جنگ جمل و دوستی بین صحابه!!! (قسمت دوّم)

شعار ما: هنر شیعه و سنی در هزاره سوم این است که در عین حفظ اتحاد در برابر دشمن مشترک، هرکدام اعتقادات و فقه و احکام خود را حفظ میکنند و به نسلهای بعد منتقل میکنند.

 

در شماره قبل تضاد رفتاری میان امیرمومنان و عایشه در مورد عثمان را بیان کردیم. امام علیه‎السلام تلاش کردند عثمان کشته نشود ولی عایشه فرمان قتلش را صادر کرد.

در این شماره میخواهیم تغییر موضع عایشه را بازخوانی کنیم:

طبق گزارش طبری، عایشه که از سرف (مکانى حدودا در شش مایلى مکه) بیرون آمده بود با شخصی به نام عبد ابن ام کلاب دیدار نمود. از او در مورد وضع و حال مردمان در مدینه پرسید و آن مرد نیز ماجرای کشته شدن عثمان و سپس بیعت مردم با علی بن ابیطالب (علیه السلام) را بیان کرد.

عایشه از شنیدن این خبر برآشفت و گفت: ای کاش آسمان بر زمین فرود آید اگر کار خلافت مولایت [علی بن ابیطالب] تمام شده باشد! مرا بازگردانید! مرا بازگردانید. و سپس میگوید: عثمان مظلومانه کشته شد، انتقامش را میگیرم.

ابن ام کلاب جسارت به خرج میدهد و در برابر سخنان او میایستد! به عایشه میگوید تو خودت بودی که دستور جنگ و قتال دادی! تو خودت گفتی عثمان کافر شده است....

و نهایتا عایشه گفت: سخن اخیر من از سخن نخستم بهتر است! و نهایتاً او در مکه به سخنرانی میپردازد و خود را خونخواه عثمان معرفی میکند

کتاب نبرد جمل به نقل از تاریخ طبری ۳/۴۷۷

پس از این گفتگوها حتی شعری منتسب به همان ابن ام کلاب در تاریخ طبری ثبت گردید:

فقال لها ابن أم کلاب: فمنک البداء و منک الغیر و منک الریاح و منک المطر و أنت امرت بقتل الامام و قلت لنا انه قد کفر فهبنا أطعناک فی قتله و قاتله عندنا من امر و لم یسقط‍‌ السقف من فوقنا و لم تنکف شمسنا و القمر و قد بایع الناس ذا تدرأ یزیل الشبا و یقیم الصعر و یلبس للحرب أثوابها و ما من وفى مثل من قد غدر

خودت آغاز کردی و خودت تغییر دادی. خودت باد بودی و باران شدی. تو خودت به قتل پیشوا فرمان دادی و گفتی که او کفر شده است. گیرم که ما در اطاعت امر تو او را کشتیم اما قاتل آن کسی است که دستور قتل را صادر کرد. و حالا نه آسمان به زمین افتاده و نه خورشید خاموش شده. مردم با فرد عزتمندی بیعت کرده اند که آتش افروزی ها را از میان میبرد و کجی ها را راست میکند.

 تاریخ طبری، ج ۴، ص ۴۵۹

به هرحال تغییر موضع عایشه نه تنها در تحلیلهای تاریخی بلکه در زمان خودش مورد نقد قرار گرفته و منجر به خلق یک شعر در آن ابعاد شده بود. وقتی گفتمانی در قالب ادبیات آنچنان خودش را نشان میدهد، یعنی به احتمال زیاد یک گفتمان عمومی در میان جامعه وجود داشته است که حالا فردی آن را در شکلی ادیبانه مطرح می‎کند

ادامه دارد...



تحریریه سایت فطرت