استشهاد به واقعه مباهله و استناد به همراهی علی و همسر و دو فرزند او با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
۱ ـ در کلام امام علی علیهالسلام:
به دنبال امتناع علی علیه السلام از بیعت با ابوبکر میان آن حضرت و ابوبکر بحث و گفتگویی درگرفت. ابوبکر با تمسک به حدیثی از رسول خدا در صدد توجیه کار خویش بود و در مقابل علی علیه السلام با او احتجاج میکرد و از او در مورد شایستگیهای خود اعتراف می گرفت و شبیه همین احتجاج را آن حضرت با اصحاب شوری بعد از مرگ عمر نیز داشت. هر دو حدیث به حدیث مناشده معروف است و در هر دو جا آن حضرت به واقعه مباهله و همراهی خود و همسر و دو فرزندش با رسول خدا اشاره میکند و آنها سخن او را تأیید می کنند.
در حدیث اول آمده است: «فانشدک بالله أبی برز رسول الله و بأهلی وولدی فی مباهلة المشرکین ام بک و باهلک و ولدک» قال ابوبکر: «بل بکم». (۱)
و در حدیث دوم آمده است:
«نشدتکم بالله هل فیکم احد اخذ رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بیده وید امرأته و ابنیه حین اراد ان یباهل نصاری اهل نجران غیری قالوا: لا. (۲)
حدیث نقل شده در مورد دوم بدین تعبیر نیز وارد شده است:
«افتقرون أن رسول الله صلی الله علیه و آله حین دعا اهل نجران الی المباهلة انه لم یأت الا بی و بصاحبتی و إبنی
قالوا اللهم نعم». (۳)
در روایت معروف دارقطنی که ابنحجر در الصواعق المحرقه نیز آورده است حدیث مناشده چنین نقل شده است:
«انشدکم الله هل فیکم احد اقرب الی رسول الله فی الرحم منی و من جعله نفسه و ابناءه ابناءه و نسایه نسایه غیری
قالوا اللهم لا». (۴)
غیر از حدیث مناشده در موارد دیگر نیز امیرالمیمنین به واقعه مباهله اشاره کرده است و از آن موارد است که آوردهاند جماعتی نزد آن حضرت آمدند و گفتند از بالاترین مناقب خود برای ما بگو پس حضرتش به ترتیب از واقعه «سدالابواب» مباهله ابلاغ سوره برائت بر مشرکین تعبیر قرآن از او به «اذن» [در آیه «و تعیها اذن واعیة» (الحاقة / ۱۲)]
نزول آیه «اجعلتم سقایة الحاج...» (توبه/ ۱۹) در حق او و واقعه غدیر خم یاد میکند و در ضمن شرح واقعه مباهله میفرماید که رسولخداصلی الله علیه وآله وسلم دست من و حسن و حسین و فاطمه را گرفت و برای مباهله بیرون رفت. (۵)
در روایتی دیگر که شبیه بدین روایت است امام صادقعلیه السلام میفرماید: از امیرالمیمنین در مورد فضایلش سیال شد آن حضرت برخی را شمرد. بدو گفتند بیشتر بگو. حضرت فرمود دو پیشوای دینی از مسیحیان نجران به نزد رسولخدا آمدند و در مورد عیسی با آن حضرت سخن گفتند. آنگاه خداوند این آیه را فرستاد «ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم...» سپس پیغمبر وارد خانه شد و دست علی و حسن و حسین و فاطمه «سلامالله علیهم اجمعین» را گرفت و بیرون آمد و کف دستش را به سوی آسمان گرفت و انگشتانش را باز کرد. آنها را به مباهله فراخواند. (۶)
در حدیث مفصلی که آن حضرت هفتاد منقبت از مناقب خود را میشمارد به عنوان سی و چهارمین منقبت خود میفرماید: نصاری چیزی را ادعا کردند پس خداوند در مورد آنان این آیه را فرستاد «فمن حاجک فیه...» پس نفس من نفس رسولخداست و «نساء» همان فاطمه است و «ابناء» حسن و حسین میباشند سپس آن قوم پشیمان شدند و از رسولخدا خواستند که آنان را از مباهله معاف دارد و رسولخدا آنها را معاف داشت. قسم به خدایی که تورات را بر موسی و فرقان را بر محمدصلی الله علیه وآله وسلم فرستاد اگر با ما به مباهله برمیخواستند هر آینه به صورت میمونها و خوکهایی مسخ میشدند. (۷)
۲ ـ در کلام امام حسن بن علی علیهالسلام
آن حضرت بعد از صلح با معاویه در حضور او خطبهای خواند و در ضمن آن فرمود جدم در روز مباهله از میان جانها پدرم و از میان فرزندان مرا و برادرم حسین را و از میان زنان فاطمه مادرم را آورد پس ما اهل او و گوشت و خون او هستیم. ما از او هستیم و او از ماست.
عبارت آن حضرت چنین بود «ایها الناس انا ابن البشیر و انا ابن النذیر و انا ابن السراج المنیر... فاخرج جدی یوم المباهلة من الانفس ابی و من البنین انا و اخی الحسین و من النساء فاطمة امی فنحن اهله و لحمه و دمه و نحن منه و هو منا». (۸)
۳ ـ در کلام امام حسین بن علی علیهالسلام
در جریان مراسم حج و در صحرای منی امام حسینبن علیبنیهاشم و بزرگان از اصحاب رسولخدا را جمع کرد و در اثنا خطبهای که خواند از آنان در مورد فضایل پدرش علیبن ابیطالب اقرار گرفت. در این خطبه مفصل نیز به واقعه مباهله و حضور علی و همسرش فاطمه و دو فرزندش اشاره شده است و چنین آمده است:
قال انشدکم الله أ تعلمون ان رسولاللهصلی الله علیه وآله وسلم حین دعا النصاری من اهل نجران الی المباهلة لم یأت إلا به و بصاحبته و إبنیه
قالوا اللهم نعم. (۹)
۴ ـ در کلام امام صادق علیهالسلام
ابوجعفر احول از امام صادقعلیه السلام نقل میکند که به آن حضرت برخی از اموری را که مردم در حق آنها منکرند گفتم. حضرت فرمود بدانان بگو که قریش میگفتند ما آن «اولوالقربی» هستیم که غنیمت برای آنهاست. (۱۰) سپس [در پاسخ ]بدین منکرین گفته شد که رسولخدا در روز بدر برای جنگ جز اهل بیت خویش را حاضر نکرد و به هنگام مباهله [که انتظار میرفت عذاب بر یکی از دو طرف نازل شود] علی و حسن و حسین و فاطمه سلامالله علیهم اجمعین را آورد. پس آیا برای آنها [یعنی اهل بیت که در بدر و در مباهله حاضر بودند] تلخی و برای اینها [یعنی قریش ]شیرینی باشد. (۱۱)
نکته قابل توجه در این روایت آن است که حضور اهل بیت در واقعه مباهله به مانند حضور خویشان رسولخدا در بدر دانسته شده است.
۵ ـ در کلام امام موسی بن جعفر علیهالسلام
در گفتگوی هارون الرشید با موسیبن جعفرعلیه السلام آمده است که هارون پرسید چرا شیعیان شما از تعبیرشان در مورد شما به «یابن رسولالله» دست برنمیدارند در حالی که شما فرزند علی و فاطمه هستید و فاطمه ظرف تولد فرزند بود. در واقع فرزند به پدر منسوب میگردد نه مادر. آن حضرت پس از استشهاد به آیه ۸۴ سوره انعام (و وهبنا له اسحق و یعقوب کلا هدینا و نوحا...) اضافه فرمودند که همه امت اسلام از نیکوکار و بدکار اتفاق دارند که چون آن شخص نجرانی را پیغمبر به مباهله فراخواند در کساء او جز علی و فاطمه و حسن و حسین کس دیگری نبود و خداوند فرمود «فمن حاجک فیه من بعد...» پس تأویل «ابناینا» حسن و حسین و تأویل «نساینا» فاطمه و تأویل «انفسنا» علیبن ابیطالب بود. (۱۲)
۶ ـ در کلام امام علیبن موسی الرضاعلیه السلام
چون حضرت رضاعلیه السلام در مجلس مأمون عباسی حاضر شد مأمون از او سیالاتی کرد و حضرت یکایک پاسخ میداد. تا سخن بدینجا رسید که مأمون پرسید آیا خداوند در جایی از قرآن «اصطفاء» را تفسیر کرده است آن حضرت در پاسخ فرمود خداوند اصطفاء عترت را در دوازده موضع از کتاب خویش بیان فرموده است. سپس آن حضرت در بیان سومین موضع فرمودند: در واقعه مباهله که آیه شریفه «فمن حاجک فیه من بعد...» نازل شد پیامبر خدا علی و حسن و حسین و فاطمه (سلامالله علیهم اجمعین) را احضار کرد و جان آنها را قرین جان خود قرار داد. پس آیا میدانید معنای «وانفسنا و انفسکم» چیست علمای مجلس گفتند مراد از آن نفس پیامبر خدا است. آن حضرت فرمود به غلط افتادید. خداوند در «انفسنا» نفس علیعلیه السلام را قصد کرده است و دال بر این امر سخن پیغمبر خداست که فرمود «لتنتهین بنو ولیعه او لأبعثن الیهم رجلا کنفسی یعنی علیبن ابیطالب» و این خصوصیتی است که پیش از این و پس از این هیچکس بدان نخواهد رسید زیرا آن حضرت نفس علی را همانند نفس خود قرار داد. (۱۳)
در روایت دیگری آمده است که مأمون روزی به امام رضاعلیه السلام گفت بزرگترین فضیلتی را که برای امیرالمیمنین است و قرآن بر آن دلالت دارد برای من بگو. حضرت فرمود فضیلت او در مباهله است که در آیه شریفه «فمن حاجک فیه من بعد ماجاءک...» اشاره شده است. آنگاه رسولخدا حسن و حسین را فراخواند پس آنها دو پسر او بودند و فاطمه را خواند پس او در موضع «نساءه» است و امیرالمیمنین را خواند پس به حکم خداوند عزوجل او نفس رسولخدا است و چون هیچکس از مردمان بالاتر و برتر از رسولخدا نیست پس به حکم الهی باید هیچکس برتر و بالاتر از نفس رسولخدا نباشد. مأمون گفت مگر نه این است که خداوند «ابناء» را به لفظ جمع آورده و رسولخدا تنها دو پسرش را فراخواند و «نساء» را به لفظ جمع آورد در حالی که رسولخدا فقط دخترش را آورد پس چرا جایز نباشد که آن حضرت از نفس خودش دعوت بکند نه از دیگری بنابراین فضلی را که برای امیرالمیمنین میگویی ثابت نیست. امام هشتم در پاسخ فرمود آنچه گفتی صحیح نیست زیرا داعی باید غیر از خودش را دعوت کند چنان که آمر باید به غیر خودش دستور بدهد و صحیح نیست که رسولخدا در حقیقت خودش را دعوت کند چنان که نمیتواند به حقیقت آمر به نفس خود باشد و هرگاه ثابت شود که رسولخدا در مباهله هیچکس جز امیرالمیمنین را نخوانده است ثابت میشود که او نفس رسولخدا است که خداوند در کتابش بدو نظر داشته و در قرآنش بدو حکم کرده است. (۱۴)
و نیز از جمله مناظرات آن حضرت با مأمون آوردهاند که مأمون به آن حضرت گفت چه دلیلی بر خلافت جد شما [علیبن ابیطالب] است حضرت فرمود «انفسنا» پس مأمون گفت «لولا نساینا» پس حضرت فرمود «لولا ابناینا» آنگاه مأمون ساکت شد. (۱۵) شرح مفاد این حدیث در تفسیر آیه مباهله گذشت.
استناد به واقعه مباهله در کلام سعدبن ابی وقاص
از آنجا که گفتهاند «الفضل ماشهدت به الاعداء »میتوان حدیث سعد را دلیلی قاطع و دندانشکن بر منکرین حضور اهل بیت در صحنه مباهله دانست چرا که منابع متعدد شیعه و سنی نقل کردهاند که معاویةبن ابیسفیان به سعد گفت چه چیز جلودار تو است که ابوتراب را دشنام نمیگویی سعد گفت هرگاه به یاد سه چیزی که رسولخدا در حق او گفت میافتم هرگز اجازه دشنام گویی به او را بهخود نمیدهم. اگر یکی از آنها برای من بود از شتران سرخ مو برایم دوستداشتنیتر بود. [اول آن که] چون در یکی از جنگها رسولخدا علی را به جای خویش در شهر باقی گذاشت علی گفت آیا مرا همراه زنان و کودکان در شهر میگذاری پس رسولخدا بدو گفت آیا راضی نمیشوی که نسبت به من منزلتی چون منزلت هارون نسبت به موسی داشته باشی جز آن که بعد از من نبوتی نیست و [دوم آن که] از رسولخدا شنیدم که در روز جنگ خیبر فرمود هر آینه پرچم را به دست مردی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. پس آن حضرت فرمود علی را نزد من بخوانید علی را آوردند در حالی که چشم درد داشت پس رسولخدا از آب دهان خود به چشم او کشید و خوب شد و آنگاه پرچم را بدو سپرد و [سوم آن که] چون این آیه «فقل تعالوا ندع ابناءنا...» نازل شد رسولخدا علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود «اللهم هولاء اهلی» و در روایتی دیگر از سعد نقل شده است که رسولخدا فرمود «ان هولاء اهل بیتی». (۱۶)
مباهله در قطعاتی از شعر عرب
استناد به شعر شاعران نامدار عرب که در قرون اولیه میزیستهاند همچون استناد به کلام مورخین بزرگ بلکه گاه قویتر از آن است خصوصا آن گاه که شعر آنها بر زبانها رایج و دارج و در اذهان عامه مردم ثبت شده باشد. چرا که برخی اشعار بازگوکننده رویدادی مهم در تاریخ اسلام و مقطعی حساس از تاریخ مسلمانان است و چه بسیار حماسهها که در قالب قصیدهها برای همیشه در خاطرهها جاودان مانده است. و ما میبینیم که شاعران توانای شیعی مسلک که همواره درصدد بودند هر فضیلتی و هر منقبتی از فضایل و مناقب اهل بیت را در آینه شعر منعکس سازند چون به واقعه مباهله رسیدهاند به وجد آمده و از اتحاد جان پیغمبر و علی سخن گفتهاند پس باید در اینجا به نمونههایی از اشعار این شاعران که موقعیت و مکانت خاص اجتماعیشان پشتوانه شعر آنهاست اشاره شود.
ابوالحسین علیبن محمدبن جعفر الکوفی الحمانی المعروف «بالأفوه» شاعر قرن سوم که چون مناقب امیرالمیمنین علیعلیه السلام را به نظم میآورد بدینجا میرسد:
وانزله منه علی رغمة العدی
کهارون من موسی علی قدم الدهر
فمن کان فی اصحاب موسی و قومه
کهارون لازلتم علی ظلل الکفر
و آخاهم مثلا لمثل فاصبحت
اخوته کالشمس ضمت الی البدر
فآخی علیا دونکم و أصاره
لکم علما بین الهدایة و الکفر
و انزله منه النبی کنفسه
روایة ابرار تأدت الی البشر
فمن نفسه منکم کنفس محمد
الا بأبی نفس المطهر الطهر
و به گفته صاحب الغدیر دو بیت آخر به حدیثی اشاره دارد که نسایی در کتاب خصایص خود به نقل از ابوذر آورده است که رسولخداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود «لینتهین بنو ولیعة او لأبعثن علیهم رجلا کنفسی ینفد فیهم امری...» (۱۷)
صاحببن عباد شاعر معروف قرن چهارم در قصیدهای فضایل امیرالمیمنین علیعلیه السلام را چنین برمیشمارد:
و کم دعوة للمصطفی فیه حققت
و آمال من عادی الوصی خوایب
فمن رمد آذاه جلاه داعیا
لساعته و الریح فی الحرب عاصب
و من سطوة للحر و البرد دوفعت
بدعوته عنه و فیها عجایب
و فی ای یوم لم یکن شمس یومه
اذا قیل هذا یوم تقضی المآرب
أفی خطبة الزهراء لما استخصه
کفاء لها و الکل من قبل طالب
أفی الطیر لما قد دعا فأجابه
و قد رده عنه غبی موارب
أفی رفعه یوم التباهل قدره
و ذلک مجد ما علمت مواظب
أفی یوم خم اذ اشاد بذکره
و قد سمع الایصاء جاء و ذاهب (۱۸)
و نیز از اوست:
قالت فمن ذا قسیم النار یسهمها
فقلت من رأیه أذکی من الشعل
قالت فمن باهل الطهر النبی به
فقلت تالیه فی حل و مرتحل
قالت فمن شبه هارون لنعرفه
فقلت من لم یحل یوما و لم یزل (۱۹)
پی نوشت:
۱) شیخ طبرسی الاحتجاج ج ۱ ص.۱۱۸
۲) همان ج ۱ ص ۱۳۹ قاضی نورالله شوشتری احقاق الحق ج ۳ ص ۴۶ به نقل از الصواعق المحرقة عابدین میمنی مقاله علی علیه السلام نفس رسولخدا در کتاب مجموعه گفتارهای موسوم به شناخت نامه علیعلیه السلام ص ۱۸۹ به نقل از الصواعق المحرقة.
۳) محمدیان محمد حیاة امیرالمیمنین عن لسانه ص ۵۳ به نقل از کتاب سلیمبن قیس امالی طوسی تاریخ دمشق خصال شیخ صدوق و احتجاج طبرسی.
۴) علامه مجلسی بحارالانوار ج ۳۵ ص.۲۶۷
۵) قاضی نعمان دعائم الاسلام ج ۱ ص.۱۶
۶) تفسیر عیاشی ذیل آیه مباهله علامه طباطبایی المیزان ذیل آیه مباهله.
۷) ری شهری محمد موسوعة الامام علیبن ابیطالب ج ۸ ص ۹ و ص ۲۴۰ به نقل از کتاب خصال.
۸) سلیمانبن ابراهیم ینابیع المودة ج ۱ ص ۴۰ شیخ طوسی الامالی ص.۵۶۱
۹) ری شهری محمد موسوعة الامام علیبن ابیطالب ج ۸ ص.۲۷۲
۱۰) اشاره است به آیه «واعلموا انما غنتم من شیء فانلله خمسه و للرسول ولذی القربی» (انفال ۴۱) که با تأویل آن گروهی از مردم معتقد بودند که خمس تنها به فرزندان رسولخدا تعلق ندارد.
۱۱) تفسیر عیاشی ذیل آیه مباهله.
۱۲) شیخ مفید الاختصاص ص ۵۴ شروانی ما روته العامة من مناقب اهلالبیت ص ۸۵ به نقل از الصواعق المحرقه و نظیر این حدیث در عیون اخبار الرضا نقل شده است که علامه طباطبایی در المیزان ذیل آیه مباهله آن را ذکر کرده است و نیز علیبن عیسی الاربلی کشف الغمة ج ۲ ص.۷۷۸
۱۳) سلیمانبن ابراهیم القندوزی ینابیع المودة ج۱ ص ۱۳۱ ری شهری محمد موسوعة الامام علیبن ابیطالب ج ۷ ص ۱۰ به نقل از عیون اخبار الرضا و الامالی للصدوق علامه طباطبایی المیزان ذیل آیه مباهله.
۱۴) شیخ مفید الفصول المختارة من العیون و المحاسن ص ۳۸ آیتالله میلانی قادتنا کیف نعرفهم ج ۱ ص ۴۳۵ به نقل از شیخ مفید علامه مجلسی بحارالانوار ج ۳۵ ص.۲۵۷
۱۵) ری شهری محمد موسوعة الامام علیبن ابیطالب ج ۸ ص ۱۰ به نقل از طرایف المقال علامه طباطبایی المیزان ذیل آیه مباهله.
۱۶) تفسیر عیاشی و تفسیر المیزان ذیل آیه مباهله ری شهری موسوعة الامام علیبن ابیطالب ج ۸ ص ۳۱۴ ابن بطریق عمدة عیون صحاح الاخبار ص ۱۸۸ به نقل از صحیح مسلم ابن بطریق کتاب خصایص الوحی المبین ص ۱۰۰ به نقل از صحیح مسلم شروانی ما روته العامه من مناقب اهل البیت ص ۸۴ به نقل از سنن ترمذی فراید السمطین تاریخ ابنعساکر و جامع الاصول کنجی شافعی کفایة الطالب ص ۱۴۱ با ذکر چند سند مختلف محمدبن معتمد خان نزل الابرار ص ۴۷ جلال الدین سیوطی الدرالمنثور محمد رشید رضا المنار ذیل آیه مباهله احمدبن عبدالله الطبری ذخایر العقبی ص ۲۵ شیخ طوسی الامالی ص ۳۰۶ محمدبن عبدالله الحاکم النیشابوری المستدرک علی الصحیحین ج ۳ ص ۱۶۲ حدیث شماره ۴۷۱۹ مسلمبن الحجاج النیشابوری صحیح مسلم ج ۴ ص ۱۸۷۰ حدیث شماره ۳۲ محمدبن عیسیبن سورة الجامع الصحیح (سنن ترمذی) ج ۵ ص ۲۲۴ حدیث شماره ۲۹۹۹ و حدیث شماره ۳۷۲۴ ابراهیمبن محمد الجوینی فراید السمطین فی فضایل المرتضی و البتول و السبطین ج ۱ ص ۳۷۷ علیبن عیسی الاربلی کشف الغمة ج ۱ ص ۱۲۴ و ص ۱۶۰ و چون حدیث سعد از جمله مستندات واقعه مباهله است در اینجا مناسب میبینیم که به دیگر منابعی که اسناد واقعه مباهله راجمع کردهاند اشاره کنیم. مرحوم بحرانی در غایةالمرام واقعه مباهله را در خلال ۱۹ حدیث از طرق اهل سنت و ۱۵ حدیث از طرق شیعه نقل کرده است. نگاه کنید به قادتنا کیف نعرفهم ج ۳ ص ۶۴ و نیز حاکم حسکانی در شواهد التنزیل ج ۱ ص ۱۵۵ واقعه مباهله را به ۹ طریق از طرق موجود نزد اهل سنت نقل میکند و نیز ابنمغازلی در کتاب مناقب خود واقعه مباهله را به نقل از شعبی از جابربن عبدالله آورده است که این یکی از طرق مذکور در شواهد التنزیل است. نگاه کنید به عمدة عیون صحاح الاخبار ص ۱۸۸ و نیز ابونعیم اصفهانی در کتاب النور المشتعل من کتاب مانزل من القرآن فی علیعلیه السلام ص ۴۹ برخی احادیث پیرامون واقعه مباهله را به نقل شعبی از جابرآورده است و استاد محمد باقر محمودی در تعلیقه خود از دیگر روات این احادیث که از جمله آنها ابورافع و ابن عباس است یاد کردهاند و در هر مورد سلسله سند را آوردهاند.
و نیز اسناد واقعه مباهله در نزد اهل سنت را میتوان در ذیل آیه مباهله در تفسیر طبری و تفسیر الدر المنثور جستجو کرد.
۱۷) علامه امینی الغدیر ج ۳ ص ۶۶ ابن شهر آشوب مناقب آل ابیطالب ج ۲ ص.۲۱۷
۱۸) علامه امینی شیخ عبدالحسین الغدیر ج ۴ ص.۴۱
۱۹) ری شهری محمد موسوعة الامام علیبن ابیطالب ج ۹ ص ۴۳ به نقل از الغدیر ج ۴ ص.۴۰
///
رضا اسلامی