آیت الله سیدرضی شیرازی از نوادگان مرحوم میرزای شیرازی در مصاحبه ای میگوید:
«آقا سیدعلی گلپایگانی از آقا میرزا علی نایینی و ایشان از پدرش مرحوم میرزای نایینی برای من نقل کرد که: سیدجمال الدین اسدآبادی در زمان مرحوم میرزا به سامراء آمد و در مدت اقامت در سامراء میهمان من بود. از میرزا وقت ملاقات خواست میرزا به او وقت ملاقات نداد. مؤید این مطلب این که سید جمال الدین دو نامه به میرزا مینویسد ولی میرزا پاسخی به آنها نمیدهد».
مرحوم آیه الله مرعشی نجفی رحمه الله علیه برای من نقل کرد: سیدجمال برای ملاقات با میرزا به سامراء میرود. میرزا به وی وقت ملاقات نمیدهد. سیّد شبانه از دیوار خانه میرزا بالا میرود و وارد اطاق میرزا میشود و با او ملاقات میکند! به هر حال مرحوم میرزا از داشتن رابطه با مرحوم سیّدجمال اجتناب داشته است».
«آیه الله شیخ عبدالنبی نوری از شاگردان میرزای شیرازی و در تهران ساکن بود. نجل جلیل ایشان شیخ بهاءالدین نوری در ۱۰۳ سالگی مرحوم شد. من گاهی خدمت ایشان میرفتم. از قول پدرش برای من نقل کرد: یک بار از سامراء از طریق ترکیه به مکه مشرف شدم. در بازگشت به استانبول که رسیدم سید جمال با خبر شد و از من ملاقات خواست. وقتی که آمد گفت: پیامی دارم برای میرزا که میخواهم به وسیله شما برای ایشان بفرستم. به میرزا بگو: ناصرالدین شاه فرد فاسدی است. او را ابتداء تکفیر و سپس عزل کند. به سید گفتم: اگر ناصرالدین شاه را عزل کند چه کسی به جای او بیاید سید جمال گفت: خود من. گفتم: با چه پشتوانه ای گفت: به پشتوانه سلطان عبدالحمید(پادشاه عثمانی)! با این سخن سید مخالفت کردم. بگو مگو بالا گرفت. در عین حال نتیجه ای نداد. به سامراء که آمدم خدمت مرحوم میرزا رفتم. جریان ملاقات با سید را به ایشان گفتم. میرزا فرمود: شما چه جواب دادی گفتم: مخالفت کردم بااین پیشنهاد. مرحوم میرزا گفت: اگر موافقت کرده بودی رابطه من با تو قطع میشد. میدانی این پیشنهاد چه مفسده ای دارد معنایش این است که تنها کشور مستقلّ شیعه استقلال خودش را از دست بدهد و تبعه دولت عثمانی گردد. این به مصلحت نیست. اگر ما ناصرالدین شاه را عزل نمیکنیم به خاطر این ظاهر است».
«من قبل از این که داستان فوق را از مرحوم شیخ بهاءالدین نوری بشنوم این مساله در ذهنم بود که چرا مرحوم میرزا در تلگرافهایش به ناصرالدین شاه تعبیرات محترمانه ای به کار میبرد و با القاب زیادی وی را مورد خطاب قرار میدهد. بعد فهمیدم که سرّ این مطلب چیست. میرزا به خاطر حفظ موقعیت موجود و این که کسی که بتواند در آن شرایط جانشین ناصرالدین شاه بشود و این استقلالِ ظاهری را حفظ کند وجود ندارد صلاح نمیداند هیمنه ظاهری شاه را در هم بشکند. از این روی در تعبیرات مانند یک رعیّت با ناصرالدین شاه برخورد میکند».
فطرت