نقد و بررسی کتاب ((خرافات وفور در زیارات قبور)) نوشته سید ابوالفضل برقعی-۶
عالم قبر و برزخ در سخنان حضرت علی علیه السلام (۷)
در قسمتهای پیشین، تناقض و مخالفت آشکار گفتههای سید ابوالفضل برقعی را با فرمایشات حضرت امیرالمومنین علیه السلام در استشهاد به بخشی از خطبه ۸۳ نهج البلاغه پیرامون عالم قبر و برزخ را بیان کردیم. ایشان در ((کتاب خرافات وفور در زیارات قبور)) و در ادامه ادعای خود مبنی برخالی بودن عالم قبر و برزخ از حرکات حیاتی و قطع ارتباط با دنیا، به قسمتی از خطبه ۱۱۰ نهج البلاغه، استناد کرده است. ایشان در بیان این مطلب مینویسند:
و فرموده: «فهم جیرة لایجیبون داعیاً ولا یمنعون ضیماً ولایبالون مندبةً، إن جیدوا لم یفرحوا، وإن قحطوا لم یقنطوا جمیع وهم آحاد، وجیرة وهم أبعاد، متدانون لا یتزاورون
رفتگان همسایگانی هستند که هرگاه آنان را بخوانند پاسخی نمیدهند و ظلم و ستمی را دفع نمیکنند، و متوجه نوحه سرایی و مداحی نمیشوند، اگر در حق ایشان نیکی شود شاد نگردند، و اگر قحطی شود ناامید نمیشوند، با هم هستند در حالی که تنها هستند و همسایه اند در حالی که از هم دورند، به زیارت یکدیگر نمیروند
نقد وبررسی:
خطبه ۱۱۰ نهج البلاغه در مذمت دنیا سخن میگوید. حضرت امیر علیه السلام در تحذیر دنیا میفرمایند:
أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ وَ تَحَبَّبَتْ بِالْعَاجِلَةِ وَ رَاقَتْ بِالْقَلِیلِ
پس از حمد بر خدا و درود بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم) شما را از دنیا بر حذر میدارم، زیرا دنیا شیرین و سبز و خرّم است، به شهوتها پیچیده شده است، و بوسیله متاعهای زود از بین رونده اظهار دوستی مینماید، و به زیورهای اندک شاد مینماید،
وَ تَزَیَّنَتْ بِالْغُرُورِ لَا تَدُومُ حَبْرَتُهَا وَ لَا تُؤْمَنُ فَجْعَتُهَا غَرَّارَةٌ ضَرَّارَةٌ حَایِلَةٌ زَایِلَةٌ نَافِدَةٌ بَایِدَةٌ أَکَّالَةٌ غَوَّالَةٌ
و برای فریب خویش را آرایش نموده، شادی آن پایدار نیست، و از درد و اندوهش آسوده نمیباید گشت، بسیار فریبنده و زیان رساننده است، تغییر دهنده حالات است، نابود و تباه میگردد، شکمخوارهای است که هلاک مینماید
لَا تَعْدُو إِذَا تَنَاهَتْ إِلَی أُمْنِیَّةِ أَهْلِ الرَّغْبَةِ فِیهَا وَ الرِّضَاءِ بِهَا أَنْ تَکُونَ کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: (کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِراً)
زمانیکه آرزوی راغبین بدنیا که بآن خوشنود هستند به نهایت رسید دنیا از اینکه میباشد تجاوز نمیکند، همچنانکه خداوند تعالی (در قرآن کریم در سوره کهف آیه ۴۵) میفرماید:
َ (مثل حیات دنیا) مانند آبی است که از آسمان فرستادیم، پس گیاهان زمین با آن آمیخته شدند پس آن گیاهان بامداد خشک گردید به قسمی که بادها آنرا پراکنده میسازند، و خداوند بر همه چیز قادر و توانا است))
حضرت مولی الموحدین علیه السلام در ادامه خطبه، بسیار محکم و بلیغ و رسا و ادیبانه از دنیا و خصوصیات آن یاد میکنند، و بر خواننده محترم بدیهی و مبرهن است که نه تنها اینگونه جملات و کلمات را از هیچ کسی به جز خاندان وحی نمیتوان سراغ گرفت و فقط زیبنده حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام و فرزندان معصومش میباشد، بلکه خود بهترین گواه بر حجت خدا بودن آنان است.
حضرتش از موقعیت دنیا به عنوان گریه گلوگیر یاد کرده، بارش پی در پی ابرهای بلا را هشدار میدهند، از به هم آمیختگی خوشی با اندوه، شیرینی با تلخی، زندگی با مرگ، تندرستی با بیماری و ثروت با تهیدستی در دنیا سخن میگویند، و نیز متذکر تلخی و عداوت و خوف و رنج و فریب دنیا میشوند، یادآور کوچکی و ذلت و زوال دنیا میشوند، عبرت آموزی از آثار و آرزوها و جمعیت و لشگرهای گذشتگان را بیان میفرمایند.
حضرت علی علیه السلام پس از تذکرات و هشدارها در رابطه با نزدیک بودن مرگ و یادآوری اینکه تقوی بهترین توشه آخرت میباشد، به بحث جدایی از دنیا و روانه شدن انسان به سوی قبر میپردازند:
حَتَّی ظَعَنُوا عَنْهَا لِفِرَاقِ الْأَبَدِ
تا اینکه از آن برای همیشه جدا گشته و کوچ کردند
دقت شود که حضرت (مردن) را خوابیدن و بیهوش شدن نمیدانند، بلکه آنرا به (کوچ کردن) تشبیه میکنند. بدیهی است تفاوت کوچ کردن با خوابیدن، فاصله زمین تا آسمان است. در سفر و کوچ، حیات و آگاهی مشاهده میشود، نه بی خبری و عدم علایم حیاتی، که مورد ادعای آقای برقعی است.
وَ هَلْ زَوَّدَتْهُمْ إِلَّا السَّغَبَ َوْ أَحَلَّتْهُمْ إِلَّا الضَّنْکَ أَوْ نَوَّرَتْ لَهُمْ إِلَّا الظُّلْمَةَ أَوْ أَعْقَبَتْهُمْ إِلَّا النَّدَامَةَ
آیا جز تنگی (گور) جایی چیزی به آنها داده شده و آیا جز گرسنگی توشهای و جز تنگی (گور) جایی و جز تاریکی (قبر) نوری بایشان داد یا در پی آنان جز پشیمانی سختیهاشان را تدارک نمود
جای بسی حیرت و تعجب است که چگونه آقای برقعی این همه صراحت و وضوح در کلام امیر المومنین علیه السلام را برای حیات و درک و شعور در عالم قبر ندیده و از بی حرکتی و عدم آثار حیاتی در قبر سخن گفته است؟! چرا ایشان به فضای صحبت امیر مومنان علیه السلام در تمام خطبه و عبارات پیشین و پسین مورد استشهاد خود توجهی نکرده است؟ احساس تنگی قبر و تاریکی و پشیمانی برای جسد مرده ای که فهم و شعور ندارد، چگونه توجیه میشود؟ آیا این احساسات ناشی از علایم حیاتی میباشد ویا بی خبری و عدم تحرک؟
اگر به سخنان حضرت علی علیه السلام دقت کنیم، واضح میشود که آثار حیاتی ذکر شده، علیرغم مرده بودن جسم در قبر ، بر روح انسان که توجه به قبر و بدن خود دارد، مترتب است و این روح به هویت قبر خود نظر دارد.
حضرت امیر علیه السلام پس از بیان حالات برزخ و عالم قبر، مردم را مور خطاب قرار میدهند:
أَ فَهَذِهِ تُؤْثِرُونَ أَمْ إِلَیْهَا تَطْمَیِنُّونَ اَمْ عَلَیْهَا تَحْرِصُونَ
آیا چنین دنیا یی را اختیار میکنید یا حرص آن را میزنید
فَبِیْسَتِ الدَّارُ لِمَنْ لَمْ یَتَّهِمْهَا وَ لَمْ یَکُنْ فِیهَا عَلَی وَجَلٍ مِنْهَا
بد سرایی است برای کسیکه بآن بد گمان نبوده و هنگام اقامت در آن از خطرش خوف و ترس نداشته است
فَاعْلَمُوا وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ بِأَنَّکُمْ تَارِکُوهَا وَ ظَاعِنُونَ عَنْهَا وَ اتَّعِظُوا فِیهَا بِالَّذِینَ قَالُوا (مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً)
پس بدانید، و خودتان هم میدانید، که دنیا را ترک گفته از آن کوچ خواهید نمود و موعظه کنید در دنیا کسانی را که میگفتند: (چه کسی از ما قوی تر است؟)
ما قبلا توضیح دادیم که حضرت امیر علیه السلام کلمه (کوچ کردن) را برای انتقال به دنیای برزخ و قبر به کار برده است و این لغت حامل معنای حیات و آگاهی و زندگی است.
در این قسمت به جملات مورد استشهاد آقای برقعی میرسیم که إن شاءالله در مقاله آینده به نقد وبررسی آن خواهیم پرداخت.
عالم قبر و برزخ در سخنان حضرت علی علیه السلام (۸)
در مقاله قبل عرضه داشتیم که حضرت امیر علیه السلام، بر خلاف مدعای آقای برقعی، از (کوچ کردن) به عالم برزخ سخن گفته و علاوه بر واجدیت معنای حیات و آگاهی در این کلمه، حضرت با وضوح تمام از آثار حیاتی و آگاهی از قبیل احساس تنگی قبر، تاریکی و پشیمانی در عالم قبر نام برده است؟!
اکنون به ادامه ترجمه و توضیح عبارات خطبه میپردازیم:
((حُمِلُوا إِلَی قُبُورِهِمْ فَلَا یُدْعَوْنَ رُکْبَاناً وَ أُنْزِلُوا الْأَجْدَاثَ فَلَا یُدْعَوْنَ ضِیفَاناً وَ جُعِلَ لَهُمْ مِنَ الصَّفِیحِ أَجْنَانٌ وَ مِنَ التُّرَابِ أَکْفَانٌ وَ مِنَ الرُّفَاتِ جِیرَانٌ
به سوی قبرها حمل میشوند پس آنان را سوار نمیخوانند و اینها را وارد گورها میکنند و از اینها مثل مهمان پذیرایی نمیشود و برای ایشان از کف زمین قبرها و از خاک کفنها و از استخوانهای پوسیده و شکسته همسایهها تعیین گردید و آنها همسایگانی هستند که دعوت کننده را اجابت نمیکنند))
ملاحظه میشود که پوشش رفتگان قبر است و کفن آنها خاک و همسایه آنها استخوانها، و این همسایه ها به فریاد خواهی ایشان اهمیتی نمیدهند.
توجه کنیم که آن خاک ها و کفن ها و استخوانهای پوسیده و شکسته، همسایههای دیگری برای انسان مسافر به عالم قبر میباشند. حضرت میفرمایند: حالا اگر او این همسایه ها را بخواند، جوابش نمیدهند، و چه بسا نمیشنوند. یعنی اگر همسایه مرده با آن مشخصات را تو بخوانی جوابت را نمیدهد. البته امکان دارد قبر یک مومن در کنار قبر او باشد و اجازه جواب دادن نداشته باشد (نه اینکه نمیشنود).
این اموات یعنی افرادی که مردند و وارد قبر شدند، برای قبر بغلی خود همسایههایی هستند که دعوت کننده را اجابت نمیکنند.
به بیان دیگر، مرده جدید با مرده قبلی، یعنی هر دو قبر، همسایه هم هستند.
اکنون و در ادامه ترجمه و توضیح خطبه ۱۱۰ نهج البلاغه، عبارات ذیل را که مورد استشهاد آقای برقعی گرفته است، مورد نقد و بررسی قرار میدهیم. جملاتی که آقای برقعی از خطبه ۱۱۰ نقل نموده است، چنین است:
((و فرموده: «فهم جیرة لایجیبون داعیاً ولا یمنعون ضیماً ولایبالون مندبةً، إن جیدوا لم یفرحوا، وإن قحطوا لم یقنطوا جمیع وهم آحاد، وجیرة وهم أبعاد، متدانون لا یتزاورون
ترجمه مورد توجه آقای برقعی چنین است:
رفتگان همسایگانی هستند که هرگاه آنان را بخوانند پاسخی نمی دهند و ظلم و ستمی را دفع نمیکنند، و متوجه نوحه سرایی و مداحی نمیشوند، اگر در حق ایشان نیکی شود شاد نگردند، و اگر قحطی شود ناامید نمیشوند، با هم هستند در حالی که تنها هستند و همسایه اند در حالی که از هم دورند به زیارت یکدیگر نمیروند))
لازم است در ابتدای بررسی خود به دو نکته اشاره کنیم:
۱ – آقای برقعی فرازهای قبل و بعد خطبه را که در افاده منظور مولا علی علیه السلام مفید است، ذکر نکرده است.
۲ – ایشان در ترجمه جملات نقل شده توسط خودشان، اشتباهاتی را مرتکب شده اند، که ما به آنها اشاره خواهیم کرد.
در رابطه با نکته اول، باید خاطر نشان سازیم که ما در مباحث پیشین، عبارات قبل از جملات مورد استناد آقای برقعی را ذکر کرده و روشن ساختیم که عالم قبر برای انسان به همراه فهم و شعور و آثار حیاتی از قبیل احساس تنگی قبر، حالت پشیمانی و درک تاریکی میباشد. چنانچه آقای برقعی و مشرب فکری وهابیت به این مطلب توجه داشته باشند، هرگز عدم آثار حیاتی را از عبارات روشن و گویای حضرت امیر علیه السلام برداشت نخواهند کرد.
ما در باره نکته دوم، یعنی اشتباهات آقای برقعی در ترجمه جملات استشهادی خودشان، فرازهای بعدی خطبه ۱۱۰ را بیان و ترجمه کرده و از این رهگذر، معنای صحیح عبارات مورد اشاره را بیان خواهیم کرد.
آقای بر قعی جمله (فهم جیرة لایجیبون داعیاً) را چنین ترجمه کرده اند: (رفتگان همسایگانی هستند که هرگاه آنان را بخوانند پاسخی نمیدهند)
ایشان ضمیر (هم) به معنای ایشان را به اموات و رفتگان ترجمه کرده اند، و فریاد خواهی را از زندگان روی زمین در نظر گرفته اند، در صورتیکه با توضیحات فوق مشخص گردید که منظور از (ایشان)، استخوانهای پوسیده و قبور سایر همسایه ها میباشد و فریاد خواهی نیز از همسایه ها است و بدیهی است زنده ها همسایگان مردگان نیستند و اصلا بحث مربوط به مردم زنده روی قبر نیست، که دعوت مردگان داخل قبر را اجابت کنند و یا نکنند.
بنابراین اگر آقای برقعی از جمله (فهم جیرة لایجیبون داعیاً)، عدم پاسخگویی مردم زنده از مردگان داخل قبر را اراده کرده باشد، دچار اشتباه درترجمه خود شده است.
البته خواننده محترم توجه به این مطلب دارد که سیاق کلام، آزار متوفی در قبر را میرساند و اینکه او کسانی را در جوار خود بخواند و همسایگان جوابش را ندهند، برای دعوت کننده شکنجه میباشد.
لطفا دقت کنید که:
اولا: متوفی از همسایگان فریاد خواهی میکند.
ثانیا: او آگاهی به همسایگی و همجواری با سایر قبور دارد.
آگاهی و فریاد خواهی نشانه فهم و ادراک و حیات روح میباشد، نه عدم علایم حیاتی. ضمنا حضرت نفرموده که همسایه ها نمیشنوند، بلکه بیان فرموده است که اجابت نمیکنند، و اجابت نکردن هم دلیل دیگری است بر حیات آنها. تا زمانی که همسایه ها در سایر قبور اذن بر شنوایی نداشته باشند، اجابت کردن و یا نکردن بی معناست.
ناگفته نماند که ممکن است قبر یک مومن برایش بهشت و در کنار قبر کافری باشد که برایش جهنم است و تمام حالاتی که حضرت توصیف میفرمایند، مربوط به افراد دنیا طلب و غیر مومن است، نه برای مومنی که دنیا برایش مزرعه آخرت است.
((فَهُمْ جِیرَةٌ لَا یُجِیبُونَ دَاعِیاً وَ لَا یَمْنَعُونَ ضَیْماً وَ لَا یُبَالُونَ مَنْدَبَةً
آنان (قبور) همسایگانی هستند که دعوت کننده ای را اجابت نمیکنند
مردههای دیگر نمیتوانند از آن مرده ضرر یا زیانی را دفع کنند
گریه وزاری مرده برای همسایگان (قبور دیگر) اهمیتی ندارد.))
(مندبه) یعنی گریه وزاری کردن و فاعل (لا یُبَالُونَ) همسایههای متوفایی هستند که قبلا وارد دنیای قبورشان شده اند و التفاتی به گریه و نوحه سرایی این مرده جدید ندارند. به عبارت دیگر همسایگان آن مرده که خودشان هم مرده هستند به گریه و نوحه سرایی او اهمیت نمیدهند.
برداشت آقای برقعی این استکه مرده داخل قبر از گریه وزاری زنده خارج از قبرخبر ندارد، در حالیکه حضرت میفرمایند: تو به جایی رفتی که همسایه مرده تو هم به تو توجه ندارد.
آقای برقعی در اینجا اشتباه بزرگ دیگری را در ترجمه مرتکب شده است و (مندبه) را به نوحه سرایی و مداحی خویشان و خانواده فرد مرده، که زنده هستند، ترجمه کرده است و فاعل (لایبالون) را همان شخص مرده ذکر کرده است.
پس به طور خلاصه بیان میکنیم:
در عبارات حضرت، صحبت گریه زنده برای مرده نیست، بلکه سخن از آن خاک ها و کفن ها و استخوانهای پوسیده و شکسته ای است که همسایه قبر دیگری است، و اگر همسایگانش او را بخوانند، به دلیل اینکه ماذون نیستند جواب نمیدهند.
توجه داریم که حضرت نفرموده است: (لایسمعون لداعیا) بلکه فرموده است: (لایجیبون داعیا)
تمام این حالات نیز حیات در قبر را میرساند، نه بی خبری و بیهوشی را.
منبع: وبلاگ قرآنیان
وبلاگ قرآنیان