سیدابوالحسن اصفهانی در سال ۱۲۸۴ قمری در دهکده کوچک مدیسهی شهرستان لنجان اصفهان به دنیا آمد. وی در اصل از سادات موسوی شهر بهبان بود. سالها پیش از تولد وی، پدر بزرگش سید عبدالحمید از بهبهان به اصفهان نقل مکان کرده بود. سید عبدالحمید از عالمان وارسته نجف و از شاگردان آیة الله شیخ محمد حسن نجفی معروف به «صاحب جواهر» بود او پس از مراجعت از نجف در اصفهان و لنجان ساکن شد و تا پایان عمر در آنجا به تدریس و انجام امور شرعی اشتغال داشت.
سید محمد پدر سید ابوالحسن نیز در همان ایامی که سید عبدالحمید به منظور فراگیری علوم دینی به عراق مهاجرت کرده بود، در کربلا متولد شد. ایشان اگر چه از زمره عالمان شمرده نمیشد، اما مردی خداترس و روشن ضمیر بود که پس از وفات در شهرستان خوانسار به خاک سپرده شد.
تحصیلات
سید ابوالحسن دروس ابتدایی طلبگی را در زادگاه خود روستای مدیسه، نزد یکی از روحانیان آن دیار آغاز نمود و پس از گذراندن دوره ابتدایی تصمیم گرفت به حوزه علمیه اصفهان که در آن عصر یکی از حوزههای مهم شیعی به شمار میرفت مهاجرت نماید. برای این منظور با پدرش سید محمد به مشورت پرداخت اما پدر که از رنجهای دروان طلبگی بر فرزند اندیشناک بود با وی موافقت نکرد. این ممانعت رفته رفته اشتیاق تحصیل را در آن فرزند نیک فرجام شدت بخشید و وی را بر هدف خود استوارتر میساخت تا اینکه سرانجام پدر را بر این سفر آسمانی با خویش همراه ساخت.
در اصفهان
سیدابوالحسن در اوایل بلوغ هنگامی که فقط چهارده بهار را پشت سر نهاده بود، به اصفهان رفت و در مدرسه «صدر» حجرهای گرفت و به درس و بحث مشغول شد. شبی از شبهای زمستان وقتی پدرش برای دیدن فرزند خود به حجره او رفت با وضع نابهنجاری روبرو شد. حجره او را خالی از هر گونه وسایل ابتدایی برای زیستن دید. نه فرش و گلیم و زیراندازی، و نه چراغی برای روشن کردن حجره. دلسوزیهای پدر نسبت به نوجوان بیقرارش بار دیگر با کلماتی مأیوس کننده روح او را آزرده خاطر و دل شکسته نمود. در این حال رو به سوی قبله ایستاد و امام زمان (عج) را مورد خطاب قرار داد و با چشمانی اشکبار و لحنی ملتمسانه از مولای خود عنایتی کارساز را تقاضا کرد شرح توجه و لطف حضرت به وی مجالی دیگر میطلبد. اما همین اندازه کافی است بدانیم که در پی آن توسل، روح امید و گشایش به جان و راه او دمیدن آغازید و توفیقات وی را انبوه ساخت.
طولی نکشید که ایشان پس از مدتی فراگیری علوم دینی با قلبی شادمان به مدیسه بازگشت. او در اصفهان از محضر استادانی همچون آیة الله کلباسی، آیة الله چهار سوقی، آیة الله درچه ای، آیة الله جهانگیرخان قشقایی و... بهرههای فراوان برد و در همین ایام خود نیز به تدریس ادبیات عرب و فقه و اصول میپرداخت.
در عراق
او نزدیک به ده سال چون پیکارگر میدانهای جهاد در حوزه علمیه اصفهان، پرتلاش به تحصیل و تدریس اشتغال داشت و هنوز به سن ۲۴ قدم ننهاده بود که به منظور بالا بردن معلومات خویش در سطح عالی و بهره گیری از دانش شخصیتهای علمی حوزه بزرگ نجف و سامرا در سال ۱۳۰۷ ق. رهسپار عراق گردید. وی در آنجا از محضر بزرگانی چون آیات عظام: میرزا محمد حسن شیرازی (میرزای بزرگ) میرزا حبیب الله رشتی، فاضل شربیانی، شیخ محمد حسن مامقانی، سید محمد کاظم یزدی، آخوند خراسانی، میرزا محمد تقی شیرازی و آیة الله شریعت اصفهانی بسیار استفاده برد.
وی مدت سه سال در کربلا و سامرا به سر برد. در سامرا در درس آیة الله میرزا محمد حسن شیرازی شرکت میکرد. پس از آن در سال ۱۳۱۰ ق. به شهر نجف اشرف رفت و تا پایان عمر در آن دیار ماندگار شد. در این سالها از محضر اساتید بزرگ نجف استفاده برد تا خود از جمله مراجع شیعه گردید.
موقعیت علمی و مرجعیت
آیة الله اصفهانی دارای ذوقی سلیم و فهمی نیکو و نظری صایب در استنباط و درک احکام و مسائل شرعی بود و همین خصوصیت او را در مجالس علمی زبانزد اهل دانش نموده بود ژرف نگری سید و تاءمل و تعمق بسیارش در مسائل علمی ستودنی بود.
جولان فکری و پژوهش بسیار او در جوانب هر مساءله باعث میشد که در یک موضوع، نظریات گوناگونی در طول زمان، ارائه نماید و در مسائل پیچیده فقهی به گره گشایی بپردازد. با این همه تا مدتهای طولانی حلقه درس او را شاگردانی اندک تشکیل میدادند. پس از اینکه میرزا محمد تقی شیرازی، مرجع تقلید شیعیان مردم را در مسائل احتیاطی خویش به وی ارجاع داد، آوازه اش بالا گرفت و روز به روز بر عدد شاگردانش افزوده میشد، تا جایی که پس از درگذشت آیة الله سید محمد کاظم یزدی (۱۳۳۷ ق) حوزه درسش، پررونق ترین مجمع علمی در میان مجامع علمی آن روزگار گردید.
پس از درگذشت آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی (۱۳۲۸ ق) و آیة الله شریعت اصفهانی (۱۳۳۹ ق) سه نفر از علمای بزرگ نجف به عنوان مرجع تقلید مطرح شدند: آیة الله نایینی، آیة الله کاشف الغطاء و آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی ولی با درگذشت آیة الله کاشف الغطاء در سال ۱۳۴۴ ق. و درگذشت آیة الله نایینی در سال ۱۳۵۵ ق. مقام مرجعیت و زعامت دینی شیعیان، در وجود آیة الله اصفهانی متمرکز و منحصر گردید و تا ده سال بعد که زندگی را وداع کرد در این مقام باقی بود.
آثار
مشهورترین اثر آیة الله اصفهانی، کتاب جامعی در فقه به نام «وسیلة النجاة» است که شامل اکثر مسائل فقهی مورد نیاز مسلمانان آن عصر بود. بسیاری از فقها و مراجع بزرگ بر این کتاب حاشیه زده و شرح نوشته اند. برخی از کتب فقهی که بنا بر ترتیب کتاب «وسیلة النجاة» نگارش یافته عبارتند از «تحریر الوسیله» اثر امام خمینی و حواشی آیات عظام بجنوردی، حمامی، شاهرودی، میلانی، خویی، گلپایگانی و...
دیگر تألیفات آیة الله اصفهانی عبارت از:
۱. انیس المقلدین
۲. حاشیه بر تبصره علامه
۳. حاشیه بر «العروة الوثقی»
۴. حاشیه بر نجاة العباد
۵. ذخیرة العباد
۶. شرح کفایة الاصول
۷. منتخب الرسایل
۸. مناسک حج
۹. وسیله النجاة الصغری
۱۰. ذخیرة الصالحین
شاگردان
شاگردان و آثار حوزه پربرکت آیت الله اصفهانی دست پروردگان بسیاری را به اجتماع مسلمین ارائه داد. سیره نویسان، بیش از ۲۵۰ تن از بزرگان را از شاگردان آیت الله اصفهانی ذکر نمودهاند. که در اینجا به برخی از اعاظم این شاگردان اشاره خواهیم کرد: حضرات آیات حکیم، میلانی، شیخ عبد النبی اراکی، میرزا هاشم آملی، میرزا محمد تقی آملی، شیخ محمد حسین خیابانی (پدر آیت الله شیخ جعفر سبحانی)، شیخ محمد تقی بروجردی، سید محمد حجة کوهکمری، سید عبدالهادی شیرازی، سید جمال الدین گلپایگانی، سید محمود شاهرودی، سید صدر الدین صدر، سید عبدالله شیرازی، سید عبدالاعلی سبزواری، علامه طباطبایی، سردار کابلی، سید علی یثربی کاشانی، میرزا آقا اصطهباناتی، محمد رضا طبسی، سید ابوالحسن شمس آبادی، سید عبدالله شیرازی، شیخ علی علیاری تبریزی، علامه طباطبایی، میرزا مهدی آشتیانی و ... .
ویژگیهای اخلاقی
آیة الله اصفهانی افزون بر اینکه در علوم شرعی و معارف اسلامی تبحر خاصی داشت و در این میدان، گوی سبقت را از دیگران ربوده بود آراسته به صفات و ملکات اخلاقی بود. فروتنی، بزرگواری، خویشتن داری، ایثار، ساده زیستی و توکل بر خداوند و توسل به ائمه اطهار از جمله فضایل اخلاقی این آیت بزرگ الهی بود و دوست و دشمن بدان اذعان داشتند.
صبر و بخشش
او صاحب روح بزرگ پایداری و عفو در راه خدا بود. در سال ۱۳۴۹ ق. شخصی که به سببی با آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی خصومت و کینه ای شدید در دل داشت دست به جنایت هولناکی زد و فرزند عالم و فاضل وی را در صف نماز جماعت با خنجر مورد حمله قرارداد و به طرز فجیعی او را کشت. پس از دستگیری قاتل، آیة الله اصفهانی شخصی را به نمایندگی از طرف خود به دادگستری فرستاد تا اسباب آزادی او را فراهم کند. آیة الله اصفهانی این گونه از قاتل فرزند خود گذشت و باعث شگفتی همگان گردید.
وفای به عهد
سید ابوالحسن اصفهانی، مصداق بارز یک عالم ربّانی بود. نقل کردهاند: فردی که برای پرداخت اجاره منزل خود دچار مشکل شده بود، مسأله را با مرحوم آیت الله اصفهانی در میان نهاد، ولی فردای آن روز با شهادتِ فرزند ایشان مواجه شد و پنداشت که با این واقعه هولناک، دیگر جایی برای حلّ مشکلش نیست. با این حال، در مراسم تشییع جنازه، دید که سید به طرف وی میآید و چون به او رسید، مبلغ در خواستی را به ایشان پرداخت نمود.
ساده زیستی
آیت الله اصفهانی زندگی بسیار سادهای داشت و به دور از هرگونه مظاهر فریبنده مادی میزیست. در اوایل طلبگی مجبور بود خود را با شرایط سخت و نامناسب مالی که بر حوزههای علمیه حاکم بود، تطبیق دهد. فشار مالی و شرایط سخت معاش به حدی بود که او مجبور شد به مدت پانزده شبانه روز با خانواده خویش در یک خرابه زندگی کند. یکی از علما در اینباره میگوید: در خدمت آقا سید ابوالحسن اصفهانی بودم، وقتی از کوچهای که در آن خرابهای وجود داشت، گذر کردیم، فرمود: «من با خانوادهام پانزده روز در این خرابه ساکن بودیم. چون صاحبخانه ما به من گفته بود که دیگر راضی نیست در خانهاش باشیم. به ناچار آنجا را تخلیه کردیم و به این خرابه منتقل شدیم. تا اینکه بالاخره موفق شدم خانهای دیگر اجاره کنم.» نوشته اند: هنگامی که رهبر انقلاب عراق آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی ازتنگدستی سید ابوالحسن اصفهانی با اطلاع شد، ۵۰۰ لیره طلا برای او فرستاد تا با آن مبلغ، برای خود منزلی بخرد، ولی آیت الله اصفهانی آن ۵۰۰ لیره را در کمال تنگدستی خود به تعدادی از نانوایان شهر داد، تا با آن مبلغ نان مصرفی طلاب علوم دینی و تهیدستان تهیه شود.
دورنگر و ژرف اندیش
آیة الله امین جبل عاملی درباره آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی میگوید:
در سال ۱۳۵۲ ق. که به عراق سفر کردم او را مورد ارزیابی قرار دادم. دیدم مردی است دارای فکری بزرگ که میدان اندیشه اش وسیع است. در علم و فقه بسیار وسعت نظر دارد. دورنگر است و ژرف اندیش، دارای راءیی صایب است و تدبیری نیکو و بسیار موقعیت شناس است.
بر همه مردم، شفیق و مهربان و دارای نفس سخاوتمند و سیاستی بزرگ است. و همین ویژگیها باعث شده که ریاست و زعامت عامه شیعیان را به دست گیرد، چون شایستگی چنین منصب و مقامی را دارد.
شهامت در فتوا
آیة الله اصفهانی در باین احکام الهی و آنچه به نظرش صحیح میرسید، بسیار با شهامت بود و از کسی باکی نداشت - گر چه در ظاهر به زیان وی تمام میشد. او مصداق بارز آیة شریفه « ... یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لایم...» بود. در راه خدا مجاهده میکرد و از سرزنش ملامتگران هراسی به خود راه نمیداد.
از جمله فتواهای آیة الله اصفهانی که جنجال زیادی بر پا نمود، نظریه وی در مورد پاره ای از مراسم ماه محرم و عاشورا بود. وی بر این باور بود که قمه زنی و زنجیر زنی و کوبیدن طبلها و برخی دیگر که در ایام محرم و روز عاشورا مرسوم بود، از نظر شرع اسلام حرام است. چون این فتوا به سنت مردم در ماه محرم پشت پا میزد و از طرفی با عقاید بسیاری از روحانیون و علمای آن زمان نجف هماهنگی نداشت، باعث اختلافات و سر و صدای شدید شد و برخی از وعاظ در سخنرانیهای خود آیة الله اصفهانی را به سختی مورد انتقاد و حتی اهانت قرار دادند. ولی وی هرگز حاضر نشد از فتوا و عقیده خود دست بردارد.
ایشان همچنین در مقابل استعمارگران وحشی و مزدوران داخلی شان ایستادگی میکرد و با فتاوای خود مردم را به ایستادگی در مقابل آنان ترغیب میساخت و در این راه مقدس نیز مرارتها و سختیها بسیاری را به جان خرید.
فرزندان
از آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی فرزندان نیک نامی به یادگار ماند که نام آنان به قرار ذیل است.
۱. علامه شهید محمد حسن اصفهانی (۱۳۴۹ ق.)
۲. حجة الاسلام سید محمد اصفهانی (متوفای ۱۳۲۶ ق.)
۳. سید علی اصفهانی
۴. حجة الاسلام سید حسین اصفهانی
۵. فاطمه (همسر حجة الاسلام سید میر بادکوبه ای)
۶. رباب (همسر آیة الله سید حسین اصفهانی بروجنی)
۷. مریم (همسر حجة الاسلام سید جواد اشکوری)
۸. زهرا (همسر سید حسین علوی)
۹. بتول (همسر سید عبدالخالق موسوی زاده)
درگذشت
آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی تا واپسین سال حیات خویش در نجف اشرف ماندگار بود. او در اواخر عمر خویش دچار ضعف مزاج گردید و به بیماریهای گوناگونی مبتلا شد. ایشان در آن سالها در فصل تابستان برای درامان ماندن از گرمای زیاد شهر نجف به کاظمین و سامرا میرفت، در آنجا گر چه در ظاهر در استراحت به سر میبرد، ولی در عمل اینچنین نبود. او به تنهایی در آنجا به نامههای زیادی که از سوی مسلمانان و دوستدارانش به منظور کسب نظرات فقهی و رهنمودهای علمی وی برایش ارسال میشد، پاسخ میداد و با تنی خسته و کوفته سر بر بالین میگذاشت. چند صباحی پیش از اینکه دار فانی را وداع گوید وضعیت مزاجی وی رو به وخامت گذاشت. به او پیشنهاد کردند که محلی دیگر را که دارای هوایی مناسب است، برگزیند. او ایران را انتخاب کرد اما خیلی زود از سفر به ایران منصرف شد و سفر به بعلبک لبنان را برگزید پس از مدت زمان کوتاهی که ایشان در بعلبک بود بسیاری از بزرگان و دانشمندان جبل عامل، بعلبک، بیروت، دمشق و دیگر نقاط لبنان و سوریه با وی دیدار کردند. پس از اینکه وضعیت مزاجی وی تا اندازهای بهبود یافت، روزی در اثر سانحهای به زمین خورد و پس از بازگشت به کاظمین در شب نهم ذیحجه ۱۳۶۵ ق. در ۸۱ سالگی دارفانی را وداع گفت.
پیکر شریف آیة الله اصفهانی پس از حمل از کاظمین به نجف و تشییعی کم سابقه در صحن مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام کنار قبر فرزند شهیدش سید محمد حسن و آرامگاه آیة الله خراسانی به خاک سپرده شد. رحلت این عالم ربانی چنانشور و غوغایی در مردم عراق، ایران، پاکستان و هندوستان و تمام بلاد شیعهنشین ایجادکرد که تا آن روز بیسابقه بود. مجالس پرشکوه و پرجمعیت ترحیم او در تهران و شهرستانها رعب و وحشتی عظیم در دل دشمنان اسلام افکند. پیکر شریف آیت الله اصفهانی از کاظمین به نجف منتقل و آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء بر ایشان نماز خواندند و خطاب به جنازه آن عالم وارسته گفتند: «گوارا باد بر تو نزول بر معبود خویش. زندگی سعادتمندانه و مرگ و رحلت پسندیدهای داشتی. زندگی تو آنچنان باشکوه و توأم با تدبیر بود که بزرگان گذشته را به بوته فراموشی سپردی و آیندگان را به تعب افکندی. گویا تو دوبار به جهان آمده بودی. یک بار تجربه و درایت کسب نموده و بار دیگر آن را به کار بسته بودی.»
/
سایت شیعه نیوز