اولین اختلاف بین امت اسلامی قضیه لشکر اسامه بود که نبی مکرم یک هفته قبل از رحلتشان دستور داد اسامة بن زید با لشکری انبوهی به طرف موته برای رویارویی با ارتش روم حرکت کند. روز پنج‌شنبه بود؛ پیغمبر اکرم پرچم را به دست اسامه داد. تمام شخصیت‌های برجسته مهاجرین و انصار در این لشکر حضور داشتند و وقتی که احساس کردند اسامه بن زید یک جوان ۱۸ ساله فرماندهی ارتش را به عهده گرفته اعتراض کردند.

ابوبکر و عمر به فرمان پیامبر، جزء این سپاه اسامه بودند یا خیر؟

آیا پیامبر افراد متخلف را لعن کردند؟ 

وقتی پیغمبر شنید که مهاجرین و انصار صحابه به اسامه طعنه می‌زنند به شدت غضبناک شد و از منزل خارج شد پارچه مشکی پیغمبر بر سرش بسته بود و قطیفه‌ای هم بر روی آن بود بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:این چه سخنی است که از بعضی نسبت به فرماندهی اسامه می‌شنوم اگر امروز شما نسبت به اسامه بن زید اعتراض می‌کنید قبلاً هم نسبت به فرماندهی پدرش زید هم اعتراض می‌کردید قسم به خدا زید هر آیینه شایسته و زیبنده‌ی فرماندهی بود فرزند او هم. [۱]

روز شنبه بود که ۱۷ روز از ماه ربیع الاول گذشته بود مسلمان‌ها دسته دسته می‌آمدند از پیغمبر خداحافظی می‌کردند و می‌رفتند حلبی و دیگران دارد با توجه به اصراری که نبی مکرم داشت آنها هی می‌رفتند و می‌آمدند با اینکه اسامه بن زید چندین بار دستور حرکت سپاه را داد ولی متأسفانه لشکریان و افراد حتی سران صحابه و مهاجرین مخالفت کردند امروز و فردا کردند بهانه کردند که پیغمبر اکرم مریض هست پیغمبر بهبودی پیدا کند.

آیا پیامبر افراد متخلف از جیش اسامه را لعن کردند؟

شهرستانی در کتاب ملل و نحل جلد اول ص ۱۲۹ چاپ بیروت و در چاپ دار المعرفه جلد اول ص ۲۳ در چاپ قاهره ص ۱۳ می‌گوید که پیامبر فرمودند:

جهزوا جیش أسامة لعن الله من تخلف عنه

سپاه اسامه را مجهز کنید؛ خدا لعنت کند هر کس را که از سپاه اسامه تخلف کند.

سید شریف جرجانی در کتاب مواقف ج ۸ ص ۶۱۹ چاپ استانبول، ص ۸۰۶ طبع هندوستان، ص ۳۷۶ طبع مصر تعبیری دارد بر اینکه پیغمبر اکرم فرمودند:

جهزوا جیش أسامة لعن الله من تخلف عنه

خدا لعنت کند کسانی را که از سپاه اسامه تخلف می‌کنند.

جوهری از بزرگان اهل سنت در کتاب السقیفه این قضیه را مفصل آورده:

فتثاقل لأسامه و تثاقل الجیش بتثاقله

تا آنجایی که نبی مکرم بارها فرمود هر چه سریعتر لشکر اسامه و سپاه اسامه حرکت کند بعد فرمود:

انفذوا جیش اسامه

هر چه سریع‌تر مقدمات حرکت سپاه اسامه را مجهز کنید و آماده کنید

لعن الله من تخلف عنه

خدای عالم لعنت کند آن کسانی را که از جیش اسامه تخلف می‌کنند

ابوبکر و عمر جزو سپاه اسامه بودند؟

ابن حجر عسقلانی متوفی ۸۵۲ هجری در شرحش بر صحیح بخاری که از مهم‌ترین و بهترین و معتبرترین شرح بر صحیح بخاری هست، صراحت دارد بر اینکه تجهیز اسامه روز شنبه قبل از رحلت پیغمبر اکرم به دو روز بود

فبدأ برسول الله صلی الله علیه وسلم وجعه فی الیوم الثالث فعقد لأسامة لواء بیده فأخذه أسامة فدفعه إلی بریدة وعسکر بالجرف وکان ممن انتدب مع أسامة کبار المهاجرین و الأنصار منهم أبوبکر و عمر و أبوعبیدة و سعد و سعید و قتادة بن النعمان و سلمة بن أسلم فتکلم فی ذلک قوم منهم ... ثم أشتد برسول الله صلی الله علیه و سلم وجعه فقال: أنفذوا بعث أسامة فجهزه أبوبکر بعد أن استخلف فسار عشرین لیلة إلی الجهة التی أمر بها.

آن افرادی که در سپاه اسامه بودند شخصیت‌های بزرگ مهاجرین و انصار بودند؛ شخصیت‌هایی مثل ابوبکر، عمر، ابوعبیده‌ی جراح، سعد، سعید و قتاده و همه بودند وقتی به فرماندهی اسامه اشکال‌تراشی کردند با اینکه پیغمبر بیماریش شدت گرفته بود فرمان داد هر چه سریعتر سپاه اسامه را مجهز کنید و آماده حرکت باشد

ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری ج ۸ ص ۱۲۴ باب بعث اسامه بن زید:

صالحی دمشقی در کتاب سبل الهدی و الرشاد ج ۶ ص ۲۴۸ می‌گوید محمد بن عمر و ابن سعد آورده‌اند که:

انّ ابابکر کان ممن امره رسول الله بالخروج مع اسامه

ابوبکر از کسانی است که پیغمبر اکرم دستور داد با سپاه اسامه حرکت کند.

صالحی دمشقی می‌نویسد: ابن تیمیه می‌گوید: پیغمبر به ابوبکر دستور داده بود به جای او نماز اقامه کند و مردم به امامت او نماز جماعت بخوانند این منافات دارد با حضور ابوبکر در جیش اسامه ایشان می‌گوید این سخن سخن بی‌اساس است چون وقتی که رسول اکرم دستور داد سپاه اسامه مجهز شود و آماه حرکت شود پیغمبر اکرم مریض نبودند.

زینی دهلان مفتی مکه مکرمه در کتاب الفتوحات الاسلامیه ج ۲ ص ۳۷۷ و طبری در تاریخش ج ۳ ص ۲۱۲ از قول ابو بکر نقل می‌کند که می‌گوید:

پیغمبر از دنیا رفت، ابوبکر زمام امور را به دست گرفت، به سپاه دستور حرکت داد. عمر مخالفت ‌کرد که اسامه بن زید شایستگی برای فرماندهی ندارد کس دیگر را بگذار.

فاخذ لحیة عمر

ابوبکر ریش عمر را گرفت و گفت:

سکلتک امّک

مادر به عزایت بنشیند

یا ابن الخطاب استعمله رسول الله و تأمرنی ان انزعه

پیغمبر او را فرمانده کرده بود و تو به من دستور می‌دهی او را عزل کنم؟

و همچنین در مصادر متعدد اهل سنت آمده که خود عمر الخطاب وقتی اسامه را می‌دید می‌گفت:

السلام علیک ایها الامیر

سلام بر تو ای فرمانده

اسامه گفت:

یا امیرالمؤمنین تقول لی هذا

تو به من بعنوان امیر و فرمانده خطاب می‌کنی؟

عمر گفت: مادامی که من زنده هستم تو را به عنوان امیر و فرمانده صدا خواهم کرد. سپس دلیلش را بیان کرد:

مات رسول الله و انت علی امیر [۲]

روزی که پیغمبر از دنیا رفت تو بر من امیر رییس و فرمانده بودی. روزی که پیغمبر از دنیا رفت تو فرمانده منسوب پیغمبر بر منِ عمر بودی.

حلبی در سیره‌اش می‌گوید:

حتی بعد أن ولی الخلافة إذا رأی أسامة رضی الله تعالی عنه قال السلام علیک أیها الأمیر فیقول اسامة غفر الله لک یا أمیر المؤمنین تقول لی هذا فیقول لا أزال أدعک ما عشت الأمیر مات رسول الله صلی الله علیه و سلم و أنت علی أمیر [۳]

عمر حتی به خلافت هم رسیده بود وقتی اسامه را می‌دید می‌گفت سلام بر تو ای فرمانده و امیر من و اسامه می‌گفت غفر الله لک چنین و چنان تا آخر قضیه که باز عمر می‌گفت پیغمبر از دنیا رفت تو بر من امیر بودی.

با توجه به قطعیت لزوم حضور خلفا در لشکر اسامه و تخلف آنها از حضور، آیا لعن پیامبر شامل حال آنان می‌شود یا خیر؟!

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱] سیره حلبی، ج۳، ص ۲۲۷، طبقات کبری ابن سعد، ج ۲، ص ۹۰، تاریخ دمشق ج، ۲، ص ۵۵ عمده القاری فی شرح صحیح بخاری، ج ۱۸، ص ۷۷ امتاع الاسماع المقریضی، ج ۲، ص ۱۲۴ و ج ۱۴ ص ۵۲۰

[۲] تهذیب الکمال مزی که از شخصیتهای رجالی اهل سنت است ج ۲ ص ۳۴۴ تاریخ دمشق ج ۸ ص ۷۰ کنز العمال متقی هندی ج ۱۳ ص ۲۷۱.

[۳] سیره حلبی ج ۳ ص ۲۰۹ سیره نبوی زینی دهلان حاشیه سیره حلبی ج ۲ ص ۳۴۱

 

//



وبلاگ شیعیان