توسل و وهابیت
مقدمه:
در اصطلاح فقهی، توسل به معنای واسطه قرار دادن بین خود و خدا برای تقرب و نزدیکی به خداست. شیعه براساس آیات روشن قرآن مجید و احادیث ائمهی اطهار و همچنین سنت پیامبر خاتم صلیالله علیه و آله وسلم به توسل معتقد است.
اما در دیگر سو سالیانی است که گروهی به نام وهابیت به وجود آمده است. آنها خود را پیرو محمد بن عبدالوهاب میدانند. وهابیان به شدت مخالف توسل هستند. آنها کسانی را که به مقربان الهی مثل پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله متوسل میشوند، مشرک میخوانند؛ غافل از آن که این اعتقاد، یکی از ریشه دارترین اعتقادات در میان شیعیان و بلکه تمام مسلمانان است.
این نوشته بر آن است که با ارائهی اسناد مورد قبول وهابیان، موضوع توسل و علل منع آن را از منظر تاریخی مورد بررسی قرار دهد. در انتها، نظر پیشوایان اهل سنت در این بحث بررسی خواهد شد.
۱. معنا ی توسل:
توسل یعنی گرفتن وسیله برای نزدیک شدن به چیزی یا کسی.
اما در اصطلاح توسل، یعنی واسطه قرار دادن انبیاء، امامان و صالحان به پیشگاه خداوند ۱
۲. فلسفهی توسل:
توسل وسیله و واسطه قرار دادن چیزی بین خود و مطلوب است. وسیله جویی خود دو قسم دارد:
نوع اول در امور مادی است. مثل آن که انسان برای رفع گرسنگی به غذا و برای رفع تشنگی به آب نیازمند است. البته در مورد سایر موجودات هم جریان به همین منوال است. یعنی هریک از آنها در رسیدن به کمالات نوعی خود، دست نیاز به سوی موجودات خارج از وجود خویش دراز کرده است. مثل آنکه از ابر باران فرود میآید و آن آب به زمین نیرو بخشیده، انواع گیاهان را میرویاند و حیوان از گیاهان تغذیه کرده و خود نیز سبب بقا و ادامهی حیات انسان میشود. البته این نکته واضح است که در تمام این امور، خداوند حوایج را با واسطه برآورده میسازد و این فرمان خداوند است که برای نیازهای مادی به وسایلش مراجعه کنیم. مثلا برای درمان بیماری خود به پزشک مراجعه کنیم اما با این اعتقاد که این خداوند متعال است که بیماریمان را شفا میدهد.
نوع دوم توسل، در امور معنوی است. مثل آن که انسان در زندگی اجتماعیاش دوست دارد به چیری و یا کسی محبت ورزد یا علاقهمند است دیگران او را دوست بدارند.
یا اینکه خداوند برای هدایت مردمان به سوی آنها فرستادهاش را میفرستد تا مردم با مراجعه به او به سوی خدای یکتا هدایت شوند.
همانطور که در عالم ماده نمیتوان پرسید چرا خداوند متعال زمین را به وسیلهی خورشید روشن نموده و خود بیواسطه چنین کاری نکرده است؟ در امور معنوی نیز نمیتوان گفت: چرا خداوند بندگان را مستقیما هدایت نفرموده است.
آنچنان که میتوان مشاهده کرد در جهان هستی برای رسیدن به هر خواسته باید از وسایل مربوط به آن استفاده کرد. این اصل مشهود را اصل توسل مینامند. ۲
۳. منع از توسل:
الف) انگیزهی منع از توسل:
مهمترین عاملی که سبب میشود که وهابیان از زیارت پیامبر اکرم و توسل به ایشان ممانعت کنند، ضعف منطق و برداشت نادرست از بعضی از واژههای قرآنی است.
یکی از واژههایی که وهّابیان در معنای آن گرفتار اشتباه و خطا شدهاند واژه (شرک) است. شرک در لغت عرب به معنی شرکت در چیزی است و «شریک» همان همتا و همطراز است و در فرهنگ دینی شرک را به معنی شریک قرار دادن برای خدا در حاکمیّت و ربوبیّت تفسیر کرده اند.
متأسفانه وهابیان با برداشت نادرست از این واژه هر کس را که از فردی دیگر انتظار کاری فوق بشری داشته باشد، مشرک میدانند بدون توجه به این که ممکن است خداوند متعال این قدرت را به او عطا کرده باشد. مثلا حضرت مسیح با اذن خداوند بیماران غیر قابل علاج را شفا میداد و مردگان را زنده میکرد. بدیهی است که نمیتوان مراجعه کنندگان به مسیح را مشرک دانست و مسیح را تأیید کنندهی مشرکان!
ب) نظریه ابن تیمیه در بارهی حرمت توسل و واکنش علمای معاصر و بعد او:
ابن تیمیه در رابطه با بحث توسل مطالب متعددی دارد که در اینجا تنها به یک تعبیر از او اکتفا میکنیم و بعد به نقد علمای معاصر نسبت به این عبارت ابن تیمیه میپردازیم.
ابن تیمیه میگوید:
اگر کسی در کنار قبر پیامبر و یا صالحی بیاید و از او حاجت بخواهد و از او بخواهد او را شفا دهد یا دین او را ادا کند، این شرک روشن است. واجب است که او را به توبه وادار کنند و اگر توبه نکرد او را باید کشت. ۳
او هر گونه توسل به پیامبر و صالحان را نه تنها شرک میداند، بلکه اگر کسی بر این عقیده باقی بماند و اصرار بورزد، از نظر ابن تیمیه، مشرک و محدور الدم است.
سبکی وقتی به این قضیه میرسد مینویسد:
توسل به پیامبر و صالحان از زمان پیامبر تا ظهور ابن تیمیه مرسوم بوده است و در هیچ زمانی این موضوع انکار نشده بود. تا این که ابن تیمیه آمد و با سخنان باطل خود قضیه را بر افراد ضعیف و نادان مشتبه کرد و بدعتی را پایه گذاری کرد که در هیچ عصری سابقه نداشت. ۴
همچنین ابن حجر عسقلانی، از بزرگان اهل تسنن (متوفای ۸۵۲) مینویسد:
بعضی از معاصرین ابن تیمیه او را به زندقه و الحاد و کفر نسبت دادهاند. چون میگفت: پیامبر اکرم شایسته برای توسل نیست. ۵ این سخن ابن تیمیه در حقیقت ناقص شمردن مقام پیامبر و ممانعت از گرامی داشتن آن حضرت است.
ج) نظریه محمد عبد الوهاب در رابطه با توسل و برخورد علمای معاصر او از اهل سنت:
محمد بن عبد الوهاب هم کاملا از عقاید ابن تیمیه پیروی میکند. البته عبارتهای او در رابطه با توسل، خیلی گستردهتر از ابن تیمیه است. عبارتهای او در حرمت توسل و حلال شمردن خون مسلمانهایی که متوسل به پیامبر میشوند، چندین برابر عبارتهای ابن تیمیه است.
محمد بن عبد الوهاب کتابی دارد به نام کشف الشبهات که شرحهای متعددی هم بر او نوشته شده است. در این کتاب، به صراحت مینویسد:
اگر کسی به ملایکه، پیامبران و اولیاء متوسل شود و از آنها شفاعت بجوید و توسط آنها بخواهد به خداوند نزدیک شود، خون و ماش مباح است.
یا مینویسد:
پیامبر اکرم وقتی در مکه ظهور کرد، بین مشرکینی که نسبت به بتها عقیده داشتند با افرادی که به صالحین عقیده داشتند و به آنها متوسل میشدند، هیچ فرقی نگذاشت؛ بلکه همهی آنها را از دم تیغ گذراند و حکم کرد به کفر آنها. ۶
همچنین میگوید:
اجماع تمام مذاهب براین است که اگر کسی بین خود و خداوند واسطهای قرار دهد، کافر، مرتد و مال وخونش حلال است. ۷
او نه تنها صد ها ملیون شیعه، بلکه تمام مسلمانها را کافر و محدور الدم میداند؛ چون همۀ مسلمانها توسل به پیامبر و صالحین را جایز میدانند. آن چنان که ابن ادریس شافعی میگوید که من اگر مشکلی داشتم، به قبر ابوحنیفه متوسل میشدم. قبر ابوحنیفه در بغداد است. قبر احمد بن حنبل نیز زیارتگاه تمام اهلتسنن است. همچنین قبر خود محمد بن أدریس شافعی در مصر زیارتگاه مردم است.
در کتابهای فقهی تمام مذاهب اهل سنت و حتی خود حنبلیها مثل ابن قدامه مقدسی به صراحت ذکر شده است که توسل به پیامبر نه تنها جایز است بلکه بعد از مراسم حج وظیفۀ حجاج است که در کنار قبر نبی مکرم بایستند و به حضرت سلام دهند و متوسل شوند و پیغمبر را بین خود و خدا شفیع قرار دهند.
وهابیت با این کارشان به قتل بیش از یک میلیارد مسلمان فتوا میدهند. بحث توسل، بحث شیعه و وهابیت نیست؛ بلکه بحث اسلام و وهابیت است. لذا اول کسی که در برابر محمد بن عبدالوهاب ایستاد و حرف او را کاملا محکوم کرد، برادرش سلیمان بن عبد الوهاب بوده است. سلیمان بن عبد الوهاب چند مطلب مهم دارد که باید به آن توجه کرد.
زینی دحلان مفتی مکۀ مکرمه است. او متوفای ۱۳۰۶ هـ ق از اهل تسنن متعصب بوده است و کسی هم ادعا نکرده است که او داعیه تشیع داشته است. حتی به گفتهی البانی او کتابی مستقل در بطلان مذهب شیعه نوشته است. زینی دحلان در کتاب الدرر السنیه، از قول سلیمان بن عبد الوهاب نقل میکند و میگوید:
محمد بن عبد الوهاب که ظهور کرد، در هر خطبۀ جمعه که میخواند، میگفت:
هر کس به پیامبر متوسل شود، کافر شده است. برادرش سلیمان یکی از کسانی بود که به شدت با برادرش اعتراض و سخنان او را انکار میکرد. روزی به برادرش محمد بن عبد الوهاب گفت: برادر! ارکان اسلام چند تا است؟ گفت: پنجتا. گفت: نه تو شش تا قرارش دادهای و رکن ششم این است که هر کس وهابی نباشد و از تو تبعیت نکند، کافر است. ۸
همچنین سلیمان بن عبد الوهاب در کتاب الصواعق اللهیه فی الرد علی الوهابیة ۹ مینویسد:
برادر من و تابعینش تصور میکنند که اگر ما پیغمبر و صالحین را واسطه قرار بدهیم، کافر شدهایم. هفت صد سال از زمان ائمه اربعه میگذرد، هیچ یک از علمای اسلام چنین فتوایی ندادهاند. لازمهی سخن اینها این است که تمام امت اسلامی بعد از زمان امام احمد بن حنبل کافر و مرتد هستند. فریاد ای مسلمانها از این سخن برادر من که این چنین فتوای میدهد و تمام مسلمین را محکوم به کفر و واجب القتل معرفی میکند! ۱۰
۱ قاموس قرآن، ج۷، ص: ۲۱۸، کتاب العین، ج۷، ص: ۲۹۸
۲ در این بخش از کتاب توسل نوشتهی آقای ضیاءآبادی و سلفی گری نوشتهی آقای رضوانی استفاده شده است.
۳ من یأتی إلی قبر نبی أو صالح، ویسأله حاجته، ویستنجد به مثل أن یسأله أن یزیل مرضه ویقضی دینه أو نحو ذلک مما لا یقدر علیه إلا الله عز وجل، فهذا شرک صریح یجب أن یستتاب صاحبه فإن تاب وإلا قتل.
وقول کثیر من الضلال: هذا أقرب إلی الله منی وأنا بعید من الله لا یمکننی أن أدعوه إلا بهذه الواسطة ونحو ذلک - من أقوال المشرکین.
زیارة القبور و الاستمداد بالمقبور، ص۱۵۶ و کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن عبد الوهاب - السید محسن الأمین - ص ۲۲۸ – ۲۲۹
۴ إعلم: أنه یجوز ویحسن التوسل، والاستغاثة، والتشفع بالنبی صلی الله علیه وآله وسلم إلی ربه سبحانه وتعالی. وجواز ذلک وحسنه من الأمور المعلومة لکل ذی دین، المعروفة من فعل الأنبیاء والمرسلین، وسیر السلف الصالحین، والعلماء والعوام من المسلمین. ولم ینکر أحد ذلک من أهل الأدیان، ولا سمع به فی زمن من الأزمان، حتی جاء ابن تیمیة، فتکلم فی ذلک بکلام یلبس فیه علی الضعفاء الأغمار، وابتدع ما لم یسبق إلیه فی سایر الأعصار
شفاء السقام - تقی الدین السبکی - ص ۲۹۲
۵ و منهم من ینسبه إلی الزندقة، لقوله: أن النبی - صلی الله علیه وآله وسلم - لا یستغاث به وان فی ذلک تنقیصا و منعا من تعظیم رسول الله - صلی الله علیه وآله وسلم-
الدرر الکامنه، ابن حجر، ج۱، ص۱۵۵.
۶ ان محمداً صلی الله علیه و آله و سلم لم یفرق بین من اعتقد فی الأصنام و من اعتقد فی الصالحین.
مجموعه مؤلفات محمد بن عبد الوهاب، ج۶، ص۱۴۶.
۷ اجماع المذاهب کلهم علی أن من جعل بینه و بین الله وسایط انه کافر مرتد حلال المال والدم
مجموعه مؤلفات محمد بن عبد الوهاب، ج۶، ص۱۴۷
۸ کان محمد بن عبد الوهاب الذی ابتدع هذه البدعة یخطب للجمعة فی مسجد الدرعیة ویقول فی کل خطبة ومن توسل بالنبی فقد کفر وکان أخوه الشیخ سلیمان بن عبد الوهاب من أهل العلم فکان ینکر علیه إنکارا شدید فی کل ما یفعله أو یأمر به ولم یتبعه فی شی مما ابتدعه وقال له أخوه سلیمان یوما کم أرکان الإسلام یا محمد بن عبد الوهاب فقال خمسة فقال أنت جعلتها ستة السادس من لم یتبعک فلیس بمسلم هذا عندک رکن سادس للإسلام.
الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة - أحمد زینی دحلان - ص ۳۹
۹ الصواعق اللهیه فی الرد علی الوهابیة، ص۳۸
۱۰... و تمضی قرون الأیمة من ثمان مایة عام ومع هذا لم یرو عن عالم من علماء المسلمین أنها کفر بل ما یظن هذا عاقل بل والله لازم قولکم إن جمیع الأمة بعد زمان الإمام أحمد رحمه الله تعالی علماؤها وأمراؤها وعامتها کلهم کفار مرتدون فإنا لله وإنا إلیه راجعون وا غوثاه إلی الله ثم وا غوثاه أم تقولون کما یقول بعض عامتکم إن الحجة ما قامت إلا بکم وإلا قبلکم لم یعرف دین الإسلام یا عباد الله
الصواعق الإلهیة فی الرد علی الوهابیة - سلیمان أخ محمد بن عبد الوهاب - ص ۳۸
والقلم