نقد کتاب شاهراه اتحاد (نصوص امامت) نوشته آقای حیدر علی قلمداران-۱۴
آقای حیدر علی قلمداران در کتاب شاهراه اتحاد (بررسی نصوص امامت) از صفحه (۷ به بعد) تحت عنوان (تحقیقی عمیق درباره سقیفه بنی ساعده) به رخدادهای پس از رحلت پیامبر اکرم صلیالله علیهوآله و سلم میپردازد و برخی منابع تاریخی را به عنوان منابع معتبر مورد استناد قرار میدهد و در نهایت نتیجهگیری میکند که وقایع پیشآمده در سقیفه نشان میدهد که پیامبر اکرم صلیالله علیهوآله و سلم در موضوع خلافت و جانشینی خود هیچ تنصیصی نفرموده و این امر را به مردم واگذار نموده اند و لذا موضوع غدیر نیز نصیّ بر امامت و خلافت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نمیباشد.
ما مرحله به مرحله وقایع را مطابق متن کتاب پیگیری نموده و نقاط ضعف و تناقضات در استنادات و مطالب آقای قلمداران را روشن خواهیم نمود.
در این قسمت از متن کتاب، پاورقیهایی نیز به چشم میخورد که البته بنظر نمیرسد از نویسنده کتاب باشد، ولی بهرصورت ما آن مطالب را نیز در بوته نقد میگذاریم تا بر همگان سستی استدلالات و استنادات آقای قلمداران هویدا گردد.
در نقادی متن، ما به دو جهت توجه خواهیم کرد:
جهت اول: اینکه وقایع گزینش شده از جزییات سقیفه حاوی تناقضات آشکار ی است که ما در استناد دقیق به همه آن گزارشها تردید میکنیم.
جهت دوم: نحوه نتیجهگیری نویسنده از این وقایع است که در ردّ مسئله نص بر امامت امیرالمؤمنین علیه السلام از آن سود جسته است.
آقای قلمداران منابع معتبر خویش را کتب معتبر زیر معرفی میکند:
۱: سیره ابن هشام که اقتباس از سیره ابن اسحاق است. اصل سیره ابن اسحاق در دست نیست.
بر خلاف نظر آقای قلمداران، عبدالملک بن هشام متوفای ۲۱۳ هجری نه شیعه بوده و نه اینکه به داشتن تمایلات شیعی مشهور است.
۲: تاریخ یعقوبی متعلق به احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب کاتب که متوفای ۲۹۲ هجری میباشد.
۳: مروج الذهب و معادن الجوهر از علی بن الحسین مسعودی متوفای ۳۴۵ هجری
یعقوبی و مسعودی به تشیع مشهورند، لکن در اینکه حقیقتاً این دو شخص شیعه باشند، میان اهل تحقیق اختلاف است.
۴: کتاب الامامة و السیاسه منسوب به عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینو ری متوفای ۳۷۰ هجری.
در اینکه این نسخه همان کتاب ابن قتیبه باشد، در بین محققین محل بحث و نظر است و معلوم نیست آقای قلمداران به چه استنادی تحت عنوان کتاب معتبر از آن یاد کرده است.
البته طی متن کتاب از {الموفقیات }ابن بکار و {تاریخ الامم و الملوک }متعلق به ابن جریر بن یزید طبری متوفای قرن سوم هجری نیز مدرک داده شده است و معلوم میشود که نویسنده به این کتاب نیز اعتماد داشته است. درضمن به برخی از خطب نهجالبلاغه نیز استناد شده است و بدین ترتیب معلوم نیست آیا نویسنده کل مطالب نهجالبلاغه را معتبر میدانسته یا اینکه فقط از برخی سخنان امیر مؤمنان در این منبع بعنوان شاهد و تقویت مبانی خویش سود جسته است؟
اولین سؤالی که مطرح میشود این است که دلیل اعتبار این منابع چیست؟ و بر چه مبنایی این منابع تاریخی گزینش شده و معتبر شناخته شده اند؟
اگر جهت معتبر دانستن آنها، قدمت منابع فوق است، پس چرا به کتاب سلیم بن قیس هلالی استشهاد نشده و حالآنکه این کتاب در قرن اول نگارش شده و نسخ آن نیز مورد تحقیق قرار گرفته است؟!
اجمالاً به لحاظ استناد و اعتبار و قدمت نگارش کتاب سلیم بن قیس کم اهمیتتر از منابع مذکور نیست و خوانندگان محترم میتوانند به مکتوبات سید مرتضی جعفر عاملی و آقای محمد باقر انصاری در واقعه غدیر و کتاب سلیم بن قیس در این خصوص مراجعه نمایند.
و اگر آقای قلمداران سلیم بن قیس را شیعه میدانند و نگران است که تعصبات مذهبی در نحوه نگارش تاریخی او تأثیرگذار باشد بهر صورت این دغدغه در مورد همة منابع قبلی نیز وجود دارد.
طبری یک متعصب سنی مذهب است و ابن هشام هم همینطور و یعقوبی و مسعودی هم به ادعای نویسنده شیعه بوده اند.
عجیب است که آقای قلمداران کتاب {الامامه و السیاسه} را به لحاظ قدمت و سندیت معتبر میداند اما ذکری از کتاب سلیم بن قیس بعنوان یک سند تاریخی در موضوع سقیفه ندارد.
سوال دوم اینکه: آیا همه محتویات این منابع معتبر هستند یا بخشی از آن معتبر میباشند؟
اگر بخشی از گزارشهای این منابع معتبر هستند، اعتبار این بخش با چه مدرکی مورد سنجش قرار گرفته است؟
و اگر مشترکات منابع مذکور مورد استناده قرار گرفته است، چرا در متن کتاب آقای قلمداران به این مِتُد لوژی (روش شناسی) اشارهای نشده است؟
و بعد از این همه، نکته اسفبار این است که مبادا آقای قلمداران هم مانند سایر تحریفگران تاریخی، ابتداء نظریه ای را برگزیده و سپس در منابع تاریخی به دنبال اثبات آن نظریه به گزینش مطالب پرداخته باشد.
چرا که روشن شدن ملاک های سنجش اعتبار و استناد مدارک تاریخی، این امکان را به منتقدین میدهد که به ارزیابی بپردازند و در غیر این صورت، کلافی سر در گم خواهد شد و هر کس بر طبل اعتقادات و نظریات خویش متعصبانه خواهد کوفت.
بهر صورت از کسیکه عنوان مطلب خویش را تحقیقی عمیق درباره سقیفه بنی ساعده گذاشته، بیش از این انتظار میرود.
وبلاگ قرآنیان