شرح فرازهایی از وصیتنامه علی (علیه السلام) از دیدگاه علامه جعفری ـ ۲

مقدمه

 

اگر ما انسان‏ها طعم محبت خدا را می‏چشیدیم و عظمت محبت او را در می‏یافتیم ـ یعنی اگر درک می‏کردیم که خداوند ما را دوست می‏دارد و بالعکس، و نیز اگر درک می‏کردیم که طعم عظمت این که ما خدا را دوست بداریم یعنی چه ـ آن موقع می‏فهمیدیم درجه رشد و کمال انسانی چیست و به کجا می‏رسد. در این صورت،قطعا در صدد تحصیل عوامل به وجود آمدن محبت به خدا و جلب محبت خدا که همان تقوی است بر می‏آمدیم.

 

تحصیل تقوی با توجه به ماهیت و مختصات و مطلوبیت آن، با معنی‏ترین کار است که در این زندگانی می‏توان از آن نام برد.

 

در قسمت پیش گفتیم: قرار گرفتن در جاذبه محبت خدا که در نتیجه تقوی به وجود می‏آید، بالاترین مرحله تکامل یک انسان است، زیرا تا آدمی از زرق و برق دنیوی حیات نگذرد و زنجیری را که با دست خود بجهت علاقه به مال و منال و مقام و شهرت، به روح خود بسته است، از روح خود باز نکند، موفق به قرار گرفتن در جاذبه محبت خداوندی نمی‏گردد.۱

 

تقوا و کرامت انسانی

 

یکی از مفاهیمی که نزدیکی بسیاری با مفهوم تقوا دارد، مفهوم"کرامت"است. علامه جعفری (ره) ابتدا با نظر به مجموع موارد استعمالات این لفظ، در تعریف کرامت، معنای مشترک میان همه آنها را،"پاک بودن از آلودگی‏ها و عزت و شرف و کمال مخصوص به آن موجود که کرامت به آن موجود نسبت داده می‏شود"ذکر میکند.

 

در قرآن کریم از دو نوع کرامت انسانی نام برده شده است:"کرامت تکوینی"و"کرامت اکتسابی". علامه جعفری (ره) نیز با اشاره به این دو نوع کرامت، از آنها تحت عنوان"کرامت ذاتی و طبیعی"و "کرامت عالی و ارزشی"نام می‏برد.

 

۱. کرامت ذاتی و طبیعی

 

همه انسان‏ها، مادامی که با اختیار خود و با ارتکاب به خیانت و جنایت بر خویشتن و دیگران، این کرامت را از خود سلب نکنند از صفت «کرامت طبیعی و ذاتی» برخوردارند. ۲

 

شاهد این مدعا این آیه است که: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی‏ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا ۳ ــ یعنی: ما فرزندان آدم را تکریم کردیم و آنانرا در خشکی و دریا به جریان انداختیم و از مواد پاکیزه به آنان روزی نمودیم و به مقداری فراوان از آنچه که آفریدیم برتری دادیم».

 

این آیه اشاره به آن دارد که خداوند متعال فرزندان آدم(علیه السلام) را ذاتاً مورد تکریم قرار داده و منشأ این «کرامت ذاتی» عبارت است از رابطه بسیار مهم و با ارزش خداوند با انسان که از آیه شریفه «وَ نَفَختُ فیهِ مِن رُوحی»۴ (و در او [انسان] از روح خود دمیدیم) مستفاد است. همچنین منشأ این کرامت عبارت است از صفات و نیروها و استعدادهای بسیار با اهمیت که آدمی با به کار انداختن آنها و تکاپوی مخلصانه در مسیر «حیات معقول» به اتصاف به کرامت عالی ارزشی نایل می‏گردد.۵

 

البته کرامت ذاتی از نظر عظمت و ارزش، قابل مقایسه با کرامت ناشی از تقوا نیست. کرامت طبیعی که برای همه انسانها عنایت شده است [مگر آن کسانی که به جهت انحراف از اخلاق و ارزش‏های انسانی، قابلیت پذیرش کرامت را از دست داده‏اند] در نتیجه تلاش و تکاپوی اختیاری به دست نیامده است و به همین جهت اغلب مردم آنرا نمی‏شناسند و از آن بهره‏برداری نمی‏کنند.۶

 

تردیدی نیست که رسیدن به آزادی، صلح و عدالت، بدون اعتراف به حیثیت ذاتی و کرامت انسانی و پذیرش‌ِ واقعی‌ِ آن امکان‌پذیر نیست‌. این مسأله به طور جدّی باید روشن شود که آیا ما می‌توانیم با این شعارِ اوتوپیایی‌ِ که"انسان دارای حیثیت ذاتی است"این حقیقت را به اثبات برسانیم؟ آیا این شعار ـ که از دیدگاه علمی به اصطلاح علم‏نشناسان امروز، شعر و خیال خوبی است‌، و آن را برای همه انسان‌ها که در رأس آنان اشخاصی مانند «واتسون (Watson)»، «فروید (Freud)»، «اسکینر (Skinner)» و همکاران آنان یعنی «هابز» و «ماکیاولی» قرار دارند ـ قابل قبول بسازیم؟ حقیقت این است که اگر موضوع حیثیت و کرامت‌ِ ذاتی‌ِ انسان‌ها به طور جدّی اثبات نشود، فرمول تباه‌کننده‌ی من هدف و دیگران وسیله که در طول تاریخ اساسی‌ترین عامل جنگ و خونریزی‌ها و حق‌کشی‌ها بوده و هست‌، دست از کارِ همیشگی‌ِ خود برنخواهد داشت‌.۷

 

با وجود اینکه همه ادیان و نظام‌های حقوقی و اخلاقی «کرامت ذاتی» را برای همه انسانها می‌پذیرند. و همه آنها را به مراعات این حق مکلف می‌دانند. ولی متأسفانه بعضی از نظام‌های حقوقی دنیا و از آن جمله حقوق جهانی بشر ملل متحد در دوران معاصر، « کرامت انسانی » را در همین « کرامت ذاتی » منحصر نموده است و از کرامت و حیثیّت بالاتر که ما آن را « کرامت ارزشی » می‏نامیم سخنی به میان نمی‏آورند، و بدین وسیله حرکت کمالی انسان ها در مسیر حیات معقول متوقف می‌سازند، و این تخیّل که مسائل حقوقی غیر از مسائل اخلاقی است همان است که اساس بلاتکلیفی بشریت در دوران معاصر مخصوصاً در این دوران را که در اوایل قرن پانزدهم هجری و قرن بیست و یکم میلادی به سر می‌بریم فراهم آورده است.۸

 

۲. کرامت ارزشی عالی

 

کرامت ارزشی عالی که از به کار انداختن استعدادها و نیروهای مثبت در وجود آدمی و تکاپو در مسیر رشد و کمال و خیرات ناشی میگردد. این کرامت اکتسابی و اختیاری است که ارزش نهایی و عالی انسان‏ها مربوط به همین است.۹

 

بالاترین «کرامت ذاتی» که همه انسانها دارا می‌باشند، کرامت ارزشی عالی است که ملاک امتیاز را بر مبنای تقوا استوار می‏نماید.

 

«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبایِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»۱۰ (ای مردم، ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را ملل و قبیله‏هایی قرار دادیم تا به یکدیگر معرفت پیدا کنید [و برای زندگی هماهنگی کنید] با کرامت‏ترین شما نزد خدا با تقوی‏ترین شماها است.)

 

در صورتی که کرامت در نتیجه کوشش‏ها و تلاشها و ریاضت‏ها بدست می‏آید، دارای عظمت و ارزش فوق العاده‏ای است. این کرامت است که انسان را برازنده تقرب ببارگاه الهی می‏نماید، چنانکه خود آیه شریفه با جمله إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ اشاره می‏نماید، ولی آن کرامت طبیعی خود بخود موجب تقرب به بارگاه خداوندی نمی‏باشد.۱۱

 

با توجه به اینکه اکثر اولاد آدم با داشتن آن همه نیروها و استعدادها و امتیازات، از مراعات حقوق انسانی، سرباز می‏زنند و منحرف می‏گردند. و ظلوم و جهول خوانده می‌شوند، معلوم می‌گردد که خداوند سبحان فقط زمینه ارزش و کرامت پیشرفت را در انسان بوجود آورده است، یعنی همه نیروها و استعدادهای مثبت که خداوند به انسان ها عنایت فرموده است، مقتضی ارزش و شرف و حیثیّت است که مقتضی به وجود آمدن حق کرامت برای آنان می‌باشد، نه اینکه در همه موقعیت ها و شرایط، انسانها دارای شرف ذاتی و کرامت و جودی هستند، لذا اگر انسانی در را هوا پرستی و خودکامگی و قدرت بازی و خود هدفی برآمده و آن نیروها و استعدادها را به سوی اهداف پلید خود توجیه و مورد بهره‌برداری قرار داد، قطعی است که چنین انسانی نه فقط حق کرامت و شرافت و احترام ذاتی ندارد، بلکه بدان جهت که مخل حیات و کرامت و آزادی دیگر انسانها می‌باشد، مجرم بوده و باید مؤاخذه و برای دفاع از حقوق حیات و کرامت و آزادی آنان مورد کیفر قرار بگیرد.۱۲

 

کرامت انسانی الهی عبارتست از آن شرف و حیثیّت ارزشی که انسان، با کوشش اختیاری در مسیر تزکیه نفس و تحصیل معرفت و هستی‌یابی و تقرّب به پروردگار متعال که شناخت و احترام به کرامت انسانی یکی از مقدمات ضروری آن است به دست بیاورد و این همان کرامت عظمی است که خداوند سبحان در آیه۱۳ از سوره «الحجرات» بیان فرموده است و همانطور که گفته شد، مشخص فرموده است. معنای تقوا عبارت است از صیانت ذات در جاذبه کمال الهی.

 

قطعی است که هریک از این دو نوع کرامت، دارای درجاتی مختلف است و ملاک اختلاف درجات با مقدار و کیفیت آگاهی از عظمت و ارزش وجود انسانی و ثمر رسانیدن شخصیت الهی است که مدیریت وجود انسان را در جهانی معنی‏دار اداره می‌نماید.۱۳

 

گروه‏های شش‏گانه انسانی

 

علامه جعفری(ره) درجات مختلف کرامت ذاتی طبیعی و کرامت ارزشی عالی را در گروه‏های شش گانه انسانی چنین مطرح می‏نماید.

 

گروه یکم:

 

انسان طبیعی اولی، که رشد شخصیّتش به مرحله‌ای نرسیده که ضرورت و شایستگی‌های زندگی مستند به اصل و قانون را درک نماید و بپذیرد و بر مبنای آن زندگی کند. او از انسانیّت، فقط همان کالبد جهانی را دارد و مغز‌ ناشکفته و شخصیتِ در حال بذری که در مزرعه وجودش کاشته شده است، این انسان با عوامل محیط طبیعی و اجتماعی و مقتضیّات طبیعی بُعد مادی زندگی می‌کند. دلیل اثبات این کرامت برای این گروه از انسان، همان آیه «ولَقَد کَرَّمنا بَنی آدم» و همچنین روایت بسیار معروف از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند: «الخَلقُ کُلُّهُم عِیالُ الله وأحَبُهُم الیه انفَعَهُم لَهُم»۱۴ یعنی: «همه مردمان مانند دودمان خداوندی هستند و محبوب ترین آنان نزد خداوند، سودبخش و سودمندترین آنان بر دودمان خداوندی است». و دیگر دلایل نقلی و عقلی. این همان کرامت طبیعی انسان است که مردمان را دودمان خداوند معرفی فرموده است.

 

گروه دوّم:

 

انسانی که با رشد نسبی شخصیّت توانسته است دیگر انسان‏ها را هم مانند خود درک کرده و زندگی خود را بر مبنای اصول و قوانینی قرارداده، و هماهنگی با زندگی دیگر انسانها را پذیرفته و لذایذ و آلام و بایستگی‏ها و شایستگی‏های آنان را با مقایسه با خویشتن به حساب آورده و برای مراعات حال آنان بر مبنای اصول و قوانین قرار داده، در درون خود احساس تعهد می‏نماید. این گروه از کرامت طبیعی برخوردارند، اگرچه گروه دوم از لحاظ شخصیت و تعهّدی که برای عمل به مقداری اصول و قوانین پذیرفته است، کاملتر و در نتیجه از کرامت بیشتری برخوردار می‌باشد.

 

دلیل افزایش کرامت انسانی این گروه بر کرامت گروه یکم، به اضافه حکم عقل به تلازم مقدار با ارزش با کرامت، جمله معروف امام حسین ـ علیه السلام ـ در روز عاشورا به سپاهیان خودباخته و پلید عمربن سعد است که فرمود: «إن لَم یَکُن لَکُم دین و لا تَخافُونَ المَعاد فکُونُوا أحراراً فی دُنیاکُم ۱۵ ـ اگر برای شما دینی نیست،(یعنی معتقد به دینی نیستید) و از معاد خود نمی‌هراسید لااقل آزادگانی در دنیا باشید».

 

آن حضرت لزوم مراعات تعهّدهای عرفی و اجتماعی ثابت شده در فرهنگ عصر آن مردم را برای آنان گوشزد فرموده و تذکر می‌دهند که اگر هم پایبند دین نیستید، و برای شما روز مجازاتی مطرح نیست، اقلاً اصل عدم تعدّی در جنگ بر زنان و کودکان را که مورد قبول و تعهّد همه شماست، مراعات کنید. به عبارت دیگر هر اندازه که انسان در مسیر تعالی قرار بگیرد و به گروه دوّم نزدیک‏تر شود، از کرامت بیشتری برخوردار می‌گردد، چنانچه هر اندازه گروه دوّم در مسیر تعالی قرار بگیرد و به گروه سوّم نزدیکتر شود از کرامت بیشتری بهره‌ور می‌گردد و همچنین گروه‏های بعدی.

 

گروه سوّم:

 

انسانی که شخصیّت او با وصول به رشد و کمال بیشتر توانسته است موجودیت خود را با استناد به آغاز و انجام معنی‌دار در جهان معنی‌دار تفسیر معقول نموده و معتقد شده است به اینکه وجود او از مبدیی توانا و دانا و بی‏نیاز، مطلق و مهربان به همه آفریده‌هایش، سرازیر گشته است و در این دنیا باید از اراده آن مبداء که بوسیله عقل و وجدان برای مردم تبلیغ می‌شود و به نفع خود مردم است پیروی نماید و رهسپار هدف اعلای زندگی خود گردد. (این هدف، وصول به حوزه اعلای کمال است) و این کمال، سعادت ابدی را نتیجه می‏دهد. که تشرف به لقاءالله و رضوان الله در ایام الله است. این گروه با اینکه نبوّت در معتقدات آنان به جهت عدم اطلاع، مطرح نشده است از نظر کرامت و شرف و حیثیّت ارزشی فوق گروه اوّل و دوّم است زیرا این گروه با داشتن امتیازات آن دو گروه، توانسته است حیات و یا ذات (خود، من، شخصیّت) خود را در این دنیا با نظر به مجموع هستی تفسیر و توجیه نماید. و با توجیه مزبور تلاش و تکاپوی اختیاری فراوانی برای وصول به معرفت اعلای حیات خود مبذول بدارد، که قطعاً نیازمند گذشت از لذایذ و خود‏ خواهی‏ هاست و احتیاج به فداکاری‏ها دارد.

 

گروه چهارم:

 

انسانی که به اضافه معتقدات و رفتار متعهّدانه که در بالا ذکر کردیم، از نمایندگان خدا در روی زمین که پیامبران نامیده می‏شوند، نیز تبعیّت می‏کند. پیامبرانی که اراده خداوندی درباره خلقت هستی و انسان را بوسیله وحی از خداوند دریافت می‌کنند و به انسان‏ها تبلیغ می‌نمایند. این گروه از انسان ها امروزه پیروان ادیان ابراهیمی نامیده می‌شوند. قطعی است که این گروه (اهل کتاب) اگر مطابق ادّعای خود که انتساب به پیامبران الهی است، عمل کنند (نه برای تشریفات و بدست آوردن امتیازات) دارای کرامت و شرفی به جهت اعتقاد مکتب الهی بیشتر از سه گروه گذشته می‌باشند؛ زیرا به جهت داشتن و پذیرش مکتبی که مستند به وحی خطاناپذیر است، برای تکاپوی اختیاری در مسیر جاذبه کمال، آماده‌ترند. این گروه درجه‌ای بسیار مهم از کمال را بوسیله اطاعت از پیامبران به دست آورده‏اند که مقتضی افزایش کرامت و شرف و حیثیّت ارزشی آنان است.

 

گروه پنجم:

 

انسانی که اسلام را پذیرفته و به آن معتقد شده است. مقصود از اسلام همان دین الهی است که پیامبران عظام از حضرت نوح (علیه السلام) به این طرف آن را از طرف خدا تبلیغ نموده‏اند. این دین همانطور که از محتویات منابع اصیلش استفاده می‌شود، مخصوصاً با نظر به اعتبار قطعی که به فطرت و عقل سلیم در عقاید و احکام قایل شده است جامع همه امتیازات مذاهب اهل کتاب می‌باشد، لذا انسانی معتقد به اسلام واقعی است، در حقیقت معتقد به همه انبیاء الهی و به دینی است که از حضرت نوح و حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) و حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) و حضرت عیسی بن مریم(علیه السلام) و حضرت محمد بن عبدالله (علیه السلام) می‏باشند. همچنانکه در قرآن کریم آمده: «شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاء وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ ۱۶ ـ برای شما مقرر داشته است از دین، آنچه را که به نوح توصیه کرده و آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی توصیه نمودیم که دین را بر پا دارید و در دین پراکنده نشوید، آنچه را که شما بسوی آن دعوت میکنید،به مشرکین بزرگ (سنگین) جلوه می‏کند. خداوند کسی را که بخواهد بسوی خود برمی‏گزیند و به سوی خود هدایت میکند هر کسی را که به سوی او بازگشت نماید».

 

هم چنانکه کسی واقعاً به حضرت ابراهیم یا حضرت موسی یا حضرت عیسی معتقد باشد قطعاً به محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز معتقد می‌باشد. افزایش کرامت و شرافت و حیثیّت ارزشی یک انسان مسلمان بر دیگران، بدان جهت است که هم ابعاد عقلانی و اندیشه و وجدان و فطرت واحساسات برین خود را به تکاپو واداشته و صحیح‌ترین و عالی‌ترین عقاید و احکام را از حیث پذیرش عقل و فطرت و وجدان و احساسات برین برای خود برگزیده است. قرآن کریم می‏فرماید: «مَن اذلّ لی ولیاً فَقَد أرصَدَ لی بالمُحاربهًْ».

 

ملاحظه می‏شود کرامت ارزشی (مالی) چقدر با عظمت است که اهانت به چنین کرامتی مساوی است با محاربه با خدا.

 

گروه ششم:

 

انسان‌هایی که اسلام را پذیرفته و رشد و کمال آنان به درجه تقوا رسیده است. مطابق آیه شریفه: « إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» عالی‏ترین درجه کرامت، مخصوص انسان‌های باتقوا است.

 

تقوا پیشگان چه کسانی هستند؟

 

انسان‏های باتقوا عبارتند از کسانی که ذات (خود، من، شخصیت) خود را از آلودگی‌ها و عوامل تباه‌کننده حفظ نموده، جوهر الهی ذات را بر همه ابعاد موجودیت خود مدیر قرارداده و در مسیر به ثمر رسانیدن ذات خود تکاپو می‏نمایند.

 

به عقیده علامه جعفری (ره) تقوا به معنای فوق‏الذکر در همه گروه‏های پنج‏گانه (۶،۵،۴،۳،۲) با درجات مختلف قابل وصول است. یعنی اگر هر انسانی در هر گروهی از گروه‌های پنج گانه قرار بگیرد می‌تواند با تحصیل آگاهی به خویشتن و لزوم مهار کردن غرایز حیوانی از تقوای الهی برخوردار شود.۱۷

 

این بحث ادامه دارد...

.........

 

پی‌نوشت‌ها:

۱ . جعفری، محمد تقی؛ ترجمه ‏و تفسیر نهج ‏البلاغه،ج۲۰، صفحه‏ ۱۳۲

۲ . جعفری محمد تقی ؛ پیام خرد، ص ۱۰۸

۳ . سوره اسرا،آیه ۷۰

۴ . سوره ص، آیه ۷۲

۵ . منبع شماره ۲

۶ . جعفری، محمد تقی؛ ترجمه ‏و تفسیر نهج ‏البلاغه،ج۲۰، ص‏ ۱۳۴

۷ . جعفری، محمد تقی ؛ حقوق جهانی بشر، ص ۹۳

۸ . جعفری، محمد تقی ؛ پیام خرد، ص ۱۰۹

۹ . همان ص ۱۰۷

۱۰ . سوره حجرات، آیه ۱۳

۱۱ . جعفری، محمد تقی ؛ ترجمه ‏و تفسیر نهج ‏البلاغه، ج۲۰،ص‏ ۱۳۳

۱۲ . جعفری، محمد تقی ؛ پیام خرد، ص۱۱۰/۱۰۹

۱۳ . همان ۱۱۹

۱۴ . ابن ابی جمهور، عوالی اللیالی، ج ۱، صص ۱۰۱ و ۳۷۲.

۱۵ . مجلسی، محمدباقر،بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۵۱

۱۶ . سوره شوری، آیه ۱۳

۱۷ . جعفری، محمد تقی ؛ پیام خرد، ص ۱۱۷ الی ۱۲۴

 

نویسنده: سید کاظم زعفرانچیلر



سایت ابنا