وقتی «مأمون عباسی» محل حکومتش را از طوس به بغداد منتقل کرد نامه ای برای حضرت امام جواد ـ علیه السلام ـ فرستاد و ایشان را به بغداد دعوت کرد. البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا ـ علیه السلام ـ به طوس دعوتی ظاهری و در واقع سفری اجباری بود.
هنگامی که حضرت جوادالائمه ـ علیه السلام ـ وارد بغداد شد مأمون پیشنهاد کرد که دختر خود «ام الفضل» را به ازدواج ایشان درآورد. امام در برابر پیشنهاد او سکوت کرد. مأمون این سکوت را نشانه رضایت حضرت شمرد و تصمیم گرفت مقدمات این امر را فراهم سازد.
او در نظر داشت مجلس جشنی تشکیل دهد ولی انتشار این خبر بین بنی عباس انفجاری به وجود آورد بنی عباس اجتماع کردند و با لحن اعتراض آمیزی به مأمون گفتند: «این چه برنامه ای است اکنون که علی بن موسی از دنیا رفته و خلافت به عباسیان رسیده باز میخواهی خلافت را به آل علی برگردانی! بدان که ما نخواهیم گذاشت این کار صورت بگیرد آیا عداوتهای چند ساله بین ما را فراموش کردهای»!
مأمون پرسید: «نظر شما چیست»
گفتند: «این جوان خردسال است و از علم و دانش بهرهای ندارد».
مأمون گفت: «شما این خاندان را نمیشناسید کوچک و بزرگ اینها بهره عظیمی از علم و دانش دارند و چنانچه سخن من مورد قبول شما نیست او را بیازمایید و مرد دانشمندی را که خود قبول دارید بیاورید تا با این جوان بحث کند و صدق گفتار من روشن گردد».
عباسیان از میان دانشمندان «یحیی بن اکثم»(۱) را که دارای شهرت عظیم علمی بود انتخاب کردند. مأمون نیز جلسه مناظرهای برای سنجش میزان علم و آگاهی امام جواد ـ علیه السلام ـ ترتیب داد. برهه حساسی برای اسلام و تشیع بود. اگر ابن اکثم در این مناظره غالب میشد این برهان شیعیان که علم ائمه اهل بیت(علیه السلام) لدنی و خدایی است باطل میگردید.
.
مجلس آغاز شد و یحیی رو به مأمون کرد و گفت: «اجازه میدهی سؤالی از این جوان بنمایم».
مأمون پاسخ داد: «از خود او اجازه بگیر».
یحیی از امام جواد ـ علیه السلام ـ اجازه گرفت. امام فرمود: «هر چه میخواهی بپرس».
.
سؤال یحیی بن اکثم از امام جواد(علیه السلام):
یحیی گفت: «درباره شخصی که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانی را شکار کرده است چه میگویید»
(توضیح اینکه: یکی از اعمالی که در جریان اعمال حج یا عمره برای اشخاص در حال احرام حرام است"شکار کردن"است. در میان احکام فقهی احکام حج پیچیدگی خاصی دارد از این رو یحیی بن اکثم از میان مسائل مختلف احکام حج را مطرح کرد تا به پندار خود امام را در بن بست علمی قرار دهند!)
امام جواد (علیه السلام) پاسخ داد: آیا این شخص شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حرم) کشته است یا در حرم عالم به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا جاهل عمدا کشته یا به خطا آزاد بوده یا برده برای اوّلین بار چنین کاری کرده یا برای چندمین بار شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ باز هم از انجام چنین کاری اِبا ندارد یا از کرده خود پشیمان است در شب شکار کرده یا در روز در احرام عمره بوده یا احرام حج!
یحیی بن اکثم از این همه فروع که امام برای این مسأله مطرح نمود متحیر شد و آثار ناتوانی در چهرهاش آشکار گردید و زبانش به لُکنت افتاد به طوری که حضّار مجلس ناتوانی او را در مقابل آن حضرت نیک دریافتند.
در پی آن مأمون به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: «آیا اکنون آنچه را که نمیپذیرفتید دانستید»! (۲)
آن گاه پس از مذاکراتی که در مجلس صورت گرفت مردم پراکنده گشتند و جز نزدیکان خلیفه کسی در مجلس نماند. مأمون رو به امام جواد ـ علیه السلام ـ کرد و گفت: «قربانت گردم! خوب است احکام هر یک از فروعی را که در مورد کشتن صید در حال احرام مطرح کردید بیان کنید تا استفاده کنیم».
امام جواد علیه السلام فرمود:
اگر شخص مُحرم در حِلّ (خارج از حرم) شکار کند و شکار از پرندگان بزرگ باشد کفّارهاش یک گوسفند است.
اگر در حرم بکشد کفّارهاش دو برابر است.
اگر جوجه پرندهای را در بیرون حرم بکشد کفّارهاش یک برّه است که تازه از شیر گرفته شده باشد.
اگر آن را در حرم بکشد هم برّه و هم قیمت آن جوجه را باید بدهد.
اگر شکار از حیوانات وحشی باشد چنانچه گورخر باشد کفّارهاش یک گاو است.
اگر شتر مرغ باشد کفّارهاش یک شتر است.
اگر آهو باشد کفّاره آن یک گوسفند است.
اگر هر یک از اینها را در حرم بکشد کفّارهاش دو برابر میشود.
اگر شخص مُحرم کاری بکند که قربانی بر او واجب شود اگر در احرام حج باشد باید قربانی را در منی ذبح کند.
اگر در احرام عمره باشد باید آن را در مکه قربانی کند.
کفّاره شکار برای عالم و جاهل به حکم یکسان است ولی در صورت عمد (علاوه بر وجوب کفّاره) گناه نیز کرده است اما در صورت خطا گناه از او برداشته شده است.
کفّاره شخص آزاد به عهده خود اوست و کفّاره برده به عهده صاحب او است.
بر صغیر کفّاره نیست ولی بر کبیر واجب است.
عذاب آخرت از کسی که از کردهاش پشیمان است برداشته میشود اما آن که پشیمان نیست کیفر خواهد شد. (۳)
مأمون گفت: «احسنت ای اباجعفر! خدا به تو نیکی کند! حال خوب است شما نیز از یحیی سؤالی بپرسید همان طور که او از شما پرسید».
در این هنگام امام علیه السلام به یحیی فرمود: بپرسم
یحیی گفت: «اختیار با شماست فدایت شوم اگر توانستم پاسخ میگویم و گرنه از شما بهره مند میشوم».
این چگونه زنی است و با چه چیز حلال و حرام میشود
سؤال امام جواد(علیه السلام) از یحیی بن اکثم:
حضرت پرسید: به من بگو در مورد مردی که در بامداد به زنی نگاه میکند و آن نگاه حرام است و چون روز بالا میآید آن زن بر او حلال میشود و چون ظهر میشود باز بر او حرام میشود و چون وقت عصر میرسد بر او حلال میگردد و چون آفتاب غروب میکند بر او حرام میشود و چون وقت عشاء میشود بر او حلال میگردد و چون شب به نیمه میرسد بر او حرام میشود و به هنگام طلوع فجر بر وی حلال میگردد
یحیی گفت: «نه به خدا قسم من به پاسخ این پرسش راه نمیبرم و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمیدانم اگر صلاح میدانید از جواب آن ما را مطلع سازید».
امام فرمود: این زن کنیز مردی بوده است. در بامدادان مرد بیگانهای به او نگاه میکند و آن نگاه حرام بود چون روز بالا میآید کنیز را از صاحبش میخرد و بر او حلال میشود چون ظهر میشود او را آزاد میکند و بر او حرام میگردد چون عصر فرا میرسد او را به حباله نکاح خود درمیآورد و بر او حلال میشود به هنگام مغرب او را ظهار میکند(۴) و بر او حرام میشود موقع عشا کفّاره ظهار میدهد و مجددا بر او حلال میشود چون نیمی از شب میگذرد او را طلاق میدهد و بر او حرام می شود و هنگام طلوع فجر رجوع میکند و زن بر او حلال میگردد. (۵)
به این ترتیب یک بار دیگر حقانیت مکتب اهل بیت(علیه السلام) بر حاضران روشن گردید. زیرا یکی از دلایل واضح ما بر حقانیت ائمه اطهار(علیه السلام) ـ غیر از نصوص و ادله و آیات و روایات متعدد ـ این است که آنان هیچ استادی نداشتند و هیچ مورخی نگفته یا ننوشته است که آنان نزد کسی شاگردی کرده باشند اما با این وجود به ظاهر و باطن و ناسخ و منسوخ قرآن واقف بودند پاسخ تمامی سؤالات را میدادند و شاگردان زیادی تربیت کردند.
پینوشتها:
۱. یحیی یکی از دانشمندان نامدار زمان مأمون خلیفه عباسی بود که شهرت علمی او در رشتههای گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود. او در علم فقه تبحر فوق العاده ای داشت و با آن که مأمون خود از نظر علمی وزنه بزرگی بود ولی چنان شیفته مقام علمی یحیی بود که اداره امور مملکت را به عهده او گذاشت و با حفظ سمت مقام قضا را نیز به وی واگذار کرد. یحیی علاوه بر اینها دیوان محاسبات و رسیدگی به فقرا را نیز عهده دار بود. خلاصه آن که تمام کارهای کشور اسلامی پهناور آن روز زیر نظر او بود و چنان در دربار مأمون تقرب یافته بود که گویی نزدیکتر از او به مأمون کسی نبود. اما متاسفانه یحیی با آن مقام بزرگ علمی از شخصیت معنوی برخوردار نبود. او علم را برای رسیدن به مقام و شهرت و به منظور فخر فروشی و برتری جویی فراگرفته بود. هر دانشمندی به دیدار او میرفت آنقدر از علوم گوناگون از وی سؤال میکرد تا طرف به عجز خود در مقابل وی اقرار کند!
۲. علامه مجلسی بحارالانوار ج ۵۰ص ۷۶ ۷۷ چاپ سوم تهران مکتبة الاسلامیة ۱۳۹۵ق شیخ مفید الارشاد ص ۳۲۱ ۳۱۹ قم مکتبة بصیرتی احمد طبرسی الاحتجاج ص ۲۴۵نجف المطبعة المرتضویة ۳۵۰ ق.
۳. بحارالانوار ج ۵۰ص ۷۷ الارشاد شیخ مفید ص ۳۲۲ طبرسی الاحتجاج ص ۴۶۲.
۴. ظهار عبارت از این است که مردی به زن خود بگوید: پشت تو برای من یا نسبت به من مانند پشت مادرم یا خواهرم یا دخترم هست و در این صورت باید کفاره ظهار بدهد تا همسرش مجددا بر او حلال گردد. ظهار پیش از اسلام در عهد جاهلیت نوعی طلاق حساب میشد و موجب حرمت ابدی میگشت ولی حکم آن در اسلام تغییر یافت و فقط موجب حرمت و کفاره (به شرحی که گفته شد) گردید.
۵. بحارالانوار ج ۷۸ قزوینی همان کتاب ص ۱۷۵ شیخ مفید الارشاد ص ۳۲۲ طبرسی همان کتاب ص ۲۴۷.
///
سایت ابنا