نقد کتاب - حکومت در اسلام - قلمداران
معرفی کتاب به عنوان مقدمه
کتابی که بنا بر نقد آن داریم کتاب"حکومت در اسلام"نوشته آقای حیدر علی قلمداران است.
ایشان در این کتاب سعی کرده که حکومت را از منظر اسلام بررسی کند و در این میان به حوادث بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرداخته و بر اساس پندارهای خویش، در باره وقایع حکومت خلفای پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اظهار نظر کرده است. ایشان در دیگر بخشهای کتاب خود، به تبیین وظایف حکومت میپردازد.
هدف اصلی نویسنده در این کتاب، همانند سایر نوشتههایش، رد عقیده شیعه در زمینه خلافت و امامت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. البته از این رهگذر، انتقادهایی را نیز نسبت به برخی عقاید حکومتی اهل سنت وارد میکند، اما در نهایت نظر مکتب سقیفه را مبنی بر شورایی بودن خلافت و امامت پذیرفته و بر عقاید آنان در این باره صحه میگزارد.
ایرادات و اشکالات کتاب حکومت اسلامی
در اینجا لازم است به طور خلاصه و گذرا به چند نکته و اشکال مهم در باره نوشته ایشان اشاره ای داشته باشیم واستنادات و تفصیل کلام خود را در مورد ایرادات وارد بر کتاب، به سلسله مقالات پیرامون محتوای نوشته ایشان و از لابلای سطور کتاب (حکومت در اسلام) نوشته آقای حیدر علی قلمداران، موکول میکنیم.
اکنون خلاصه اشکالات:
۱ – اغراق در کلام: کلام ایشان مالامال از اغراق ها و تمجیدهای اثبات نشده مخصوصا در مورد خود میباشد. ایشان نوشته ها و نظریات مغشوش خود را به طرز خنده آوری به عرش میرساند.
۲ – اهانت به مخالفین: آقای قلمداران مخالفان خود را به بدترین طریق مورد خطاب قرار داده و آنان را افرادی نالایق و گمراه و نادان میپندارد.
۳ - تناقضات عدیده: نویسنده کتاب (حکومت در اسلام) در میان سخنانش دچار تناقضات فراوان شده و نتیجه گیریهای نامناسب مینماید، به طوریکه این امر، صحت ادعاهای وی را به وضوح تحت الشعاع قرار میدهد.
۴ - روش غیر منطقی نقد: روش منطقی در این گونه نقد ها این است که دلایل طرفین نقل و سپس در بوته نقد گذاشته شود و در نهایت نویسنده نظر خود را اعمال کند.
۵ – گزینش سطحی: متاسفانه آقای قلمداران در ابتدای کتاب به صورت سطحی و گزینشی برخی روایات را که به زعم خودش مورد استناد شیعه میباشند، ذکر کرده و آن ها را مورد نقد قرار داده است.
۶ – تقطیع غیر اصولی: روایات مورد استشهاد ایشان مورد تقطیع و برداشتهای غیر اصولی و نامناسب قرار گرفته است.
۷ – کاربرد ناصحیح روایات: بعضی از روایات مورد استفاده آقای قلمداران، به طور اختصاصی مربوط به اعتقاد مهدویت میباشند و در باب اثبات امامت مورد استناد شیعه نمیباشند!
۸ – پیش فرض مخالف با قران از اصل شوری: آقای قلمداران شوری را بسیار بزرگ و با اهمیت تلقی کرده و آن را مورد تایید حضرت امیر علیه السلام جلوه داده است. ایشان در مسئله حکومت اسلامی، اصل را بر شورایی بودن حکومت گذاشته و با پیش فرض شورایی بودن حکومت، به نقد نظریه شیعه پرداخته است. یعنی قبل از اینکه ادله طرفین شیعه و سنی را ببیند و آن ها را نقد کند، بنا را بر صحت نظر اهل سنت گذاشته است.
۹ – استنتاج غلط از آیات قران: آقای قلمداران در اثنای سخنان خویش به آیاتی از قرآن برای بحث حکومت اسلامی استناد میکند که آیات مورد استفاده ایشان بر خلاف نظر او همگی دلالت بر منصوصیت خلافت پیامبر از جانب خدا میکند و این که امامت و حکومت از جانب خدا است و این امر همان نظر تشیع است. اما آقای قلمداران به جای اینکه با این آیات نظر شیعه را تایید کند، از آن ها نتایجی مخالف قرآن و مخالف نظر شیعه نتیجه گیری میکند!
۱۰ – ادعای شورایی بودن خلافت بدون استناد به سنت پیامبر: معلوم نیست چگونه آقای قلمداران خلافت بعد از پیامبر را شورایی میداند در حالی چنین دستوری از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در مورد حکومت بعد از خود وجود ندارد.
۱۱ – مخالفت با قران: چگونه میشود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از بیان احکام قران حتی یک کلمه در مورد حکومت و اجرای احکام اسلامی که به خلافت پس از خود وابسته است، نگفته باشند؟ چگونه است که در قران نصب پیامبران و جانشینانشان از طرف خدا انجام میشود اما جانشین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را باید مردم تعیین کنند؟
۱۲ – ستیز با عقل: چگونه عقل مطلبی را بپذیرد مبنی بر اینکه پیامبر بعد از خودش جانشین تعیین نکرده باشد؟ آن هم با در نظر گرفتن احادیث فراوانی که در زمینه جانشینی بلافصل پیامبر در منابع شیعه و سنی نقل شده است.
۱۳- تهمت به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): کسانی که میگویند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همه چیز به جز حکومت پس از خود را بیان کرده و خلافت پس از خود را به انتخاب مردم گذاشته است، به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تهمت میزنند. آیا مردم باید مطیع شخصی باشند که توسط غیر خدا انتخاب شده است و عجز و نادانی خود را بارها اعلام میکند؟ آقای قلمداران چگونه پاسخ رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در محشر حساب و کتاب الهی خواهند داد که در اثر همین طرز تفکر ایشان شخص شرابخواری به خلافت مسلمین میرسد و دستور میدهد سر پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از تن جدا کنند؟
۱۴ – اشگ تمساح برای بنی امیه و بنی عباس: ایشان بار ها و بارها از چند سده ی اول اسلام به عنوان دوران طلایی اسلام یاد میکند و آن را مرهون توجه حکومت اسلامی میداند، در حالیکه خودش در خلال کتاب مکررا این حکومت ها را جبارانه و فاسد قلمداد میکند!
۱۵ – مشوش بودن اصل متن کتاب: اصل متن کتاب نیز تا حدودی مشوش است یعنی دقیقا واضح نیست که نویسنده میخواهد به چه نتیجه ای برسد یا چه چیزی را مورد انتقاد قرار دهد ضمن اینکه چیزهایی را به عنوان نظر شیعه مطرح میکند که اصلا شیعه به آن اعتقادی ندارد. مثلا همان طور که گفتیم برای نقد احادیث حکومتی شیعه به احادیث مهدویت استناد کرده و برای تبیین نظر شیعه در مورد حکومت آن را عین امامت دانسته در صورتیکه در منظر شیعه امامت و حکومت دو چیز متفاوت هستند و حکومت یکی از شیون امامت است که ممکن است محقق نشود.
نکته ی دیگر اینکه ایشان در نقل مطالب رعایت امانتداری را نکرده است. ایشان این کتاب را در مدت یک سال و نیم نوشته اند و بنابر ادعای خودشان برای انجام این کار ۳۰۰۰ جلد کتاب را مطالعه کرده اند. یعنی در هر روز به طور متوسط ایشان حدودا ۶ جلد کتاب مختلف را مطالعه یا حد اقل به آن مراجعه کرده اند! که با توجه به ادعای ایشان مبنی بر داشتن مشغله زیاد بسیار بعید به نظر میرسد. تنها نتیجه ای که میتوان گرفت این است که ایشان برخی مطالب را از منابع دست دوم (غیر مرجع) گرفته اند ا که کار شایسته ای نمیباشد. واقع مطلب این است که کتاب ایشان بر پایه مطالبی میباشد که خرقانی در محو الموهوم گرد آورده است. البته در این جا باید متذکر شویم که عقیده آقایان خرقانی، برقعی، قلمداران و امثال اینان در مورد حکومت مانند کار بت پرستان است زیرا بت پرستان به دست خود بت میتراشیدند و به زعم خود آن را اطاعت و عبادت میکردند و این ها هم به دست خود امام و خلیفه الهی تعیین میکنند و آن را واجب الاطاعه قلمداد میکنند. در صورتی که شیعه میگوید همانطور که پیامبر را باید خدا انتخاب کند باید امام را هم خدا انتخاب کند و لذا حکم امام هم مثل حکم پیامبر حکم الله است همانگونه که حکم حضرت هارون نه به خاطر پیامبریش بلکه به خاطر جانشینی حضرت موسی حکم الله بوده است.لذا مردم باید از او تبعیت میکردند، که نکردند. البته داستان شوری از جهات مختلف قابل نقد است که این را در خلال نقد کتاب انجام میدهیم.
نکته آخر اینکه ایشان برای ارائه نظریه شیعه به کتب مهم شیعه در این مورد مانند احقاق الحق، الغدیر و عبقات الانوار تقریبا هیچ مراجعه ای نداشته اند تا ببینند که دلایل روایی شیعه برای مدعایشان چیست. البته در مواردی هم که مراجعه داشته اند اقدام به نقل مطالبی خلاف ادعای آن کتب کرده اند. مثلا در معنای کلمه ولی به نقل از کتاب شریف الغدیر مطالبی نوشته اند که صحیح نمیباشند.
مطالب اغراق آمیز در کتاب (حکومت در اسلام) فراوان است و ما به بعضی از این موارد اشاره میکنیم.
۱ - آقای قلمداران در قسمت"تذکرات لازم"صفحه (ب) پاراگراف (۱) مینویسد:
"کتاب حاضر که در مقابل چشمان کنجکاو و حقجوی خواننده عزیز است حاوی عالی ترین مطالب و مهم ترین موضوع و لازم ترین اطلاع از نظر عقل و شرع و اجتماع و وجدان است."
ملاحظه میکنید که ایشان در اولین جمله ای که مطالبش را با آن شروع میکند، دچار غلو و اغراق بهت آوری در مورد خودش میشود و آنچنان به تمجید و تعریف از نوشتههایش میپردازد که شأن و جایگاه فرستادگان و برگزیدگان الهی را برای خودش میپندارد. قدر مسلم این است که جامعیت مطالبی که ایشان برای خودش در نظر گرفته است، فقط زیبنده کلمات پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام میباشد، زیرا آنان موید به علم الهی و مصون از خطا میباشند. هر انسان دیگری که در غیر مقامات الهی آنان باشد، نمیتواند تراوشات ذهنی خود را با عباراتی همچون"عالی ترین و مهم ترین مطالب"توصیف کند و یا اینکه خود را در منصبی از قضاوت ببیند که احاطه همه جانبه بر"عقل و شرع و اجتماع و وجدان"دارد.
۲- نویسنده کتاب اشاره شده در صفحه (ب) پاراگراف (۴) میگوید:
"موضوعی بدین اهمیت که با ضرس قاطع و صراحت تمام میتوان ادعا کرد که کلید سعادت یا مایه شقاوت هر ملت و جامعه ای است چنان که اگر ملتی دارای دولتی صالح و حکومتی شایسته و لایق بود به طور قطع و حتم آن ملت سعادتمند است و بالعکس هر گاه جامعه ای اصلا فاقد دولت و حکومت بود نمیتوان به آن نام جامعه و ملت اطلاق نمود و اگر حکومت فاسد و نالایق داشت شقاوت و بدبختی او بسی معلوم و بدیهی است"
در این جا علاوه بر اینکه آقای قلمداران به وادی اغراقهای مکرری همچون"ضرس قاطع"،"صراحت تمام"،"به طور قطع و حتم"و"بسی معلوم و بدیهی است"فرو غلطیده است، دچار تناقضات ابتدایی و سطحی شده است.
ایشان در این قسمت مدعی هستند که نالایقی و فساد حکومت، کلید شقاوت ملت است و سعادت آن نیز لیاقت و شایستگی حکومت است. حال ببینیم که آقای قلمداران زیر پرچم کدام حکومت لایق و شایسته ای خبردار ایستاده و برای آن اشک حسرت میریزد؟
ایشان بار ها در همین کتاب و کتاب ارمغان آسمان مدعی شده اند که چند سده ی اول اسلام جزء در خشان ترین دوره از عصر اسلام است و دلیل این درخشش نیز توجه به حکومت میباشد. حال باید از ایشان پرسید که اگر شما این دوره را دوره ترقی مسلمانان و سعادتمندی آنان میدانید و این هم طبق نظر شما مرهون لیاقت و صلاحیت و شایستگی حکومت ها است، پس چگونه است که این حکومتهای از نظر شما شایسته و با لیاقت، مرتکب بزرگترین فجایع در تاریخ اسلام میشوند؟ آیا غصب خلافت امیرالمومنین علی علیه السلام و وقایعی همچون واقعه ی کربلا، حره، قتل عامهای که توسط عمال خلفای ظالم همچون حجاج ابن یوسف سقفی صورت گرفته، که ایشان خود در کتاب (ارمغان آسمان) آن ها را ذکر کرده است، دلیل ترقی و سعادتمندی جامعه مسلمانان است؟ (رجوع شود به ارمغان آسمان صفحه ۱۷۲-۱۷۷).
آقای قلمداران چگونه خلفای این چند سده را صالح و شایسته میداند، در حالی که این خلفا همان پادشاهان بنی امیه و بنی عباس هستند که ایشان بار ها زبان به طعن و ستمکاری آن ها گشوده است. به عنوان مثال نویسنده در کتاب (ارمغان آسمان صفحه ۲۱۴ میگوید:"... تا بهانه بدست امرای جور و خلاف بنیامیه و بنیعباس دهند...".
آیا در نظر آقای قلمداران (امرای جور) در خلافت بنی امیه و بنی عباس، عامل ترقی و سعادت و درخشش مسلمانان میباشند؟
مگر همین خلفای دوره طلایی آقای قلمداران، همان پادشاهانی نیستند که امام حسین علیه السلام را با آن وضعیت جانسوز در کربلا کشتند؟ مگر همین بانیان سعادت دروغین، همانهایی نیستند که باعث رنج و محرومیت و شکنجه و زندان امامان معصوم علیهم السلام شدند؟ مگر خلفای بنی امیه و بنی عباس عامل کشتار و قتل عام انسانهای بی گناه و افراد شایسته و صالح جامعه مسلمانان نبودند؟
آقای حیدر علی قلمداران دچار تناقض شدید و اشتباه غیر قابل بخششی شده است و از یکی از دورههای ستمگین و تاریک تاریخ اسلام با واژههای (ترقی) و (سعادت) و (درخشش)، یاد کرده است.
اکنون در ادامه سخن، به نمونههای دیگری از گزافه گوییها و تناقضات گفتاری آقای حیدرعلی قلمداران توجه فرمایید. ایشان در صفحه ی ب پاراگراف ۶ مینویسند:
"...عموم فرق مسلمین در این مسئله مهم و ضروری جاهل و گمراه بوده و با اطمینان و یقین میتوان گفت اصل الاصول انحطاط و سر واقعی بدبختی و عقب ماندگی آنان هم همین معنی است"
آقای قلمداران"عموم مسلمین"را"جاهل و گمراه"دانسته اند. در اینجا باید سوال کنیم که آیا عموم مسلمین در عدم اعتقاد به تشکیل حکومتی که نام اسلام داشته باشد گمراه بوده اند، یا اینکه در پیروی از بانیان حکومتهایی که ایشان آنرا دوره طلایی صدر اسلام نامیده اند به بیراهه رفته اند؟ به عبارت دیگر، گمراهی آنان در عدم تشکیل حکومت بوده است و یا کنار گذاردن امیرالمومنین علی علیه السلام و ائمه معصومین علیهم السلام از صحنه اجتماع؟
بر همگان روشن است که ((عموم مسلمین)) بی اعتقاد به تشکیل خلافت و حکومت نبوده اند، بلکه ((جهل و گمراهی)) عنوان شده توسط آقای قلمداران، به پیروی از غاصبین حق علی علیه السلام باز میگردد؟ چگونه آقای قلمداران عملکرد و رفتارهای خلیفه اول و دوم و سوم در رابطه با ((جهل و گمراهی)) مردم را توجیه میفرمایند؟
در کتاب ارمغان آسمان ایشان مدعی شده است که:"اصیلترین علل انحطاط و ذلت مسلمین تعطیل حدود الهی است"و در جای دیگر گفته که:"بعد از علت جهل و نادانی که عمدة علت عقبماندگی و ذلت مسلمین است علت عمدة دیگری که میتوان گفت علت العلل انحطاط مسلمانان است همانا موضوع حکومت است"
ملاحظه میفرمایید که آقای قلمداران، علت العلل انحطاط و عقب ماندگی مسلمین را در یکجا"عدم توجه به حکومت"و در جای دیگر"جهل و نادانی"و بار دیگر اصیل ترین علت انحطاط و ذلت مسلمین را"تعطیل حدود الهی"ذکر کرده اند. بر خردمندان بسی روشن است که نویسنده کتاب ((حکومت در اسلام)) به این مطلب توجه نداشته اند که ((جهل و نادانی)) و ((تعطیل حدود الهی))، به دلیل انحراف بانیان مکتب سقیفه از سرچشمه زلال نبوت و امامت پدید آمده است. اکنون جا دارد که با طرح چند سوال بیشتر به عوامل عقب ماندگی و انحطاط مسلمانان بیندیشیم.
اگر ((جهل و نادانی)) عامل انتخاب ابوبکر و عمر بوده است، چگونه آقای قلمداران و پیروانش، حکومت شورایی و به دنبال آن قبضه قدرت توسط بانیان سقیفه را تأیید میکنند؟ و اگر ((تعطیل حدود الهی)) عامل بدبختی و انحطاط مسلمین است، پس چرا از حکومت خلیفه اول و دوم و بنی امیه و بنی عباس به عنوان دوران درخشان صدر اسلام یاد میشود؟ آیا این ((سردمداران دوره طلایی)) آقای قلمداران، همان عاملین ((تعطیل حدود الهی)) نیستند؟
آقای قلمداران به تبعیت از وهابیت و اندیشههای سلفی، اشاره نفرموده اند که عامل اصلی انحطاط و عقب ماندگی و بدبختی مسلمین، ((عدم اطاعت از امر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم))) در پذیرش ((امامت امیرالمومنین علی علیه السلام و ائمه معصومین (علیه السلام))) به عنوان ((منصب الهی)) است. ایشان متذکر این نکته نشده اند که ((جهل و نادانی)) مردم در غفلت و فراموشی از حقیقت ((غدیر)) است. ای کاش نویسنده کتاب ((حکومت در اسلام)) به این نکته توجه میکردند که، ((تعطیل حدود الهی)) به علت مصدر نشینی کسانی است که از علوم اسلامی هیچ بهره ای نبرده و ((معدن علم الهی)) و ((باب مدینه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم)) را خانه نشین کرده بودند.
نویسنده کتاب ((حکومت در اسلام)) در صفحه ی ب پاراگراف ۷ مینویسد:
"دو فرقه ی عظیم شیعه و سنی به طور قطع در مسئله ی حکومت در اشتباه و گمراهیند و ما این مدعی را با دلایل قاطع و روشن در این کتاب ثابت و حقیقت قضیه را چنان که باید واضح و مبرهن نموده ایم و خواننده پس از مطالعه یقین خواهد کرد که گزاف نگفته و لاف نمیزنیم"
در این جا نیز آقای قلمداران عموم مسلمانان، یعنی شیعه و سنی را در امر حکومت، جاهل و گمراه پنداشته و شمشیر اتهامات خود را متوجه ایشان کرده و آنان را"به طور قطع""در اشتباه و گمراهی"می داند. بدینگونه سخن گفتن، توهینی آشکار به عموم مسلمین است. بدیهی است که تفاوت آشکار و عظیم بین برداشت آقای قلمداران از امر"حکومت در اسلام"که ایشان در یکجا مصادیق طلایی آنرا در حکومتهای غاصبانه و ظالمانه خلفای غاصب صدر اسلام و بنی امیه و بنی عباس مشاهده فرموده اند، با اعتقاد به"امامت منصوص" در فرهنگ تشیع، وجود دارد. بهتر این است که نویسنده کتاب"حکومت در اسلام"به جای چنین برخوردی، نظریات خود و دو گروه شیعه و سنی را در باره امامت و حکومت در اسلام، مطرح کرده و قضاوت را به عهده دیگران واگذار کند. خوانندگان محترم در مقالات آینده مشاهده خواهند فرمود که چگونه آقای قلمداران در بند "غلو"و "گزافه گویی و لاف زنی"که ایشان از خود نفی نموده است ، گرفتار است ؟
در اینجا توجه مبلغین وهابی آثار آقای قلمداران در داخل و خارج کشور را که از"غلو"در اعتقادات فرق اسلامی فریاد سر داده اند، به سخن ایشان در صفحه ج پاراگراف ۲ کتاب جلب میکنیم. بنگرید که ایشان غلو و مبالغه در کلام را به کجا میرساند؟ وی میگوید:
"در میان میلیون ها بلکه میلیارد ها تالیف و آثار دانشمندان اسلامی..."
در تحقیقات علمی، اغراق جایگاهی ندارد. متاسفانه در کتاب ((حکومت در اسلام)) موارد اغراق آمیز بسیاری مانند عبارت فوق یافت میشود که به خاطر اطاله ی کلام به آن ها نمیپردازیم و عبارت فوق را به عنوان نمونه تقدیم میکنیم. به کار گرفتن عبارت ((ملیون ها بلکه میلیاردها تألیف و آثار دانشمندان اسلامی...)) نشان دهنده این واقعیت است که آقای قلمداران به هنگام نوشتن سطور کتابش، به مفهوم و کاربرد عدد توجه علمی نداشته است.
آقای قلمداران در دنیای خیالی و آکنده از غلو و مبالغه اش، از کتاب و نوشته خود تمجید بسیاری کرده است.
ایشان در صفحه ی ۱ از مقدمه کتاب"حکومت در اسلام"می نویسد:
«در اواخر سال هزار و سیصد و نه شمسی کتابی به نام"ارمغان آسمان"از طرف اینجانب منتشر شد که بر خلاف انتظار مورد توجه و قبول عموم خوانندگان آن قرار گرفت. تا جاییکه فضلا و اساتید دانشمند و متدین دانشگاه تهران غیابا و حضورا نگارنده را تشویق و تقدیر نموده و از ناحیه دانشمندان بزرگ اسلام و مراجع دینی انام, تقریظهایی موید و مشوق برای آن تالیف و مولف آن صادر گردیده که پاره ای از آن پس از چاپ کتاب در مقدمه ی آن تعلیق شد.»
بنا بر اظهار نظر نویسنده، کتاب ارمغان آسمان مورد توجه علما و فضلا واقع شده و مورد تایید آن ها قرار گرفته است. آیا بهتر نبود که نمونههایی از تاییدات فضلا و اساتید متدین دانشگاه تهران در مقدمه کتاب"حکومت در اسلام"آورده میشد، تا نظرات آن بزرگواران در رابطه با محتوای کتاب ایشان معلوم شود؟ علاوه بر این با مراجعه به مقدمه ی کتاب ارمغان آسمان معلوم شد که نه تنها هیچ گونه تاییدی از جانب علما و فضلا در آن کتاب موجود نمیباشد، بلکه بر عکس، ظاهرا افرادی به شدت با کتاب ایشان مخالفت کرده اند و آقای قلمداران در مقدمه ی کتاب"ارمغان آسمان" از این افراد با الفاظ نامناسب یاد میکند که برای اطلاع خوانندگان عزیز برخی از آن ها را درج میکنیم:
«اشخاص سطحی و انتقادشان از روی تعصب جاهلانه بود»
«عدهای که خود را منحصراً وارث دیانت دانسته و دین را هم, همین وضع موجود میشناسند»
« به جای انتقاد صحیح و منطقی, به تهمت و دشنام و حتی تکفیر پرداختند و به وسایلی کودکا نه از قبیل شکایت به وزارت فرهنگ و تهدید به ضرب و امثال آن متشبث شدند»
ملاحظه میکنید که چگونه آقای حیدر علی قلمداران به جای نقل و بررسی نقدهای مخالفین خود، از آنان با الفاظی از قبیل"سطحی"و"تعصب جاهلانه"و"انحصار گرا"و"دشنام دهنده"و"تشبث به وسایل کودکانه"یاد میکند. جا دارد که پیروان و منتشر کنندگان وهابی آثار آقای حیدر علی قلمداران از خود سوال کنند که آیا در زیر باران دشنامهای نویسنده کتاب"حکومت در اسلام"جایی برای نقد و بررسی و سخن علمی در کتابش باقی میماند؟
آقای قلمداران در ادامه بررسیهای خود در صفحه ۵ کتاب خویش خوابی را نقل کرده و آن را تأییدی بر عزم خود برای تالیف کتاب"حکومت در اسلام"قلمداد میکند. ایشان که بارها در نوشتههای خویش علوم و تأییدات غیبی ائمه اطهار علیهم السلام را نفی کرده است ، در این مجال تأیید غیبی را برای نوشتن کتاب"حکومت در اسلام"توسط خود مطرح کرده ودر مورد این خواب مینویسد:
«گاهی مبشرات غیبی نیز بدین راه تشویق و تاییدم میدارند».
در عین حال نه تنها در خواب ایشان نکته ای دال بر تایید کتابشان وجود ندارد، بلکه از جهاتی سوال بر انگیز و دارای تناقضاتی است که تردید در صحت آن خواب را به دنبال میآورد.
به عبارات ذیل در مورد خواب ایشان توجه کنید:
ایشان در ابتدای نقل خواب مینویسند:
«ساعت یک نیمه شب هنگامی که بر حسب عادت برای تهجد بر میخواستم در عالم رویا مشهودم شد ».
از عبارت فوق بر میآید که ایشان خواب را در هنگامی دیده که در ساعت یک نیمه شب، در حال بر خواستن از بستر بوده است، یعنی خواب نبوده است. سوالی که این جا پیش میآید این است که چگونه میتواند شخصی در حالت بیداری خواب ببیند؟ آیا آنچه ایشان میفرمایند، القایات و خیال پردازی نبوده است؟
در انتهای خواب میگوید:
«و بشکرانه ی آن به قیام تهجد اقدام نمودم»
ایشان در جمله قبل تهجد را عادت همیشگی خود ذکر کرده بود: «بر حسب عادت برای تهجد بر میخواستم»، اما اینجا دلیل قیام برای تهجد را شکرانه ی دیدن این خواب ذکر میکند. این دو عبارت دارای تناقض است.
در ادامه ی خواب میگوید:
«در عالم خواب مشهودم شد که گویی در صحرای کربلا یا یکی از تکایای عزاداری سید شهیدان و سرور آزادگان جهان حضرت حسین بن علی علیه السلام با چند نفر هستم»
"صحرای کربلا"و"تکیه عزاداری سید الشهدا"از جهات مختلف با همدیگر متفاوت هستند و به هیچ وجه نمیتوان در تمییز آن ها از یکدیگر دچار اشتباه شد. عجیب است که آقای قلمداران در مورد آشکارترین قسمت خواب خود دچار شک و تردید هستند و از واژه ی"گویی"استفاده میکنند. آیا میتوان به خوابی که بیننده ی آن در مورد واضح ترین کلیاتش، در هاله ای از ابهام به سر میبرد، اطمینان کرد؟
آقای قلمداران در ترجمه وصیتنامه مرحوم آیه الله خالصی زاده اقدام به بد گویی از عزاداری کرده است. عجیب است که در این جا از"تکیه عزاداری" به نیکی یاد کرده و خواب آن را تأییدی بر کتابش میداند. ایشان در این صورت یا دچار تناقض گویی در گفتار شده و یا اینکه نظرش عوض شده و عزاداری را امری پسندیده میشمارد.
در باره این سخن هم دو سوال پیش میآید:
۱ - اگر آقای قلمداران عزاداری را بد میداند، پس با این رویا که خلاف عقیده ی خودش است چه کار میکند، به نحوی که از آن تعبیر به"امداد غیبی"کرده است؟
۲ - اگر عزاداری خوب است و آن را برای تأیید کتاب خود در خواب دیده است، با دیگر سخنان اش که عزاداری را بد دانسته است چه باید کرد.؟
آقای قلمداران در ادامه میگوید:
«چنان مینمود که وجود اقدس حسینی از دنیا رفته و جنازه ی شریف او در زمین به جای مانده و من باید او را غسل دهم و ظاهرا کسانی هم با من همکاری خواهند کرد.»
در این جا نیز مواردی سوال بر انگیز وجود دارند:
۱ - عبارت"چنان مینمود"نشان میدهد که این قسمت از خواب نیز برای ایشان مبهم بوده است.
۲ – بر اساس مسلمیات اعتقادی و تاریخی، امام حسین علیه السلام را با بدترین وضع به شهادت رسانده ا ند، اما در خواب آقای قلمداران، ایشان صرفا از دنیا رفته اند.
۳ – ایشان در خواب با همکاری دیگران عهده دار"غسل دادن" امام حسین علیه السلام شده اند، در حالیکه از بدیهی ترین امور این است که شهیدان نیاز به سل ندارند، تا چه برسد به سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیه السلام!!!
۴ – باز هم در خواب آقای قلمداران یکی دیگر از نکات مسلم دینی نادیده گرفته شده است و آن امر این است که امور کفن و دفن هر امام معصومی بر عهده ی امام معصوم بعد از او است نه اشخاص دیگر.
۵ – آقای قلمداران در مقدمه کتاب"ارمغان آسمان"در زیر پرچم حکومتهای دو قرن اول اسلام خبر دار ایستاده و آن ها را دوران ترقی و عظمت اسلام نامیده ا ست . معلوم نیست که چرا در مکاشفه و خواب ایشان، هیچ اشاره ای به قاتلین و عاملین فاجعه کشتار کربلا که در رأس شهدای آن حسین بن علی علیه السلام قرار دارد، نشده و فقط از دنیا رفتن آن بزرگوار برایش مشهود گردیده است؟ آیا بهتر نیست که ایشان سخن ازعوامل این جنایت بزرگ در جهان اسلام که منجر به کشته شدن امام حسین علیه السلام شده است، به میان آورند و رسالت خود را در تکفین و تدفین پیکر امام حسین علیه السلام نبینند و با طرح این نگرش بر اقدامات خلفای غاصب و ظالم دوران طلایی خویش سرپوش نگذارد؟!
اگر چه ما حسین بن علی علیه السلام و شهدای کربلا را هرگز جسد و پیکر تنها نمیدانیم، بلکه ایشان شهدای راه خدا و زنده و شاهد هستند، اما معلوم نیست چرا آقای قلمداران که بارها مرده پرستی و تعظیم اجساد و توجه به قبور را مورد نکوهش قرار داده است، این بار رسالت خود را در عالم رویا، در تکفین و تغسیل خلاصه میکند ؟
این مطلب از عبرتهای بزرگ تاریخ است که آقای قلمداران و وهابیت داخلی همان سخنان و تحلیلهای وهابیت بین المللی را در رابطه با خلفای غاصب صدر اسلام و جنایات آنها تکرار و ایشان را علیرغم انحراف و جنایاتشان عامل ترقی و عظمت اسلام میدانند، و بی علت نیست که کتابهای آقای قلمداران توسط سعودی ها ترجمه و چاپ و منتشر میشود. آیا این مطلب به ذهن تداعی نمیکند که حکومت سعودی ها و دشمنان شیعه فعلی، یکی دیگر از مصادیق حکومتهای طلایی مورد تمجید آقای قلمداران و امثال ایشان است؟
۵ - ایشان ماجرای خواب خود را چنین ادامه میدهند:
«من در صدد بر آمده خود را آماده برای غسل دادن آن بدن مطهر نموده و لنگی بر خود پیچیده مهیا گشتم و در اینحال از این پیشامد بسی مفتخر بودم که علاوه بر درک فضیلت تغسیل جسد اطهر حسینی شکل و شمایل حقیقی و صورت مبارک آن جناب را که تا کنون با اختلاف در عکس ها و شمایل دیده ام بالعیان خواهم دید»
همگان میدانند که شهادت مصیبت بار حضرت أبا عبدالله علیه السلام نه تنها تمام شیعیان و مسلمانان و انسانهای آزاد اندیش، بلکه تمام عوالم و ملک و ملکوت را غمین و گریان ساخته است. اما نویسنده کتاب"حکومت در اسلام"برای شهادت یا به تعبیر خودش از دنیا رفتن امام حسین علیه السلام نه تنها ناراحت و محزون نیست، بلکه برعکس بسی مفتخر است که قرار است جسد مطهر را بشوید. چگونه رنگ غم و عزا در حرکات و رفتارهای ایشان مشهود نیست؟آیا صحیح است که انسان به جای عزا در شهادت امام حسین مسرور باشد آن هم به علت اینکه او قرار است جسد را بشوید؟ آیا اصلا میتوان جسد قطعه قطعه شده را شست؟
۶ - نویسنده ی محترم چطور انتظار داشته در هنگام شستن جسد صورت و شمایل امام حسین را ببیند در حالی که بر هیچ کس پوشیده نیست که سر ایشان را ازجسد جدا کرده و به شام برده بودند.
۷ – ایشان گزارش خود از"خواب"را ادامه میدهند:
« در حینی که مقدمات وضو را میچیدم از خواب بیدار شدم و این خواب مبارک را بر نوشتن رساله شریف که حقا شستشوی اوهام و خرافات از پیکر مقدس اسلام و نمایاندن چهره ی حقیقی طلعت نورانی دین مبین است تعبیر نمودم.»
ایشان، خواب خود را به نوشتن کتاب"حکومت در اسلام"که به زعم خودشان شستشوی اوهام و خرافات از پیکر مقدس اسلام است، تعبیر کرده اند. اما تعبیر صحیح از خواب ایشان این است که نامبرده در حال انجام مقدمات دفن اسلام که مصداق تمام و کامل و مطهر آن یعنی حسین بن علی علیه السلام میباشد، بوده اند. اما همانگونه که خودشان فرموده اند، موفق به انجام چنین کاری نشدند
معلوم نیست نویسنده ی کتاب"حکومت در اسلام" چه خوابی از غیب دیده اند که جزییات آن علاوه بر مبهم بودن برای خودش، بر خلاف تاریخ و قوانین اعتقادی شریعت مقدس اسلام میباشد.
چگونه میتوان به خوابی که تردید و ابهام و تناقض و مغایرت با اصول مسلم اعتقادی و تاریخی در سر تاپای آن مشهود است، اعتماد کرد؟ و همانگونه که در مقالات"یادداشتهایی پیرامون کتاب حکومت در اسلام"مشاهده میکنید، توصیفهای عنوان شده درخواب آقای قلمداران (ابهام، تناقض، مغایرت با اصول اسلام و تاریخ)، در کتاب ایشان نیز مشهود است.
وبلاگ آقای حسینی ورجانی
وبلاگ حسینی ورجانی