شاید بارها و بار ها نام خطبه معروف بی بی دو عالم حضرت صدیقۀ کبری فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) را شنیده و یا آن را دیده و خوانده باشیم. خطبه ای که بزرگان شرحهای زیادی بر آن نوشته اند، اما گاه مطلبی یا چیزی به خاطر معروفیت و در دسترس بودن آن، باعث میشود که آن را نبینیم یا اینکه نسبت به آن دوچار یک نوع روزمرگی شویم. در اهمیت این خطبه همین بس که اگر شیعه و سنی، بدون تعصب و با انصاف در آن تدبُّر کنند قطعاً حقایق عظیمی بر آنان مکشوف خواهد شد و به نتایج مطلوبی از وقایع پس از رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام دست پیدا خواهند کرد. خطبه ای که تنها ده روز پس از وفات رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) توسط تنها یادگار آن حضرت در مسجد پیامبر قرایت گردید. یادگارِ پیامبری که مکرّر و به اندک مناسبتی دخترش فاطمه را ستایش میفرمود. دختِ پیامبری که وقتی وارد میشد پیامبر جلو پایش بلند میشد و پیشانی اش را میبوسید آن گاه میفرمود: «فاطمه پاره ی تن من است! و دل و جانِ درون من است. پس هر کس او را بیازارد، مرا آزارده و هر کس مرا آزار دهد،خدا را آزار داده است.»(۱) اما این خطبه را با واقع نگری و مطالعه در روایات دیگر و گوشههای تاریخ باید از حدّ یک سخنرانی حماسه ای و یا اظهار مصیبت و شکایت از این که اوضاع عادی که در عصر حیات پیامبر وجود داشته و پایان یافته است خارج کرد، حتی نباید به عنوان اعتراض به سیاست مالی و اقتصادی دولت انتخابی – که بر اساس شورا شکل یافته – یا به عنوان موضوع شخصی، یعنی درخواست مساحتی از زمین که ذخیره اقتصادی یک خانواده است و یا نزاع مادی بر سر سرزمین معین به اسم «فدک» و یا دست یابی به سرزمین «غله خیز» تلقی کرد، بلکه «فدک»، رمز قیامی تاریخی است که از حدود حجاز گذشته و پایه ریز حکومت جهانی میباشد.«فدک»، انقلابی است که تاریخِ پس از خود را تشکیل خواهد داد. فدک، انقلاب علیه سیاست دولتِ وقت و برای برگرداندن خلافت عظمای الهی و اصلاح ملتی است که با نادیده گرفتن همه ی زحمات و خون دل ها میخواهد به جاهلیّت نخست برگردد. اگر در طی خطبه صحبتی از مطالبه ی میراث و یا نحله (پیش کشی) به میان آمده مربوط به آن مقداری است که مرتبط به زعامت کبری و حکومت جهانی میشود و به عبارت واضح تر صحبت از اسلام و کفر و نفاق و مسئله نص و شورا است. قسمت عمده ی خطبه مُعرِّف وجود مقدس امیرالمومنین(علیه السلام) و یادآورِ فداکاریها و جان فشانی ها و مقاومتهای علی (علیه السلام) در ایجاد اسلام و دوران ضعف آن و نیز مشخص کننده حق مسلّم اهل بیت (علیه السلام) و چگونگی بازگشت جاهلیت در لباس اسلام و نیز چگونگی از دست رفتن سعادت مسلمانان و سپردن کاری به این عظمت به دست نا اهل و گرفتاری در فتنه ای بزرگ است. اما همانطور که ذکر شد تنها ده روز پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)(۲) آنگاه که صدیقۀ کبری فاطمه (سلام الله علیها) همۀ شهود و دلایل خود را در مطالبه ی حقش «فدک» ارائه کرد و جناب ابوبکر از پذیرش آنها خوداری نمود و چیزی از ماترک رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و بخشش او را به وی، باز پس نداد، آن بانو تصمیم گرفت که موضوع را در برابر همه ی مسلمانان مطرح کند و اصحاب و یاران پدرش را به یاری طلبد. از این رو بنا به گفته ی محدثان و مورخان، رو به سوی مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آورد.(۳) علّامه عسکری در کتاب «سقیفه» به نقل از ابوبکر جوهری در شرح این واقعه چنین مینویسد: وقتی فاطمه دریافت که ابوبکر تصمیم دارد که فدک را به او باز پس ندهد،روسری خود را بر سر کشید و چادری بر خود پیچید و به میان گروهی از زنان از بستگانش،در حالی که دامن پیراهنش پاهای شریفش را پوشانده بود و همچون پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قدم بر میداشت،به مسجد درآمد و بر ابوبکر که در میان گروهی فشرده از مهاجر و انصار و دیگران نشسته بود، وارد شد. پس، پرده ای پیش رویش کشیدند. آنگاه (صدیقۀ کبری حضرت زهرا) ناله ای از دل کشید که مردم را سخت منقلب کرد و به شدت به گریه انداخت و مجلس متشنج شد.پس اندکی درنگ کرد تا جوشش آنان فرو نشیند و ناله ها و خروششان به آرامی گراید. سپس، سخن را به سپاس و ستایش خدای عزّ و جلّ گشود و درود بر پیامبر خدا فرستاد و سپس گفت:(۴) ثُمَّ قالَت: ایّهاالناسُ. أنَا فاطِمةُ و أبی مُحَمَّد. أقُولُها عَوداً عَلی بُدءً. « لَقَد جاءکُم رَسُولٌ مِن أنفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَرِیصٌ عَلَیکُم بِالمُوءمِنینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» توبه ۱۲۹- فَإن تَعرَفوُهُ تَجِدُوهُ أبِی دُونَ آباتکُم. وَ أخابنِ عَمِّی دُونَ رِجالِکُم. فَبَلَغ النِّذارَة. صادِعاً بِالرِّسالةِ.مایِلاً عَن مَدرَجَةِ المُشرِکینَ. ضارِبَاً لِثَبَجِهِم،آخِذاً بِکَظمِهِم. یَهشِمُ الأصنامَ وَ یَنکُثُ الهامَّ «سپس گفت: مردم. چنانکه در آغاز سخن گفتم:من فاطمه ام و پدرم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است « همانا پیغمبری از میان شما بسوی شما آمد که رنج شما بر او دشوار بود، و به گرویدنتان امیدوار و بر موءمنان مهربان و غمخوار» (توبه ۱۲۹). اگر او را بشناسید میبینید او پدر من است، نه پدر زنان شما. و برادر پسر عموی من است نه مردان شما. او رسالت خود را به گوش مردم رساند. و آنانرا از عذاب الهی ترساند. فرق و پشت مشرکان را بتازیانه ی توحید خست. و شوکت بت و بت پرستان را در هم شکست.»(۵) اما قصد نگارنده از این مختصر نه شرح تمام آن چیزی است که آن روز در تاریخ صدر اسلام گذشت و نه شرح تمام خطبۀ حضرت(سلام الله علیها)، که علما و بزرگان اسلام بر آن شرحهای بسیار و وزینی نوشته اند بلکه پرداختن و تأمل در این فراز از خطبه است که بانوی دو عالم (سلام الله علیها) خود را به مردم این چنین معرفی میکنند: ایّهاالناسُ. أنَا فاطِمةُ و أبی مُحَمَّد. أقُولُها عَوداً عَلی بَدءً. حال پرسش اساسی این است که براستی چرا حضرت صدیقۀ کبری(سلام الله علیها) باید خود را برای مردم به اسم و نَسَب معرفی کند؟ آیا مردم فاطمه و پدرش رسول الله را نمیشناختند؟ مگر نه آنکه مردمی که فاطمه برایشان سخن میگفت مسلمان بوده اند و دین خود را از پدر او داشتند؟ و در مسجدی نشسته بودند که مُزیَّن به نام پدرش بود؟ و مگر نه آنکه خلیفه ای که در مسجد حضور داشت و مخاطب اصلی سخنان صدیقۀ کبری(سلام الله علیها) بود، به تازگی بر جای پدرش تکیه زده و خود را جانشین پیامبر خدا میداند؟! پس چرا باید فاطمه بگوید: ای مردم من فاطمه ام و پدرم محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است؟ آنچه در پاسخ مجموع این سوالات به نظر نگارنده میرسد این است که: یقیناً این نوع معرفی کردن نه یک معرفی ابتدایی و برای شناساندن خود به مخاطبان و یا بیگانگانی است که او را هرگز ندیده و نمیشناسند بلکه گوشزد و تلنگری است برای آنان که اتفاقاً او و نَسَبَش را به خوبی میشناسند اما عوامل و اتفاقات گوناگون باعث یک سری محافظه کاری، مغالطه کاری و مصلحت اندیشیهای نفسانی در وجودشان گردیده است و حاضر شده اند به هر قیمتی که شده چشم بر روی واقعیت ها و حقایق عالم ببندند.شاید هیچ گاه نمیدانستند که با سکوت مصلحت گونۀ خویش قرار است چه خیانت عظمایی در حق اسلام و آینده اسلام کنند. که «إن الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم» سوره رعد آیه ۱۱ به قول مرحوم، علامه دکتر شهیدی (ره): «این سخنان (فاطمه) در آن روز در حقیقت اعلام خطری بود. خطری که نه تنها مهاجر و انصار، بلکه رژیم حکومت و آینده ی نظام اسلامی را تهدید میکرد. آنروز مردم پایان کار را نمیدیدند. ندانستند که مهتری از قریش به خاندان امیه و سپس به فرزندان ابوسفیان و تیره حکم بن عاص و مروانیان میرسد. و سرانجام آتشی سر میزند که سراسر شرق و سپس حجاز و شام و مغرب اسلامی را فرا میگیرد... دوران امتیازهای قبیله ای و نژادی تجدید گردید. دو دستگی و بلکه چند دستگی چهره ی زشت خود را نمایان ساخت. دیگر بار قحطانی و عدنانی رو در روی هم ایستادند و چنان بهم افتادند که گویی ایام العرب از نو زنده گشته است.» (۶) بنابراین صدیقه کبری(سلام الله علیها) با معرفی خود و اصل و نَسَبَش میخواهد تا مردم بدانند که چه کسی و با چه فضایلی و دارای چه جایگاه و مقامی در مقابل آنهاست و میخواهد تا با معرفی خویش - که همانا سیدة النساء العالمین مِن الأوّلین و الآخرین و صدیقۀ کبری و تنها فرزند پیامبرشان است – با رهنمودهای حکیمانه اش، مردم را از خواب غفلتی که در آن به سر میبرند، بیدار نماید. نکتۀ دیگر آنکه در این فراز حضرت(سلام الله علیها)، از واژه «یا ایّها الناس» استفاده مینماید نه مثلاً از واژۀ «ایّهاالمومنون» و «ایّهاالمهاجرین» و «ایّهاالأنصار»، تا شامل همۀ طوایف و قبایل از زن و مرد و از سیاه و سفید، عرب و عجم، کافر و مومن،منافق و مسلمان باشد. یعنی ای مردم، هر مسلکی که دارید آیا میدانید چه کسی با شما سخن میگوید؟ منم فاطمه دختر پیامبر! اما در جهت تبیین و روشن شدن هرچه بیشتر مطلب فوق الذّکر، سری زدیم به شرحهایی که برخی از بزرگان دین و مذهب بر این خطبۀ شریفه نوشته اند، در این بین باید اشاره ای داشته باشم به کتاب شریف شرح خطبۀ حضرت زهرا(سلام الله علیها) اثر آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی(دام ظله) که الحق و الإنصاف اگر نگویم بی نظیر است اما باید گفت در نوع خود کم نظیر میباشد.لذا هم اینجا حقیر خواندن آن را به خوانندگان محترم توصیه مینمایم. جناب آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی در شرح این فراز از خطبه حضرت زهراء(سلام الله علیها) چنین میگوید: «در این فراز، فاطمه (سلام الله علیها) با استفاده از شیوههای جاری در اصول محاکمات، ابتدا به معرفی خود میپردازد. چه این که حکم، تابع موضوع آن است. و زمانی که موضوع حکم ثابت شد، قهراً حکم آن ثابت میگردد. از این رو میبینیم فاطمه نخست میفرماید: من فاطمه هستم! پدرم محمد است! تأکید میکند من فاطمه هستم. وقتی فاطمه بودن ثابت شد، صدیقه بودن، و سیدة نساءالعالمین من الاولین و الآخرین بودن ثابت میشود، پس هرچه میگوید حق محض است. فاطمه به آن مردم فریب خورده که سخنان او را میشنیدند، بر این نام تأکید میکند که احدی با آن نام ناآشنا نیست و مکرر این نام را همراه با احترام فراوان و عظمت از زبان پیامبر شنیده بودند. وقتی مردم فهمیدند فاطمه فاطمه است،دیگر ثبوت حکم ضروری است و آنچه میگوید راست و عین حقیقت است».(۷) ایشان در ادامه میافزاید: «اما پس از معرفی خود، با تأکید میفرماید: أقول عوداً و بدءً، اولین و آخرین سخنم است. چنین تأکیدی برای اتمام حجت است. بنابراین چنین گفته ای غلط و تجاوز از حق و عدالت نخواهد بود.چه این که تجاوز از حق به دو جهت است: ۱. انسان به راه خطا برود ولی قصد صواب داشته باشد. از آن به «قصور» تعبیر میشود. مثل افرادی که در جست و جوی حق هستند اما دچار اشتباه میشوند. ۲. انسان عمداً از حق تجاوز نماید و از روی هوای نفس،حق را نادیده بگیرد که آن را «شطط» و به تعبیر دیگر «تقصیر» میگویند. بر این اساس، صدیقۀ طاهره تأکید میکند که گفتارم نه از روی قصور «و لا أقول ما أقول غلطاً» و نه از روی شطط و تقصیر است بلکه حق و محض واقع است.»(۸) همچنین آیت الله مکارم شیرازی نیز در توضیح این فراز از خطبه که بی بی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمودند «ایّهاالناسُ. أنَا فاطِمةُ و أبی مُحَمَّد. أقُولُها عَوداً عَلی بُدءً.» چنین میگوید: «حضرت(سلام الله علیها) قبل از هر چیز خودش را به جمعیت معرفی میکند و عذر و بهانه ها را از آنها میگیرد، تا کسی نگوید من بی خبر بودم و دختر پیامبر را نشناختم و گرنه به یاریش بر میخاستم. او مخصوصاً روی نسبتش به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تکیه میکند، و ارتباطش با علی (علیه السلام) را بازگو مینماید، سپس تآکید میکند که آنچه را میگویم عین حقیقت است، سخنی را نسنجیده نمیگویم و کلمه ای بی حساب بر زبان نمیآورم. درست بشنوید و ببینید چه میگویم، پس مسیولیت عظیم خود را در برابر این حادثه در یابید!(۹) گر چه پرداختن به همۀ ابعاد این قضیه در حکم مثنوی هفتاد من کاغذ شدن است و باید به گونه ای باشد که از حوصله خوانندگان محترم خارج نشود اما زبان حال روایات در فضایل بی بی دوعالم صدیقۀ کبری(سلام الله علیها) نیز همین را بیان میکند که؛ من فاطمه هستم و شما علاقه پیغمبر را نسبت به من میدانید. من پاره تن رسولم، من نور چشم محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) هستم، من سرور زنان عالمم و من صدیقه محدثه هستم. و نَحنُ وَسیلَتُهِ فِی خَلقِه وَ نَحنُ خاصَّتُه وَ مَحَلُّ قُدسِه وَ نَحنُ حُجَّتُه فی غَیبِه وَ نَحنُ وَرَثَهُ أنبیایِه؛ «و ما اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکی ها، ما دلیلهای روشن خداییم و وارث پیامبران الهی.» (۱۰) فَجَعَلَ اللهُ...اِطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا أماناً لِلفِرقَة؛ «خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و درامان ماندن از تفرقه ها قرار داده است.»(۱۱) ای مردم(فریب خودۀ ساده اندیش و دل بسته به دنیای فانی) من فاطمه ام که از اول تا آخر زندگیم جز حق نگفتم و زبانم جز به صدق باز نشده است. پس اگر دنیا، شما را کر و کور کرده به یاد آورید و متذکر شوید که من دختر پیامبرم. آری بهای خطبه آتشین و آخرینِ زهرا چیزی جز آتش و دود و درب نیم سوخته و دیوار به خون رنگین شده و شهادت نشد و این پایانی بود بر یک آغاز، آغاز مظلومیت مردی که به خاطر حفظ دست آوردهای اسلام و حرمت پیامبر و امتش شمشیرش را غلاف نمود و از دست سران قوم و سرداران سپاه اسلام زانوی غم در بغل گرفت و بهای حضور سرخش در میادین نبرد، شد درد و دل با چاه و سکوت غم باری همچون خار در چشم و استخوان در گلو و در نهایت دست و پا زدن با فرق شکسته در محراب خون. و سر منشأ ریخته شدن خون حسین را نیز باید در بهای خطبه ی مادرش زهرا جستجو کرد... والبته راه و پیام این خاندان همین است: سفید زندگی کنیم تا سرخ بمیریم.... حجت الاسلام عبدالرحیم بیرانوند پی نوشتها: ۱. کشف الغمه، ص۱۲۴. کنزل العمال،ج ۶ ص ۲۲۰. صحیح ترمزی،ج۲،ص ۳۱۹ ۲. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۴ ص ۹۷ ۳. این موضوع در کتاب سقیفه ابوبکر جوهری، بنا به روایت ابن ابی الحدید معتزلی و بلاغات النساء احمد ابن ابی طیفور بغدادی آمده است. بلاغات النساء ص ۱۲-۱۸. احتجاج طبرسی ج۱ ص ۲۵۳ چاپ انتشارات اسوه نیز این مطلب نقل شده است. ۴. سقیفه،علامه سید مرتضی عسکری ص ۱۲۵ انتشارات دانشکده اصول دین۱۳۸۷ ۵. زندگانی فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، سید جعفر شهیدی ص۱۳۰ ۶. همان،ص ۲۶۸ ۷. شرح خطبه حضرت زهراء(سلام الله علیها)،آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی، ص ۴۱۴ انتشارات بوستان کتاب چاپ یازدهم ۱۳۹۰ ۸. همان، ص ۳۱۷ ۹. زهرا برترین بانوی جهان،آیت الله مکارم شیرازی، ص ۱۷۶ انتشارات سرور چاپ دوم ۱۳۷۶ ۱۰. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خویی) ج۲۰، ص۹۷ - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۱۱ روایت از حضرت زهرا(سلام الله علیها) ۱۱. الاحتجاج علی اهل اللجاج (طبرسی)ج۱، ص۹۹ روایت از حضرت زهرا(سلام الله علیها)
/
شیعه آنلاین