مشت شما بزرگتر از من...
پسر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست پسربچه داد، بعد لبخندی زد و گفت: چون پسر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش میدی، میتونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی پسر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد پسر بچه برای برداشتن شکلاتها خجالت میکشه گفت:"پسرم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات هاتو بردار"
پسرک پاسخ داد:"عمو! نمیخوام خودم شکلات ها رو بردارم، نمیشه شما بهم بدین؟"
بقال با تعجب پرسید: چرا پسرم؟ مگه چه فرقی میکنه؟
و پسرک با خندهای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!
*****
امام صادق علیه السلام در دعایی میفرمایند:
یَا مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِی مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُه
ای عطا کنندهی خیرها! بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و به من خیر دنیا و آخرت را ـ آن چنان که در خور تو است ـ عطا نما.
کافی، ج ۲، ص ۵۹
*****