شیعیان در حالی که بخشی از عقاید و احکام را از قرآن و سنت پیامبر میگیرند‚ در بیشتر موارد به روایات امامان خود اعتماد میکنند‚ منبع آگاهیهای امامان شیعه چیست؟
استاد جعفر سبحانی
پاسخ: اگر شیعه بر روایات امامان خود اعتماد کامل دارد‚ بدان سبب است که پیامبر صلیاللّهعلیهوآله آنان را حجت دوم پس از کتاب خدا شمرده است و میفرماید: انی تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی(۱)
من در میان شما دو گوهر گرانبها به عنوان امانت میگذارم که عبارتند از کتاب خدا و عترتم.
بنابراین کسانی که عقیده و شریعت را از این دو چشمه زلال میگیرند‚ به تعبیر پیامبر صلیاللّهعلیهوآله گمراه نخواهند بود‚ و اگر امت به افراد دیگر مراجعه کنند‚ با سخن او مخالفت کردهاند.
اکنون این سیوال مطرح میشود که سرچشمه علوم اهلبیت علیهمالسلام چیست؟ در پاسخ باید گفت که امامان شیعه از منابعی بهره میگیرند که عبارتند از:
الف. نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
پیشوایان معصوم علیهمالسلام احادیث را بدون واسطه‚ یا از طریق پدران بزرگوارشان از رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله اخذ کرده و برای دیگران نقل میکنند. این نوع روایات‚ که هر امامی آن را از امام پیشین; تا برسد به رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله نقل کرده است در احادیث شیعه امامیه فراوان است‚ و اگر این گونه احادیث اهلبیت علیهمالسلام که سند آنها متصل و منتهی به رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله میباشد‚ یک جا جمع شود‚ مُسند بزرگی را تشکیل میدهد که خود میتواند گنجینه عظیمی برای محدثان و فقیهان مسلمان باشد‚ زیرا روایاتی با چنین سند استوار‚ در جهان حدیث نظیر ندارد. به یک نمونه از این نوع احادیث که گفته میشود نسخهای از آن‚ به عنوان حدیث سلسلةالذهب‚ از باب تبرک و تیمن‚ در خزانه سلسله ادب دوست و فرهنگپرور سامانیان نگهداری میشده است اشاره میکنیم: شیخ بزرگوار صدوق(۳۸۱ - ۳۰۶ ه) در کتاب توحید به واسطه دو نفر از ابوالصلت هروی نقل میکند که میگوید: من با علیبنموسیالرضا علیهالسلام همراه بودم که از نیشابور عبور میکرد. دراین هنگام جمعی از محدثان نیشابور مانند محمدبن رافع‚ احمدبن حرب‚ یحییبن یحیی‚ اسحاقبن راهویه و جمعی از دوستداران علم‚ زمام مرکب ایشان را گرفته و گفتند: تو را به حق پدران پاک و مطهرت سوگند میدهیم که برای ما حدیثی نقل کنی که از پدرت شنیدهای. حضرت در این حال سر خود را از کجاوه بیرون آورد و چنین فرمود: حدثنی ابی العبد الصالح موسیبن جعفر علیهالسلام قال: حدثنی ابیالصادق‚ جعفربن محمد علیهالسلام قال: حدثنی ابی ابوجعفر محمد بن علی باقر علم الانبیاء علیهالسلام قال: حدثنی ابی علیبن الحسین سید العابدین علیهالسلام قال: حدثنی ابی سید شباب اهل الجنة الحسین علیهالسلام قال: حدثنی ابی علیبن ابیطالب علیهالسلام سمعت النبی صلیاللّهعلیهوآله یقول: سمعت جبرییل یقول: سمعت اللّه جلّ جلاله یقوله: لا اله الا اللّه حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی. آنگاه مرکب او به راه افتاد‚ فریاد برآورد که بشروطها و انا من شروطها (۲).
بنابراین بخشی از علوم و دانشهای آنان‚ سینه به سینه از پیامبر خاتم در اختیار آنان قرار گرفته است
ب. نقل از کتاب علی (علیه السلام)
امیرمومنان علیهالسلام در تمام دوران بعثت پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله با ایشان همراه بود. و بدین جهت توفیق یافت که احادیث بسیاری از رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله را در کتابی گردآورد(در حقیقت‚ پیامبر صلیاللّهعلیهوآله املا میکرد و علی علیهالسلام مینوشت). خصوصیات این کتاب که پس از شهادت امام در خانواده او باقی ماند‚ در احادیث ائمه اهلبیت علیهمالسلام بیان شده است. امام صادق علیهالسلام میفرماید: طول این کتاب هفتاد ذراع بوده‚ و به املای رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله و خط علیبن ابیطالب علیهالسلام نگارش یافته است و آنچه مردم به آن نیازمندند در آن بیان شده است. (۳)
گفتنی است که این کتاب پیوسته در خاندان علی علیهالسلام دست به دست میگشت وامام باقر و امام صادق علیهماالسلام کرارا از آن حدیث نقل کرده و اصل کتاب را نیز به یاران خویش ارائه میفرمودند (۴) و هم اکنون نیز بخشی از احادیث آن کتاب در جوامع حدیثی شیعه بالاخص در وسایلالشیعه در ابواب مختلف موجود است.
ج. استنباط از کتاب و سنت
امامان معصوم قسمتی از احکام الهی را که بر پیامبر گرامی اسلام صلیاللّهعلیهوآله نازل شده‚ از کتاب خدا و سنتهای موجود استنباط میکردند. استنباطی که دیگران را یارای آن نبوده است. در اینجا نمونهای را یادآور میشویم تا روشن شود که قسمتی از مصادر علوم آنان چنین استنباطهایی بوده است:
در دوران متوکل عباسی یک مرد مسیحی با زن مسلمان مرتکب عمل خلافی شد‚ از آنجا که این شخص بر خلاف موازین ذمه عمل کرده بود‚ خونش هدر و قتلش واجب بود. آنگاه که خواستند حکم را جاری کنند او اسلام آورد تا به حکم <الاسلام یجب ما قبله> جان به سلامت ببرد. در این شرایط فقیهان دربار عباسی به چند گروه تقسیم شدند: گروهی گفتند: او به حکم این که اسلام آورد‚ پیوند او از گذشته قطع گردیده‚ و حد از او ساقط شده است و گروهی دیگر گفتند: سه بار حد باید در مورد او جاری شود و گروه سوم فتوای دیگری دادند.
متوکل عباسی ناگزیر‚ پاسخ این مسئله را از امام هادی علیهالسلام پرسید‚ امام هادی علیهالسلام فرمود: این فرد محکوم به مرگ است و علت آن این است که چنین ایمانی در هنگام تنگنا و خوف و ترس فاقد ارزش است‚ به گواه این آیه:
فلما را›وا با›سنا قالوا آمنّا باللّه وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین* فلم یک ینفعهم ایمانهم لما را›وا با›سنا سنّت اللّه التی قد خلت فی عباده و خسرهنالک الکافرون.(۵-۶)
هنگامی که عذاب شدید ما را دیدند گفتند هم اکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به معبودهایی که همتای او میشمردیم کافر شدیم‚ اما هنگامی که عذاب ما را مشاهده کردند ایمان آنها برای آنها سود نداشت این سنت خداوند است که همواره در میان بندگانش اجرا شده و آنجا که کافران زیانکار شدند. در این آیه خداوند منان بیثمر بودن ایمان حاصل از خوف عذاب را‚ از سنتهای الهی شمرده است‚ سنتهایی که در آن تبدیل و تغییری رخ نمیدهد.
همه فقیهان و مفسران‚ این آیه را خوانده و تفسیر کرده بودند‚ ولی توان دستیابی به چنین فهمی از آیه را نداشتند. این برداشتهای عمیقانه و واقعگرایانه یکی از مواهب الهی است که به ائمه اهلبیت علیهمالسلام داده شده و بخشی از علوم آنان را تشکیل میدهد. از این رو‚ امام محمد باقر علیهالسلام میفرماید: خداوند منان هیچ چیزی را که امت اسلامی به آن نیازمندند‚ فرونگذارده مگر این که آن را در کتاب خود فرو فرستاده و برای رسول خود بیان کرده است.(۷)
امام صادق علیهالسلام میفرماید: ما من شیء الا وفیه کتاب و سنة.(۸)
هیچ رخدادی نیست مگر آن که قانون آن در کتاب و سنت پیامبر صلیاللّهعلیهوآله بیان شده است.
سماعه‚ فقیه عصر امام موسیبنجعفر علیهالسلام از امام سیوال میکند: آیا همه چیز در کتاب خدا و سنت پیامبر او است یا چیزی را از پیش خود میگویید؟ او در پاسخ میگوید: بل کلّ شیء فی کتاب اللّه و سنّه نبیّه (۹).
امام باقر علیهالسلام در سخنان خود‚ اغلب به آیات قرآن مجید استناد نموده از کلام خدا شاهد میآورد و میفرمود: هر مطلبی گفتم‚ از من بپرسید که در کجای قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرفی کنم. (۱۰)
بنابراین امامان معصوم علیهمالسلام در حوزه معارف و احکام‚ غالبا نوآورانی نبودهاند که گفتههای آنان ریشه در کتاب و سنت نداشته باشد‚ بلکه استخراج کنندگان احکام الهی از کتاب و سنت بودهاند و دیگران را یارای چنین فهم و دقتی نیست.
د. الهامات الهی
علوم ائمه اهلبیت علیهمالسلام سرچشمه دیگری دارد که میتوان از آن با عنوان الهام یاد کرد. الهام اختصاص به پیامبران نداشته و در طول تاریخ گروهی از شخصیتهای والای الهی از آن بهرهمند بودهاند. قرآن از افرادی خبر میدهد که با اینکه پیامبر نبودند‚ اسراری از جهان غیب بر آنها الهام میشد و قرآن به برخی از آنها اشاره دارد. چنان که درباره مصاحب موسی(خضر) که چند صباحی او را آموزش داد‚ چنین میفرماید:
آتیناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنّا علما (۱۱)
او مورد رحمت خاص ما قرار داشت و از خزانه علم خویش به وی دانشی ویژه عطا کرده بودیم.
نیز درباره یکی از کارگزاران سلیمان(آصفبن برخیا) یادآور میشود:
قال الذی عنده علم من الکتاب (۱۲)
آن کس که دانشی از کتاب نزد او بود چنین گفت....
این افراد علم خود را از طریق عادی نیاموخته بلکه به تعبیر قرآن دارای علم لدنی بودهاند: <علمّناه من لدنّا علما>. بنابراین‚ نبیّ نبودن‚ مانع از آن نیست که برخی از انسانهای والا مورد خطاب الهام الهی قرار گیرند. در احادیث اسلامی که فریقین نقل کردهاند‚ این گونه افراد را محدَّث میگویند‚ یعنی کسانی که بدون اینکه پیامبر باشند‚ فرشتگان با آنها سخن میگویند.
بخاری در صحیح خود از پیامبر صلیاللّهعلیهوآله نفل میکند که فرمود: لقد کان فیمن قبلکم من بنی اسراییل یکلّمون من غیر ان یکونوا انبیاء... (۱۳):
قبل از شما در بنیاسراییل کسانی بودند که فرشتگان با آنها سخن میگفتند‚ بدون اینکه پیامبر باشند.
بر این اساس‚ ائمه اهلبیت علیهمالسلام نیز که مرجع امت در تبیین معارف الهی و احکام دینی میباشند‚ برخی از سیوالات را که پاسخ آن در احادیث مروی از پیامبر صلیاللّهعلیهوآله یا کتاب علی علیهالسلام وجود نداشت‚ از طریق الهام و آموزش غیبی پاسخ میدادند. (۱۴)
از این بیان میتواند نتیجه گرفت که کسانی که الهام را با وحی تشریعی یکسان میپندارند و تصور میکنند که هر فردی مورد الهام قرار گیرد‚ نبی خواهد بود‚ سخت در اشتباهند. محدَّث بودن یکی از مقامات انسانهای والاست که در عین حال که فرشتگان با او سخن میگویند‚ ولی پیامبر نیستند. چنان که یادآور شدیم‚ مصاحب موسی به تعبیر قرآن علم لدنی <وعلّمنا من لدنّا علما> داشت‚ ولی نبی نبود.
۱. کنزالعمال‚ ج۱‚ ص۱۶۵‚ حدیث۹۴۵‚ چاپ دوم; صواعق محرقه‚ ص۱۴۸‚ چاپ محمدی و غیره.
۲. توحید شیخ صدوق‚ باب ۱‚ احادیث۲۱‚ ۲۲‚ ۲۳.
۳. بحارالانوار: ج۲۶‚ ص۱۸-۶۶.
۴. وسایلالشیعه‚ ج۳‚ باب ۱۲ از ابواب لباس مصلی‚ ح۱.
۵. غافر/ ۸۴ - ۸۵.
۶.وسایلالشیعه‚ ج۱۸‚ باب۳۶ من ابواب حدالزنا‚ ص۴۰۸.
۷‚۸ و۹. اصول کافی‚ج۱‚ ص۵۹‚ باب الرد الی کتاب و السنة.
۱۰. طبرسی‚ الاحتجاج‚ ص۱۷۶.
۱۱. کهف / ۶۵.
۱۲. نمل/ ۴۰.
۱۳. صحیح بخاری: ج۲‚ ص۱۴۹.
۱۴. درباره محدث و حدود آن به کتاب ارشاد الساری فی شرح صحیحالبخاری: ج۶‚ ص۹۹ و غیره مراجعه شود.
حوزه نیوز