قتلگاه
آیینه شکستنی است، سنگش مزنید
با نیزه زخون دیده رنگش مزنید
این پیشانی که سجده در حسرت اوست
با هرچه زدید، پا و چنگش مزنید
ره بازکنید چون یلی میآید
زهرای شهید یا علی میآید
هرگام مدد ز یاعلی میگیرد
زینب ز حرم چه مقتلی میآید!
این جسم پر از ستاره مهتابش کو؟
تصویر هزار لاله، پس قابش کو؟
گیرم که به بوسه بر لبش دادم آب
این ختدهی تلخ دُرّ نایابش کو؟
این ماه به خون تپیده در تن سر داشت
انگشت نشانه داشت، انگشتر داشت!
گر خطّ نگاه او نه رخصت میداد
کی زیر گلوی او اثر خنجر داشت؟
آیینه شکستهاست پستی نکنید
بر غارت او دراز دستی نکنید
در زیر سم ستور! خاکم بر سر
بر داغ رسول، شور و مستی نکنید
والقلم