تساوی سیاه و سفید، زن و مرد و ارزش بخشیدن به مفاهیمی چون دانش، عشق و آزادگی همه و همه از مفاهیمی هستند که موجب شدند پیام پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قلب مردم آن زمان شبه جزیره حجاز رسوخ کند. پیامی که باور آن برای عدهای سخت بود اما مردم عادی از آن استقبال کردند.
پیامبر، مهر و عشق ورزیدن را به انسانها آموخت. پیامبری که برای دانش و علم ارزش فراوان قایل شد و بهای آزادی اسرا را انتقال علم قرار داد. پیامبری که برای نخستین بار از حق حیوانات سخن گفت و نظافت و پاکیزه بودن را بخشی از ایمان الهی دانست.
و اینک پس از گذشت چهارده قرن، کلام او در میلیاردها انسان تاثیر گذار است. خدا، کتاب و قبله، همه برای ترویج یکتاپرستی... درود خدا بر او و خاندان پاک و مطهرش باد.
-ابتدا خودتان را بهطور کامل معرفی کنید؟
نام اول من «هیونگ سوب جی» بود. در اکتبر سال ۱۹۷۰ در سیول، مرکز کره جنوبی به دنیا آمدم. در سال ۲۰۰۰ میلادی هم ازدواج کردم که ثمره این ازدواج، همانطور که میبینید، یک پسر پنج ساله به نام«هانسول» است، البته همانطور که میدانید نامم را پس از تغییر مذهب «مصطفی» انتخاب کردم.
-چطور با دین اسلام آشنا شدید؟
۱۹ ساله بودم، در سال ۱۹۸۹ در دانشگاه سیول، زبان عربی یاد گرفتم، آن هم به مدت هشت سال، تا سال...۱۹۹۷ شاید بپرسید، دلیلش چه بود؟ یک پیشزمینه از علاقه به فرهنگ اسلام از گذشتهها داشتم و به همین خاطر تصمیم گرفتم در دانشگاه، زبان عربی را به خوبی فرا بگیرم تا با دین اسلام بیشتر آشنا شدم. میخواهم بگویم در وجودم، عشق و علاقه به اسلام همیشه موج میزد و همین امر باعث شد تا در سال ۱۹۹۵ برای شناخت بیشتر اسلام، به مصر در شمال آفریقا بروم. حضورم در مصر باعث شد که خودم را به اسلام نزدیکتر ببینم، حس درونیم میگفت که اسلام، یعنی عشق، صمیمیت و دوستی... از طرفی در کره شرایط خاص فرهنگی وجود دارد که نمیتوانیم به درستی اسلام را بشناسیم، از اینرو با پروفسوری در دانشگاه الازهر آشنا بودم و همین امر باعث شد تا به مصر بروم.
در نزدیکی دانشگاه الازهر مسجدی وجود داشت به نام مسجد امام حسین(علیه السلام) که از فضای روحانی خاصی برخوردار بود، هر روز به آنجا میرفتم و سعی میکردم از فضای عرفانی و روحانی آنجا انرژی مثبت بگیرم، تا اینکه با امام جماعت آنجا آشنا شدم. به او گفتم که من میل زیادی برای شناخت این دین دارم و مطالعات فراوانی هم در این زمینه انجام دادم، اما هنوز آن حس درونیام ارضا نشده بود. احساس میکردم که چیزی در وجودم در حال اوج گرفتن است، اما نمیدانم چه بود؟ احساس میکردم که باید به یک معنویت خاصی برسم، اما نمیدانستم چگونه؟ دلم میخواست خود را غرق در این دین کنم، اما روشهای آن را نمیشناختم، پس به مطالعه کامل قرآن روی آوردم، کلام قرآن پاسخ تمام حسهایم را داد، زمانی که قرآن میخواندم، دلم آرام میگرفت، زمانی که به عمق معنای کلمات آن پی میبردم، پاسخ تمامی احساسهای نهفتهام را گرفته بودم...
زمانی که روزهای جمعه، صف نماز خوانان را میدیدم، از شکوه آن دلم قوت میگرفت، ضمن اینکه طی آن مدت امام جماعت مسجد امام حسین(علیه السلام) از لحاظ ایدیولوژی و فکری تاثیر زیادی روی من گذاشت، او برایم از مسلمانان جهان میگفت، از فضای فکری پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میگفت، برایم از کلمات وحی شده خداوند به پیامبر میگفت که سرانجام به (قرآن) ختم شد...
(در این هنگام قرآنی که روی میزش بود را بلند کرد، بالا برد و بوسید و گفت: بارها کتاب خداوند را خواندم و هنوز هم آن را مطالعه میکنم، هر گاه دچار مشکلی میشوم، از قرآن دستور میگیرم که چه کاری خوب است و چه کاری بد...)
سخنان امام جماعت آنجا، باعث شد تا تصمیم خودم را بگیرم و در سال ۱۹۹۷، از دین بودا به دین اسلام روی بیاورم و اشهد خود را در مسجد امام حسین(علیه السلام) گفتم و نامم را هم امام جماعت انتخاب کرد، (مصطفی...)
-میدانید معنای مصطفی چیست؟
بله، (محمد مصطفی)، مصطفی یکی از القاب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است، مصطفی یعنی (برگزیده) خداوند...
-شما شیعه هستید یا سنی؟
شیعه و سنی تفاوت ندارد، ما همه مسلمانیم.
-و سپس به کره بازگشتید؟
بله، به کره بازگشتم، اما دیگر بودایی نبودم، بلکه یک مسلمان بودم؛ پس از بازگشت به کره، به استخدام شرکت ال. جی در آمدم، با توجه به سابقه من و دانستن زبان عربی، مدیر ال.جی از من خواست که فعالیتهایم را در یکی از کشورهای اسلامی از جمله، مصر، اردن، دبی و ایران ادامه دهم که من ایران را انتخاب کردم و از این انتخاب هم خوشحالم، سه سال و نیم است که در ایران زندگی میکنم و این سرزمین تاریخی را دوست دارم، دسامبر سال ۲۰۰۸، هم پایان ماموریتم است، اما فکر میکنم باز هم مدت ماموریتم تمدید شود.
-با توجه به اینکه همسرتان مسیحی است مشکلی با یکدیگر ندارید؟
من سه سال قبل از اینکه ازدواج کنم، مسلمان شده بودم، ذکر این نکته ضروری است که بگویم در کره جنوبی آزادی کامل در مورد مذهب وجود دارد، یعنی هر کسی میتواند هر مذهبی را که دوست داشت برای خود انتخاب کند، پدر و مادر من بودایی و پدر و مادر همسرم مسیحی هستند. در زمان ازدواج، پدر و مادر همسرم از من پرسیدند که تو برای ازدواج با دخترمان، مسیحیت را انتخاب میکنی؟ که من در پاسخ به آنان گفتم: نه... من دینم را دوست دارم و مسلمان میمانم، آنها هم قانع شدند و ازدواج ما صورت گرفت، در حال حاضر هم هیچ مشکلی نداریم، چرا که هر دویمان به اعتقادات دینی همدیگر احترام میگذاریم.
-میخواهیم نظرتان را درباره این نامها بدانیم؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، امام علی(علیه السلام)، امام حسین(علیه السلام)، امام رضا(علیه السلام) و حضرت فاطمه(س.)
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، آخرین فرستاده خداست و دین او کاملترین دینهاست، به همین خاطر به او میگویند خاتمالانبیاء... امام علی(علیه السلام)، اسوه شجاعت، عدالت و مردانگی است؛ او از مردان نامی تاریخ بشریت است. امام حسین(علیه السلام)، میدانم که مسلمانان علاقه ویژهای به این امام دارند، تا جایی که مراسم عزاداری او را به شکلی شکوهمند برگزار میکنند. در مدت اقامتم در ایران، هر ساله، با دیدن دستههای عزاداری، از بزرگی این مرد در عجب میمانم، او مرد بزرگی در دنیاست. امام رضا(علیه السلام)، تاکنون نتوانستم به زیارت امام هشتم بروم، اما درباره ایشان مطالعات فراوانی داشتهام. میدانم که به مانند دیگر معصومین، حاجت دلها را میدهد، به زودی برای زیارت به آنجا خواهم رفت...
و حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، او از جایگاه ویژهای در اسلام برخوردار است. دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، همسر امام علی(علیه السلام) و مادر حسن و حسین(ع...) او بانوی فداکار تاریخ است.-محیط ایران چگونه است؟
عالی، همانطور که گفتم، مدیرمان از من خواست که از میان کشورهای اردن، امارات و ایران، یکی را انتخاب کنم، من قبلا شش ماه در اردن بودم، از اینرو نمیخواستم دوباره به آنجا بروم. از میان دبی و ایران باید یکی را انتخاب میکردم. احساسم این بود که برای مطالعه بیشتر روی دین اسلام، بهتر است سرزمین ایران را تجربه کنم، حالا هم از انتخابم راضیام. ضمن اینکه ایران بزرگترین بازار را در آفریقا دارد و برای پیشرفت در کار و فعالیتهای تجارتی، ایران را انتخاب کردم... من ایرانیها را انسانهای فعال و باهوش دیدم و ما کرهایها یا اصولامردم کشورهای خاور دور، در سعی و تلاش، زبانزد دنیا هستیم. تصورم این است که با حضور در ایران، این خصلت را همچنان در خود زنده نگاهداشتم. که در اکثر ایرانیان با خلق و خوی خوب مواجه شدم. از زندگی در کشورتان هم بسیار راضی و خرسند هستم و مشکل خاصی ندارم.
-اوقات فراغت شما در ایران به همراه خانوادهتان چگونه میگذرد؟
تقریبا هر شب به همراه همسر و پسرم به مجموعه ورزشی انقلاب میروم و از امکانات ورزشی آنجا بهره میگیرم. شاید برایتان عجیب باشد که عاشق هندوانه و چای ایرانی هستم، با خودمان میبریم و آنجا میل میکنیم.
اگر فرصتی پیش بیاید به سواحل دریای خزر میروم، هر کجای این ساحل که بروید، عظمت خداوند را میبینید، بسیار این منطقه شمالی ایران را دوست دارم. آخر هفتهها هم اگر فرصتی بود به دماوند میروم، همچنین به پارک جمشیدیه و پارک ملت هم میروم.
/
سایت اخبار شیعیان