نقد کتاب شاهراه اتحاد (نصوص امامت) نوشته آقای حیدر علی قلمداران-۱۲
نویسنده کتاب شاهراه اتحاد به آیه:
کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ ۱۱۰ آل عمران
شما (مسلمانان حقیقی) نیکوترین امتی هستید که پدیدار گشتهاید (برای اصلاح بشر، که مردم را) به نیکوکاری امر میکنید و از بدکاری باز میدارید
اشاره میکند و خود را مصداق آمر به معروف و ناهی از منکر معرفی مینماید، که میخواهد از منکری بنام تفرقه جلوگیری کرده و به معروفی بنام وحدت دعوت نماید.
در حالی که آقای قلمداران از این نکته غفلت ورزیده است که پیشتر از این معروف، معروف بالاتری است که آن احقاق حقوق الهی و غصب شده امیرالمؤمنین علیهالسلام و اولاد طاهرین ایشان میباشد.
و پیش تر از منکر تفرقه، تذکر به منکر زشتتری است که آن عدم اطاعت از رسول خدا در امر (من کنت مولاه فعلی مولاه) میباشد که ریشه همه جها لتها و تعصبات و تفرقههای امت از عدم امر به معروف {احقاق حق غصب شده امیرالمومنین علیه السلام } و عدم نهی از منکر { عدم اطاعت از رسول خدا در امر (من کنت مولاه فعلی مولاه } ناشی شده است.
در صفحات (۵ و ۶ و۷ ) کتاب آقای قلمداران ماده اصلی و اساسی اختلاف امت اسلامی را موضوع امامت و پیشوایی و زمامداری مردم ذکر نموده و محرّک اختلافات در پیشوایی را نیز حّب به مقام در انسانها معرفی میکند که در هر کسی این حّب ذاتاً موجود است، سپس بیان میدارد که از لوازم حیات آدمی وجود یک نظام حکومتی است و در زندگی اجتماعی حتی برای حیواناتی که به صورت گروهی زندگی میکنند مانند مورچه و زنبور عسل، وجود یک نظام مدیریتی ضرورت دارد.
در ادامه، آقای قلمداران میافزاید که اسلام به این مطلب مهم در جوامع انسانی توجه کرده است، لذا در احکام اسلامی بهترین دستورات اجتماعی که ضامن سعادت دینی و دنیوی بشر است، وجود دارد، و پیامبر خاتم امت خویش را به این احکام هدایت فرموده است و در پایان نیز قرآن فرموده است:
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی
امروز دین شما را برای شما کامل کردم ۳ مایده
سپس آقای قلمداران خوانندگان را به مطالعه کتاب خویش در این زمینه به نام (حکومت در اسلام) توصیه مینماید. (صفحه ۴ از کتاب شاهراه اتحاد بررسی نصوص امامت)
ما در پاسخ به آقای قلمداران میخواهیم به این نکته مهم تذکر میدهیم:
واژه امامت و واژه زمامداری معادل هم نیستند.
امامت پیشوایی و رهبری الهی است که همچون نبوت و رسالت به جعل و نصب الهی برای شخصی حاصل میگردد و امام همچون انبیا و رسل وظیفه انذار و تبشیر و تزکیه مردم و تعلیم کتاب الهی و هدایتگری عموم به صراط مستقیم الهی را بر عهده دارد و امام مبین احکام است و شان رفع اختلافات را واجد است.
حالآنکه زمامداری و حاکمیت بر مردم و اداره امور دنیوی آنان تنها میتواند یک ابزار مناسب در پیشبرد اهداف رسالتی و امامتی باشد.
شیون هدایتی امامت، فینفسه ارزشمند است و هدایتگری خود هدف و مقصود است، اما حکومت ابزاری برای رسیدن به این هدف میباشد، به همین جهت است که اولین وظیفه رهبران الهی تشکیل حکومت نیست.
بسیاری از انبیا الهی چه انبیاء اولی العزم و چه دیگران هیچ گاه در طول عمر خویش زمامدار و حاکم بر مردم نشدند، بلکه بدنبال تشکیل حکومت نیز نرفتند اما وظایف الهی خویش را در ( انذار، تبشیر، هدایت، تعلیم، تزکیه ) به خوبی انجام دادند.
پیامبر ۱۳ سال در مکه وظایف رسالتی خویش را به انجام رساندند ولی حاکمیتی نداشتند. امیر مؤمنان ۲۵ سال خانهنشین بودند اما وظیفه امامتی خویش را انجام میدادند و سایر ائمه نیز همین طور عمل میکردند.
شیون هدایتی یک پیشوای الهی به جعل الهی برای او تثبیت میگردد (علم و قدرت) و علم و قدرت او قابل غصب توسط کسی نیست، اما شأن زمامداری یا حاکمیت بر مردم قابل غصب است.
چرا که برای تحقق حاکمیت و زمامداری الهی دو رکن لازم است
رکن اول : حاکمی که شایستگی زمامداری را داشته باشد.
رکن دوم: تبعیت و اطاعت مردم از زمامدار فوقالذکر و اینکه مردم او را بر حاکمیت خویش اقامه نمایند.
و اگر مردم به وظیفه خویش عمل نکنند، شان زمامداری امام علیهالسلام متحقق نخواهد شد، اما شیون هدایتی امام همچنان باقی است و امام به وظایف خویش عمل میکند.
پس حکومت یکی از شیون امامت است نه همه امامت.
حال در همین جا ذکر میکنیم که تعیین صلاحیت و شایستگی یک زمامدار و حاکم در جامعه اسلامی نیز از عهده بشر خارج است، همانگونه که در تعیین رسول و امام این گونه است :
اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه
خدا بهتر میداند رسالتش را کجا قرار دهد ۱۲۴ انعام
دیانت مقدس اسلام، به دلیل جامعیتش و خاتمیت پیامبر اکرم و اینکه اسلام آخرین دین الهی و قرآن آخرین کتاب آسمانی است، لذا جامع تمام نیازهای بشر اعم از فردی و اجتماعی و حکومتی است و جامعیت این دین به همراهی و همدوشی دو ثقل قرآن و عترت است.
بنابراین چه در شیون هدایتی و چه در شیون اجتماعی، قران، متن دین و عترت، مبین و مجری آن می باشند.
دقت کنید! آقای قلمداران به اهمیت فوقالعاده حکومت در جوامع تأکید کرده اند و اساساً کامل بودن دین اسلام را در توجه به همین جهات اجتماعی بشری دانسته اند.
حال ما سوال میکنیم آیا این نقش فوقالعاده حکومت که موجب عزت و سر بلندی جامعه اسلامی میگردد، ایجاب نمیکرد که خود پیامبر حاکم جانشینی خویش را تعیین کند ، با توجه به این نکته که اصولاً فسادهای حکومتی از ناحیه حاکمان است نه از ناحیه قوانین موضوعه، و در طی سالها فساد و تباهی و عقب افتادگی جامعه مسلمانان، قوانین اسلام تغییری نکرده اند، بلکه این حاکمان اسلامی بودند که منشأ این تباهیها شده اند. چگونه شده است که پیامبر خدا از نقش فوق العاده حکومت و جانشینی برای مسلمانان پس از خودش غافل شده است؟
بنا بر این منطقی است که رسول خدا حاکمان صالح پس از خویش را مشخص میکردند که به اعتقاد ما اینکار را نیز انجام داده اند.