سوی امام دوزدهم، در واقع ادامه و توسعه فعالیت شبکه ارتباطی «وکالت» بود که گفتیم از زمان پیشوای نهم به صورت فعّال در آمده، و در زمان امام هادی و امام عسکری - علیهما السلام - گسترش چشمگیری یافته بود، و اینک در زمان امام قایم به اوج رسیده بود. وظایف و فعالیتهای اساسی نوّاب خاص را می‏توان در چند مورد زیر خلاصه کرد: 

الف - پنهان داشتن نام و مکان امام 
گرچه امکارؤیت حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه - در دوران غیبت صغری برای نوّاب خاص و برخی از شیعیان وجود داشت و گهگاه دیدارهایی صورت می‏گرفت (۳۷) امّا به دلیل مشکلات سیاسی، هر یک از نواب اربعه در زمان خود موظف بودند از بردن نام حضرت و افشای محل او در سطح عمومی خودداری ورزند. زیرا در غیر این صورت، جان امام از سوی حکومت وقت به خطر می‏افتاد. این سیاست استتار و پنهانکاری، دقیقاً بر اساس دستور و راهنمایی خود امام صورت می‏گرفت. چنانکه روزی ابتدأاو بدون اینکه سؤالی از حضرت در این باره شده باشد، توقیعی به این مضمون خطاب به محمد بن عثمان (سفیر دوم) صادر شد: 
کسانی که از اسم (من) می‏پرسند، باید بدانند اگر سکوت کنندبهشت، و اگر حرفی بزنند جهنم (در انتظار آنان) است. چه، اینان اگر بر اسم واقف شوند، آن را فاش می‏سازند و اگر از مکان آگاه شوند، آن را نشان می‏دهند. (۳۸)
همچنین روزی عبید الله بن جعفر حمیری و احمد بن اسحق اشعری، که هر دو از بزرگان اصحاب امامان و از شیعیان برجسته و صمیمی بودند، در دیداری که با عثمان بن سعید (سفیر اوّل) داشتند از وی پرسیدند: آیا جانشین امام عسکری - علیه السلام - را دیده است؟ وی پاسخ مثبت داد. از نام آن حضرت پرسش کردند، وی از گفتن آن خودداری کرد و گفت: 
بر شما حرام است که در این باره پرسش کنید، و من این سخن را از پیش خود نمی‏گویم - چه اختیاری ندارم که حلالی را حرام یا حرامی را حلال کنم - بلکه این، به دستور خود اوست، زیرا حکومت (عباسی) بر این باور است که امام عسکری در گذشته و فرزندی از خود باقی نگذاشته است، و به همین دلیل نیز ارثیه او را بین کسانی تقسیم کردند که وارث آن حضرت نبودند (جعفر کذاب و مادر حضرت عسکری) و این موضوع با صبر و سکوت امام روبرو گردید، و اینک کسی جرأت ندارد با خانواده او ارتباط برقرار کند یا چیزی از آنها بپرسد، و اگر اسم امام فاش شود مورد تعقیب قرار می‏گیرد. زینهار! زینهار! خدا را در نظر بگیرید و از این بحثها خودداری کنید. (۳۹)
در زمان نیابت ابوالقاسم حسین بن روح، از ابوسهل نوبختی که از بزرگان شیعیان بود، سؤاتل کردند که چگونه تو، به این سِمَت انتخاب نشدی و حسین بن روح انتاب شد؟ وی پاسخ داد: 
آنان که او را به این مقام برگزیده‏اند، خود داناترند. کار من، بر خورد و مناظره با مخالفان و دشمنان است. اگر من همانند حسی نبن روح مکان امام را می‏دانستم، شاید اگر در فشار قرار می‏گرفتم، محل او را نشان می‏دادم، ولی اگر اما زیر عبای ابو القاسم پنهان شود، چنانچه او را قطعه قطعه هم کنند، هرگز لباس خود را کنار نمی‏زند! (۴۰)
ب - سازماندهی وکلا 
چنانکه گفتیم نمایندگان و وکلای محلی امام در عصر غیبت - با اختیارات گوناگون و حزه‏های فعالیت متفاوتی که داشتند - در مناطق تمرکز شیعیان مستقر بودند و هر چند در زمان پیشوای دهم و یازدهم این دسته از وکلا معمولاً توسط وکیل اوّل با امام تماس می‏گرفتند، امّا در هر حال امکان ارتباط مستقیم با خود امام نیز برای آنان وجود داشت، ولی در عصر غیبت صغری امکان ارتباط مستقیم کلاً قطع گردید و وکلای فرعی و منطه‏ای امام در بلاد مختلف که اسامی گروهی از آنان قبلاً گذشت - (۴۱) ناگزیر منحصراً زیر نظر نایب خاصّ، انجام وظیفه می‏کردند و نامه‏ها و سؤالات و وجوه شرعی شیعیان را توسط نایب خاص به محضر امام غایب می‏رساندند. چنانکه قبلاً اشاره کردمی، در زمان سفارت ابو جعفر محمد بن عثمان، تنها در بغداد حدود ده نفر زیر نظر او فعالیت می‏کردند. (۴۲) 
نوّاب خاصّ، در مقابل دریافت وجوه و اموال، قبض نمی‏دادند ولی شیعیان از وکلای دیگر قبض مطالبه می‏کردند. بنا به نقل شیخ طوسی، در اواخر عمر محمد بن عثمان، شخصی به توصیه او، اموال مربوط به امام را به حسین بن روح می‏پرداخت، و از او قبض مطالبه می‏کرد. به دنبال شکوه حسین بن روح از این بابت، محمد بن عثمان دستور داد که از وی قبض مطالبه نشود و افزود: هر چه به دست ابو القاسم برسد، به دست من رسیده است. (۴۳)
ج - اخذ و توزیع اموال متعلق به امام 
نوآب خاص امام، هر کدام در دوران سفارت خود، وجوه و اموال متعلق به آن حضرت را که شیعیان مستقیماً یا توسط وکلای محلی می‏پرداختند، تحویل می‏گرفتند و به هر طریقی که ممکن بود به امام می‏رساندند، یا در مواردی که امام دستور می‏داد مصرف می‏کردند. 
در روزهای شهادت امام عسکری - علیه السلام - گروهی از شیعیان قم و بعضی دیگر از مناطق ایران وارد سامرأ شدند و در آنجا از در گذشت امام آگاه گشتند. این گروه، اموالی را از طرف شیعیان مناطق خود آورده بودند تا تحویل امام بدهند و وقتی از جانشین امام عسکری پرسش کردند، بعضیها جعفر (کذاب)، برادر امام، را نشان دادند. آنان طبق روال معمول، نشانی و خصوصیات پولها و اموال را از جعفر پرسیدند تا معلو شود که وی دارای علم امامت است یا خیر؟ وقتی که جعفر از پاسخ درماند، از تحویل اموال به وی خودداری کردند و ناگزیر به عزم بازگشت به وطن، از سامرّأ خارج شدند. 
در بیرون سامرأ، پیک سرّی حضرت بقیة الله - عجل الله تعالی فرجه الشریف - آنان را به محضر امام راهنمایی کرد و پس از تشرّف به حضور امام، بعد از آنکه حضرت خصوصیات تمامی پولها و امول را بیان فرمود، اموال را تحویل ایشان دادند. آنگاه امام فرمود: 
بعد از این چیزی به سامرأ نیاورید. من شخصی را در بغداد معیّن می‏کنم، اموال را به او می‏دهید و توقیع توسط او صادر می‏گردد. (۴۴) از آن به بعد بود که امام، عثمان سعید را به نیابت خاص منصوب کرد و او در بغداد وظایف خود را آغاز کرد. 
د - پاسخگویی به سؤالات فقهی و مشکلات عقیدتی 
حوزه فعالیت نواب اربعه تنها به مواردی که شمردیم محدود نمی‏شد، بلکه دایره فعالیت آنها شامل پاسخگویی به همه گونه سؤالات فقهی و شرعی، حل مشکلات عقیدتی و نیز میارزه علمی با شبهاتی می‏شد که مخالفان مطرح می‏کردند و از این راه در تضعیف عقاید و پریشانی فکری شیعیان می‏کوشیدند. 
نواب خاصّ، این وظایف را با استفاده از آموزشهای امام و دانش بسیار بالایی که داشتند، به بهترین وجهی انجام می‏دادند. نگاهی گذرا به کارنامه سفارت این چهار شخصیت بزگر، ابعاد گسترده کوششها و موفقیهای آنان را در این زمینه نشان می‏دهد. 
آنان از یک سو، وسوسه‏های مربوط به انکار وجود امام را، از راههای گوناگون خنثی می‏کردند و در این راستا، گاه ناگزیر، پرده از دیدارهای سرّی خود را امام بر می‏داشتند (۴۵) و گاهی نیز توقیعی از سوی حضرت در این باره صادر می‏شد و امام در دفع شبهات مزبور به کمک آنان می‏شتافت. (۴۶)
از سوی دیگر، سؤالات فقهی و شرعی شیعیان را به عرض امام رسانده پاسخ آنها را می‏گرفتند و به مردم ابلاغ می‏کردند. به عنوان نمونه، می‏توان از توقیعی نام برد که توسط محمد بن عثمان صادر شده و طی آن به پرسشهای «اسحاق بن یعقوب» در زمینه‏های گوناگون پاسخ داده شده است. (۴۷) همچنین می‏توان توقیع مفصلی یاد کرد که در پاسخ به سؤالات نماینده مردم قم، «محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری»، صادر گردید. (۴۸) 
از این گذشته، گاه، نواب خاصّ، مناظراتی با مخالفان انجام داده و آنان را محکوم می‏ساختند و تأکید می‏کردند که این پاسخها را از امام آموخته‏اند. چنانکه حسین بن روح، در یک مجلس مناره، پاسخ شخصی را که شبهه‏ای در مورد شهادت امام حسین - علیه السلام - مطرح کرده بود، به صورت گسترده بیان نمود و فردای آن روز با اشارهبه پاسخ مزبور، به یکی از شیعیان - که فکر می‏کرد پاسخها تراوش فکری خود اوست - اظهار داشت: اگر از آسمان سقوط کنم و طعمه مرغان هوا شرم یا باد تندی مرا به محل دروری پرتاب کند، در نظرم بهتر از این است که در دین خدا رأی و نظریه شخصی خود را اظهار کنم. مطالبی که دیروز شنیدی از حجت خدا شنیده شده است. (۴۹) 

همچینین وی در پاسخ پرسش یکی از متکلّمان وقت در مورد عامل شهادت امام موسی بن جعفر - علیه السلام - و اینکه آیا پیشوایان معصوم همه، با شمشیر یا با مسمومیّت در گذشته‏اند و نیز راز برتری حضرت فاطمه - علیها السلام - نسبت به دختران دیگر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، توضیحات روشن و قانع کننده‏ای داد که تحسین دانشمند مزبور را بر انگیخت و گفت: در این باره پاسخی از این بهتر و کوتاهتر از کسی نشنیده‏ام (۵۰)
ه - مبارزه با مدّعیان دروغین نیابت 
مبارزه با غلات و مدّعیان دروغین بابیّت و نیابت و وکالت و افشای ادعاهای باطل آنان را نیز باید به فعالیتهای نواب اربعه افزود. چنانکه درسیره امام هادی توضیح دادیم، گروهی از افراد منحرف و جاه طلب با طرح مطالب بی اساس از قبیل ربوبیت والوهیت ائمه، مقاماتی برای خود ادعا می‏کردند و به نام امام از مردم خمس یا وجوه دیگر را می‏گرفتند و این موضوع موجبات بد نامی شیعه را فراهم ساخته و مشکلاتی برای ائمه ایجاد می‏کرد. 
در عصر غیبت صغری، علاوه بر اینها، افراد دیگری پیدا شدند که به دروغ مدعی سفارت و نیابت خاص امام بودند و در اموال متعلق به امام تصرفات بیمورد نموده و در مسائل فقهی و اعتقادی، سخنان گمراه کننده بر زبان می‏راندند. اینجابود که نواب خاصّ، با رهنمود امام، به مقابله با آنان بر می‏خاستند و گاه رد طرد و لعن آنان از ناحیه حضرت، توقیع صادر می‏شد. 
ابو محمد شریعی، محمد بن نصیر نمیری، احمد هلال کرخی، ابو طاهر محمد بن علی بن بلال، حسین بن منصور حلاّج و محمد بن علی شلمغانی از این گروه بودند. (۵۱)
شلمغانی قبلاً از فقهای شیعه شمرده می‏شد و حتی کتابی به نام «تکلیف» نوشته بود، ولی بعدها به غلوّ و انحراف کشده شد و افکاری کفرآمیز مطرح کرد. از آن جمله، بر روی نظریه حلول تأکید می‏کرد و می‏گفت: روحی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در پیکر محمد بن عثمان (سفیر دوم)، روح امیر مؤمنان - علیه السلام - در کالبد حسین بن روح (نایب خاص سوم) و روح حضرت فاطمه - علیها السلام - در بدان ام کلثوم، دختر محمد بن عثمان حلول کرده است. 
حسین بن روح، این عقیده را کفر و الحاد معرفی کرده آن را از نوع عقاید مسیحیان در مورد حضرت مسیح شمرد و او را طرد نمود و افشار افکار باطلش او را در میان قومش رسوا ساختن. با تو جه به نقش تخریبی شلمغانی بود که در ذیحجه سال سیصد و دوزاده، توقیعی توسط حسین بن روح در لعن و تکفیر وارتداد او صادر کردید و سر انجام در سال ۳۲۳ کشته شد. (۵۲)


پی نوشت ها 
۱- چنانکه طبق نقل شیخ طوسی، حدود ده نفر در بغداد به نمایندگی از طرف محمد بن عثمان فعالیّت می‏کردند (الغیبة، ص ۲۲۵) 
۲- توقیع به معنای حاشیه نویسی است و در اصطلاح علمای شیعه به نامه‏ها و فرمانهایی که در زمان غیبت صغری از طرف امام به شیعیان می‏رسیده توقیع گفته می‏شود. 
۳- صدر، المهدی،، ص.۱۸۹ 
۴- امین، سید محسن، أعیان الشیعة، ج ۲، ص.۴۸ 
۵- طوسی،، الغیبة، ص ۲۵۷،.۲۵۸ 
۶- کلینی،، اصول کافی،، ج ۱، ص ۵۱۸، ح.۵ 
۷- کلینی، همان کتاب، ص ۵۲۱، ح ۱۴ و.۱۵ 
۸- طبرسی،، اًعلام الوری، ص.۴۴۴ 
۹- طوسی،، الغیبة، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة ص.۲۱۴ 
۱۰- طوسی، همان کتاب، ص.۲۱۶ 
۱۱- طوسی،، الغیبة، ص.۲۱۵ 
۱۲- طوسی،، همان کتاب، ص.۲۱۶ 
۱۳- طوسی،، همان کتاب، ص.۲۱۶ 
۱۴- طوسی،، همان کتاب، ص.۲۱۷ 
۱۵- دکتر حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سید محمد تقی آیت اللّهی، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۷ ه . ش، ص ۱۵۵ و.۱۵۶ 
۱۶- طوسی،، همان کتاب، ص.۲۲۱ 
۱۷- طوسی،، همان کتاب، ص.۲۱۹ 
۱۸- طوسی،، همان کتاب، ص ۲۱۹ -.۲۲۰ 
۱۹- طوسی،، همان کتاب، ص ۲۲۰ - بحار الأنوار، ج ۵۱، ص.۳۴۹ 
۲۰- طوسی،، همان کتاب، ص ۲۲۰ - مجلسی،، بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۳۵۰ - طبرسی اًعلام الوری، الطبعة الثالثة، ص ۴۵۲ - علی بن عیسی اربلی،، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنی هاشمی،، ۱۳۸۱ ه . ق، ج ۳، ص.۳۲۲ 
۲۱- طوسی، الغیبة، ص.۲۲۱ 
۲۲- طوسی،، الغیبة، ص.۲۲۳ 
۲۳- طوسی، الغیبة، ص ۲۲۲ - بحار الأنوار، ج ۵۱، ص.۳۵۱ 
۲۴- طوسی،، همان کتاب، ص ۲۲۶ و ۲۲۷ - بحار الأنوار، ج ۵۱، ص.۳۵۵ 
۲۵- طوسی،، همان کتاب، ص ۲۲۴ و ۲۲۵ و.۲۲۷ 
۲۶- طوسی،، همان کتاب، ص.۲۴۰ 
۲۷- مجلسی،، بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۳۵۶، ور.ک به: طوسی،، همان کتاب، ص.۲۳۶ 
۲۸-دکتر حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، چاپ اوّل، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۷ ه . ش، ص.۱۹۹ 
۲۹- طوسی،، همان کتاب، ص.۲۳۸ 
۳۰- سَیمَری و صَیٌمَری نیز گفته شده است (صدر، محمد، تاریخ الغیبة الصغری، ط ۱، بیروت دار التعارف للمطبوعات، ۱۳۹۲ ه . ق، ص ۴۱۲). 
۳۱- طوسی،، همان کتاب، ص.۴۴۵ 
۳۲- طوسی،، همان کتاب، ص.۲۴۲ 
۳۳- صدر، همان کتاب ص.۴۱۲ 
۳۴- چنانکه در بحث علایم ظهور گفته شده، قیام شخصی به نام سفیانی و صدای آسمانی از علامتهایی هستند که در آستانه ظهور امام رخ خواهد داد. 
۳۵- طوسی،، الغیبة، ص ۲۴۲ و ۲۴۳ - مجلسی،، بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۳۶۱ - طبرسی،، همان کتاب، ص ۴۴۵ - صدر،
همان کتاب، ص-.۱۵ 
۳۶- طوسی،، همان کتاب، ص.۲۴۳ 
۳۷- طوسی،، همان کتاب، ص.۲۴۲ 
۳۸- طوسی،، همان کتاب، ص ۲۲۲ و ۲۴۶ - صدوق، کمال ادین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ۱۴۰۵ ه . ق، ص.۴۴ 
۳۹- طوسی،، همان کتاب، ص.۲۲۲ 
۴۰- طوسی،، همان کتاب، ص ۱۴۶ و.۲۱۹ 
۴۱- طوسی،، الغیبة، ص ۲۴۰ - مجلسی،، بحار الأنوار، ج ۵۱، ص.۳۵۹ 
۴۲- مرحوم طبرسی،، فهرست جالبی از این دسته وکلا، با ذکر محل مأموریتشان، ذکر کرده است (اًعلام الوری، ص ۴). 
۴۳- طوسی،، همان کتاب، ص.۲۲۵ 
۴۴- طوسی،، همان کتاب، ص ۲۲۵ و.۲۲۶ 
۴۵- طوسی،، همان کتاب، ص ۲۲۵ و.۲۲۶ 
۴۶- صدوق، کمال الدین، رقم، مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ۱۴۰۵ ه . ق، ص ۴۴۰ -.۴۴۱ 
۴۷- طوسی،، همان کتاب، ص ۱۷۶ -.۱۷۷ 
۴۸- طبرسی،، همان کتاب، ص ۴۵۲ -.۴۵۳ 
۴۹- طوسی،، همان کتاب، ص ۲۲۹ -.۲۳۶ 
۵۰- طوسی،، همان کتاب، ص ۱۹۸ -.۱۹۹ 
۵۱- طوسی،، همان کتاب، ص ۲۳۸ -.۲۳۹ 
۵۲- طوسی،، همان کتاب، ص.۲۴۴
 



پایگاه خبری -تحلیلی اهل البیت (ابنا)