ماجرای قطع رابطه ایران و عربستان پس از گردن زدن یک ایرانی در حالی که به رغم اعتراضات انجام شده همچنان اعمال فشار بر شیعیان عربستان و دستگیری برخی علما و حتی کودکان ادامه دارد، یادآوری قطع رابطه ایران و عربستان در دوران پهلوی دوم درس آموز است. به گزارش «شیعه نیوز»، ادامه فشار بر شیعیان عربستان در حالی است که تا کنون تحرکی از سوی ایران در این زمینه دیده نشده و حتی سفر متکی در واپسین روزهای سال گذشته به عربستان نیز با گستاخی وزیر خارجه عربستان در حضور او همراه شد که تلویحا از وزیر خارجه خواست در امور کشورهای عربی دخالت نکند! در این حال سایت کتابخانه تاریخ اسلام و ایران به بهانه معرفی کتاب «آهنگ حجاز» یادی از واقعه قتل ابوطالب یزدی در مکه در سال ۱۳۲۲ش کرده و به موضوع قطع سفر حج و نیز رابطه ایران و سعودی در دوره پهلوی دوم پرداخته است. جالب آن که در این رویداد نیز مصری ها که از نزدیکی ایران و عربستان در هراس بوده اند، بازیگر اصلی بوده و با شهادت دروغ باعث قتل مظلومانه یک حاجی ایرانی شدند. پس از آن هم در سال ۶۶ و به شهادت رساندن صدها ایرانی در حج خونین، حج ایرانیان تعطیل و رابطه ایران و عربستان برای مقطعی کوتاه قطع شد.
کتاب آهنگ حجاز (چاپ ۱۳۸۷، قم) مجموعه ای از چند متن و شرح حال از یکی از بزرگان خاندان حجازی شهرستان قمشه است که زمان رضاشاه به نام شاهرضا نامیده شد. این اثر شرح حال آیت الله حاج سید فضل الله حجازی است که در سال ۱۳۴۷ شمسی درگذشته است. بخشی از روزگار جوانی و بلوغ فکری او در دوره رضاشاه بوده است که وی سختیهای آن را تحمل کرده و آن دوره را پشت سر نهاده و در دوره پس از وی به کارهای فرهنگی در این شهرستان کوچک ادامه داده و از آن جمله حوزه علمیه این شهر را اداره کرده است.
وی در سال ۱۳۲۲ به حج مشرف شده که واقعه ابوطالب یزدی اتفاق افتاد و دیگر تا سال ۱۳۲۷ جز اندکی که به طور مخفیانه به حج رفتند، کسی نرفت. خود وی در سال ۱۳۳۲ بار دیگر به حج مشرف شده است و این بار شرح سفر خود را به تفصیل نوشته است. بعد از آن به عتبات آمده و شرحی هم از نجف و دیگر شهرها به دست داده که در هر حال مغتنم است به خصوص که از برخی از علما یاد میکند که ممکن است در جای دیگری نامی از آنان به میان نیامده باشد.
لرحله الحجازیه مؤلف در ادامه در صفحات۲۵۳ - ۲۹۶ است که مربوط به سال ۱۳۲۲ است. این حج مصادف با رویداد ابوطالب یزدی شد که در حال طواف حالت استفراغ به او دست داد و حوله را برابر دهانش گرفت. وهابی ها او را به جرم تلویث بیت گرفته و گردن زدند. این واقعه به قطع روابط ایران و عربستان منجر شد و تنها از سال ۱۳۲۷ بود که دوباره روابط برقرار و باب حج مفتوح شد.
وی مسیر حج را از کویت و با ماشین طی کرده و شرحی از مسیر رملی راه با دشواریهای آن به دست داده است. تاریخچه مسجد الحرام و و دیگر اماکن متبرکه شهر مکه به تفصیل آمده است. بحث اختلاف در رؤیت نیز یکی از بحثهای آن سال بوده است. در باره واقعه ابوطالب یزدی مینویسد:
۱۳ ذی حجه یا ۱۴ به قول عامه بعد از ظهر در مسجد الحرام بودیم. انقلابی در مردم مشاهده میشود. عرب ها شادی میکنند به یکدیگر بشارت میدهند: قتل العجمی، قتل العجمی میگویند. وقتی به ایرانی ها بر میخوردند دست بر گلو میگذارند و میگویند: کل عجمی یذبح. و تهدید به قتل میکنند. به اتفاق بعضی از رفقا از باب ابراهیم خارج شده رو به طرف صفا میآییم. اما جمعیت زیاد همه در هم و برهم نزدیک باب صفا مقابل شرطی خانه هنگام غریبی مشاهده میشود. میگویند ابوطالب پسر حسین یزدی ایرانی که مسجد را نجس کرده الان گردنش را زدند و اینک شرطی ها دارند خاک بر خون او میریزند. فقط ما چیزی که به چشم دیدیم همین خاک ریختن شرطی ها را دیدیم و بس. بلی چون شب شد پس از نماز مغرب و عشا در بازار صفا چند نفر را دیدم جنازه ای را به دوش کشیده میبرند.
یکی از رفقا جزو مشایعین است. از او پرسیدم: جنازه کیست؟ آهسته گفت: جنازه جوانی است که امروز بی تفصیر گردن زدند. خرده خرده خوف و وحشتی در ایرانی ها پیدا شد و به آنها گفته شد: تنها جایی نروید. در وقت نماز عامه در مسجد نباشید. موقع نماز و طواف، احتیاط را از دست ندهید. چون بعضی از عوام ایرانی بسا بود مهر میگذاردند. و البته این کار مورث فتنه بود. و بالجمله دو روزی این همهمه و اضطراب بود. آنگاه از طرف حکومت سعودی جلوگیری شد و عمده این فتنه مصری ها بودند. ولی آنچه در جریده ام القری که روزنامه رسمی مکه است و هفته یک مرتبه منتشر میشود چنین مرقوم بود: ام القری، ۹۹۰، الجمعه، ۲۰ ذی حجه ۱۳۶۲ ص ۳، بلاغ رسمی، رقم ۸۲: جریمة منکرة: القت الشرطة القبض فی بیت الله الحرام فی یوم ۱۲ ذی حجه ۱۳۶۲ علی المدعو عبده طالب بن حسین الایرانی من المنتسبین الی الشیعة فی ایران و هو متلبس باقذر الجرایم و اقبحها و هی حمل القاذورات و هو یلقیها فی المطاف حول الکعبة المشرفة بقصد ایذاء الطایفین و اهانة هذا المکان المقدس. و بعد اجراء التحقیق بشأنه و ثبوت هذا فقد صدر الحکم الشرعی بقتله و قد نفذ حکم القتل فیه فی یوم السبت ۱۴ ذی الحجة ۱۳۶۲).
و لکن آنچه را پس از تحقیق به دست آوردیم و از اشخاص موثق شنیدیم این بود که این شخص یعنی طالب بن حسین از توابع یزد بوده و برای حج مشرف شده و ابدا در مقام تلویث مسجد و ایذاء طایفین نبوده بلکه فی الجمله امتلاء معده داتشته و در روز ۱۲ که از منی مراجعت کرده بعد از ظهر وارد مسجدالحرام شده برای طواف حج در بین طواف نظر به گرمی هوا و امتلاء مزاج، حالت استفراغی به او دست داده. به ملاحظه این که مبادا قی عارض شود و روی زمین مسجد بریزد، گوشه جامه احرام خود را مقابل دهان گرفته و در آن قی کرده و اطراف آن را گرفته که ببرد خارج از مسجد بریزد. قدری از آن گوشه جامه اش روی سنگهای مطاف ریخته، شُرطی به گمان آن که اینها قاذورات است او را گرفته و چند مصری به اتفاق شرطی ها او را به شرطی خانه جلب نموده از آنجا نزد قاضی میفرستند. مصری ها به ناحق شهادت میدهند و قاضی حکم قتل آن بی گناه را صادر نموده (ص ۲۸۵ – ۲۸۶).
ادامه سفر گزارشی از رفتن وی به مدینه است که در این باره نیز به خصوص اماکن متبرکه و زیارتی اطلاعاتی را به دست داده است. در باره مدینه مینویسد: در مدینه از مهاجرین بلخ و بخارا فراوان هستند و غالبا حنفی مذهبند. اما اهل مدینه شافعی مذهبند.
بعد هم شرحی کوتاه در باره شیعیان مدینه داده و این که پس از آن که موقوفات آنان از میان رفته وضع اقتصادی آنان ناگوار شده است. این کتاب از ص ۱۷۲ گزارشی در باره کشف حجاب دارد و این که «چندی بود که مذاکره رفع حجاب در ایران مطرح بود. رفته رفته از قول به فعل رسید». بعد مینویسد: در شهرضا بناست روز شنبه ۸/ ۱۲ / ۱۳۱۴ کشف حجاب کنند. وی از شهر بیرون میرود اما روزهای بعد اخبار کشف حجاب را که گزارشهای خواندنی است به دست میدهد:
اکنون که از فوده مراجعت کردیم اخبار موحش میشنویم: زنی با چادر از خیابان میگذرد. یک نفر از امنیه ها میگوید: خانم! چادر از سر خود دور کن. آن زن میگوید زیرجامه ندارم. عورتم مکشوف میشود. باز اصرار میکند. زن التماس میکند. بالاخره آن امنیه پیش آمده چادر از سر زن بر میدارد. آن زن از دهشت بیهوش شده با عورت مکشوف (ص ۱۷۳). مسموع افتاد که بعضی از زن ها خود را مسموم ساختند و بعضی حملشان سقط شد و دیگر فجایعی که قلم از نوشتن آن عاجز است.
شعری هم تحت عنوان اسفندنامه در شرح این وقایع و عفت بانوان و مسائل دیگر آمده که خواندنی است. (ص ۱۷۵).
آخرین بخش این کتاب سفرنامه حج خونین مربوط به حج سال ۱۳۶۶ است که توسط آقای علی رضا حجازی که این کتاب اساسا به کوشش ایشان به چاپ رسیده نگاشته شده است. پایان بخش کتاب آلبوم تصاویر و اسنادی مربوط به مرحوم آیت الله سید فضل الله حجازی است.
شیعه نیوز