شرایط تاریخی نزول سوره کافرون در مکه
بسم الله الرحمن الرحیم قُلْ یا أَیهَا الْکافِرُونَ (۱) لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ (۲) وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ (۳) وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ (۴) وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ (۵) لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِی دِینِ (۶)
به نام اللَّه بخشنده به عموم، و مهربان به خواص. بگو هان گروه کفر پیشه! (۱) من نمیپرستم آنچه را که شما میپرستید (۲) و شما هم نخواهید پرستید آنچه را که من میپرستم (۳) من نیز برای همیشه نخواهم پرستید آنچه را شما میپرستید (۴) و شما هم نخواهید پرستید آنچه را من میپرستم (۵) دین شما برای خودتان و دین من هم برای خودم (۶)
مقدمه سوره کافرون یک سند بسیار مهم در باره نوع رابطه دینی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با مشرکان و ایستادگی آن حضرت بر مبانی توحیدی در برخورد با آیینهای شرک آلود است. افزون بر آن که در نشان دادن روش آن حضرت در پافشاری بر اصول، آن هم در شرایطی که سخت نیازمند مصالحه است، یک برهان قاطع به حساب میآید.
نویسنده در این مقاله تلاش کرده است تا زمینههای تاریخی این سوره و نیز تفسیر و تبیین درست آیات آن را در دستور کار خود قرار داده و بر اساس منابع تفسیری و تاریخی شرایط کلی حاکم بر نزول این سوره را تبیین کند.
الف) مشخصات سوره کافرون، صد و نهمین سوره قرآن، دارای شش آیه و به نوشته اندکی از تفاسیر سه آیه بعد از سوره ماعون نازل شده است. (تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج ۴، ص ۸۸۳) کافرون از سورههایی است که مفسران آن را مکی دانسته اند هر چند عده ای این سوره را مدنی میدانند؛ اما سیاق، لحن و محتوای سوره نشان از مکی بودن آن میدهد. سال نزول آن دقیقا مشخص نیست. نامیده شدن این سوره به کافرون ظاهرا از این لحاظ است که به طور کامل درباره مشرکان نازل شده و لفظی مذموم تر از کافر در توصیف آن ها وجود نداشته و مضمون این سوره در باره تبیین روش پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با کفار که از روی عناد است میباشد. (تفسیر المنیر، ج۳۰، ص ۴۳۷) منابذه، اخلاص و مقشقشه از نامهای دیگر این سوره است. (مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ج۱۱، ص ۳۲۳)
ب) اهمیت و فضیلت سوره کافرون در فضیلت خواندن این سوره و آداب آن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (سلام اللَّه علیهم) روایات مختلفی آمده و این که خواندن سوره کافرون معادل خواندن یک چهارم قرآن دانسته شده است. (تفسیر سورآبادی، ج ۴، ص ۲۸۸۲) علت آن شاید بدان سبب است که نیمی از قرآن یا بیش از آن، راهنمایی به حقایق توحید بوده و توحید نیز به نوبه خود از دو جزء ایمان به خدا و سلب شرکا از وی تشکیل شده است. (تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۶۷۰) از آن جایی که حدود یک چهارم قرآن مبارزه با شرک و بتپرستی است و عصاره آن در این سوره آمده است، خواندن این سوره مساوی با خواندن یک چهارم قرآن میباشد. (تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۳۸۱)
حضرت صادق(علیه السلام) میفرمایند: هر کس سوره کافرون و اخلاص را در نمازی از نمازهای واجبش بخواند خداوند او و پدر و مادرش و فرزندانش را بیامرزد، و اگر شقیّ باشد اسمش از دفتر اشقیا محو شود و در دفتر سعداء نوشته شود و خداوند او را شهید بمیراند و سعید زنده نماید؛ (تفسیر جوامع الجامع، ج ۶، ص ۷۲۳) دور شدن شیاطین [به علت دست رد زدن بر سینه مشرکان]، برائت از شرک [چون شرک مهم ترین ابزار شیطان است] و ایمنی از فزع اکبر[ که در گرو توحید و نفی شرک است]؛ خواندن این سوره به هنگام خفتن؛ و تلاوت پنج سوره کافرون، نصر، توحید، فلق و ناس به هنگام رفتن به سفر جهت کسب زاد و توشه؛ سفارش به خواندن سوره کافرون در برخی نمازها از فضیلتهای دیگر این سوره میباشد که ذکر شده است.(تفسیر روض الجنان و روح الجنان (ابوالفتوح)، ج ۲۰، صص ۴۳۳ و۴۳۴)
در آداب قرایت این سوره در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است، زمانی که آیه «قُلْ یا أَیهَا الْکافِرُونَ» را قرایت کردی بگو: «یا أَیهَا الْکافِرُونَ» و زمانی که گفتی: «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ» بگو: «اعبد الله وحده» و و زمانی که گفتی: «لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِی دِینِ» بگو: «ربی الله و دینی الإسلام» (تفسیر جوامع الجامع، ج ۶، ص ۷۲۵) که در برخی روایات سفارش به خواندن «و لکنی اعبد الله مخلصا له» بعد از «لااعبد ما تعبدون» و گفتن سه مرتبه«دینی الاسلام» (زبده التفاسیر، ج ۷، ص ۵۳۸) و «ربی الله دینی الاسلام» (کنزالدقایق و بحرالغرایب، ج ۱۴، ص ۴۷۱) بعد از اتمام سوره آمده است.
ج) پیشینه تاریخی مواضع سران اسلام و کفر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در سن چهل سالگی در حالی به رسالت برانگیخته شدند که ایشان به عنوان شخصیتی با ویژگیهای والای انسانی همچون راستگو، امین، جوانمرد و... نزد همگان شناخته شده بود اما بعد از رسالت شیوه برخورد با ایشان وارد مرحله جدیدی گردید که بی ارتباط با دعوت ایشان نبود. دوران مخفی که دعوت به صورت فردی انجام میگرفت و تنها به نفی بت ها پرداخته میشد با نزول آیه «و انذر عشیرتک الاقربین» (شعرا / ۲۴) و آغاز دعوت علنی وارد عرصه جدید خود که دعوت مردم به صورت عمومی و نفی آشکار بت پرستی و دعوت به یگانه پرستی بود گردید.
هر چند با در همان آغاز بعثت، مشرکان مکه واکنش شدیدی در برابر این مسأله نشان داده و به آزار و اذیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و نومسلمانان میپرداختند اما با علنی شدن دعوت و رویارویی مستقیم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با مشرکین و اعتقادات آن ها این واکنش روندی تازه یافت. مشرکان که با انگیزههای مختلف، منافع خویش را در خطر میدیدند به هر اقدامی دست زده تا این دین جدید را از بین برده و خاموش سازند اما با عنایت به این که در جامعه مکه، بزرگانی از بنی هاشم به خصوص ابوطالب از حامیان سرسخت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار میآمدند اقدامات مشرکین در مواجهه با رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در چند جنبه کلی تهدید، تطمیع، تحقیر و استهزا میتوان بررسی نمود. قطع رابطه با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) جهت به انزوا کشیدن ایشان، استهزای رسالت و دعوت نبوی(صلی الله علیه و آله و سلم)، به راه انداختن جنگ روانی همچون دادن القابی چون مجنون، ساحر، شاعر و کاهن به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، اساطیر الاولین خواندن قرآن و تعالیم آن حضرت و همچنین آزار و اذیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز مسلمانان از اقدامات مشرکان جهت خاموش نمودن این دین بود. از آن جا که مشرکان با آزمودن اقدامات خشونت آمیز به نتیجه دلخواه نمیرسیدند و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از حمایت شخصیت بزرگی چون ابوطالب برخوردار بود، تطمیع ایشان با روشهای مختلف، یکی دیگر از آزمونهای آنان در این راستا بود. مذاکره با ابوطالب و تقاضای دست برداشتن وی از حمایت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و پیشنهاد معاوضه رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با عماره بن ولید بن مغیره از جوانان مکه و رد این پیشنهاد از سوی ابوطالب(علیه السلام) از دیگر اقداماتی بود که انجام دادند.
دادن پیشنهاد حاکمیت، ثروت زیاد و به همسری در آوردن زیباترین زن از پیشنهادات بعدی مشرکان بود که به طور مستقیم با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) جهت تطمیع ایشان در نوبتهای وارد معامله شده که البته هر بار با شکست همراه بود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در یکی از این موارد در پاسخ آنان فرمودند: « ای قریش من برای فراهم کردن ثروت نیامده ام که اموال شما را طلب کنم و بگیرم. من برای وصول به شرف و پادشاهی نیز مبعوث نشده ام. خداوند مرا به عنوان رسول مبعوث کرده و فرستاده و کتابی بر من نازل نموده و مرا فرمان داده است تا برای شما بشیر و نذیر باشم و دستورهای الهی را به شما برسانم. خداوند مرا فرمان داده است تا شما را نصیحت کنم. اگر مرا و پیام مرا پذیرفتید که آن بهره و سود دنیا و آخرت شما خواهد بود، ولی اگر آن را انکار کردید من وظیفه و مأموریت دارم که طریق صبر و مقاومت پیش گیرم تا زمانی که خداوند میان من و شما حکم کند.» (سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۹۶) خدشه دار نمودن غیر مستقیم رسالت نبوی گونه دیگری از مقابله مشرکان بود. درخواست معجزههای نامعقول از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، پرسش سؤالات مختلف به امید شکست دادن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در عدم توانایی دادن پاسخ، مقابله با قرآن و تعالیم اسلامی با نقل داستانهای اسطوره ای ایرانیان توسط نضر بن حارث، اسطوره شناس مکی، و سرانجام تصمیم به قتل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که منجر به مهاجرت ایشان به مدینه گردید از زمره این موارد میتوان برشمرد. (زندگانی محمد، ج ۱، صص ۳۰۴-۱۵۲؛ انساب الاشراف، ج اول، صص ۲۵۵- ۱۰۳)
د) شان نزول سوره کافرون همان گونه که در ابتدا گفته شد عده ای از مفسران ضمن این که با توجه به لحن و محتوا این سوره را مکی میدانند اما ذکر کرده اند که عده ای نزول آن را در مدینه میدانند. در کتابهای تفسیری سال وقوع آن ذکر نشده است اما با مراجعه به کتابهای تاریخی نزول سوره کافرون در مکه بعد از علنی شدن دعوت ذکر شده است. طبری نزول سوره کافرون را بعد از رفتن مسلمانان به حبشه و شکست مکیان در برگرداندن آنان، بستن پیمان نامه جهت انزوای اجتماعی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و رفتن بنی هاشم به شعب ابی طالب ذکر مینماید. (تاریخ طبری،ج۳، ص۸۷۹) درباره این که مشرکان پرستش یک ساله خدای مورد پرستش پیامبر را در یک سال و نیز در مقابل، پرستش یک ساله بت ها توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در سالی دیگر به عنوان پیشنهاد به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دادند در کتابهای تفسیر و تاریخی اختلافی نیست، اما انگیزه و سبک ارائه این پیشنهاد توسط مشرکان از دادن چنین پیشنهاد به صورتهای مختلف نقل شده است. پیشنهاد مصالحه دینی! مواضع سران اسلام و کفر که در بخش پیشین ارائه گردید نمونههایی از تلاشهای مشرکین جهت خاموش نمودن دعوت نبوی بود. از نظر برخی مورخان در ادامه این ترفندها و تهدیدها مشرکین در صدد ارائه پیشنهاد جدیدی برای مصالحه با پیامبر برآمدند. ارائه پیشنهاد با برنامه ای از پیش طراحی شده، ارائه آن به صورت اتفاقی در حالی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به طواف کعبه مشغول بودند و نیز ارائه این پیشنهاد در راستای سیاست استهزای (سیرترسولالله،ج۱،ص۳۵۳؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۴، ص ۸۸۷)
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گونههای مختلفی است که بیان شده است: « روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله مشغول طواف بود چند تن از بزرگان قریش بنام اسود بن مطلب و ولید بن مغیرة و امیة بن خلف و عاص بن وایل بدان حضرت برخوردند و گفتند: ای محمد! بیا تا ما آنچه را تو میپرستی بپرستیم و تو نیز آنچه را ما میپرستیم بپرست تا در نتیجه اختلاف ما و تو از میان برداشته شود، و گذشته از این اگر آنچه را تو میپرستی بهتر از چیزی بود که ما میپرستیم ما بهره خود را از تو گرفتهایم و اگر به عکس بود تو بینصیب نماندهای! پس این سوره مبارکه نازل شد: «بگو ای کافران من هرگز نمیپرستم آنچه را شما میپرستید، و شما نیز آن خدای یکتایی را که من پرستش میکنم پرستش نخواهید کرد، نه من خدایان باطل شما را عبادت میکنم، و نه شما خدای یکتای مرا عبادت خواهید کرد، پس دین شما برای شما باشد و دین من هم برای من باشد» یعنی اگر بنا باشد که شما خدا را نپرستید مگر زمانی که من خدایان شما را بپرستم من نیازی بدین پرستش شما ندارم، دین شما برای خودتان و دین من برای خودم.» (زندگانیمحمد(صلی الله علیه و آله و سلم)،ج۱،صص۲۳۰و۲۲۹) بلاذری در انساب الاشراف، تاریخ طبری به نقل از ابن عباس و ابن اسحاق نیز چنین نقل مینمایند.
وی همچنین قول دیگری نقل میکند که در محل خود ذکر خواهد شد: « در همه این مدت پیمبر خدا، آشکار و نهان، شب و روز به دعوت خدای مشغول بود و وحی پیاپی میرسید که امر و نهی و تهدید مخالفان و اقامه حجت بود. ابن عباس گوید: سران قوم فراهم آمدند و به پیمبر وعده دادند که مالی بدو دهند چنانکه توانگرترین مرد مکه شود و هر که را خواهد به زنی او دهند، گفتند: «ای محمد! این چیزها از آن تو باشد که خدایان ما را ناسزا نگویی و به بدی یاد نکنی و اگر این را نمیپذیری، چیزی دیگر به تو عرضه میکنیم که به صلاح ما و تو باشد.» پیمبر خدا گفت: «آن چیست؟» گفتند: «یک سال تو خدایان ما، لات و عزی را بپرست، ما نیز یک سال خدای تو را پرستش میکنیم» پیمبر گفت:.....» (أنسابالأشراف،ج۱، ص۱۵۱؛ تاریخ طبری،ج۳، صص۸۷۹ و ۸۸۰)
ماجرای غرانیق و نزول سوره کافرون شان نزول دیگری که درباره سوره کافرون از سوی نویسنده کتاب تفسیر مقاتل بن سلیمان زیدی مذهب که در قرن دوم هجری نگاشته شده است و نیز طبری به نقل از محمد بن کعب قرظی نقل میکند به ماجرای غرانیق _ که البته این ماجرا ساخته دست قصه گویان دانسته شده است _ ارتباط دارد. غرانیق نامی است که مشرکین به بتهای خود داده بودند و بعد از مهاجرت مسلمانان به حبشه حادثه ای نقل شده که به غرانیق مشهور است. ماجرا از این قرار است که به علت دلسوزی و رغبت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به اصلاح قوم، همواره تلاش زیادی در جهت نزدیک شدن به مشرکان مینمود. تا این که سوره نجم نازل گردید. زمانی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به آیه «أَ فَرَأَیتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْری» (نجم/ ۱۹و۲۰) رسیدند به اشتباه و با القای شیطان به جای آن فرمودند: «تلک الغرانیق العلا، عندها الشفاعه ترتجی» بعد از آن همه مسلمانان و مشرکان به سجده افتادند.
بعد از آن بود که عده ای از بزرگان قریش جهت تمسخر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پیشنهاد پرستش سالانه بت ها و خدای یکتا را ارائه نموده و بعد از آن بود که سوره کافرون نازل گردید. (تاریخ طبری،ج۳، ص۸۸۲؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۴، ص ۸۸۷) هـ) سوره کافرون در تفاسیر کتابهای تفسیری که تاکنون نوشته شده است درباره آیات این سوره تاکنون مباحث مختلفی نموده اند که خلاصه ای از آن ها در ذیل بیان میگردد.
۱) کفر در معانی و اقسام مختلف به کار برده شده است. انکار ربوبیت و الوهیت خداوند و انکار نبوت از روی عناد و گاه از جهل و بی خردی، برائت و بیزاری، ترک اوامر الهی، کفران نعمت و موارد دیگر که پوشانیدن امر حق یا نعمتهای الهی از مصادیق کل این موارد به شمار میآید. لکن در عرف، کفر و کافر به کسی گفته میشود که منکر وحدانیت و نبوت و معاد و شریعت، خواه به صورت انکار تمام اصول عقاید بوده و یا نسبت به بعضی معترف و نسبت به بعضی منکر باشد. خواه منکر اصل صانع و مبدء یا منکر صفات الوهیت باشد. (مخزن العرفان فی تفسیر القرآن، ج ۱۵، صص ۳۲۰ و ۳۲۱)
۲) در مورد این که منظور از کافرون که در این سوره آمده است چه کسانی است عده ای معتقدند اشاره به همان کفار خاص بوده که به نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمده و آن پیشنهاد را به ایشان دادند میگردد. و"الف و لام"در"الکافرون"برای"عهد"آمده است نه برای"جمع". (التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص ۴۲۲) اما عده ای معتقدند که مراد، جمیع کفار تا مادامی که متصف به صفت کفر هستند میباشد و آنهایی که به اسلام گرویدند این عنوان از آنها سلب شد دیگر صدق کافر بر آنها نمیشود، بلکه عنوان مسلمان و مؤمن بر آنها صادق است. (أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۴، ص ۲۴۷)
۳)سوال دیگر مطرح درباره بت پرستان این است که آیا آنان منکر خدا بودند؟ در پاسخ آمده است که بتپرستان هرگز خدا را انکار نمیکردند، و طبق صریح آیات قرآن اگر از خالق آسمان و زمین از آنها سؤال میشد میگفتند: خدا است. پس چگونه در این سوره میگوید:"نه من معبود شما را میپرستم و نه شما معبود مرا"؟ پاسخ این سؤال نیز با توجه به اینکه بحث از مساله خلقت نیست، بلکه از مساله عبادت است، روشن میشود. بتپرستان خالق جهان را"خدا"میدانستند، ولی معتقد بودند باید بتها را"عبادت"کرد، تا آن ها واسطه درگاه خدا شوند. یا اینکه اصلا ما لایق این نیستیم که خدا را پرستش کنیم، بلکه باید بتهای جسمانی را پرستش نماییم، اینجا است که قرآن میگوید عبادت باید فقط برای خدا باشد، نه بت ها، و نه هر دو. (تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۳۸۷)
۴) لحن این سوره نشان میدهد در زمانی نازل شده که مسلمانان در اقلیت و کفار در اکثریت بوده و از طرف مشرکان تحت فشار بودند که با آنان به سازش بنشیند که خداوند با نازل کردن این سوره سیاست قطعی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر آنان را در این سوره نازل فرموده و بدون درگیری کفار را مأیوس ساخت. (همان، ص ۳۸۰)
۵) «یا» ندای دور و غایب؛ «ای» ندای به نزدیک و حاضر. «ها» انگیزنده و هشیار کننده است». بنابراین یا ایها، ندایی از دور به نزدیک و هشیار دهنده میباشد. آمدن یا ایها گویای ندا به مردمی دور از حق است که به آن ها نزدیک شده و آن ها را برانگیخته تا شاید هشیار گردیده و به خود آیند. (پرتوی از قرآن، ج ۴، ص ۲۸۳)
۶) علت شروع این سوره با قل (بگو) یکی دیگر از سؤالات مطرح شده درباره آیات این سوره میباشد. در جواب این پرسش نظرات مختلفی ارائه شده است:
مشرکان عرب پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را دعوت به سازش بر سر بت ها کرده بودند و ایشان میبایست این مطلب را از خود نفی نموده و بفرمایند: من هرگز تسلیم شما نمیشوم، و عبادتم را با شرک آلوده نمیکنم اگر کلمه"قل"در آغاز این سوره نباشد سخن، سخن خدا خواهد شد، و در این صورت جمله"لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ"(من آنچه را شما عبادت میکنید نمیپرستم) و امثال آن مفهومی نخواهد داشت. - از طرف دیگر، چون کلمه"قل"در پیام جبرییل از سوی خدا بوده، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) موظف است که برای حفظ اصالت قرآن، آن را عینا بازگو کند، و این خود نشان میدهد که"جبرییل"و"رسول اکرم"(صلی الله علیه و آله و سلم) در نقل وحی الهی کمترین تغییری ندادهاند.(تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۳۸۶) - این امر «قل...» فرمان اعلام از جانب خداوند است تا مخاطبین «کافرین» متوجه شوند که آن حضرت واسطه ابلاغ است و نظر و مصلحت شخص او در اجرای این امر دخالت ندارد و یکسر امیدشان از هر گونه سازگاری درباره یگانه پرستی قطع شود.(پرتوی از قرآن، ج ۴، ص ۲۸۲) - اگر کافرون همان اشخاص خاص در نظر گرفته شود که به نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند میتوان گفت که آمدن «قل» نشانگر تعلق علم الهی بر عدم ایمان ایشان در زمان آینده و مردن ایشان بر صفت کفر میباشد. (تفسیر منهج الصادقین، ج ۱۰، ص ۳۶۸)
۷) جمله"لا اعبد"نفی استقبالی است، برای اینکه حرف"لا"مخصوص نفی آینده است، هم چنان که حرف"ما"برای نفی حال است، و معنای آیه این است که من در آینده به خواسته شما که پرستش خدایانتان میباشد عمل نمیکنم(تفسیر جوامع الجامع، ج ۶، ص ۷۲۵) و دلالت بر دوام دارد.
۸) در استفاده از کلمات و ضمایر نیز در این سوره بحثهایی وجود دارد. از جمله: در آیه لا اعبد ما تعبدون، که ما تعبدونه نیز میتوانست بیاید. اما یک دلیل میتواند این باشد که جهت حفظ قافیه آخر آیات"ه"حذف گردیده است. همچنین در اعبد، عبدتم که باید اعبده و عبدتموه میآمد. (تفسیر المیزان، چ ۲۰، ص ۶۴۵)
۹) مراد از"ما تَعْبُدُونَ"بتهایی است که کفار مکه میپرستیدند، و مفعول"تعبدون"ضمیری است که به مای موصول بر میگردد. (همان) سؤالی که معمولا درباره این آیه پرسیده میشود کلمه «من و ما» است. «من» به معنای کسی که، موصولی است که مخصوص صاحبان شعور و «ما» موصول مخصوص صاحبان بدون شعور است.
این سؤال که چرا خداوند برای خود نیز از ضمیر «ما» در آیات «و لا انتم عبدون ما اعبد» استفاده کرده است دلایل مختلفی ذکر شده است: - مقصود از آوردن لفظ «ما» به جای «من» آوردن صفت معبود میباشد. (تفسیر جوامع الجامع، پیشین) - عده ای ما، در «ما تعبدون» را دلیل بر نامشخص و ناشاعر بودن معبودها و ابهام در اندیشه و عبادت عابدها دارد، و در «ما اعبد» بجای «من اعبد» نیز برای این است که خدای یگانه و معبود به حق، در اندیشه آلوده آنها نامفهوم و مبهم بوده است. و شاید «ما» برای تعظیم یا تقابل آمده است. (پرتوی از قرآن، ج ۴، ص ۲۸۴) - بعضی گفتهاند: «ما» در «ما عبدتم» مصدریه است، یعنی: لا اعبد عبادتکم و لا تعبدون عبادتی، من عبادت شما را انجام نمیدهم و شما عبادت مرا. وَ لا أَنا عابِدٌ و نیستم من پرستنده هرگز ما عَبَدْتُّمْ آنچه پرستش کردید در زمان سلف، یعنی در زمان جاهلیت عبادت اصنام نمیکردم پس چگونه امید دارید در زمان اسلام عبادت اصنام کنم. (التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص ۴۲۳) -
توجیه دیگری نیز از بعضی مفسرین نقل شده که مقصود از عبادت در دو آیه اول معبود باشد و در دو آیه دوم عبادت و (ما) در جمله اول (ما اعبد) ماء موصوله باشد و در (ما اعبد) در جمله دوم ماء مصدریه که بنا بر این توجیه معنی آیات چنین میشود که در دو آیه اول میفرماید: من عبادت نمیکنم معبود شما را و شما نیز عبادت نمیکنید معبود مرا، و در دو آیه دوم مقصود چنین باشد که من عبادت نمیکنم به طرز عبادت شما زیرا که عبادت شما از روی ظن و تخمین و گمان است و از حدود تخیلات شیطانی بیرون نیست و عبادت من از روی اخلاص و یقین است پس روش من و شما در عبادت دو تا است. (تفسیر روض الجنان و روح الجنان (ابوالفتوح)، ج ۲۰، ص ۴۳۶)
۱۰) آیات این سوره پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مخاطب ساخته، میفرماید:"بگو ای کافران"(قُلْ یا أَیهَا الْکافِرُونَ)."آنچه را شما میپرستید نمیپرستم"(لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ)."و نه شما آنچه را من پرستش میکنم میپرستید"(وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ).
به این ترتیب جدایی کامل خط خود را از آنها مشخص میکند. در این سوره خداوند به رسولش دستور میدهد که به طور علنی برائت و بیزاری خود را از آیین آنان اعلام دارد. و با وجود پیشنهادات مختلف برای سازش از سوی کفار حتی برای یک لحظه هم سازش نفرمودند. و نشان دهنده این واقعیت است که توحید و شرک دو برنامه متضاد با هم بوده که به هیچ وجه قابل جمع شدن با یکدیگر نمیباشند و مشرکان را از این فکر که امید به سازشکاری با رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) داشتند کاملا ناامید مینماید. (تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۳۹۱)
۱۱) آیا مفهوم آیه"لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِی دِینِ"جواز بتپرستی است؟! این آیه به حسب معنا تاکید مطلب گذشته، یعنی مشترک نبودن پیامبر و مشرکین است، و لام در"لکم"و در"لی"لام اختصاص است که میفرماید: دین شما که همان پرستش بتها است مخصوص خود شما است، و به من تعدی نمیکند، و دین من نیز مخصوص خودم است، شما را فرا نمیگیرد. (تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص۶۴۷)
گاهی چنین تصور شده که این آیه همان مفهوم"صلح کل"(تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۳۹۰) را دارد، و به آنها اجازه میدهد که بر آیینشان بمانند، چرا که اصرار بر پذیرش آیین اسلام نمیکند. در جواب این سوال سه پاسخ داده شده است:
- برخی لحن این آیه را نوعی تحقیر و تهدید میدانند، یعنی آیین شما به خودتان ارزانی باد! و به زودی عواقب نکبتبار آن را خواهید دید. (التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص ۴۳۷) - بعضی دیگراز مفسرین گفتهاند: کلمه"دین"در این آیه شریفه به معنای مذهب و آیین نیست، بلکه به معنای جزا است. خداوند میفرماید: جزای شما مال شما، و جزای من از آن من است. - عده ای دیگر نیز مقصود از دین را جزای دین بر حذف مضاف میدانند. یعنی جزای دین من راجع به من است و جزای دین شما راجع به شما است. (تفسیر روض الجنان و روح الجنان (ابوالفتوح)، ج ۲۰، ص ۴۳۷) و در کل مراد آن نیست که ماندن شما در دینتان جایز است و یا دین شما را تقبیح نخواهم کرد، بلکه منظور آن است که این راه اختصاص به شما دارد، من آن را نخواهم پذیرفت. (تفسیر أحسن الحدیث، ج ۱۲، ص ۳۸۵)
۱۲) علت تکرار برخی آیات در این سوره از سؤالات دیگری است که توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. - جمعی معتقدند که این تکرار از فنون کلام عرب و برای تأکید، (تفسیر روض الجنان و روح الجنان (ابوالفتوح، ج ۲۰، ص ۴۳۵) مایوس کردن کامل مشرکان، جدا نمودن مسیر آنها از مسیر اسلام و اثبات عدم امکان سازش میان توحید و شرک میباشد، و به تعبیر دیگر چون آن ها در دعوت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به سوی شرک اصرار میورزیدند و تکرار میکردند قرآن نیز رد آن ها را تکرار میکند.
در حدیثی آمده است که"ابو شاکر دیصانی"(یکی از زنادقه عصر امام صادق (علیه السلام) از یکی از یاران امام صادق بنام"ابو جعفر احول"(محمد بن علی نعمانی کوفی معروف به مؤمن طاق) از دلیل تکرار این آیات سؤال کرد و گفت: آیا شخص حکیم ممکن است اینچنین تکراری در کلامش باشد؟ ابی جعفر احول که جوابی برای این اشکال نداشت ناگزیر به طرف مدینه روان شد، و در مدینه از امام صادق(علیه السلام) پرسید. حضرت فرمودند: سبب نزول این سوره و تکرار مطلبش این بود که قریش به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیشنهاد کرده بودند بیا تا بر سر پرستش خدایان مصالحهای کنیم. یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و یک سال ما خدای تو را، باز یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و یک سال ما خدای تو را. خدای تعالی در پاسخ شان عین سخن آنان را یعنی تکرار مطلب را به کار برد، آن ها گفته بودند یک سال تو خدایان ما را عبادت کن، در پاسخ فرمود:"لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ"، آن ها گفته بودند"و یک سال ما خدای تو را"، در پاسخ فرمود"وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ"، آنها گفته بودند"باز یک سال تو خدایان ما را عبادت کن"در پاسخ فرمود:"وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ"، آنها گفته بودند"و یک سال ما خدای تو را"در پاسخشان فرمود:"وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِی دِینِ".
ابو جعفر احول وقتی این پاسخ را شنید نزد ابی شاکر رفت، و جواب را بدو گفت. ابو شاکر گفت: این جواب مال تو نیست. این را شتر از حجاز بدین جا حمل کرده است.(یعنی تو نزد جعفر بن محمد(علیه السلام) رفته و پاسخ را از او گرفتهای). (تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص ۴۴۸) - بعضی دیگر گفتهاند: این تکرار به خاطر این است که یکی ناظر به حال میباشد و دیگری ناظر به آینده، یعنی نه در حال و نه در آینده هرگز معبود شما را پرستش نمیکنم. (تفسیر روض الجنان و روح الجنان (ابوالفتوح)، ج ۲۰، ص ۴۳۵) -
تفسیر سومی نیز برای این تکرار گفتهاند که"اولی"اختلاف در معبودها را بیان میکند، و دومی اختلاف در عبادت را. یعنی نه معبودهای شما را هرگز میپرستم، و نه چگونگی عبادت من همچون شما است، زیرا عبادت من خالصانه و خالی از هر گونه شرک است. (التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص ۴۲۰) - در اینجا تفسیر چهارمی نیز وجود دارد و آن این که در آیه دوم میفرماید:"آنچه را که شما اکنون میپرستید من پرستش نمیکنم"و در آیه چهارم میفرماید:"من در گذشته نیز معبودهای شما را نمیپرستیدم تا چه رسد به امروز". (تفسیر جامع الجوامع، پیشین) - این تفاوت با توجه به اینکه در آیه دوم"تعبدون"به صورت فعل مضارع و"عبدتم"در آیه چهارم به صورت فعل ماضی است بعید به نظر نمیرسد. (التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص ۴۲۱) که هر چند این تفسیر تکرار آیه دوم و چهارم را حل میکند اما تکرار آیه سوم و پنجم هم چنان به قوت خود باقی است. (تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۳۹۰)
۱۳)عده ای معتقدند که این سوره با نازل شدن آیات جهاد نسخ میگردد، اما عده ای دیگر این امر را رد کرده و جهاد و همزیستی در کنار یکدیگر با وجود عدم قبول اعتقاد طرف دیگر، هر کدام را در شرایط خاص خود لازم میدانند. (تفسیر روض الجنان و روح الجنان، ج ۲۰، ص ۴۳۷)
۱۴) طول آیات این سوره تقریبا یکسان بوده و آیه نخست با دو ایقاع «امر قاطع- و- نداء ممتد، هماهنگ با اعلام قاطع و رسا میباشد و فواصل دامنهدار واو و نون این آیه و آیه دو، استمرار در کفر و عبادت را میرساند. تغییر حرکات و کلمات و فصول آیات بعد، هماهنگ با تعبیرات و تأکیدات درباره یک مطلب قاطع و منفی است که به صورتهای مختلف مبین شده، تا به آخرین مقطع یاء و نون، سوره پایان یافته است. اوزان لغات و ترکیبات کلمات خاص نیزعابد- عبدتم- عابدون، است. (پرتوی از قرآن، ج ۹، صص ۲۸۵ و ۲۸۶)
فهرست منابع - قرآن کریم -
ابن هشام، السیرة النبویة،تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بی تا.
- ابن هشام، سیرت رسول الله، ترجمه و انشای رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی قاضی ابرقوه (م ۶۲۳)، تحقیق اصغر مهدوی، تهران، خوارزمی، چ سوم، ۱۳۷۷ش.
- ابن هشام، زندگانی محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)، سید هاشم رسولی، تهران، کتابچی، چ پنجم، ۱۳۷۵ش. -
-بلاذری احمد بن یحیی بن جابر، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ط الأولی، ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
- رازی ابوالفتوح حسین بن علی، تفسیر روض الجنان و روح الجنان (ابوالفتوح)، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ ق.
- رازی فخر الدین، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ ق.
- زحیلی وهبة بن مصطفی، تفسیرالمنیر، بیروت، دمشق، دار الفکر المعاصر، چاپ اول، ۱۴۱۸ ق.
- سور آبادی ابوبکر عتیق بن محمد، تفسیر سور آبادی، تهران، فرهنگ نشر نو، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش.
- سیده نصرت بیگم، مخزن العرفان فی تفسیر القرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ ش.
- طوسی محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
- طیب سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ ش.
- طبرسی فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع،مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس، چاپ دوم، ۱۳۷۷ ش
- طباطبایی محمد حسین، تفسیر المیزان، سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ ش.
- طالقانی سید محمود، پرتوی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ ش.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ ۵، ۱۳۷۵ش.
- عروسی هویزی عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ ق.
- فضل الله سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن،بیروت، دار الملاک للطباعة و النشر، چاپ دوم، ۱۴۱۹ ق.
- قرشی سید علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث،تهران، بنیاد بعثت، چاپ سوم، ۱۳۷۷ ش.
- قمی مشهدی محمد بن محمدرضا، کنز الدقایق و بحر الغرایب، تهران، مؤسسة الطبع و النشر وزارة إرشاد، چاپ اول، ۱۳۶۶ ش.
- کاشانی ملا فتح الله، زبدة التفاسیر، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، ۱۴۲۳ ق.
- کاشانی ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، ۱۳۳۶ ش.
- مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش.
- مقاتل بن سلیمان،تفسیر مقاتل بن سلیمان، تفسیر، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۲۳ ق.
- مکارم شیرازی ناصر، الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، قم، مدرسة الإمام علی بن ابیطالب، چاپ اول، ۱۴۲۱ ق.
نویسنده: منیره شریعت جو
سایت کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام