نصیریه، علویان و شیعه اثنا عشری
اشاره
درباره علویان در ایران تحقیقات مستقلی صورت نپذیرفته است و معمولاً همان نگرش منفی در بین ملل و نحل نویسان, تلقی به قبول میشود. این مقاله ضمن پرداختن به دیدگاههای ملل و نحل نویسان متقدم و دیدگاههای عده ای از نویسندگان غیرعلوی متاخر, به دیدگاههای خود علویان نپرداخته است و بیان میشود که چگونه دیدگاههای غیرعلویان درباره آن ها منفی و در مواردی متناقض میباشد. در بین دیدگاههای غیرعلویان متقدم و متاخر, دو چهره وجود دارند که به دلیل حضور در بین علویان, هرگز معتقد به دیدگاههای منفی درباره آن ها نیستند. از مجموع مقاله اینچنین نتیجه گرفته شد که علویان, همان شیعه اثناعشری هستند که معتقد به اصول اعتقادی توحید, عدل, نبوت, امامت و معاد میباشند و در فروع هم از همان فقه اثناعشری پیروی میکنند.
یکی از فرق اسلامی که امروز در سوریه و برخی کشورهای اسلامی دیگر وجود دارد، فرقه نصیریه یا علویان است. در این مقاله قصد داریم به سیری از دیدگاههای مختلف درباره این فرقه بپردازیم. اطلاعات صحیح درباره این فرقه بسیار کم است. تحقیقات درباره آن نیز در دهههای اخیر شروع شده است. در ایران، حتی در حد گزارشی هم، این مباحث طرح نشده است. بنابراین، هر بخش این موضوع، تحقیق دقیق و عمیق را طلب میکند، اما به دلیل کمبود اطلاعات لازم است ابتدا مقالاتی گزارش گونه نوشته شود و سپس تحقیقات ویژه در قسمتهای مختلف دنبال شود.
در مقدمه لازم است به این نکته اشاره کنیم که در بررسی بسیاری از فرقهها در جهان اسلام، آنچه شرط انصاف است رعایت نمیشود.(۱) با آن همه تأکید که اسلام در باب صداقت و امانت فرموده است، گویا این صداقت و امانت فقط باید درباره افراد رعایت شود، ولی اگر سخن از گروه ها و فرقههای اسلامی در میان باشد، ضرورت رعایت صداقت و امانت از بین میرود و هر کس هرچه را خواست به فرقهها نسبت میدهد. گاه نظر غیر قابل قبول یک فردِ نزدیک به فرقه را به همان فرقه نسبت میدهند و یا نظر تردیدآمیز فردی را که در فرقه پذیرفته نشده است، دیدگاه ضروری آن فرقه میشمرند، یا دیدگاههای مغرضانه دشمنان و مخالفان را دیدگاههای مسلّم یک فرقه دیگر ذکر میکنند. اینان کمتر حاضرند از خود سؤال کنند که اگر آنچه به یک جمعیت نسبت میدهند، غلط یا اشتباه باشد یا مورد پذیرش نباشد، چه کسی پاسخگو خواهد بود. به هر حال، متأسفانه، این وضعیتی است که از گذشته وجود داشته و همچنان هم ادامه دارد.
یکی از فرقههایی که این زهر به کامشان ریخته شده و شاید بیشترین ظلم ها به آن ها رفته است، فرقه علویان اثنا عشری است که دوست و دشمن، خاورشناس و اسلامشناس، مسلمان و غیرمسلمان، هرچه خواستهاند به آن ها نسبت دادهاند. ولی خوب بود با پژوهش در این فرقه که هنوز در صحنه(۲) کشورهای اسلامی فعال است، صحت و سقم این نسبت ها بررسی میشد.
البته ممکن است گفته شود که شاید آنچه در گذشته به آنان نسبت داده شده، مربوط به پیشینیان این فرقه است که دارای عقایدی بودهاند، ولی امروزه علویان خود را از عقاید پیشینیان رها ساختهاند. بر فرض که چنین احتمالی درست هم باشد، نویسندگانی که در این زمینه تحقیق میکنند، عقاید کسانی را که دیروز زندگی میکردند، ذکر میکنند و در نهایت علیه علویان امروز نتیجهگیری میکنند. از طرفی با توجه به غرض ورزیهایی که در گذشته انجام شده، لازم است درباره آنچه در نوشتههای پیشینیان است نیز تجدیدنظر شود و همه آن ها دوباره بازنگری شود.
ما در این نوشته، ابتدا دیدگاههای ملل و نحل نویسان را درباره نصیریه و علویان پی میگیریم و سپس به دیدگاههای نویسندگان جدید میپردازیم و در آخر، دیدگاههای برخی از نویسندگان علوی را یادآوری میکنیم. به نظر میرسد اگر خود این سه بخش بدون داوری با هم مقایسه شود، روشن میگردد که در نوشتههای راجع به علویان چقدر صداقت وجود داشته است.
دیدگاههای ملل و نحل نویسان قدیم درباره نصیریه
از نخستین کسانی که به معرفی فرقه نصیریه پرداخته، سعدبن عبدالله اشعری قمی است. وی در کتاب المقالات و الفرق آن ها را این گونه معرفی میکند:
عدهای از قایلان به امامت علی بن محمد به نبوت فردی به نام محمدبن نصیر غیری معتقد شدند. او ادعا میکرد که نبی و رسول است و علی بن محمد عسکری او را فرستاده است. وی قایل به تناسخ بود و در حق ابوالحسن غلو نمود و قایل به ربوبیت او شد. او محرمات را مباح میدانست و نکاح مردان با مردان را جایز میشمرد و تصور میکرد این کار از روی فروتنی است.(۳)
با کمی تفاوت، همین مطالب در فرق الشیعه نوبختی آمده است. برخی از عبارات نوبختی نیز صحیحتر به نظر میرسد؛ از آن جمله در المقالات و الفرق به دنبال اسم امام هادی (علیه السلام)، «عسکری» آمده است. اما عسکری از القاب امام یازدهم است و به درستی در کتاب نوبختی نیامده است.(۴)
ابوالحسن اشعری، بنیان گذار فرقه اشاعره، در یک سطر چنین آورده است که فرقهای از رافضه که به آن ها نمیریه گفته میشود، اصحاب غیریاند که معتقدند خداوند در نمیری حلول کرده است.(۵)
بغدادی، نویسنده الفرق بین الفرق مینویسد: شریعیه و نمیریه از حلولیهاند که گفتند روح خدا در پنج کس اندر آمد که پیغمبر و علی و فاطمه و حسن و حسین باشند و آن پنج تن خدایاناند.(۶) آوردهاند که شریعی روزی دعوی نمود که خدای در وی حلول کرده است. پس از او مردی از پیروانش که نمیر نام داشت و میپنداشت که خدای به کالبد وی اندر آمده است، جانشین او شد.(۷)
شهرستانی ضمن ذکر نصیریه و اسحاقیه در کنار هم مینویسد: نصیریه بیشتر معتقدند که جزء الهی (در امام علی) وجود دارد و اسحاقیه معتقدند که امام علی (علیه السلام) در نبوت با پیامبر شریک بود.(۸)
صاحب الفصل معتقد است: یکی از فرق سبییه گروهی هستند که ادعای الوهیت امام علی میکنند و در زمان ما بر منطقه خبه الاردن در شام، مخصوصاً شهر طبریه، غلبه یافتهاند. از گفتههای ایشان است لعن [حضرت فاطمه]، دختر پیامبر، و [امام] حسن و [امام] حسین، فرزندان علی ـ رضی اللَّه عنه ـ و یقین به اینکه آن ها شیاطینی به صورت انساناند. این گروه معتقدند عبدالرحمن بن ملجم مرادی، افضل اهل زمین و بزرگوارترین آن ها در آخرت است؛ چون او روح لاهوت را از تاریکی جسد رها ساخت.(۹)
در تبصره العوام آمده است: در مقالت اصحاب اهل دوم از فرق اسلام که ایشان را شیعه خوانند؛ بدان که در این زمان از قومی که خود را شیعه خوانند چهار فرقت بیشتر نماند... چهارم نصیریان. و فرقت اول از نصیریان... سبأییهاند و فرقت دوم کاملیهاند... فرقت سوم بیانیهاند... فرقت هشتم شریعیهاند و ایشان گویند خدای تعالی بر نبی و علی و فاطمه و حسن و حسین فرود آمد و ایشان الهاند. و نُمیری گوید: خدای تعالی در وی فرود آمد ـ یعنی به علی ـ و او الهاست(۱۰)... جمله فرق که ایشان دعوی شیعیت گری کنند، در زمان ما چهار فرقت بیش نباشند؛ اول نصیریان و بیان کفر ایشان کردیم.(۱۱)
استفتایی از ابن تیمیه نقل شده است که او در آن نظر خود را درباره نصیریه بیان داشته است. متن استفتا و فتوا چنین است: نظریات علما و پیشوایان دین که خداوند از ایشان خشنود باد و آنان را در اظهار حق مبین و فرو نشاندن آتش فتنههای مخالفین توفیق دهاد، درباره نصیریه چیست؟ کسانی که به حلال بودن شراب، تناسخ ارواح، قدم عالم، انکار وجود رستاخیز و قیامت و بهشت و دوزخ در غیر این دنیا معتقدند، و میگویند نمازهای پنج گانه عبارت از پنج اسم یعنی نامهای علی، حسن و حسین و محسن و فاطمه است و ذکر نام این پنج تن، آنان را از غسل جنابت و وضو و سایر شرایط و واجبات نماز بینیاز میسازد. روزه نیز نزد آنان عبارت از نام سی مرد و سی زن است که در کتب خویش از آنان نام میبرند و اینجا جای ذکر اسامی آنان نیست. به عقیده این گروه، خالق آسمان ها و زمین، علی بن ابی طالب - رضی اللَّه عنه ـ است و هم او در آسمان و زمین امام است....
متن فتوای ابن تیمیمه هم این است: جماعتی که از آنان یاد شد و نصیریه نام دارند و نیز سایر فرقههای قرامطه باطنیه، از یهودیان و مسیحیان و بلکه از بسیاری از مشرکان کافرترند و ضرری که متوجه امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) میسازند، از ضرر کافران محارب از قبیل کافران ترک و فرنگ و همانند آنان بیشتر است؛ زیرا این گروه در نزد مسلمانان ناآگاه به تشیع و موالات اهل بیت تظاهر میکنند، در حالی که در حقیقت نه به خدا ایمان دارند و نه به رسول او، نه به کتاب او، نه به امری و نه به نهیای، نه به ثوابی و نه به مجازاتی، نه به بهشتی و نه به دوزخی، و نه به هیچ کدام از پیامبران پیش از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و نه به دینی از ادیان پیشین؛ بلکه در برخورد با کلام خدا و سخن رسول او که نزد همه مسلمانانش شناخته شده است، آن را بر طبق آنچه بدان عقیده دارند تأویل میکنند.(۱۲)
این ها بخشی از عبارات ملل و نحل نویسان تا دوره ابن تیمیه است که به عقاید نصیریه غیریه و شریعیه پرداختهاند. در برخی از نوشتهها، نظیر اشعری قمی و نوبختی، اسم «نصیر» و «غیر» به عنوان بنیان گذار آمده است، اما برخی نیز نظیر ابوالحسن اشعری به هیچ وجه به بنیان گذار اشاره نکردهاند. این امر که نمیر و نصیر یکی هستند یا شریعیه در اصل نمیریه بوده و مطالبی از این قبیل، از نوشتههای ملل و نحل نویسان به دست نمیآید.
از سوی دیگر، عقاید نسبت داده شده نیز بسیار متفاوت و گاهی در حد تناقضاند. در یک جا گفته شده خدا در روح «غیر» حلول کرده و گاهی گفته شده در روح پنج تن حلول نموده است. گاهی حضرت زهرا در اوج قرار گرفته و گاهی بدترین توهین ها به آن حضرت روا داشته شده است. به هرحال، عبارت ها چنان متفاوت است که به آسانی نمیتوان آن ها را به دیدگاه قابل قبولی برگرداند.
نویسندگان جدید و نصیریه و علویان
نویسنده کتاب الفرق و الجماعات الاسلامیه، درباره نصیریه از چند منبع مطالبی نقل میکند که بیشتر همان مطالب فرق الشیعه نوبختی است. وی در صفحه ۱۱۸ کتاب خود از فرقه نمیریه و در صفحه ۱۲۳ از فرقه نصیریه سخن میگوید و نصیریه و علویون را یکی میداند و بنیان گذار نصیریه و نمیریه را یکی میشمارد. وی در ضمن بحث از نمیریه، بنیان گذار این فرقه را محمدبن نصیر نمیری میداند و در دومی هم از محمدبن نصیر بصری نمیری نام میبرد که کلمه بصری در دومی اضافه است. وی در ادامه درباره نصیریه مینویسد: «سخنانی درباره این فرقه وجود دارد که امام علی را خدا میدانند و گفتهاند که ظهور نورانی آن حضرت با جسد جسمانی بوده است؛ نظیر جبرییل که به صورت بعضی از افراد در میآمد.» پس از این، نویسنده اظهار میدارد که نمیخواهد از هیچ فرقهای دفاع کند، ولی در پیش آن ها بوده و در پاسخ به سؤالاتی که از آن ها کرده است، هرگز چنین چیزی نگفتهاند. به عقیده وی، برخی از جاهلان این طایفه که اندیشه این گروه را نمیشناسند، سخنانی میگویند که با افکار طایفه منافات دارد. در پایان، نویسنده آورده است که این گروه در کشورهایی نظیر ترکیه، ایران، فلسطین و... زندگی میکنند.(۱۳)
در کنار این اظهارنظر، نویسنده تاریخ المذاهب الاسلامیه درباره آن ها این گونه اظهارنظر میکند که برای این گروه جز اسمی از اسلام باقی نمانده است و اینان معتقد به الوهیت حضرت علی هستند.(۱۴)
در دایره المعارف مصاحب آمده است: نصیریه، اصحاب نصیر نمیری بودند که در حق امام علی بن محمد النقی غلو کرد و خود را پیامبر خواند. شرح عقاید این فرقه که هنوز بقایای ایشان در جبال سوریه ساکن هستند، به تفصیل در کتب ملل و نحل آمده است. این فرقه را نمیریه نیز خواندهاند.(۱۵)
معین در فرهنگ خویش چنین اظهارنظر میکند: نصیریه یا علویه یا علویین: متکلمان شیعه و سنی درباره نصیریه و عقاید آنان مطالب متناقض نوشتهاند. از نوشته بعضی از قدما و متکلمان چنین بر میآید که این فرقه از پیروان عبدالله بن سبا هستند و بعضی آنان را از فرق زیدیه به شمار میآورند. بعضی نوشتهاند فرقهای از غلاه هستند و معتقدند که حق تعالی در ذات امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) حلول کرده و گویند ظهور روحانی در جسمانی، مطلبی است غیر قابل انکار؛ مانند ظهور جبرییل به صورت دحیه کلبی؛ و چون علی و اولادش از سایر معصومان برترند و وابسته به اسرار ربانی و مؤید به تأیید الهی میباشند، حق به صورت علی ظهور کرد. بعضی نوشتهاند نصیریه، تابع محمدبن نصیر نمیریاند و او امام علی النقی را رب و خود را مُرسَل از طرف او خواند. بعضی گویند نام فرقهای است که به نبوت محمدبن نصیر معتقد هستند. امروز گروهی از نصیریه در شمال سوریه سکونت دارند. بعد از کشتاری که ترک ها از علویین کردند، نام علویین به نصیریه بدل شد و بعد از ۴۱۲ سال، یعنی پس از پایان جنگ جهانی (۱۹۱۸)، دوباره این فرقه نام علویین به خود نهادند.(۱۶)
از نکات مثبت در نوشته معین، توجه او به تناقضات نوشتههای متکلمان شیعه و سنی است و نیز توجهی که به کشتار آن ها نموده و اینکه نام آن ها در دورهای از تاریخ به نصیریه و سپس به علوی برگشته است. اگر همین دو نکته در تحقیقات درباره علوی ها مورد تأمل قرار گیرد، این پژوهش ها یا به نتایج دلخواه علویان خواهد رسید یا لااقل به توقف میانجامد و از تکرار تهمتهای ناروا بدان جلوگیری میشود.
در المنجد آمده است که نصیریه یا علویان که در جبل علویین و شمال سوریه ساکناند، منسوب به محمدبن نصیرند و بزرگ ترین متکلم آن ها المُصیبی است.(۱۷)
محمدرضا حکیمی (از روحانیون لبنان)، در کتاب نهایه الفرق نهایه الملوک مینویسد: این ها اصحاب محمدبن نصیر نمیریاند و او از غلات بود و ادعا میکرد که از طرف امام عسکری به نبوت مبعوث شده است. او قایل به تناسخ بود و در حق امام عسکری غلو نمود و قایل به ربوبیت آن حضرت شد و معتقد به اباحه محرمات و جواز نکاح مردان با مردان بود.(۱۸)
نویسنده کتاب العلویون النصیریون مینویسد: نصیریان معتقدند که علی، محمد و سلمان، سه ذات الهی را تشکیل میدهند؛ و از دیگر اعتقادات اینان، تناسخ است.(۱۹)
شیبی، نویسنده معروف عراقی، در موارد مختلف در کتاب الصله بین التصوف و التشیع به این گروه پرداخته و معتقد است آن ها فرقهای هستند که امام علی را خدا میدانند(۲۰) و مسیحیت و اسلام را جمع نمودهاند.(۲۱)
عبدالرحمن بدوی در کتاب مذاهب الاسلامیین معتقد است که نصیریه طایفهای از غلات شیعهاند که به الوهیت علی بن ابی طالب عقیده دارند.(۲۲)
مشکور، نصیریه را این گونه معرفی میکند: نصیریه که آنان را انصاریه و علویه نیز میگویند، منسوب به ابن نصیر نامی هستند و در قرن پنجم هجری از شیعه امامیه منشعب شدند و بعدها در شمال غربی سوریه جای گرفتند. تعالیم نصیریه عبارت است از التقاط عناصر شیعه و مسیحیت و معتقدات مردم پیش از اسلام. به عقیده ایشان خدا ذات یگانهای است که مرکب از سه اصل لا یتجزی به نامهای معنا و اسم و باب است. این تثلیث به نوبت در وجود انبیا مجسم و متجلی گشته است. آخرین تجسم با ظهور اسلام مصادف شد و آن ذات یگانه در تثلیث لا یتجزایی در وجود علی و محمد و سلمان فارسی تجسم یافت. بدین سبب، تثلیت مزبور را با حروف «عمس» معرفی نمودند که اشاره به حرف اول سه اسم علی و محمد و سلمان است. نصیریه معتقد به تناسخاند و مانند دروز که به دو دسته روحانی تقسیم میشوند، به دو طبقه عامه و خاصه منقسم میگردند؛ خاصه از خود کتب مقدس دارند و مضمون آن ها را تأویل میکنند، ولی برای عامه مکشوف نمیسازند.(۲۳)
آخرین نویسندهای که به نقل دیدگاه او میپردازیم، یحیی امین در معجم الفرق اسلامیه است. گویا او خواسته است بین نصیریه و نمیریه و علویان فرق بگذارد که هم سخن ملل و نحل نویسان توجیه شود و هم وضعیت فعلی علویان از تهمت ها مبرا گردد. البته نویسنده تصریح ندارد که منظورش از تفکیک، چنین چیزی بوده است، ولی اگر به طور طبیعی این سه بخش در کنار هم قرار گیرند، چنین نتیجهای گرفته میشود. او درباره نمیریه مینویسد: اینان فرقهای از غلات و پیرو فردی به اسم نمیری بودند. بعضی گفتهاند که او ادعا کرد روح خداوند در پنج نفر ـ بین پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین، که خدایان پنج گانه هستند ـ حلول کرده است. برخی گفتهاند که او ادعا کرد خداوند در او حلول کرده است. این نویسنده درباره نصیریه نیز مینویسد: «فرقهای از غلات بودند که از بین رفتند.» سپس دیدگاههای آنان را بیان میکند. سخنان این نویسنده نظیر سخنان نوبختی اشعری قمی است.
وی درباره علویان نیز مینویسد: بعضی ادعا کردهاند که اینان منسوب به نصیریهاند، ولی خود آن ها میگویند که شیعه اثناعشریاند، به فقه امام صادق (علیه السلام) عمل میکنند و بین آن ها و شیعه بعضی تفاوتهای مذهبی وجود دارد. اینان، در دوستی امام علی و نه در شخص آن حضرت، غلو میکنند و معتقدند که پیامبر به اهل بیتش وصیت نمود. اینان معتقد به قدسیت ائمه اثناعشرند و در نگاه اینان منظور از حدیث «علما امتی کانبیاء بنی اسراییل»،(۲۴) ائمه اثناعشر است. این گروه معتقد به طهارت (عصمت) ائمهاند و سلمان را هم به آن ها اضافه میکنند. دلیل این اندیشه هم روایت «سلمان منا اهل البیت» است. اینان معتقدند بنیان گذاران علویان، ابوذر، حجربن عدی، سلمان فارسی، مقداد، بلال حبشی و عماربن یاسر هستند.(۲۵)
تا اینجا به نقل دیدگاههای عدهای از معاصران درباره نصیریه و علویان پرداختیم. در بین این نویسندگان، تنها دیدگاه دو نفر با بقیه متفاوت بود: سعید رشید زمیزم، و یحیی امین. این دو، گروه را از غلات معرفی نکردند، قایل به الوهیت امام علی ندانستند و ننوشتند که علویان به حلول خداوند در پنج تن معتقدند. تنها دلیل دیدگاه متفاوت این دو با بقیه این است که دیگران مسموعات خود از غیر علویان را نوشتهاند، ولی این دو مطالب خود را از علویان نقل کردهاند.
اگر این گونه به دیدگاههای فرقهها پرداخته شود، بسیاری از اختلافات از جهان اسلام رخت برخواهد بست و زمینه بسیاری از تکفیرها و تفسیق ها و تهمت ها از بین خواهد رفت. متأسفانه در کتاب فرق و مذاهب کلامی که سال پیش با ویراستاری جدید منتشر شده است، فقط با تکیه بر دو منبع ملل و نحل شهرستانی و تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام، ترجمه مذاهب الاسلامیین عبدالرحمن بدوی، مطالب بیاساس درباره علویان تکرار شده است.
در این کتاب آمده است که این گروه معتقدند: ۱. علی بن ابی طالب خداست یا الوهیت در او حلول کرده است؛ ۲. سلمان فارسی فرستاده علی (علیه السلام) است؛ ۳. کلمه سرّ عبارت است از سه حرف ع (علی)، م (محمد) و س (سلمان)؛ ۴. ابن ملجم، لاهوت را از بند ناسوت رها کرد و از این رو کسانی که به او لعنت میفرستند، بر خطا هستند؛ ۵. شراب از نور است و بر این اساس، درخت مو را بزرگ میدارند و کندن آن را گناه میشمارند.(۲۶)
علویان از دیدگاه علویان
علویان تمام نسبتهایی را که به آن ها داده شده به نقد میکشند و رد میکنند و خود را شیعیان اثناعشری میدانند و با تمام دیدگاههای تشیع اثناعشری موافقاند. در این زمینه کتابهای فراوانی نوشتهاند. یکی از این نویسندگان، شیخ علی عزیز ابراهیم است که کتابهای متعددی درباره علویان نوشته و با اندیشمندان شیعی، نظیر آیت الله سیدمحسن حکیم، امام موسی صدر و شیخ محمد مهدی شمس الدین، مراوده داشته و پیامهای آن ها را در مقدمه کتابش، العلویون بین الغلو و الفلسفه و التصوف و التشیع چاپ کرده است. وی در مقدمه کتاب العلویون فی دایره الضوء مینویسد که خوانندگان در این کتاب با دلیل و برهان حقایق زیر را خواهند یافت:
۱. علویان، مسلمانان شیعه و موحدند که خداوند را از هر شباهتی با مخلوقات منزه میدانند؛ ۲. آنان به نبوت سید پیامبران، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، و امامت امامان دوازده گانه از اهل بیت طاهر پیامبر اعتراف دارند؛ ۳. آن ها عربهای خالصاند که چیزی داخل نسبت آن ها نشده است تا از عرب خالص بودن خارج شده باشند؛ ۴. علت غلوی که عارض آنان شده، عزلت و گوشهگیری و محرومیت و جهل بوده است؛ ۵. آنان به جای اسلام به عنوان دین و عربیت به عنوان نسب و تشییع به عنوان مذهب، هیچ چیز دیگری را به عنوان بدیل نمیپذیرند؛ ۶. بیشتر علوی ها نه حلول و نه تناسخ را قبول ندارند و صوفیان آن ها هم قایل به تجلیاند (نه حلول)؛ ۷. خیر قضا و قدر از ناحیه خداوند است و شر آن از ناحیه نفوس. آن ها نه جبر را میپذیرند و نه تفویض را؛ ۸. اهل بیت، فرع حقیقت محمدیه و انسانهایی ویژه و معصوماند؛ ۹. طریقه صوفیه (خنبلاتیه خصیبیه) دین نیست؛ ۱۰. اسم حقیقی اینان علویون است و اسم نصیریه از ناحیه دشمنان به آن ها اطلاق شده است. در کتاب من وحی الحقیقه المسلمون العلویون آمده است: «شهرستانی با اینکه شرط کرده بود درباره همه مذاهب از کتابهای خودشان نقل مطلب کند، ولی درباره علوی ها بدون استناد به کتابهای آن ها مطالبی را به آن ها نسبت داده است.» نویسنده در ادامه، ۲۲ کتاب از نویسندگان گوناگون را نام میبرد که منبع همه آنها ملل و نحل شهرستانی است. وی همچنین به نقد تعدادی از کتاب ها که درباره علویان مطالبی نوشتهاند، من جمله کتاب مذاهب الاسلامیین عبدالرحمن بدوی پرداخته است.(۲۷)
نویسنده کتاب النبأ الیقین نیز به بیان اعتقادات علویین میپردازد و اظهار میدارد که اختلافی بین علوی ها و بقیه برادران مسلمانشان در جوهر دین نیست و اصول دین در نزد آن ها همان اصول پنج گانه نزد همه امامیان است که عبارت از توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد است.(۲۸)
یکی از کتابهایی که به گونهای مناسب به بیان اعتقادات علویان پرداخته، کتاب اصول الدین عند الشیعه العلویین است. در این کتاب، اصول اعتقادی از بحث توحید و اقسام آن تا بحث عدل و نبوت و امامت و معاد، دقیقاً نظیر اندیشههای دیگر متکلمان اثناعشری مورد بحث قرار گرفته است.
مقدمه کتاب را آیت الله سیدمحمدحسین فضل الله نوشته است. وی ضمن تمجید از کتاب که اندیشههای اعتقادی علویان را به خوبی مورد بحث قرار داده، به نکتهای اشاره میکند که نویسندگان دیگر هم به آن توجه داشتهاند و مثلاً شمس الدین در مقدمهای که بر کتاب علی عزیز ابراهیم، العلویون بین الغلو و... نوشته است، یکی از آنان است. فضل الله مینویسد: «یکی از علل وقوع انحراف در دیدگاههای علویون، دور افتادن آن ها از مراکز فرهنگی و ظلم و ستمی است که به آن ها روا داشته شده است.»
یکی از نویسندگانی که کتابش حکم کتاب مرجع را پیدا کرده، منیر شریف است که مباحث فراوانی درباره علوی ها طرح کرده و من جمله بیانیه حدود هشتاد نفر از علمای علوی را آورده که همان اعتقادات اثناعشری در باب اصول و فروع دین است. در این بیانیه آمده است که ادله تشریع، قرآن و سنت و اجماع و عقل است و شهادت به ولایت امام علی، منحصر به صحت اذان و اقامه نیست.(۲۹)
احمد علی حسن در المسلمون العلویون فی مواجهه التجنی، ضمن نقد کتاب النصیریه او العلویون، نوشته سیدعبدالحسین مهدی العسکری، در حدود صد صفحه به مباحثی چون نصیریه در مصادر شیعه، اهل سنت و مستشرقان پرداخته است.
هاشم عثمان در کتاب العلویون بین الاسطوره والحقیقه، نویسندگانی را که درباره نصیریه مطالبی نوشتهاند، به چند دسته تقسیم کرده است:
الف. نصیریه در نزد قدما
نویسنده از رسالهای نام میبرد که حمزه بن علی، از مؤسسین مذهب دروزی، تحت عنوان الرساله الدامغه فی الرد علی النصیری نوشته بوده است. به اعتقاد عثمان هاشم، در بین ملل و نحل نویسان، اولین بار شهرستانی از نصیری نام میبرد و نویسندگان قبلی اسمی از نصیریه نبردهاند.(۳۰) وی در ادامه به دیدگاههای برخی دیگر از قدما میپردازد و سرانجام آن ها را تحلیل و نقد میکند.
ب. نصیریه نزد مورخان جدید
نویسنده در این بخش، از کتاب الباکوره السلیمانیه فی کشف اسرار الدیانه النصیریه نوشته سلیمان ارضی، که در سال ۱۸۶۲ چاپ شده است، شروع میکند و به نقد و بررسی کتاب میپردازد. وی حتی در وجود نویسندهای به این نام هم تردید میکند.
ج. نصیریه نزد مورخان معاصر
عثمان هاشم در بخش سوم به مورخان معاصر میپردازد و آنان را به پنج دسته تقسیم میکند:
۱. کسانی که نظریه شهرستانی را پذیرفتهاند؛ نظیر علی سامی النشار، در کتاب نشاه الفکر الفلسفی و کامل مصطفی شیبی در کتاب الصله بین التصوف و التشیع.
۲. کسانی که نصیریه را بخشی از اسماعیلیه میدانند؛ نظیر کامل الغزی در کتاب الذهب فی تاریخ حلب و فیلیپ حتی در تاریخ سوریه و لبنان و فلسطین، و عمر فروخ در تاریخ الفکر العربی و یا کسانی که تفسیریه و اسماعیلیه را با یکدیگر خلط کردهاند؛ نظیر ابو زهره در کتاب تاریخ المذاهب الاسلامیه.
۳. کسانی که مطالب را از منابع متعدد گرفتهاند و بین اقوال جمع کردهاند؛ نظیر محمد کرد علی در خطط الشام، و محمد عزه دروزه در العرب و العروبه، و عبدالرحمن بدوی در مذاهب الاسلامیین، و مصطفی شکعه در اسلام بلا مذاهب.
۴. نویسندگانی که ساحت نصیری ها را از تمام آنچه به آنان نسبت دادهاند، بری میدانند؛ نویسندگانی چون منیر شریف در العلویون من هم و این هم، و عارف الصوص در کتاب من هو العلوی، و محمد علی الزعبی صحبی محمصانی در فلسفه التشریع فی الاسلام.
۵. کسانی که تلاش کردهاند عقاید نصیریه را از لا به لای برخی از مخطوطات به دست آورند؛ مانند عبدالحمید دجیلی و مصطفی غالب.
عثمان هاشم در بخشی از کتاب خود اظهار میدارد که دیدگاه مورخان جدید، نظیر اقوال پیشینیان، از گفتههای افراد مجهول گرفته شده و مؤیدی هم از کتب نصیریه ذکر نشده است. مثلاً شهرستانی که قول داده بود مذهب هر فرقه را از کتابهایشان معرفی کند، بدان پایبند نماند. فرید وجدی نیز در دایره المعارف از مقالهای که در روزنامه الاهرام منتشر شده و از نویسندهای با نام فاضلی از لازقیه مطلب نقل میکند. اگر دیدگاههای قدیم و جدید را ببینیم، میتوانیم بگوییم که نصیریه اسم فرقه خاص یا مذهب جدیدی نیست. این اسم یکی از اوصافی است که به دلایل ویژه به شیعه اثناعشری داده شده است. نویسنده دلایل متعددی در تأیید نظر خویش میآورد و در نهایت از دریچه آثار علویان به آنان میپردازد.
کتابنامه:
۱. سعدبن عبدالله ابی خلف الاشعری القمی، المقالات و الفرق، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۶۰.
۲. ابی محمد حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، المطبعه الحیدریه، النجف، ۱۹۳۶م- ۱۳۵۵.
۳. علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۷۷.
۴. شناخت مذاهب اسلامی، سازمان مدارس خارج از کشور، ۱۳۷۹.
۵. نعمت الله صفری فروشانی، غالیان، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، ۱۳۷۸.
۶. ابی الحسن علی بن اسماعیل الاشعری، مقالات الاسلامیین، تصحیح هلموت ریتر، النشرات الاسلامیه یصدرها جمعیه المستشرقین الالمانیه.
۷. ابن عبدالرحمن المسلطی، التنبیه والرد علی اهل الاهواء والبدع، تقدیم و تحقیق دکتر محمد زینهم محمد غرب، مکتبه مدبولی، قاهره.
۸. عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ترجمه محمد جواد مشکور، انتشارات اشراقی، ۱۳۹۸.
۹. عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، تصحیح محمد بن فتح الله بدران، انتشارات رضی، قم، ۱۳۶۴.
۱۰. ابی محمد علی بن احمد، معروف بن ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ۱۹۹۹م-۱۴۲۰.
۱۱. سید مرتضی ابن داعی حسنی رازی، تبصره العوام فی معرفه مقالات الانام، تصحیح عباس اقبال، انتشارات اساطیر، ۱۳۶۴.
۱۲. عبد الرحمن بدوی، تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام، ترجمه حسین صابری، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، ۱۳۷۴.
۱۳. سیعد رشید زمیزم، الفرق والجماعات الاسلامیه، مؤسسه البلاغ، بیروت، الطبعه الاولی، ۲۰۰۲م ـ ۱۴۲۲.
۱۴. محمد ابو زهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، دارالفکر العربی، قاهره، مصر.
۱۵. دایره المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۰.
۱۶. فرهنگ معین.
۱۷. المنجد.
۱۸. محمدرضا حکیمی، نهایه الفرق نهایه الملوک، دار الفردوس، بیروت، ۱۹۹۰م - ۱۴۱۰.
۱۹. ابو موسی حریری، العلویون النصیریون، دار الاجل، لبنان، ۱۹۸۷م.
۲۰. کمل مصطفی شیبی، الصله بین التصوف و التشیع، دار الانس، بیروت، ۱۹۸۲م.
۲۱. محمد جواد مشکور، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، کتابفروشی اشراقی، تهران، ۱۳۶۲.
۲۲. شریف یحیی الامین، معجم الفرق السلامیه، دار الاضواء، بیروت، ۱۹۸۶م - ۱۴۰۶.
۲۳. رضا برنجکار، آشنایی با فرق اسلامی، ۱۳۷۷.
۲۴. علی عزیز ابراهیم، العلویون بین الغلو و الفلسفه و التصوف و التشیع، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۹۹۵م - ۱۴۱۵.
۲۵. علی عزیز ابراهیم، العلویون فی دایره الضوء، الغدیر، بیروت، ۱۹۹۹م - ۱۴۱۹
۲۶. حسین محمد المظلوم، من وحی الحقیقه، جزء اول، طبع اول، ۱۹۹۹م ـ ۱۴۲۰.
۲۷. محمود الصالح، النبأ الیقین عن العلویین، مؤسسه البلاغ، الطبعه الثانیه، بیروت، ۱۹۸۷م ـ ۱۴۰۷.
۲۸. احمد عباس، اصول الدین عند الشیعه العلویین، دار المنتظر، بیروت، الطبعه الاولی، ۲۰۰۰م ـ ۱۴۲۱.
۲۹. منیر شریف، المسلمون العلویون من هم و این هم.
۳۰.احمد علی حسن، المسلمون العلویون فی مواجهه التجنی، الدار العالمه، الطبعه الاولی، ۱۹۸۵م ـ ۱۴۰۵.
۳۱. هاشم عثمان، العلویون بین الاسطوره و الحقیقه، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۹۹۴م ـ ۱۴۱۴.
پی نوشت ها:
۱. به خواست خداوند، در مقالهای مستقل، نکاتی را که لازم است در تحقیقات در باب فرقههای اسلامی مورد توجه قرار گیرد، خواهیم آورد.
۲. برخی فرقهها فعلاً وجود ندارند و از خودشان هم نوشتهای باقی نگذاشتهاند و چون مدافعی ندارند، بدترین دیدگاه ها را به آن ها نسبت میدهند. بر فرض که این روش درباره پیشینیان معمول باشد، در باب معاصران و درباره کسانی که خود حاضرند، کاربردی ندارد و باید دیدگاه آنان از خودشان پرسیده شود.
۳. المقالات و الفرق، ص ۱۰۰.
۴. فرق الشیعه، ص ۹۳.
۵. مقالات الاسلامیین، ص ۱۵.
۶. الفرق بین الفرق، (ترجمه مشکور)، ص ۱۸۴ ـ ۱۸۶.
۷. همان.
۸. ملل و نحل، شهرستانی، ص ۱۶۹.
۹. الفصل، ج ۳، ص ۱۲۳.
۱۰. تبصره الاسلام، ص ۱۷۱ ـ ۱۶۷.
۱۱. همان، ص ۱۸۰.
۱۲. تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام، ج ۲، ص ۴۱۴.
۱۳. شاید اگر افرادی نظیر سید محسن امین، امام موسی صدر، محمد جواد مغنیه، محمد مهدی شمس الدین و... در ایران بودند، به همان نحو که تلاش میکردند تا علویان را اثناعشری معرفی کنند و اگر انحرافاتی هم وجود دارد بر طرف سازند، با اهل حق در غرب کشور نیز همین گونه برخورد میکردند. نقل میشود که اهل حق در غرب ایران، ائمه اثناعشر را قبول دارند و البته انحرافاتی هم در بین آن ها وجود دارد. به نظر میرسد همین وضعیت درباره علویان ترکیه هم وجود داشته باشد. به امید آنکه با تلاش و کوشش خالصانه عالمان، بخشهایی از تشیع اثناعشری که به هر دلیلی از آن جدا شدهاند، به دامان آن برگردند و همه انحرافات و کجی ها که بسیاری از آن ها در اثر جهل است، بر طرف شود.
۱۴. تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص ۵۴.
۱۵. دایره المعارف فارسی، مصاحب، ص ۱۸۱۲.
۱۶. فرهنگ معین.
۱۷. اعلام المنجد.
۱۸. نهایه الفرق، ص ۱۱۰.
۱۹. العلویون النصیریون.
۲۰. الصله بین التصوف و التشیع، ج ۱، ص ۴۷ و ص ۴۹.
۲۱. همان.
۲۲. تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام، ترجمه مذاهب الاسلامیین، ج ۲، ص ۳۱۳.
۲۳. تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، ص ۱۸۵ ـ ۱۸۶. آقای مشکور، مطالب را از منبع موثق اسلام در ایران پطروشفسکی نقل کردهاند.
۲۴. در حدیث «علما، امتی»، گاهی عبارت «کانبیا» و گاهی «افضل من انبیا» نقل شده است.
۲۵. معجم الفرق الاسلامیه، ص ۱۷۳ ـ ۱۷۴.
۲۶. فرق و مذاهب کلامی، ص ۳۱۸.
۲۷. من وحی الحقیقه، ص ۲۶۹ ـ ۳۶۹.
۲۸. النبأ الیقین.
۲۹. المسلمون العلویون من هم و این هم، ص ۹ ـ ۳۰.
۳۰. البته تحقیق نویسنده چندان دقیق نیست. حتی اگر نویسنده به لفظ «هم» اصرار داشته باشد، ابن حزم حدود یک قرن قبل از شهرستانی اسم نصیریه را برده است. عبارت ابن خرم چنین است: «و من السبقبه القایلین بالوهیه علی»، طایفه تدعی النصیریه الفصل، ج ۳، ص ۱۲۳.
منبع
جامعه المصطفی العالمیه
دکتر قاسم جوادی (عضو هیات علمی جامعه المصطفی العالمیه و مرکز تحقیقات ادیان.)
سایت اخبار شیعیان