قرآن برتر است یا عترت؟
علامه سید حسن میرجهانی (ره)
در پاسخ به این سیوال که آیا قرآن برتر است یا عترت؟ دو گروه وجود دارند: اول، گروهی که قرآن را برتر دانستهاند. از جمله این گروه مرحوم «آخوند ملا اسماعیل مازندرانی» ـ معروف به خواجویی ـ بوده که در اصفهان اقامت داشته، در همانجا وفات یافته و قبرش در تختفولاد است. وی رسالهای در این باب نوشته و در آن نتیجه گرفته که قرآن برتر از عترت است. دلایل چهارگانه وی بدین ترتیب است:
۱. در حدیث ثقلین قرآن مقدم بر عترت ذکر شده و این حدیث نزد شیعه و سنی متواتر است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودهاند: «... کتاب الله و عترتی...»:
۲. مطابق بعضی طرق روایت این حدیث، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن را با وصف «بزرگتر بودن» بیان نموده و آن را «ثقل اکبر»، و عترت را «ثقل اصغر» خواندهاند.
۳. آن حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) کتاب را به خدا و عترت را به نفس خود اضافه نمودهاند.
۴. حدیثی که از امامان(علیه السلام) در فضیلت قرآن روایت شده است که فرمودهاند: «کتاب خدا ریسمان یا طنابی است کشیده شده به دست خدا»(۱)
آن مرحوم به این چهار دلیل، قرآن را افضل از عترت دانسته است.
دوم، گروهی که معقتدند، عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از قرآن برتراند؛ به دلایل زیر:
۱. مجرد تصریح به «بزرگتر بودن» دلیل بر برتر بودن نیست و تقدم بیان کتاب در حدیث ثقلین، بنابر هیچیک از دلالات سه گانه [منطقی] (یعنی تطابقی، تضمّنی و التزامی) دلیل برتر بودن آن نمیشود، زیرا هرگاه بخواهند دو چیز را با هم بیان کنند، طبیعتاً یکی از آن دو پیش از دیگری ذکر میشود و چه بسا که دومی برتر از اولی است: مانند این آیه شریفه: «إنّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر(۲)؛ همانا نماز از زشتی و ناپسندی باز میدارد، و یاد خدا بزرگتر است.»
بر اساس روایات صحیح «صلوة» بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) تأویل شده، در حالی که آن حضرت(علیه السلام) برتر از ذکر است، اما در این آیه به تصریح، ذکر خدا بزرگتر شمرده شده است. به علاوه بزرگتر بودن از یک جهت (خاص)، دلیل بر برتر بودن از همه جهات نمیشود. به عنوان مثال،«عقیل» از جهت سِنّی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) بزرگتر بود ولی آن حضرت(علیه السلام) از هر جهتی از عقیل برتر بودند. درباره حضرت مریم نیز در آیه شریفه آمده است:
إنّ الله اصطفیک و طهّرک و اصطفیک علی نساء العالمین(۳)
همانا خداوند تو را برگزید و پاک و پاکیزه گردانید از میان زنهای جهانیان؛
ولی این صفات و ویژگیها دلالت بر افضل بودن مریم از حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) ندارد، زیرا نهایت اختصاص مریم به این ویژگی، تولد یافتن حضرت عیسی از او به واسطه روحالقدس یا جبراییل است ـ بدون پدر ـ اما در عین حال از فاطمه(سلام الله علیها) برتر نیست.(۴)
۲. بزرگتر بودن قرآن، به دلیل شمول آن نسبت به احکامی است که برتری عترت(علیه السلام) و وجوب پیروی و اطاعت ایشان را در همه امور، از جانب خداوند متعال، بیان کرده است. اما نام بردن از عترت توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به دلیل ویژگیهایی است که خداوند به ایشان عطا فرموده است. ایشان دارای تمام فضایل قرآن و غیر آن است، در حالی که قرآن چنین نیست.
۳. در بعضی از احادیث معتبر به این مضمون تصریح شده است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) برتر از قرآن هستند. چنانکه سید هاشم بحرانی(ره) در تفسیر برهان روایت نموده است: علیبن ابی طالب (علیه السلام)، أفضل من القرآن
۴. پاسخ به دلیل سوم گروه اول که گفتهاند، کتاب به خدا اضافه شده و عترت به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، آن است که این دلیل تمام نیست، زیرا اضافه به رسول خدا نیز اضافه به خداست، زیرا در احادیث فراوانی از ایشان به عینالله، یدالله، جنبالله، وجهالله، اذن الله، لسانالله و... تعبیر شده است.
۵. در پاسخ به دلیل چهارم که گفتهاند، قرآن، ریسمان خداست، میگوییم که عترت هم ریسمان خدایند که به دست خدا کشیده شدهاست. ایشان بنابر روایات صحیح و معتبر، مبیّن کتاب و عروةالوثقیای هستند که هیچگاه گسیخته نخواهد شد.
چرا عترت، از قرآن برتر است؟
دلایل برتری عترت از قرآن عبارتند از:
دلیل اول: آنکه حقیقت محمد و عترت طاهرین او(صلی الله علیه و آله و سلم) اولین مخلوقاتی هستند که [توسط خداوند متعال] آفریده شده و به دلایل عقلی و نقلی از تمام مخلوقات شریفتر و گرامیتراند. دلیل عقلی آنکه، بر اساس قاعده عقلی: امکان اشرف، آفریده نخست باید اشرف ممکنات و برترین مخلوقات باشد و این حضرات(علیه السلام) عقل اول هستند. دلایل نقلی این مسئله فراوان است، از جمله از معصوم(علیه السلام) روایت شده است: «نخستین مخلوقی که خدای متعال آفرید، عقل بود... [آنگاه به آن فرمود:] به عزت و جلال خودم سوگند که مخلوقی را محبوبتر از تو خودم نیافریدم، به واسطه تو ثواب میدهم و به واسطه تو مجازات میکنم».(۵)
این روایت دلیل بر برتری عقل از جمیع مخلوقات است و مراد از آن، حقیقت نورانی محمد و آل محمد(علیه السلام) است که از تمام مخلوقات ـ از جمله قرآن ـ برتر است. پس عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که جملگی از نور پیامبرند، برتر از قرآناند:
دلیل دوم: آنکه ولایت عترت، جمله مخلوقات را ـ از جمله قرآن ـ فرا گرفته؛ قرآنی که در لوح محفوظ موجود است و در دیگر منازل آن تا به قرآن مکتوب که در دسترس مردمان قرار دارد. بر حسب اعتقاد ما، ولایت ایشان، بر اساس ولایت کلیه مطلقه بر تمام خلایق احاطه دارد، چنانکه امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: من همان هستم که ولایتم ولایت خداوند متعال است.
دلیل این امر، روایات متعددی است که از جمله «فیض کاشانی» (ره) بعضی از آنها را در مقدمات تفسیر صافی آورده است، مانند این روایات که امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
همانا خداوند متعال ولایت ما ـ اهلبیت ـ را قطب (محور) قرآن قرار داد.(۶) یعنی قرآن، بر محور ولایت ما دور میزند.
دلیل سوم: اینکه عترت(صلی الله علیه و آله و سلم) کلام الله ناطق و کتاب مبین؛ و قرآن، کلام صامت و بیسخن او است. و دیگر آنکه قرآن عبارت از، الفاظ، خطوط و نقوشی نگاشته شده است که علم آن نزد عترت وجود دارد. پس حقیقت قرآن و علوم آن، به طور اعلی، اشرف، کاملتر و تمامتر در حقیقت نورانی امام معصوم(علیه السلام) موجود است. بنابراین امام، برتر از قرآن بوده، ـ همچون برتری معانی از الفاظ ـ بلکه قرآن، جزء و قسمتی از فضایل و مناقب امام و حاکی از بخشی از شیون و مراتبی است که خداوند متعال در ایشان قرار داده است.
دلیل چهارم: آنکه قرآن، کلام مخلوق ـ یعنی رسولاکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ـ از جانب خداوند بوده، ولی نور نبی اکرم و حضرات عترت(علیه السلام) بلاواسطه توسط خالق متعال آفریده شده و بنابر روایات متعدد اثبات شده که عترت، در تمام فضایل با رسولاکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) یکساناند، مگر در نبوت و علت ایجاد سایر موجودات ـ از جمله قرآن ـ جز حقایق انوار مقدس این حضرات(علیه السلام) چیز دیگر نیست.
دلیل پنجم: آنکه قرآن موجود و در دسترس ما، تنها سایه، آینه و نشانی از قرآن موجود در عالم مثال و انوار است و میدانیم که آن عوالم، تماماً مخلوق و آفریده از اشباح انوار پیامبر و عترت(علیه السلام) است، زیرا ایشان نورالانواری هستند که سایر نورها از نور ایشان روشن شده و لذا علت مادی و صوری برای آنها و همچنین برای قرآن هستند، بنابراین افضل از قرآناند.
دلیل ششم: آنکه علوم عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به فرموده خودشان، بر کتاب تکوینی و تشریعی و قرآن حقیقی ـ موجود در دیگر عوامل ـ احاطه دارد. چنانکه فرمودهاند: از جمله علومی که نزد ماست، تفسیر قرآن و احکام آن است.(۷)
بنابراین علوم قرآن، تنها بخشی از علوم ایشان است، و این ملاک برتری ایشان از قرآن است.
دلیل هفتم: اینکه عترت(علیه السلام) در نزدیکترین درجات ممکن نسبت به خداوند متعال قرار دارند، زیرا همراه با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در مقام و مرتبه «قاب قوسین أو ادنی؛ مانند دو لبه کمان نزدیک شد یا مقربتر» هستند و قرآن در همه منازلی که داراست، ذیل این مقام قرار دارد. عترت(علیه السلام) بر مقام قرآن احاطه دارند و از آن برتراند.
دلیل هشتم: اینکه امام به منزله قلب عالم امکان است و خداوند متعال امامان(علیه السلام) را موجب قوام ممکنات قرار داده، و اگر ایشان نباشند، زمین اهل خود را فرو میبرد و از مجموع احادیثی که در این باب از معصومین(علیه السلام) رسیده استنباط میشود که موجب بقای ممکنات ـ از جمله قرآن ـ ایشان هستند و بقای همه چیز، از جمله قرآن، به وجود ایشان است پس بیتردید، ایشان برتر از قرآناند.
دلیل نهم: اینکه قرآن از آیات و بیّنات الهی است و تردیدی نیست که عترت(علیه السلام) بزرگترین آیات و بیّنات هستند. چنانکه امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمودند: کدام آیهای از آیات خداوند، از من بزرگتر است.
این ویژگی نیز دلالت بر برتری ایشان بر قرآن کریم دارد. ایشان به منزله غیب، روح، باطن و حقیقت قرآن هستند. هر که خدا را شناخته و میشناسد، از راه معرفت، شناخت و توجه کردن به سوی ایشان شناخته است.
٭ برگرفته از: ولایت کلیه، صص ۱۲۴ ـ ۱۳۲؛ همراه با تلخیص و بازنویسی.
۱. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۲۴۵، ح ۵
۲. سوره عنکبوت(۲۹)، آیه ۴۵.
۳. سوره آلعمران(۳) آیه ۴۲.
۴. همسر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که خود برتر از تمام فرشتگان برتر الهی و بنا بر روایات متعدد، معلم جبرییل و سبب خلقت آنها بودهاند. به علاوه فرزندان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نور اخیار ـ یعنی انبیاء و اوصیایشان ـ و برتر از ایشان هستند و حضرت عیسی(علیه السلام) سرانجام پشت سر آخرین ایشان (حضرت صاحبالزمان(علیه السلام)) به نماز خواهد ایستاد.
۵. مجلسی، همان، ج ۱، ص ۹۷، ح ۸؛ عوالی اللیالی، ج ۴، ص ۹۹.
۶. فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۱، مقدمه دوم.
۷. بصایر الدرجات، ص ۲۱۴، جزء ۴، باب ۷، ح ۱.
منبع خبر: ماهنامه موعود شماره ۸۳
سایت شیعه نیوز