مقدمه:
امام هادی (علیه السلام) در دورانی سخت میزیست. سخت بدان جهت که اولاً ایشان معاصر با متوکل عباسی بودند او در سختگیری و اهانت و کشتار اهل بیت و دوستداران ایشان از خلفای بنی امیه و خلفای قبل از بنی امیه نیز اگر بیشتر نبود کمتر هم نبود. این سختگیریها نیز موجب بروز قیامهای گاه و بیگاه علویان در اقصی نقاط جهان اسلام میشد قیامهایی که شعارشان الرضا من آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بود. ثانیاً رسوخ و رسوب نحلههای فکری ومکاتب اعتقادی گمراهکننده که با حمایت خلفا و با هدف مقابلهی علمی با اهل بیت (علیه السلام) صورت گرفته بود جامعهی مسلمانان را به لحاظ اعتقادی در وضعیت بغرنجی قرار داده بود و اسلام اصیل و مکتب اهل بیت را به مبارزه میطلبید.
در چنین روزگاری بود که امام هادی (علیه السلام) به امامت رسیدند.
این نوشتار نگاهی گذرا بر زندگانی امام هادی (علیه السلام) و روش برخورد و مبارزهی ایشان در چنین شرایطی دارد.
۱) زندگینامهی مختصر امام (علیه السلام) :
نام مبارکشان علی و کنیهی ایشان ابوالحسن بود و ملقب به نقی و هادی بودند. در نیمهی ذی الحجه سال ۲۱۲ هجری در صرایا منطقهای نزدیک مدینه زاده شدند. مادرشان کنیزی مغربیالاصل بود. هشت سال و پنج ماه از سن شریفشان نگذشته بود که پدر بزرگوارشان بوسیله سم و به دستور معتصم به شهادت رسیدند و همچون پدر در روزگار کودکی به مقام امامت برگزیده شدند. خلفای هم عصر ایشان عبارت بودند از:
مأمون معتصم واثق متوکل منتصر مستعین و معتز که همین آخری فرمان قتل ایشان را صادر کرد و ایشان را مسموم و به شهادت رساند. در هنگام شهادت سی و سه سال از امامتش گذشته بود و سن مبارکشان به چهل و دو رسیده بود. آن حضرت در خانهی خود واقع در سامرا و محلهی عسکریه به خاک سپرده شد.
در فضایل و کرامات ایشان مطالبی فراوان ذکر شده است که در کتب معتبری چون مناقب کشف الغمه فی معرفة الائمه و منتهی الآمال میتوان آنها را یافت.
۲) سیاست خلفا دربرابر اهل بیت (علیهم السلام):
از ابتدای تشکیل سقیفهی ملعونه و غصب حقوق اهل بیت (علیهم السلام) خلفا همواره میکوشیدند تا آنان را از دستیابی به حقوق و مناصب الهی ایشان باز دارند. به همین سبب از چند روش استفاده میکردند.
ابتدا ایشان را محدود کردند و تحت نظر قرار دادند تا نتوانند به آسانی با پیروان و شیعیانشان ارتباط برقرار کنند و هم بتوانند از رفت و آمدها و گفتگوها و افکار ایشان مطلع شده مانع هرعکسالعملی در برابر دستگاه خلفا بشوند. شیوهی اجرای این روش بنا به مقتضیات زمان توسط خلفا تغییر میکرد از حصر خانگی و زندان گرفته تا دعوت به حضور در دستگاه خلافت و نگهداری در عسکریهها و نهادن جاسوسان بر ایشان و.....
بعد از اجرای این سیاست اقدام به پراکنده کردن یاران و دوستداران اهل بیت از دور ایشان کردند.
در اجرای این سیاست نیز از شیوههایی همچون ارعاب خشونت کشتار اصحاب خاص و یاران نزدیک ائمه (علیهم السلام) و تبعید و زندانی کردن ایشان سود میجستند. قصد حاکمان علاوه بر منزوی کردن امامان از بین بردن پایگاههای اجتماعی - سیاسی حضرات ائمه (علیهم السلام) در جامعه بود. زیرا این پایگاهها پتانسیل بالقوهای در ایجاد بیداری مخالفت و قیام مردم علیه دستگاه خلافت را داشتند.
سیاست متوکل عباسی نیز بر چنین شیوههایی استوار بود. او ابتدا حاکم مدینه را به مراقبت از امام هادی (علیه السلام) وا داشت. حاکم مدینه نیز پس از چندی نامهای برای متوکل نوشت و در آن تأکید کرد که امام هادی (علیه السلام) مردم را به خویش میخواند و اگر بر حکومت خود بیمناک است برای او چارهای بیاندیشد. متوکل نیز نامهای به امام نوشت و ایشان را به سامرا نزد خویش دعوت کرد تا ایشان با هرکه از خانواده و دوستدارانشان که میخواهند به آنجا بروند. همچنین ابن هرثمه را مأمور بازرسی از منزل امام و آوردن ایشان کرد. پس از آمدن امام به سامرا متوکل او را در منزلی واقع در محلهی عسکر که منزلگاه نظامیان و فرماندهان خلیفه بوده جای داد و جاسوسان و پاسبانانی بر وی گمارد تا بهتر بتواند امام را کنترل کند. سپس به مخاصمه و آزار و کشتار پیروان و دوستداران اهل بیت پرداخته به اماکن مقدس و پایگاههای آنان تاخت برای زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) نیز مجازات تعیین نمود و تا آنجا پیش رفت که دستورداد قبر ایشان را ویران کرده زمینهایش را شخم بزنند و بر آن آب ببندند.
۳) مواجهی امام با سیاستهای متوکل و سایر خلفا:
برخورد امام با روشهای خلفای عباسی بالاخص متوکل مبتنی بر دو شیوه بود.
الف- خویشتنداری وعمل به تقیه: از امام هادی (علیه السلام) روایات بسیاری دربارهی تقیه و عمل به آن رسیده است. ایشان این عمل را همپایهی برپا داشتن نماز دانستهاند. تقیه را دین خود ودین اجدادشان محسوب کرده ترک آن را برابر با کفرمیدانستند. امام همواره تظاهر میکردند آنچه در مورد وی عمل میشود مقبول ایشان بوده و با سیاست عباسیان موافقند. ایشان دعوت به ضیافت آنان را میپذیرفت بر سرسفرههایشان مینشست و در مجالس و مراسمشان شرکت میجست. حتی به پاسبانان و جاسوسان در امر تفتیش منزلشان یاری میرساندند و آنان نیزهیچگاه به چیزی بیشتر از کتاب و دعا و عبادت در خانهی امام دست نمییافتند.
همچنین به پیروانی از ایشان که در دستگاه خلافت مناصب والایی داشتند و در این خصوص از امام کسب تکلیف میکردند امر به ادامهی فعالیت و عمل به تقیه مینمودند و همهی اینها از سر حفظ مصالح اسلام و منافع مسلمانان بود و نه از سر رضایت و فروتنی دربرابر خلیفه. به این ترتیب حضرت هم از شدت سیاستهای ستمگرانه و حساسیتهای حکومت نسبت به خود و یارانشان میکاستند و هم از نقشههای آنان آگاهی یافته و آنان را نقش بر آب میکردند.
ب- تشکیل شبکهای از وکلا و نواب: امام (علیه السلام) برای آنکه بتوانند پیروان ودوستداران خود را سرپرستی و پشتیبانی کنند روشی هوشمندانه را به کار بستند و آن عبارت بود از تشکیل شبکهای وسیع و پیچیده از نواب و وکلای معتمد ایشان که درنهایت اختفا و در پوششهای گوناگون فعالیت کرده و خود را به امام (علیه السلام) میرساندند و ایشان را از اخبار و اطلاعات دربارهی شیعیان و پیروانشان آگاه ساخته و اموالی را که از وجوهات جمعآوری شده بود بدست ایشان میرساندند.
امام نیز بدینوسیله نیازهای مادی و معنوی شیعیان را برطرف میکردند و به سؤالهای فقهی واعتقادیشان پاسخ میدادند و اوامر و نواهی خود را به دست آنها میرساندند و اینگونه با وجود محدودیتهای بسیار ارتباط مداوم خود را با مردم حفظ میکردند.
هدف دیگری که امام از تشکیل چنین شبکهای داشتند آمادهسازی مردم برای غیبت حضرت مهدی (عج) بود. با نزدیک شدن به دوران غیبت امام (علیه السلام) نیاز میدیدند تا نحوهی ارتباط با امام غایب را به مردم آموزش دهند تا آنها در مواجهه با چنین پدیدهای درمانده و سردرگم نشوند. امام (علیه السلام) با بهرهجستن از شرایط حصری که حکومت برایشان بوجود آورده بود و به کمک تشکیلاتی که بنا نهاده بودند به این امر مبادرت کرده شیعیان را آرام آرام به سمت و سوی حل این مشکل سوق میدادند.
۴) سیاست مقابلهی علمی خلفا با امام (علیه السلام) و مواجههی امام با آن: متوکل به تبعیت از اسلاف خود به حمایت از نحلهها و مکاتب فکری مباین با اصول اصیل اسلام میپرداخت تا بتواند به کمک آنها روش و اندیشهی اهل بیت را محو و نابود سازد. او نیز همچون اجدادش دانشمندان ادیان و فرق مختلف را پیرامون خود جمع مینمود و آنها را با هدایا و اموال بسیار تقویت میکرد تا به نشر افکار خود بپردازد یا آنها را به مجادله ومناظره با امام (علیه السلام) فرا میخواند تا به این ترتیب خدشهای به وجهی علمی امام (علیه السلام) وارد و مردم را نسبت به علم ایشان بدگمان کند. او خیال میکرد به این وسیله میتواند شأن امام را در چشم دانشمندان و پیروان آن حضرت خوار کند و از این نمد کلاهی برای حکومت خویش ببافد اما امام هادی (علیه السلام) همچون اجداد طاهرینش با صلابت در این مجالس به محاجه با مخالفان میپرداخت و آنان را منکوب مینمود و حجتهایشان را از دستشان میگرفت.
امام هادی (علیه السلام) از هر فرصتی که پیش میآمد استفاده کرده و شاگردانی را در مکتب خویش پرورش میدادند. بنا به روایاتی حدود صد و هشتاد شاگرد در مکتب ایشان پرورش یافته راه و روش اصیل اهل بیت را نشر میدادند. شیوهی دیگر ایشان برای نشر معارف اهل بیت پاسخگویی به سؤالات اعتقادی و فقهی مردم بود. ایشان روش تعلیم و تربیت خویش را منحصر به اینها نکردند سالها بود که خلفا مقام ومنزلت اهل بیت را مکتوم میکردند و مانع شناخت مردم نسبت به والیان و امامان اصلی خویش میشدند. خلفا با تمام این روشها میخواستند تا اهل بیت را افرادی عادی وهمشأن خود و حتی پایینتر از خود جلوه دهند. در این زمان است که امام (علیه السلام) دعای جامعهی کبیره را که دربرگیرندهی فضایل اهل بیت و امامان بر حق است بیان میدارند و مردم را به خواندن آن در مشاهد مشرفه بلکه در هرمکانی سفارش مینمایند و بدینوسیله مقام و منزلت خود را به همگان گوشزد کرده به صراط مستقیم هدایتشان میفرمایند.
نتیجه:
امام هادی (علیه السلام) در زمانی سخت و دشوار به نشر حقایق دینی و فضایل اهل بیت پرداختند و درتمامی دوران امامتشان مصالح اسلام و منافع مسلمانان را در نظر گرفتند. امام (علیه السلام) با استفاده از شرایطی که در آن گرفتار آمده بودند با درایت وهوشمندی فراوان نه تنها راه حکومت در رسیدن به اهدافش را سد کردند بلکه مردم را نیز با وظایفشان در چنین شرایطی آشنا نموده آنها را برای رسیدن به دوران پرمحنت غیبت آماده کردند و سرانجام امانت امامت را بدون خدشه به دست صاحبانش رسانده و جان بر سر حفظ اسلام نهادند.
درود بر او آن هنگام که زاده شد و آن زمان که درگذشت و هنگامی که بر انگیخته میشود.
فطرت