سیاستهای قضایی امیرالمومنین (علیه السلام)
گزینش نخبگان برای داوری
۱. امام علیعلیه السلام - در عهدنامهاش به مالک اشتر -: آنگاه برای داوری در میان مردم، شایستهترین فرد را از نظر خودت، برگزین؛ آن که کارها بر او دشوار نگردد، و صاحبان دعوا او را به لجاجت نکشانند، و در لغزشها نماند، و از بازگشت به حق، آنگاه که آن را شناخت، خودداری نورزد، و به سبب طمع، به هلاکت نیفتد، و به جای فهم دقیقتر به اندکْ فهم، اکتفا نکند، و در شبههها درنگش از همه بیشتر باشد، و از همه بیشتر به حجّتها و استدلالها بچسبد، وکمتر از همه از مراجعه صاحبان دعوا به ستوه آید، و در کشف کارها از همه شکیباتر باشد، و قاطعترینِ آنها به هنگام روشنی حکم باشد، و ستایش فراوان، او را به خودبینی نکشاند و تشویق و تحریک دیگران، او را مجذوب نگرداند؛ و اینان اندکاند.[۱].
--------------------------------------------------------------------------------
۱. نهج البلاغة: نامه ۵۳، تحف العقول: ۱۳۵.
تامین مالی قضات
۱.امام علیعلیه السلام - در عهدنامهاش به مالک اشتر -: آنگاه برای داوری میان مردم، شایستهترین فرد را از نظر خودت برگزین... و در بخشش بدو، گشادهدستی پیشه ساز، چنانکه کاستیاش را بزداید و نیازش به مردمان، کم شود.[۱].
--------------------------------------------------------------------------------
۱.نهج البلاغة: نامه ۵۳، تحف العقول: ۱۳۵ و ۱۳۶، بحار الأنوار: ۷۴۴/۶۰۵/۳۳.
امنیت شغلی قضات
۱.امام علیعلیه السلام - در عهدنامهاش به مالک اشتر -: آنگاه برای داوری میان مردم، شایستهترین فرد را از نظر خودت برگزین... و رتبت او را نزد خود، چندان بالا بر که کسی از نزدیکانت در وی طمع نکند و از گزند مردمان، نزد تو ایمن ماند. در این باره، نیک بنگر که این دین، در دست بدکاران گرفتار بود. در آن، بر پایه هوس رفتار میشد و به نام آن، دنیا طلب میشد.[۱].
[ در گزارش تحف العقول آمده است:] پس، از داوری چنین کسی بسیار مراقبت کن و در بخشش به وی، چنان گشادهدستی کن که کاستیاش را بزداید، و بدان کمک جوید، و نیازمندیاش به مردم در سایه آن اندک گردد؛ و او را نزد خود، مرتبتی ده که نزدیکانت در آن طمع نکنند، تا بدان وسیله از گزند مردمانْ نزد تو ایمن ماند، و در همنشینیات او را نیکو احترام کن و نزدیک خودت بنشان و داوریاش را امضا کن و حکمش را به اجرا گذار و بازوانش را محکم ساز. دستْیارانش را از بهترین کسانی که میپسندی از همتایانش در میان دینشناسان، پارسایان و خیرخواهان خدا و بندگانش قرار ده تا در اموری که بر او مشتبه گردد، با آنان به بحث و گفتگو نشیند و در آنچه دانشش از او پنهان است، به آنان رجوع کند و آنان، گواهان داوریاش در میان مردم باشند. إن شاء اللَّه![۲].
--------------------------------------------------------------------------------
۱.نهج البلاغة: نامه ۵۳.
۲.تحف العقول: ۱۳۶.
اهتمام به آداب داوری
۱. امام علیعلیه السلام - به شریح -: در حال تأخیرکنندگانِ در پرداخت حقوق مردم از توانمندان و بینیازان، که ثروتهای مسلمانان را در اختیار حکمرانان مینهند، بنگر. پس حقوق مردم را از آنان بستان و خانهها و مستغلّات را بفروش که از پیامبر خدا شنیدم که میفرمود: «تأخیر مسلمان توانمند، ستم بر مسلمان است، و آنکه مستغلات و خانه و ثروت ندارد، جبری بر او نیست».
و بدان که مردم را بر حق وا ندارد، جز کسی که آنان را از باطلْ دور سازد. آنگاه، میان مسلمانان در چهره و سخن و نشستن، به برابری رفتار کن تا نزدیکت در ستمگریات طمع نورزند و دشمنت از عدالت تو ناامید نگردد، و سوگند را بر مدّعی با آوردن بیّنه (دو شاهد بازگردان؛ چرا که این کار، ابهام را برطرف سازد و داوری را استوار گردانَد.
و بدان که مسلمانان، عادلاند و برخی بر برخی گواهی دهند، مگر آنکه در جرمی تازیانه خورده و از آن توبه نکرده است، یا به شهادت نادرستْ شناخته شده است، یا در مظان اتّهام قرار دارد؛ و بپرهیز از شِکوه و اظهار رنج و درد در مجلس داوری، که خداوند، در آن پاداشی مقرّر داشته و ذخیرهای نیکوست برای آنکه به حق، داوری کند!
و بدان که صلح میان مسلمانان رواست، مگر صلحی که حلالی را حرام گردانَد یا حرامی را حلال سازد، و برای آنکس که مدّعیِ شهود غایب است، مهلتی مقرّر ساز. اگر آنان را احضار کرد، حقّ او ستانده شود، و اگر آنان را حاضر ننمود، قضیّه بر وی لازم گردد؛ و بپرهیز از آنکه قضاوتی را در باب قصاص و حدود الهی و حقوق مردم به اجرا گذاری، مگر آنکه آن را بر من عرضه داری! - إن شاء اللَّه -، و در مجلس داوری منشین، مگر آنکه غذا خورده باشی.[۱].
۲.الکافی - به نقل از احمد بن ابی عبداللَّه (به صورت مرفوع[۲]: امیر مؤمنان به شریح فرمود: «در مجلس داوری، با کسی در گوشی صحبت مکن، و اگر خشمگین شدی، به پاخیز. پس در حال خشم، داوری مکن».[۳].
۳.امام علیعلیه السلام - هنگامی که به وی خبر رسید که شریح در خانهاش داوری میکند -: ای شریح! در مسجد بنشین که آنْ عادلانهتر است میان مردم، و به درستی که برای قاضی سبُک است که در خانه بنشیند.[۴].
۴. امام علیعلیه السلام - از نامهاش به رفاعه، هنگامی که او را برای داوری اهواز خواست -: آرزوها را کنار گذار، و با هوسْ مخالفت کن، و دانش را با سیمای شایسته بیارا. شکیبایی، خوبْ کمککاری است برای دین؛ اگر شکیبایی مردی بود، مردی شایسته بود.
بپرهیز از [اظهار] افسردگی که آن، از سبُکی و فرومایگی است! در مجلست آن را که مانند تو نیست، حاضر مکن، و مردان شجاع را برگزین. بر پایه ظاهر، داوری کن و باطن کارها را به عالِم حقیقی (خداوند وا گذار. این سخن را کنار گذار که: «گمان میکنم!» یا «به نظرم!». در دین، اشکالی نیست.[۵] با سفیهان و دینشناسانْ جدال مکن؛ اما دینشناس، چون از برکتش تو را محروم سازد؛ و سفیه، بدیهایش تو را غمگین کند. با اهل کتاب، بجز با روش پسندیده قرآن و حدیث، جدال مکن. خود را به خنده عادت مده که هیبت آدمی را میریزد و صاحبان دعوا را بر دشمنی جری سازد. از قبول هدیه از صاحبان دعوا بپرهیز و از باطن کارها برحذر باش!
آنکه زنی نادان را امین شمارد و با او مشورت کند و بپذیرد، پشیمان گردد. از اشک مؤمن، برحذر باش؛ چرا که هر که او را به گریه آورد، بشکند و دریاهای آتش را از صاحب اشک، خاموش سازد. صاحبان دعوا را تحقیر مکن و گدا را [ از خود ]مران. در مجلس داوری، جز با دینشناسان همنشینی مکن و در فتاوا مشورت منما[۶]؛ چرا که مشورت در جنگ و مصلحتهای فوری باشد، و امور دینی با رأی و نظر نیست، بلکه با تبعیت و پیروی است. امور واجب را ضایع مساز، و بر نافلهها (امور مستحب تکیه منما.
به آنکس که به تو بدی کرد، نیکی روا دار، و از آنکه به تو ستم کرد، گذشت کن، و برای آنکه تو را یاری رسانْد، دعا کن، و بر آنکس که تو را محروم کرد، ببخشای، و در برابر آنکه به تو بخشید، فروتنی کن. خدا را بر آنچه به تو بخشید، سپاس گو و او را بر آنچه تو را آزمود، ستایش کن. دانش [و معارف دینی]، سه چیز است: نشانهای استوار، سنّتی پیروی شده، و فریضهای معتدل؛ و معیار این سه، دستورات ماست.[۷].
۵.امام علیعلیه السلام - به رفاعه -: داوری مکن در حالی که خشمگینی، و نیز آنگاه که مستِ خوابی.[۸].
۶.امام علیعلیه السلام - در نامهاش به محمّد بن ابی بکر -: و هرگاه در میان مردمْ داوری میکنی، در برابر آنان فروتنی کن و به نرمی رفتار نما و گشادهرو باش و در نگاه کردن به گوشه چشم و خیرهشدن، با برابری رفتار کن، تا بزرگان، به ستمگریات به سود آنان طمع نکنند و ناتوانان، از عدالت تو بر آنها ناامید مباشند.[۹].
۷.امام علیعلیه السلام: آنکه حرفه داوری را پیشه سازد، باید میان مردم در اشاره و نگاه و نشستن، برابری کند.[۱۰].
۸.امام علیعلیه السلام: سزاوار است که قاضی، توجّه به یکی از صاحبان دعوا به تنهایی را کنار گذارد و نگاه خودش را میان آنان، عادلانه تقسیم کند، و مگذارد که صاحب دعوایی بر دیگری ستم روا دارد.[۱۱].
۹.امام صادقعلیه السلام: مردی بر امیر مؤمنان، فرود آمد و چند روزی نزد او توقّف کرد. آنگاه نزاعی را بر او عرضه داشت که ابتدا به امیر مؤمنان، یادآوری نکرده بود. امیر مؤمنان به وی فرمود: «آیا تو یک طرف دعوایی؟». گفت: بلی. فرمود: «از نزد ما بیرون شو. به درستی که رسول خدا نهی کرد که یک طرف دعوا مهمان شود، مگر آنکه طرف دیگر دعوا با او باشد».[۱۲].
--------------------------------------------------------------------------------
الکافی: ۱/۴۱۲/۷، تهذیب الأحکام: ۵۴۱/۲۲۵/۶، من لا یحضره الفقیه: ۳۲۴۳/۱۵/۳.
حدیث مرفوع، حدیثی را گویند که به پیامبرصلی الله علیه وآله یا یکی از ائمه علیهم السلام نسبت داده شود، خواه متّصل باشد یا منقطع. (معجم مصطلحات الرجال و الدرایة: ۱۵۵). (م).
الکافی: ۵/۴۱۳/۷، من لا یحضره الفقیه: ۳۲۳۹/۱۴/۳.
دعائم الاسلام: ۱۸۹۷/۵۳۴/۲.
ظاهراً مراد آن است که احکام الهی روشن و واضح است و جای جدل و فلسفهبافی ندارد. م)..
ظاهراً بدین منظور است که احکام الهی در آن روزگار، روشن بود و جایی برای اجتهادهای پیچیده و دشوار نبود. (م).
دعائم الاسلام: ۱۸۹۹/۵۳۴/۲.
دعائم الاسلام: ۱۹۰۹/۵۳۷/۲، دستور معالم الحکم: ۶۳.
تحف العقول: ۱۷۷، بحار الأنوار: ۷۳۳/۵۸۶/۳۳.
الکافی: ۳/۴۱۳/۷، تهذیب الأحکام: ۵۴۳/۲۲۶/۶، نصب الرایة: ۷۳/۴.
دعائم الاسلام: ۱۸۹۵/۵۳۳/۲.
الکافی: ۴/۴۱۳/۷، تهذیب الأحکام: ۵۴۴/۲۲۶/۶، من لا یحضره الفقیه: ۳۲۳۶/۱۲/۳.
عزل قُضات متخلّف از رعایت آداب
۱.عوالی اللیالی: به درستی که امیرمؤمنان، ابوالاسود دیلی را به سِمت قضاوتْ منصوب کرد. سپس او را عزل کرد. [ ابو الأسود] به وی گفت: چرا مرا عزل کردی، در حالی که نه جنایت کردم و نه خیانت؟
فرمود: «دیدم صدای تو بلندتر از صدای صاحب دعواست».[۱].
--------------------------------------------------------------------------------
۱. عوالی اللآلی: ۵/۳۴۳/۲.
مراقبت از قضاوت قُضات
۱.امام علیعلیه السلام - در عهدنامهاش به مالک اشتر، پس از آنکه چگونگی گزینش قُضات را گوشزد کرد -: آنگاه، از داوری او بسیار مراقبت کن.[۱].
۲.امام علیعلیه السلام - به شریح -: بپرهیز از آنکه حکمی را درباره قصاص یا حدود الهی یا حقوق مسلمانان، به اجراگذاری، مگر آنکه آن را بر من عرضه داری. إن شاء اللَّه![۲].
۳. امام صادقعلیه السلام: آنگاه که امیر مؤمنان، شریح را به سمت قضاوت منصوب کرد، با وی شرط کرد که داوریها را به اجرا نگذارد، مگر آنکه بر او عرضه دارد.[۳].
--------------------------------------------------------------------------------
نهج البلاغة: نامه ۵۳، بحار الأنوار: ۷۴۴/۶۰۵/۳۳.
تهذیب الأحکام: ۵۴۱/۲۲۶/۶، الکافی: ۱/۴۱۲/۷، من لا یحضره الفقیه: ۳۲۴۳/۱۶/۳.
الکافی: ۳/۴۰۷/۷، تهذیب الأحکام: ۵۱۰/۲۱۷/۶، دعائم الاسلام: ۱۸۹۸/۵۳۴/۲.
توصیه به عدم قضاوت ستمگرانه و ناآگاهانه
۱.امام علیعلیه السلام: زشتترین کار، ستمِ قُضات است.[۱].
۲.امام علیعلیه السلام: آنکه داوریهایش ستم باشد، قدرتش نابود شود.[۲].
۳. امام علیعلیه السلام: به درستی که دشمنترینِ آفریدگان، نزد خداوند عز و جل دو کساند:... و کسی که مردانی را از میان نادانان گرد آورد، گرفتار تاریکی فتنههاست. آدمنمایان، او را دانا نامیدهاند و یک روز را به سلامت نگذرانده است. آغاز کرد و گِرد آورد چیزی را که اندکش از بسیارش بهتر است، تا آنگاه که از آبِ بدمزه، سیراب شود و دانش بیهوده اندوزد. پس میان مردم، به داوری نشیند و خود را عهدهدار گشودن مشکل دیگری بیند؛ و اگر با قاضی پیش از خود مخالفت کند، در امان نیست که حکم او را آنکه پس از او میآید، بشکند، آنگونه که او با پیشینیان کرد؛ و اگر کارِ سربسته و دشواری نزد او بَرَند، یاوههایی چند از رأی خود، آماده گردانَد و آن را صواب داند.
پس او با فرورفتن در امور مشتبه، گویا در تنیدههای عنکبوت است که نمیداند بر خطاست یا به حقیقت رسیده است. آنچه را خود نپذیرد، علم به حساب نیارد و جز آنچه خود بدان رسیده، به مذهبی معتقد نباشد. اگر چیزی را به چیزی قیاس کرد، رأی خود را تکذیب نکند و اگر حکمی را نداند، آن را بپوشانَد؛ چرا که از نادانی خویش آگاه است، تا به وی نگویند که نمیداند. آنگاه جسارت بورزد و داوری کند. پس او کلید تاریکیهاست، جوینده شبهات است و پوینده جهالتها.
از آنچه نمیداند، عذر نخواهد تا سالم مانَد و به دانش، از روی قطع و یقین نچسبد تا بهره بَرَد. روایتها را بپراکَنَد، چنانکه باد، کاه را زیر و رو سازد. ارثیهها[ ی به ناحق تقسیم شده] از او بگریند و خونها از او فریاد کنند. با دادرسیاش، ناموس حرام، حلال گردد و حلال، حرام شود. نه در صدور حکم آنچه بر او وارد شود، مورد اعتماد است، و نه در آنچه از او سر زد، شایسته است؛ چرا که مدّعی دانستن حقیقت است.[۳].
--------------------------------------------------------------------------------
غرر الحکم: ۳۰۱۱، عیون الحکم والمواعظ: ۲۶۷۱/۱۱۹.
غرر الحکم: ۷۹۴۳، عیون الحکم والمواعظ: ۸۱۶۱/۴۵۴.
الکافی: ۶/۵۵/۱، نهج البلاغة: خطبه ۱۷، الإرشاد: ۲۳۱/۱، الاحتجاج: ۱۴۳/۶۲۱/۱.
داوری مستقیم امام
۱. عوالی اللیالی: از علیعلیه السلام گزارش شده که خود، در مسجد کوفه به قضاوت مینشست و برای او سکّویی بود، معروف به «سکّوی قضاوت».[۱].
۲.إرشاد القلوب: گزارش شده وقتی علیعلیه السلام از جهادْ فراغت مییافت، به آموزش مردم و داوری میان آنان میپرداخت.[۲].
۳.امام علیعلیه السلام - از سخنان او به هنگامی که مردم را گِرد آورد و به جهاد ترغیب کرد و همه سکوت کردند -: «چه شده است شما را؟ آیا لالید؟».
گروهی گفتند: ای امیر مؤمنان! اگر تو حرکت کنی، ما با تو حرکت کنیم.
آنگاه فرمود: «چه شده است شما را؟ توفیق رستگاری نیابید و به راه انصاف و عدل، هدایتمشوید! آیا در این هنگامه سزاوار است که من بیرون شوم؟ برای چنین کاری مردی از شما باید بیرون رود که او را در دلیری و تدبیر، بپسندم. نشاید که شهر و سپاه و بیت المال و جمعآوری خراج و قضاوت میان مسلمانان و نگریستن در حق طلبکاران را واگذارم. آنگاه با دستهای بیرون روم و به دنبال دستهای دیگر راه بیفتم و چون تیرِ در تیردانِ خالی، از این سو به آن سو درغلتم. همانا من قطب آسیابم که بر گردِ من بچرخد و من برجا ایستادهام. اگر از آن جدا شوم، مدارِ آن بلرزد و سنگ زیرین، به اضطراب در آید. به خدا که این، رأیی خطاست».[۳].
--------------------------------------------------------------------------------
عوالی اللآلی: ۸/۳۴۴/۲.
إرشاد القلوب: ۲۱۸، عدّة الداعی: ۱۰۱، بحار الأنوار: ۷۰/۱۶/۱۰۳.
نهج البلاغة: خطبه ۱۱۹.
وحدت رویّه قضات در قضاوت
۱.امام علیعلیه السلام - در عهدنامهاش به مالک اشتر -:... سپس به گزارشگران اخبار قضایی از اطراف حکومتت [ توجّه کن] که قاضیانی برای اطراف مملکت [ انتخاب شوند] که اختلاف نمیورزند و به حکم خدا و سنّت پیامبر خدا پشت نمیکنند؛ چرا که اختلاف در حکم، موجب تباهسازی عدل و خطری برای دین و سبب جدایی است. به درستی که خداوند، بیان کرده که چه بیاورند و به چه بپردازند، و دستور داده آنچه را که نمیدانند، به کسانی که خداوندْ دانشِ کتابش را به آنان سپرده، برگردانند.
همه اختلاف قُضات آن است که بین خود، سر به طغیان آورند و بیتوجّه به [ نظر] آن کس که خداوند، ولایت او را واجب کرده، هر یکْ خودسرانه رأی دهند که کار دین و دینداران، با چنین روشی به اصلاح و نیکی نینجامد؛ ولی بر حاکم است که به موجب قانون و سنّتی که در دست دارد، داوری کند و چون از آن درمانْد، داوری را به شایستگانش (ولیّ امر رجوع دهد، و اگر به او دسترس نداشت، با دیگر دینشناسان مسلمان، رایزنی و مباحثه کند و حق ندارد راه دیگری را انتخاب نماید.
ودو قاضی ملّتاسلام را نشاید که در اختلاف حکم خود، پافشاری کنند وآن را به ولیّامربینخود، رجوعندهند تا اوطبقدانشیکه خداوندبهاو آموخته، داوری کند و هر دو به داوری او، چه موافق و چه مخالف نظر ایشان باشد، رضا دهند. در این باره نیکْ نظر کن؛ زیرا ایندین [ و آیین دادرسی] روزگاری به دست تبهکاران، اسیر بوده است وبه هوای نفس با آن رفتار میشده و دنیا را بدان میخواستهاند.
به قاضیان شهرهای خود بنویس تا هر حکمی را که در حق و ناحق بودنش اختلاف دارند، به تو ارجاع دهند. سپس آن احکام را بررسی کن و هرچه را موافق کتاب خدا و سنّت پیامبر او و دستور امام توست، امضا کن و آنان را به اجرای آن وا دار؛ و هرچه بر تو مشتبه شد، دینشناسانی را که نزدت هستند، گِرد آور و با ایشان، مباحثه کن. آنگاه، آرای دینشناسان مسلمان حاضر، بر هرچه قرار گرفت، همانرا امضا کن؛ زیرا هر حکمی که مورد اختلاف شهرونداناست، به امام ارجاع میشود و بر امام است که از خدا یاری جوید و در برپاداری حدود و وا داشتن شهروندان به فرمان خدا بکوشد، و نیرویی جز به خداوند نباشد.[۱].
۲.امام علیعلیه السلام - در نکوهش اختلاف عالمان در فتوا -: بر یکی از آنان، واقعهای در حوزه یکی از احکام، عرضه میگردد و او بر پایه رأی خود، در آن حکم میکند. آنگاه، همان واقعه بر دیگری عرضه میگردد و او برخلاف اوّلی حکم میکند. آنگاه، قُضاتْ نزد پیشوایی که آنان را به قضاوت گمارده، جمع میشوند و او رأی همه را درست میداند، با آنکه خدایشان یکی است، پیامبرشان یکی است، و کتابشان یکی است.
آیا خداوند سبحان به آنان دستور داد که اختلاف کنند و آنان، پیروی کردند؟! یا آنکه خداوند، از اختلافْ بازشان داشت و آنان نافرمانی کردند؟ آیا خداوند سبحان، دینی ناتمام فرو فرستاد و از آنان برای تکمیلش کمک جُست؟! یا آنان با خداوند، شریکاند و رواست که نظر دهند و بر خداوند است که بپذیرد؟! یا آنکه خداوند سبحان، دینِکاملی فرو فرستاد وپیامبرصلی الله علیه وآله در رساندنشکوتاهیکرد؟! چراکهخداوند سبحان میگوید: «مَّا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَبِ مِن شَیْءٍ؛[۲] ما در آن کتاب، چیزی را فروگذار نکردیم»، و در آن کتاب، تبیین هر چیزی است و [ خداوند] یاد کرد که پارهای از قرآن، پاره دیگرش را تصدیق میکند و در آن، اختلافی نیست و فرمود: «وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلَفًا کَثِیرًا؛[۳] اگر از نزد غیر خدا بود، در آن اختلاف فراوان مییافتند»، و قرآن، ظاهری زیبا و باطنی ژرف دارد، شگفتیهایش سپری نگردد، غرایب آن به پایان نرسد، و تاریکیها جز بدان زدوده نشوند.[۴].
--------------------------------------------------------------------------------
تحف العقول: ۱۳۶، بحار الأنوار: ۱/۲۵۱/۷۷.
انعام، آیه ۳۸.
نساء، آیه ۸۲.
نهج البلاغة: خطبه ۱۸، الاحتجاج: ۱۴۲/۶۲۰/۱، بحار الأنوار: ۱/۲۸۴/۲.
به پا داشتن حدود، بر نزدیک و دور
۱.امام علیعلیه السلام - در سخنرانیاش -: شایستهترین چیزی که زمامدار از شهروند باید مراقبت کند، مواظبت بر انجام دادن اموری است که خداوند بر آنان، در حوزه وظایف دینی حق دارد، و همانا بر ماست که به شما فرمان دهیم بدانچه خداوند، بدان فرمان داده است، و باز داریم شما را از آنچه خداوندْ باز داشته است، و اینکه دستور خداوند را بر مردمان نزدیک و دور، به پا داریم و پروا نکنیم که حق، درباره چه کسی جاری میشود.[۱].
۲.امام باقرعلیه السلام - همانا امیر مؤمنان دستور داد که قنبر بر مردی به عنوان حد، تازیانه زند. قنبر آن حد را افزون کرد و سه تازیانه بیشتر زد. علیعلیه السلام از قنبر برای مرد تازیانه خورده، سه تازیانه قصاص گرفت.[۲].
۳.امام صادقعلیه السلام: امیرمؤمنان به عمربن خطاب فرمود: «سه چیزند که اگر آنها را پاس داری و بدانها عمل کنی، از غیر آنها بینیازت کنند، و اگر آن سه را رها کنی، سایر امور برائت سودمند نباشند».
عمر گفت: آن سه چیستند ای ابوالحسن؟
فرمود: «جاری ساختن حدود بر نزدیک و دور؛ داوری براساس کتاب خداوند در خشنودی و خشم؛ و تقسیم عادلانه میان سرخ و سیاه».
عمر گفت: به جانم سوگند، کوتاه و رسا گفتی.[۳].
ر. ک:دانشنامه امیرالمومنین (علیه السلام) ج ۷، ص ۴۵ (نجاشی و ص ۴۷ (طارق بن عبد اللَّه.
--------------------------------------------------------------------------------
الغارات: ۵۰۱/۲، بحار الأنوار: ۱۵/۲۵۴/۲۷.
الکافی: ۱/۲۶۰/۷، تهذیب الأحکام: ۱۰۸۵/۲۷۸/۱۰، دعائم الاسلام: ۱۵۵۲/۴۴۴/۲.
تهذیب الأحکام: ۵۴۷/۲۲۷/۶، تاریخ الیعقوبی: ۲۰۸/۲، مناقب آل أبی طالب: ۱۴۷/۲.
تسلیم در برابر داوری
۱.الکامل فی التاریخ - به نقل از شعبی -: علیعلیه السلام سپرش را نزد مردی نصرانی یافت. او را پیش شُرَیح آورد و در کنارش نشست و فرمود: «اگر طرف نزاع من مسلمانی بود، با او برابری میکردم» و فرمود: «این، سپرِ من است».
نصرانی گفت: این، سپر من است و امیر مؤمنان، دروغ نمیگوید!
شریح به علیعلیه السلام گفت: آیا بیّنه داری؟
در حالی که میخندید، فرمود: «نه».
نصرانی سپر را برداشت و مقداری رفت و سپس برگشت و گفت: گواهی میدهم که اینها، دستورات پیامبران است. امیر مؤمنان، مرا نزد قاضی خود برد و قاضیاش بر زیان او حکم کرد.
آنگاه مسلمان شد و اعتراف کرد که سپر، از علیعلیه السلام، هنگامی که به صفّین میرفت، افتاده است. علیعلیه السلام از اسلام آوردن او خشنود گشت و سپر و اسبی به وی بخشید و آن نصرانی، در جنگ با خوارج، به همراه او حضور یافت.[۱].
۲.الغارات - به نقل از شعبی -: علیعلیه السلام سپرش را نزد یک نصرانی یافت. او را نزد شریح برد و شکایت کرد. شریح، وقتی به او نگاه کرد، خواست به سمت دیگری برود.
[ علیعلیه السلام] فرمود: «در جایت باش» و در کنارش نشست و فرمود: «ای شریح! اگر طرف دعوایم مسلمان بود، حتماً در کنارش مینشستم؛ ولی او نصرانی است و پیامبر خدا فرمود:"اگر شما و آنان (اهل کتاب در راهی قرار گرفتید، آنان را به تنگی راه وادارید و آنان را کوچک شمارید، آنگونه که خدا کوچک شمرده است؛ ولی ستم نکنید"».
آنگاه علیعلیه السلام فرمود: «این، سپرِ من است. آن را نفروختهام و نبخشیدهام».
شریح به نصرانی گفت: امیر مؤمنان، چه میگوید؟
نصرانی گفت: این سپر، سپر من است و امیر مؤمنان، به نظر من دروغگو نیست.
شریح رو به علیعلیه السلام کرد و گفت: ای امیر مؤمنان! آیا بیّنه داری؟
فرمود: «نه».
پس شریح به نفع نصرانی حکم کرد.
پس [ نصرانی] شادمان، راه افتاد و سپس برگشت و گفت: بدانید که من گواهی میدهم که این داوری، [ از سنخ ]داوریهای پیامبران است. امیر مؤمنان، مرا نزد قاضی خود میآورد و او بر زیانش داوری میکند! گواهی میدهم که خدایی جز خدای یگانه نیست، یکتاست و همتایی ندارد و محمّد بنده و فرستاده اوست. به خدا سوگند ای امیر مؤمنان! سپر، سپر توست. سپاه به راه افتاده بود و تو به سوی صفّین میرفتی که از شتر گندمگون تو افتاد.
آنگاه امیر مؤمنان فرمود: «حالا که اسلام آوردی، سپر از آنِ تو» و او را بر اسبی سوار کرد.[۲].
۳.ربیع الأبرار: مردی از علیعلیه السلام نزد عمر شکایت کرد، در حالی که علیعلیه السلام نشسته بود. عمر به وی رو کرد و گفت: ای ابوالحسن! برخیز و نزد طرف دعوایت بنشین. علیعلیه السلام برخاست و در کنار طرفِ دعوایش نشست و آن دو با یکدیگر، بحث و گفتگو کردند و آن مرد، مراجعت کرد و علیعلیه السلام بر جای خود بازگشت.
عمر، چهره او را دگرگون یافت و پرسید: ای ابوالحسن! چرا تو را دگرگون میبینم؟ آیا از آنچه اتفاق افتاد، ناراحتی؟
فرمود: «بلی».
گفت: چرا؟
فرمود: «مرا در حضور طرف دعوا با کنیه صدا زدی. چرا نگفتی:"یا علی! برخیز و در کنار طرف دعوایت بنشین"؟».
عمر، سر علیعلیه السلام را گرفت و میان دو چشمانش را بوسید. سپس گفت: پدرم فدای تو باد! خداوند به واسطه شما ما را هدایت کرد و به وسیله شما ما را از تاریکیها به سوی روشنی بُرد.[۳].
--------------------------------------------------------------------------------
الکامل فی التاریخ: ۴۴۳/۲، جواهر المطالب: ۱۲۷/۲.
الغارات: ۱۲۴/۱، بحار الأنوار: ۴/۲۹۰/۱۰۱، البدایة والنهایة: ۴/۸.
ربیع الأبرار: ۵۹۵/۳، المناقب: ۹۹/۹۸، شرح نهج البلاغة: ۶۵/۱۷.
جایگاه مصلحت نظام اسلامی در صدور حکم
۱.الغارات - به نقل از شریح -: علیعلیه السلام نزد من فرستاد که همانگونه که در گذشته قضاوت میکردی، قضاوت کن تا وحدت و هماهنگی امور مردم، حفظ شود.[۱].
۲.شرح نهج البلاغة - در شرح سخن علیعلیه السلام که «اگر پاهایم در این لغزشگاه استوار مانَد، اموری را دگرگون سازم» گوید -: تردیدی نداریم که او در پارهای احکام شرعی و رخدادها به سویی میرفت که با اقوال صحابیان مخالف بود، مانند بریدن دست دزد از سرِ انگشتها و فروش کنیزان فرزنددار و مانند آن؛ و آنچه او را باز میداشت که احکام گذشتگان را دگرگون سازد، درگیریاش در جنگ با یاغیان و خوارج بود و به همین مطلب با واژه «مَداحض (لغزشگاهها» اشاره میکند که آرزو دارد در آنها پایش استوار گردد و از همین رو، به قاضیانش دستور داد «همانگونه که در گذشته قضاوت میکردید، قضاوت کنید تا وحدت مردم، حفظ گردد». پس واژه «حتی» اشاره دارد که به آنان اجازه داد که از عادات گذشته در داوری و از احکامی که مردم بدانها خو گرفتهاند، پیروی کنند تا وحدت مردمْ حاصل گردد، و [ روشن است که ]جملههای پس از واژه «إلی» و «حتّی» با جملههای قبلی مغایرت دارند (یعنی وقتی وحدتْ حاصل گشت، دیگر از عادت و رویه گذشته پیروی نکنید.[۲].
--------------------------------------------------------------------------------
الغارات: ۱۲۳/۱.
شرح نهج البلاغة: ۱۶۱/۱۹.
سایت فطرت