سید محمد حسن میرجهانی طباطبایی
سید محمد حسن میرجهانی طباطبایی
سید محمد حسن میرجهانی طباطبایی
علامه آیت الله سیدمحمدحسن میرجهانی طباطبایی، فرزند سید جلیل القدرو ربانی میرسیدعلی محمدآبادی جرقویه ای اصفهانی (ره) در روز دوشنبه بیست و دوم ماه ذی القعده الحرام سال 1319 هـ. ق (1279 هـ. ش) در قریه محمدآباد جرقویه سفلی از توابع استان اصفهان در خانواده ای مذهبی، شریف و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت قدم به عرصه وجود نهاد.
او پس از طی دوران طفولیت و کودکی در سن پنج سالگی وارد مکتب شده و در هفت سالگی تمام قرآن مجید را به انضمام کتب فارسی فرا گرفت. سپس به یادگیری مقدمات زبان عربی اعم از صرف و نحو پرداخت و قسمتی از کتاب سیوطی را نزد یکی از فضلای روستای محل سکونت خود فرا گرفت. بعد از آن برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه اصفهان شده و در مدرسه صدر بازار ساکن گشتند.
در اصفهان از محضر بزرگانی هم چون عالم فرزانه آقای شیخ محمدعلی حبیب آبادی (ره) و آقای شیخ علی یزدی (ره) بهره برده و به فراگیری فقه، اصول و منطق اهتمام ورزیدند. سپس سطوح وسطی و عالیه را در خدمت مرحوم حجت الاسلام شیخ محمدرضا رضوی خوانساری (ره) و میرزا احمد اصفهانی (ره) و آیت الله محمدعلی فتحی دزفولی (ره) و آیت الله حاج سیدابوالقاسم دهکردی (ره) به پایان رسانیدند.
ایشان در درس خارج آیات عظام میرزا محمدرضا مسجد شاهلی (ره) و آخوند ملاحسین فشارکی (ره) نیز حاضر میشدند.
در سال 1364 هـ. ق (1305 هـ. ش) با اجازه پدرشان راهی نجف اشرف گردیده و در آن دیار عالم پرور از وجود مبارک اساتید ارجمندی چون آیت الله رجایی (ره)، حاج شیخ عبدالله مامقانی (ره) (صاحب رجال) و آیت الله آقا ضیاء الدین عراقی (ره) بهره مند شدند.
جنبه والای روحانی و اخلاقی و شخصیت علمی علامه میرجهانی باعث شد از جمله یاران خاص مرجع اعلی آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی (ره) گردند و در مسجد شیخ طوسی از انفاس قدسی آن بزرگوار استفاده نمایند، تا جاییکه، در مدت اقامت در نجف، نوشته ها و امور مالی آیت الله اصفهانی در دست علامه میرجهانی قرار داشت.
آیت الله میرجهانی پس از چندی، بار دیگر به اصرار پدرشان با کوله باری از علم و فضیلت معنوی به اصفهان بازگشتند.
البته سکونت دوباره ایشان در اصفهان همزمان با اواخر عمر پدر برزگوارشان گشته بود و مدتی پس از فوت پدر، علامه راه مشهد را در پیش گرفتند و حدود هفت سال هم جواری با آقا علی ابن موسی الرضا (صلوات الله علیه) را اختیار نمودند.
علامه میرجهانی در ادامه فعالیتهای علمی خود در مشهد مقدس، به تصحیح نسخ خطی قدیمی موجود درکتابخانه آستان قدس رضوی و تألیف و تصنیف وتدریس اشتغال داشتند.
محل اصلی فعالیتشان در مشهد، دو حجره در صحن عتیق بوده است. گویا وضعیت آب و هوای مشهد با مزاج ایشان سازگاری نداشته و در نهایت پس از هفت سال به تهران نقل مکان میکنند.
کرامت و بخشش
علامه میرجهانی در کنار همه فضایل و ویژگیهایی که داشتند از خط زیبایی نیز برخوردار بودند.
در زمان جوانی یکی از ثروتمندان جرقویه (محله تولد و سکونت علامه در کودکی و نوجوانی) از ایشان در خواست میکند که یک قرآن با خط زیبا برایش بنویسند و در مقابل سی تومان (به ارزش حدود هشتاد سال پیش) به علامه بپردازد. علامه میرجهانی پس از کتابت قرآن، آن را میبرند و تحویل او میدهند. اما آن فرد به هر دلیل از پرداخت سی تومان مقرر خودداری میکند و در عوض غلات زیاد (گندم، جو، ارزن و...) به آقا میدهد و علامه آنها را در انبار منزل ذخیره میکنند.
پس از مدتی قحطی منطقه آنها را فرا میگیرد و قیمت غله بسیار بالا میرود. در چنین شرایطی افراد سودجو و طماعی پیدا میشوند که از فرصت سوء استفاده کرده، پول و اشیاء قیمتی مردم از قبیل طلا، نقره و... را به قیمت کم و ناچیز گرفته و در قبلا آنها مقدار اندکی غلات با قیمت گزاف میدهند.
علامه هنگامیکه اوضاع را این چنین میبینند اعلام میکنند:
هر کس احتیاج به غلات دارد بیاید، وسایل و اشیایی ودیعه بگذارد و غلات مورد نیاز خود را ببرد.
درضمن اسم صاحبان آنها را هم یادداشت مینموده اند.
بعد از سه ماه که با الطاف حضرت حق (جل و علی) قحطی بر طرف میشود، علامه اعلام میکنند که افراد بیایند و وسایل به ودیعه گذاشته شده را بگیرند، و در مقابل غلات هیچ بهایی از مردم دریافت نمیکنند.
مبارزه با هوای نفس
زمانی که آیة الله میرجهانی ساکن تهران بودند مسجدی بود که شرایط مناسبی داشت و اهل مسجد از آقا درخواست کرده بودند امامت جماعت آنجا را عهده دار شوند اما ایشان قبول نمیکردند.
بعضی ها به ظاهر ایشان را نصیحت میکردند و میگفتند:
شما چرا امامت جماعت را تقبل نمیکنید. اگر فبول کنید مردم نیز به فیض میرسند در ضمن اینکه برای شما هم چندان مشکل نیست.
علامه در جواب (به این مضمون) فرمودند:
وقتی امام جماعت وارد مسجد میشود، صفوف آماده جماعت را میبیند و خادم برای ورود آقا صلوات میفرستد و مردم هم سلام و احترام میکنند، امام جماعت یک حالت خوشی پیدا میکند و همین خوشی هوای نفس است. شما که امامت جماعت را میپذیرید افراد نفس کشته ای هستید، اما من میترسم.
وقتی ایشان این مطلب را فرمودند مخاطب ایشان که در آن زمان امامت جماعت مسجد قایم را برعهده داشتند کناره گیری کرده و هر چه مردم اصرار نموده و متوسل به بیت آیة میلانی و آیة الله قمی شدند باز نگشتند.
عقیده به رجعت
از عقاید قطعی و اختصاصی شیعیان بحث رجعت میباشد. به این معنا که در زمان ظهور قایم آل محمد (صلی الله علیه و آله) ائمه و خوبان خوب، و هم چنین اشقیاء و بدان بد باز میگردند تا علاوه بر جزاء و پاداش اخروی در همین دنیا هم شاهد عزت اولیا و ذلت اعداء باشند و هر کدام بهره خود را از این دنیا برگیرند.
آقای جلوانی میگویند:
علامه در یکی از سخنرانیها بیان نموده بودند که:
من زمان ظهور ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده هستم و آن زمان را درک خواهم کرد.
بعد از فوت علامه شخصی خواب ایشان را میبیند و سوال میکند: مگر شما نفرموده بودید در زمان ظهور زنده هستید و آن زمان را درک میکنید؟
آقا فرموده بودند:
من خودم خواستم که بروم و زمان آقا امام زمان بر میگردم.
دعا و اذکار
ذکر آقا یا حیٌ یا قیوم بود و میفرمودند:
منظور از حی امام زمان است و منظور از قیوم هم که به معنای قیام کننده است نیز امام زمان میباشد.
(این ذکر در قرآن در سه مورد وارد شد و همانگونه که میدانیم قرآن دارای بطونی میباشد و منافاتی ندارد که حی و قیوم صفت برای ذات خداوند تبارک و تعالی باشد و در جای دیگر اشاره به یکی از جلوههای بارز حیات و قیام الهی یعنی حضرت بقیه الله الاعظم باشد).
الحمدلله
از دیگر اذکار مدام آقا ذکر الحمدلله بود که به اتفاق کلیه آشنایان درخلوت و جلوت و آهسته و گرفتاریها و شادمانی ها به آن میپرداختند.
مقامات و مدارج علمی
علامه میرجهانی، فقیهی عمیق، محدثی خبیر و عالمی محقق بودند. تأمل و تتبع در آثار مکتوب ایشان مبین این مطلب میباشد. ایشان مجتهدی مسلم بوده اند وقتی کتب ایشان را مرور میکنیم تا حد زیادی با شخصیت علمی وادبی علامه آشنا میشویم. کتاب الدررالمکنونه را که بررسی میکنیم، میبینیم که بر ادبیات عرب کاملاً مسلط بوده اند، توانسته اند اشعار عربی نغز و زیبا یی بسرایند.
هنگامیکه کتابهایشان را پیرامون ولایت کلیه، شرح دعای سمات، تفسیر سوره حمد و... مطالعه میکنیم، در مییابیم معلومات و دانشهای بسیاری در سینه داشته اند.
علامه میرجهانی سه دوره کل بحارالانوار علامه مجلسی را مطالعه نموده بودند و چون حافظه ای بسیار قوی داشتند احادیث آن را به خاطرسپرده بودند. در کنار تمام این دانشها، ایشان حافظ قرآن نیز بوده اند. از جمله اساتید بزرگوار علامه، مرجع عالیقدر جهان تشیع آقا سیدابوالحسن اصفهانی (رحمة الله علیه) بوده اند و علامه حدود پنج سال در بیت آیة الله العظمی اصفهانی کاتب خاصشان بوده اند.
علامه خود نیز از مدرسان و اساتید سرآمد حوزههای علمیه اصفهان و مشهد مقدس بوده اند و سطوح عالیه فقه و اصول و تفسیر قرآن کریم و ادبیات عرب را به طرز ادیبانه و عالمانه تدریس مینمودند.
در کنار همه آنها علامه از منبریهای درجه اول و از خطابهای شهیر زمان خود بوده اند که در اصفهان و تهران و... منبرها و سخنرانیهای جالب و گرانبهایی داشته اند.
آقای عبادی در این باره میگویند:
ایشان درمسجد سپهسالار تهران (شهید مطهری) منبر میرفتند. عجب منبری!... و از هیچ کس از مقامات دولتی و لشکری هم ترس نداشتند.
الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون.
مکارم اخلاق
ایشان بسیار مقید بودند که ولو با زحمت بسیار از مهمان پذیرایی کنند در حالیکه خیلی مواقع کسی نبود در امر پذیرایی کمکشان کند.
آیة الله سیدابوالحسن مهدوی میفرمودند:
خدمتشان که میرسیدیم بیان میکردیم که ما برای پذیرایی نیامده ایم ولی علامه خودشان میرفتند چایی میریختند و میآوردند.
رضا و تسلیم
آیة الله ناصری برای تسکین ایشان فرمودند:
اگر امام زمان میخواستند میتوانستند شما را شفا دهند
(کنایه از این که امام زمان از حال شما اطلاع دارند و صبر شما مورد رضایت ایشان است)
آیة الله میرجهانی در جواب فرمودند:
الحمدلله.
برگزاری مجالس احیاء امر اهل بیت (علیه السلام) علامه مدت زمانی که در اصفهان بودند، اهتمام زیادی به گرامیداشت اعیاد مذهبی داشتند و در منزلشان اقدام به تشکیل مجالس مذهبی میکردند و هم چنین عصرهای جمعه هر هفته مجلس توسل نیز داشتند.
از جمله اعیادی که آقا اهمیت بسزایی به آن میدادند و مورد توجه ایشان بود، عیدالزهرا (سلام الله علیها) مصادف با نهم ربیع الاول بود.
علامه در این روز مبارک برخلاف بقیه مجالس، کلیه شرکت کنندگان در مجلس را مشایعت میکردند.
ارادت به امام حسن(علیه السلام) هر چند علامه شیفته و علاقمند به تمام اهلبیت و حضرت صاحب الامر(علیه السلام) بودند، اما ارادت و احترام خاصی نسبت به کریم آل طه حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) داشتند و ایام ولادت و شهادت این ابر مرد مظلوم دنیای اسلام را ارج مینهادند.
علامه میفرمودند: خود حضرت امام حسین (علیه السلام)، نیز شیفته امام حسن علیه السلام بوده است.
لازم به ذکر است که آیه الله میرجهانی خودشان هم از سادات حسنی بودند.
تهجد و شب زنده داری از دیگر خصوصیات بارز علامه مناجات و شکرگزاری در دل شب با آفریدگار خوبیها و تلاوت قرآن کریم هنگام خوابیدن بود.
آقای مسعود احمدی در این باره میگوید: ایشان بارها در بیان رمز عبودیت و بندگی آیات ابتدایی سوره مزمل را تلاوت میکردند.
قم اللیل الا قلیلا نصفه او نقص منه قلیلا او زد علیه و رتل القرآن ترتیلا
حجة الاسلام محمدحسن شریعتی میفرمودند:
اوایل که ما در منزل ایشان زندگی میکردیم گاه بعضی شبها میدیدم آقا تا نیمههای شب مشغول عبادت و اذکار و اورادی بودند.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از لطف دعای شب و ورد سحری بود.
انس با قرآن
از ویژگیهای بزرگان دین اسلام هم نشینی و دوستی خالصانه با کتاب انسان ساز وحی میباشد. علامه میرجهانی نیز از جلوههای آشکار این مدعا میباشند. ایشان از کودکی و سنین کم با قرآن مأنوس شدند و تا آخر عمر با برکت خود حافظ، قاری و کاتب کلام الله مجید بودند.
علامه در اواخر عمر هر سه روز یک ختم قرآن مینمودند.
روضه خوانی امام حسین (علیه السلام)
حجة الاسلام عبدالجواد شریعتی نقل میکنند:
آقا میفرمودند:
من هر موقع چشم بر هم میگذارم، میبینم که آقا عبدالله الحسین به من میفرمایند: روضه مرا بخوان.
ایشان اهل روضه خوانی و مرثیه خوانی بودند و خودشان هم مجالس عزاداری میگرفتند. علامه حتی برای اجنه نیز روضه میخواندند.
تبری
از دیگر جلوههای شخیتی و اخلاقی علامه ابراز نفرت و برائت از دشمنان اهل بیت بود.
مراسمی که ایشان در روز عید الزهرا در منزلشان منعقد میکردند در بین مردم و همسایه ها مشهور و زبانزد بوده است.
ساده زیستی و صفای باطن
علامه فردی بی اعتنا به زخارف دنیوی بودند.
ملاکها و ارزشهای افراد دینا طلب برای ایشان مطرح نبود. یکی از ملکات نفسانی اولیاء دین، ساده زیستی و از وصایای معصومین میباشد.
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیث مشهور به اباذر میفرمایند:
یا اباذر: کن کانک فی الدنیا غریب او کعا بر سبیل وعد نفسک من اصحاب القبور.
ای اباذر در دنیا مانند غریبی یا رهگذری باش و خود را اصحاب قبور به حساب بیاور.
انفاق و دستگیری از فقرا
آیة الله شوشتری در این باره میفرمایند:
در تهران و در منزل علامه بودیم که سایلی به درب منزل آمد.
خود آقا درب منزل را باز کردند و مقدار پول زیادی به او کمک کردند و آن سایل خوشحال و شادمان رفت و...
رفقای ما میگفتند که انفاق آقا به صورت مخفیانه زیاد بوده است.
معاشرین و دوستان
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم):
المرء علی دین خلیله و قرینه
انسان به دین، (مانند) دوست و یاورش است.
علامه میرجهانی از همان دوران کودکی و نوجوانی تا اواخر عمر و دوران کهنسالی با صالحین و علماء دین و پرهیزکاران زاهد مصاحبت و نشست و برخاست داشته اند.
از جمله رفقای نزدیک ایشان میتوان به حضرت آیة الله میلانی اشاره نمود.
ارتباط علامه با آیه الله میلانی بسیار محکم و زبانزد میباشد، تا جاییکه حتی خود آیة الله میلانی درخواست کرده بود که با آقا عقد اخوت و برادری بخوانند.
علامه در صحن آزادی (نو) در مشهد حجره ای داشتند که اکثراً آنجا بودند و آیة الله میلانی هم، جلیس و هم نشین ایشان بوده اند و حتی رسم این دو بزرگوار این بوده که تحویل سال جدید را در همان حجره و داخل حرم حضرت ثامن الحجج میگذارنده اند به علاوه مدتی نیز با یکدیگر همسایه و هم جوار بوده اند و در مشهد، خیابان آیة الله شیرازی (بالا خیابان) کوچه ای که هم اکنون به کوچه مدرسه آیت الله خویی معروف است مسکن و منزل داشته اند.
از دیگر مصاحبان و نزدیکان آقا که در جهاتی مرشد و راهنمای آقا بوده اند حاج ملا آقاجان زنجانی میباشند که در منزل علامه نماز جماعت اقامه میکردند و آیة الله میرجهانی به ایشان اقتداء مینمودند.
یکی دیگر از اساتید اخلاقی ایشان مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی بوده است که پیر و مرشد علامه بوده اند.
اواخر عمر هم که علامه به اصفهان آمده بودند در بین علمای این دیار احترام خاص نسبت به آیة الله سیدمرتضی موحد ابطحی قایل بودند و در پایان دیدارها ایشان را تا درب منزل بدرقه میکردند.
بازگشت به اصفهان
سالهای آخر عمر پر برکت و گهربار ایشان بار دیگر در شهر اصفهان سپری شد، ولی حتی کهولت سن و پیری مانع از انجام فعالیتهای علمی و مذهبی علامه نشد و بیان شیرین و رسای خود را در راه ترویج و گسترش دین مبین اسلام به کار بستند و قلوب بسیاری از مردم را در جهت انس و آشنایی هر چه بیشتر با حق و حقیقت رهنمون شدند که آثار و برکات این فعالیت هم اکنون نیز بر ما معلوم میباشد.
تألیفات
آیت الله میرجهانی به خاطر جامعیت در علوم و تبحر در ادبیات و داشتن ذوق لطیف و آشنایی با علوم غریبه (جفر، رمل، اسطرلاب) دارای تألیفات موثر، متعدد و متنوعی در موضوعات:
حدیث، شعر، علوم غریبه، نجوم، شیمی، طب قدیم، ریاضیات و... میباشند. که بسیاری از آنها چاپ و حتی بعضی از آنها چندین بار چاپ شده که کل آثار و تألیفات علامه جمعاً بالغ بر پانصد و هفت اثر میباشد. در ذیل به بعضی از آن تألیفات اشاره میشود.
1) روایح السمات،
موضوع: شرح دعای سمات
2) جنهٔ العاصمه،
موضوع: تاریخ ولادت و حالات حضرت فاطمه سلام الله علیها
3) نوایب الدهور،
موضوع: علایم ظهور
4) البکاء للحسین علیه السلام،
موضوع: ثواب گریستن و عزاداری بر حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)
5) تفسیر ام الکتاب،
موضوع: تفسیر سوره حمد
6) دیوان حیران،
موضوع: شعر به زبان فارسی
7) مستدرک نهج البلاغه الموسوم بمصباح البلاغه فی مشکوهٔ الصباغه، موضوع: خطبههایی که مرحوم سید رضی (رحمهٔ الله علیه) در نهج البلاغه جمع آوری نکرده اند یا در آن اختلاف روایه وجود دارد.
8) ولایت کلیه،
موضوع: ولایت اهل البیت (علیهم السلام)
9) الدرر المکنون (دیوان عربی)،
موضوع: الامام و الامامهٔ و صفاتهٔ الجامعه و تاریخ الائمه علیهم اسلام
10) کنوزالحکم و فنون الکلم
موضوع: کلمات و خطبههای امام حسن مجتبی علیه السلام
11) السبیکهٔ البیضاء فی نسبت بعض آل نبی الطباء،
موضوع: جزواتی در اسناد سادات عالیقدر در این کتاب در مورد سیادت خود و خاندان میرجهانی توضیحات کافی داده شده است.
12) مختصر کتاب ابصار المستبصرین،
موضوع: در بیان مناظره شیعه و سنی
13) مقلاد الجنان و مغلاق المیزان،
موضوع: در زمینه ادعیه و زیارات
14) ذخیرهٔ المعاد،
موضوع: ادعیه و آداب ساعات
15) رساله سعادت ابدی و خوشبختی همیشگی،
موضوع: آداب تشکیل مجالس مذهبی
16) لوامع النورفی علایم الظهور
17) شهاب ثاقب،
موضوع: در رد طایفه ضاله و مضله و طریقه منازعه با آنها.
18) مقامات الاکبریهٔ،
موضوع: زندگانی حضرت علی اکبر علیه السلام
19) رساله ای در احکام رضاع،
موضوع: احکام شیردادن (فقه الرضاع)
20) رساله ای در اخبار مربوط به کواکب و نجوم فلکیات
21) رساله ای در احوالات حضرت زینب کبری علیها سلام الله
22) گنجینه سرور به صورت تلفیقی عربی و فارسی
23) نصیحت به هادی،
موضوع: دستورات اخلاقی و نصایح به پسرشان جناب هادی در باب تقوی و سیر و سلوک
24) گنج رایگان،
موضوع: در بیان طلسمات و بعضی از علوم غریبه و اخبار و آثار ولایتی
25) رساله نورستان،
موضوع: در احوالات سرزمین نورستان
26) رساله ای در مورد آیات قرآنی که مشتمل بر کلمه «رب» میباشد. (84 آیه)
27) رساله ای در ریاضیات
28) رساله ای در شیمی
29) رساله ای در طب قدیم
30) صمدیه منظومه،
موضوع: ادبیات عرب
31) قرآن به خط ایشان همراه با تفسیر در حواشی آن و کشف الآیات
32) تقریرات حضرت آیهٔ الله سید ابوالحسن اصفهانی (رحمهٔ الله علیه)
33) دیوان حافظ به خط زیبای ایشان که هدیه به کتابخانه آستان قدس رضوی (شماره ثبت 5802) و همچنین آثار علمی دیگری در فنون متنوعه چون رسالههای متعددی در جفر و رمل و اسطرلاب و نجوم
رحلت
سرانجام خورشید نورافشان و گرمی بخش عمر این علامه دهر و یگانه دوران پس از سالها تلاش بی وقفه در راه شناخت معارف دین در روز سه شنبه بیست و یکم جمادی الثانی سال 1413 هـ. ق (1371 هـ. ش) به افول گرایید و جامعه علمی و مردم قدرشناس اصفهان را در فقدان وجود نورانی خود در سوگ نشاند.
مردم شریف اصفهان پیکر مطهر این عالم مجتهد را پس از تشییع باعظمت و پرشکوه در بقعه علامه کبیر مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) واقع در مسجد جامع اصفهان به خاک سپردند.
حکایات
▪ برمزار استاد
علامه میرجهانی در زمان کودکی و نوجوانی، نزد استادی به نام «غلامعلی» آموزش خط میدیده اند و به استاد خود علاقه وافری داشته اند.
پس از چندی استاد ایشان فوت میکند و ایشان یک عصر جمعه برای زیارت بر سر مزار استاد رفته و شروع به تلاوت قرآن میکنند تا اینکه هوا کم کم رو به تاریکی میگذارد.
در این هنگام صدایی به گوش علامه میرسد که:
فرزندم محمدحسن، برگرد که مادرت منتظر و دلواپس توست.
ایشان به منزل باز میگردند و میبینند که مادرشان دلواپس ایشان شده و منتظر است.
زیارت حضرت علی ابن موسی الرضا (علیه السلام)
علامه میرجهانی میفرمودند:
روزی از حرم امام هشتم (علیه السلام) بیرون آمدم که باران گرفت. یاد آن روایت افتادم « کسی که هنگام رفتن به زیارت یک قطره باران به او بخورد، تمام گناهانش بخشیده میشود.»
خیلی خوشحال شدم و اراده کردم دوباره به حرم بازگردم. داخل صحن عتیق که شدم، دیدم داخل صحن را مانند صحرای عرفات چادر سفید زده بودند و با طنابهای محکم آنها را بسته بودند.
تمام صحن این گونه بود و انتهای صحن دیواری سیاه رنگ مانند دود بود. گنبد و ضریح هم میان زمین و آسمان معلق بود. حیرت کردم و از پیر مردی که آنجا بود، پرسیدم: صحن چرا اینطور است؟
تبسمی کرد و گفت: اینجا همیشه این گونه است: این چادرها متعلق به دوستان و محبان است که به زیارت میآیند و آنها که ولایت آقا را قبول ندارند در آن دیوار سیاه محو میشوند...
▪ سیرت باطنی افراد
علامه میفرمودند:
سی یا چهل روز بود که از مدرسه صدر بیرون نرفته بودم. حتی برای گرفتن نان و غذا، زیرا از جرقویه (زادگاه ایشان) نان خشک و غیره آورده بودم.
تا اینکه غذا تمام شد و سه روز بود که چیزی برای خوردن نداشتم پولی هم نبود تا چیزی بخرم و روی درخواست کردن از کسی را هم نداشتم.
تا اینکه دیدم یکی از طلبه ها کاهو گرفته و مشغول شستن آنهاست و برگهای زرد آن را دور میریزد. صبر کردم تا کارش تمام شد.
وقتیکه خلوت شد رفتم و برگهای زرد را جمع کردم و با عجله به حجره بردم تا رفع گرسنگی نموده و تلف نشوم.
پس از مدتی مجبور شدم به طرف میدان امام بروم (شاید برای استحمام).
از مدرسه بیرون آمده و به بازار رفتم. به محض ورود به بازار حیوانات بسیاری را دیدم و دانستم که آنها همان اهل بازار هستند وحشت مرا فرا گرفت.
فقط دو نفر را به صورت انسان مشاهده نمودم یکی آقا سیدجعفر ساعت ساز که شغلش تعمیر و فروش ساعت بود و دیگری شغلش ترمه فروشی اما بقیه همگی حیوان بودند.
در حالی که میرفتم از ترس عبای خود را روی سرم کشیدم تا کسی را نبینم. ولی از از دیدن پای افرادی که از کنارم میگذشتند وحشت میکردم تا اینکه نزدیک حمام شاه (نزدیک میدان امام) رسیدم و احساس کردم که از ترس دیگر قادر به حرکت نیستم.
به مدرسه بازگشتم استادم آقای سیدمحمدرضا خراسانی (ره) مرا دید و گفت:
چه پیش آمده است؟ دعوا کرده ای که رنگ صورتت تغییر کرده؟
جریان را برایشان تعریف کردم. استاد هم فوری خادم مدرسه به نام مشهدی عباس را صدا زد و یک کاسه با مقداری پول به او دادند و فرمودند:
برو از بازار سیرابی بگیر و بیاور وقتی آورد به من فرمود:
از این طعام بخور، من نخوردم و ایشان اصرار نمود و گفتند:
من استاد تو هستم و امر من بر تو لازم است.
من هم به اکراه از آن طعام خوردم و پس از آن به حالت عادی برگشتم و دیگر همه را به صورت انسان میدیدم.
▪ زیارت مشهد به صورت پیاده
از معدود افراد با همتی که سعادت نصیب آنان شد و پیاده به پابوس حضرت ثامن الائمه مشرف شدند (اصفهان تا مشهد) میتوان از علامه میرجهانی نام برد که دو مرتبه توفیق این امر را پیدا کردند.
در سفر اول علامه به ملاقات حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی (رحمهٔ الله علیه) رفته بودند.
خودشان میفرمودند:
ازدحام جمعیت بسیار بود و روز اول موفق به دیدار نشدم. روز دوم نشستم تا خلوت شد و خدمت رسیدم.
شیخ حسنعلی نخودکی رحمهٔ الله علیه گفتند:
بفرمایید چه کار دارید؟
گفتم: همه درد جسمی دارند و من درد روحی...
و این ملاقات که قبل از هجرت علامه به نجف و هم جواری با امیرالمومنین (علیه السلام) صورت پذیرفت، نقطه عطفی در مسیر سیر و سلوک ایشان بوده است.
▪ مکتوب آسمانی
حاج آقا معادی نقل میکنند:
در زمان جنگ ایران و عراق علامه بین جمع به مناسبتی فرمودند:
خواب دیدم در سر تا سر آسمان مطالبی نوشته شده است.
از علامه پرسیدند:
مطالب چه بود؟
علامه (توریه نمودند) و فرمودند:
نتوانستم بخوانم.
آقای معادی میگویند:
پس از اتمام جلسه به آقا عرض کردم:
اگر من که آدم بی سوادی هستم این عذر را میآوردم قابل قبول بود، ولی شما چگونه میفرمایید که نتوانستید بخوانید؟!
تا اینکه علامه تعبیر خواب فرمودند:
جنگ تمام میشود و سپس عراق به کویت حمله میکند و بعد آمریکا وارد جنگ شده و از کویت حمایت میکند و عراق را از کویت بیرون میراند و این اتفاقات یکی پس از دیگری روی داد.
▪ مومنان اجنه
پسر علامه نقل میکردند:
در زمان کودکی در محله خواجوی اصفهان منزل داشتیم و شبها پدرم منبر و سخنرانی داشتند و افراد دنبالشان میآمدند و ایشان را میبردند.
یک شب من هم همراه پدرم راهی شدم. از محله خودمان که خارج شدیم از مسیری گذشتیم که کوچه ها و گذرهایی داشت در حالیکه در آن زمان در بیرون از محله خواجوی خانه و آبادی وجود نداشت و من در آن لحظه متوجه این مطلب نبودم بالاخره وارد باغی شدیم که جمعیت زیادی در آن بود. پدرم به منبر رفته و برای آنها سخنرانی نمودند.
پس از اتمام منبر که خواستیم برگردیم، دیگر اثری از آن جمعیت ندیدم و در تمام طول مسیر برگشت هم از آن فردی که همراه ما میآمد و فانوس به دست داشت به شدت میترسیدم و یکی از ویژگیهای اهل آن مجلس این بود که پاهایی شبیه سم داشتند. بعد فهمیدم که آنها، مجلس گروهی از مومنان و شیعیان از طایفه اجنه بوده است.
نفس گرم
آقای معادی میفرمودند:
آقا نفوذ کلام و نفس گرمشان بود که هر گاه تذکری میدادند در روح و جان ما مینشست.
هنگامیکه از حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت میکردند، آنقدر وجود مبارک امام زمان را محسوس و نزدک به خود میدیدیم که گویا وقتی از خانه خارج شده و به خیابان قدم میگذاریم، حضرت را میبینیم.
جوانی بود اهل گناه و معاصی. یک شب خوابی میبیند و چون خواب اثر زیادی بر روحش داشته، خدمت آیة الله ناصری میرسد.
ایشان خواب او را تعبیر میکنند.
جوان میگوید:
می خوام این تعبیر هر چه زودتر عملی شود.
آیة الله ناصری به او توصیه میکنند خدمت آیة الله میرجهانی برود و آن جوان هم با دو واسطه پیش من آمد و به اتفاق هم به خانه علامه رفتیم.
آقا چایی آوردند و جوانی که اهل هر عملی بود با خوردن همان چایی از دست علامه اصلاح شده و خوابش تعبیر گردید و مال زیادی نصیب او شد.
ارسال نظرات