مناشده(قسم دادن) امیرالمؤمنین علیه السلام به ماجرای غدیر جهت اثبات حقانیت خویش
• رَوَی عُثْمَانُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ شَرِیکِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَمَّا بَلَغَ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلَامُ النَّاسُ یَتَّهِمُونَهُ فِیمَا یَذْکُرُهُ مِنْ تَقْدِیمِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ [إِیَّاهُ] وَ تَفْضِیلِهِ عَلَی النَّاسِ،
قَالَ: أَنْشُدُ اللَّهَ مَنْ بَقِیَ مِمَّنْ لَقِیَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ سَمِعَ مَقَالَتَهُ فِیَّ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ إِلَّا قَامَ فَشَهِدَ بِمَا سَمِعَ.
فَقَامَ سِتَّةٌ مِمَّنْ عَنْ یَمِینِهِ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ [وَ شَهِدُوا] أَنَّهُمْ سَمِعُوهُ یَقُولُ ذَلِکَ الْیَوْمَ
وَ هُوَ رَافِعٌ بِیَدِ عَلِیٍّ: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ.
(بحارالأنوار،ج۳۴،ص۳۴۱ به نقل از الغارات/ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۹۹ به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید) شریک بن عبدالله گفت: وقتی این خبر به علی علیه السلام رسید که مردم در این ادّعای وی که میفرمود: رسول خدا صلّی الله علیه و آله او را بر دیگران مقدّم داشته و بر مردم برتری داده است، به وی سوء ظنّ دارند،
چنین فرمود: شما را قسم میدهم به خدا، چه کسانی رسول خدا صلّی الله علیه و آله را دیده و سخنان او را در غدیر خم شنیده اند و هم اکنون زنده اند؟ آنها بایستند و به آنچه شنیده اند گواهی دهند. در این هنگام شش نفر از اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه و آله ایستادند و گواهی دادند که روز غدیر از رسول خدا صلّی الله علیه و آله شنیدند که در حالی که دست علی علیه السلام را بلند کرده بود،
می فرمود: هرکس من مولای او هستم، علی مولای اوست، بارالها، دوست بدار هرکس او را دوست دارد و دشمن بدار هرکس او را دشمن دارد.
یاری کن هرکس او را یاری میکند و رهاکن هرکس او را رها میکند، محبّت کن به هرکس که به او محبّت میکند، و بغض بورز به هرکس که به او بغض میورزد.
• عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ: إِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ أَجْمَعَ عَلَی الشُّورَی،
بَعَثَ إِلَی سِتَّةِ نَفَرٍ مِنْ قُرَیْشٍ، إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ، وَ إِلَی عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ، وَ إِلَی زُبَیْرِ بْنِ الْعَوَّامِ، وَ طَلْحَةَ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ، وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، وَ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ،
وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوا إِلَی بَیْتٍ فَلَمْ یَخْرُجُوا مِنْهُ حَتَّی یُبَایِعُوا لِأَحَدِهِمْ، فَإِنِ اجْتَمَعَ أَرْبَعَةٌ عَلَی وَاحِدٍ وَ أَبَی وَاحِدٌ أَنْ یُبَایِعَهُمْ قُتِلَ، وَ إِنِ امْتَنَعَ اثْنَانِ وَ بَایَعَ ثَلَاثَةٌ قُتِلَا، فَاجْتَمَعَ رَأْیُهُمْ عَلَی عُثْمَانَ، فَلَمَّا رَأَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَا هَمَّ الْقَوْمُ بِهِ مِنَ الْبَیْعَةِ لِعُثْمَانَ،
قَامَ فِیهِمْ لِیَتَّخِذَ عَلَیْهِمُ الْحُجَّةَ، فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ لَهُمْ: اِسْمَعُوا مِنِّی، فَإِنْ یَکُ مَا أَقُولُ حَقّاً فَاقْبَلُوا، وَ إِنْ یَکُ بَاطِلًا فَأَنْکِرُوا.
ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: نَشَدْتُکُمْ بِاللَّهِ، هَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ نَصَبَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ،
فَقَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، غَیْرِی؟!
(بحارالأنوار، ج۳۱،ص۳۳۲ به نقل از احتجاج)
جناب جابر از حضرت باقر علیه السلام نقل میکند که فرمود: هنگامی که زمان مرگ عمر بن خطّاب فرا رسید، امر خلافت را به شوری موکول کرد و دستور داد که شش نفر، یعنی علیّ بن ابی طالب علیه السّلام، عثمان بن عفّان، زبیر بن عوّام، طلحة بن عبید اللَّه، عبد الرّحمن بن عوف و سعد بن ابی وقّاص در اتاقی نشسته
و در موضوع خلافت با هم مشورت کنند و از آن مکان بیرون نروند تا با یک نفر بیعت کنند، و هر گاه یک یا دو نفر در طرف اقلّیّت واقع شده و از موافقت اکثریّت و بیعت آن کسی که از طرف اکثریّت انتخاب میشود امتناع نمایند، کشته شوند. در نهایت مجلس به نفع عثمان تمام شد.
وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام مشاهده نمود که آن جمع در صدد بیعت با عثمان میباشند، جهت اتمام حجّت بر ایشان برخاست و فرمود: گفتار مرا بشنوید. اگر حقّ بود بپذیرید، و اگر باطل بود انکار کنید. پس فرمود: شما را به خدا سوگند! آیا جز من کسی در میان شما هست که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله او را در غدیر خمّ به اذن خداوند با دست مبارک خود بلند کرده
و بفرماید: «هر که من مولای اویم علی مولای اوست، بارالها،دوست بدار هرکس او را دوست دارد، و دشمن بدار هرکس او را دشمن دارد»؟ گفتند: خیر.