شیعه از امیرالمومنین علیه السلام روایت میکنند که او در حالی که غمگین بود نزد یارانش آمد و گفت: چگونه رفتار میکنید وقتی در زمانهای به سر برید که حدود در آن اجراء نمیشود و مال مردم به ناحق خورده میشود و با دوستان خدا دشمنی میشود و با دشمنان خدا دوستی میشود؟ گفتند ای امیر المؤمنین! اگر آن زمان را دریافتیم چه کنیم؟ گفت: همانند یاران عیسی باشید که با ارهها اره شدند، و به دار آویخته شدند، مردن در عبادت خداوند بهتر از زندگی با گناه و نافرمانی است{ نهج السعادة (۲/۶۳۹)}
سؤال این است که چگونه این فرمان امام علی علیه السلام با تقیه شیعیان جور در میآید؟!
پاسخ کوتاه
۱-تقیه امر خداوند است و لازم الاجراء که اگر کسی آنرا منکر شود دین را منکر شده است.
۲- تقیه هم شرایط دارد مثل روزه در ماه رمضان. بنابراین در هر جا و با هر شرایط نمیتوان تقیه کرد گاه بنابر شرایطی باید تقیه کرد وگاه نباید تقیه کرد.
۳- ائمه علیهم السلام عملا شرایط تقیه کردن و نکردن را به شیعیانشان نشان دادند امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام در صلح با معاویه و امام حسین علیه السلام در نپذیرفتن خلافت یزید
پاسخ تفصیلی
تقیه یک اصل قرآنی و عقلانی است که هیچ کس نمیتواند آن ها را انکار کند
«...الا من اکره و قلبه مطمین بالایمان...»
جز کسی که ناچار شده و دلش به ایمان استوار است...(نحل/۱۰۶)
«...الا ان تتقوا منهم تقاه...»
مگر آن که با آنان به نوعی با تقیه رفتار کنید.(آل عمران/۲۸)
ولی تقیه برای خود حدود و مرزهایی دارد. اگر کار به جایی رسید که اصل دین در معرض نابودی قرارگرفت یا پای گناهانی، مانند ریختن خون مؤمن و یا مبارزه با اولیای خدا در میان آمد، تقیه در این موارد حرام است. سخن حضرت در این حدیث ناظر به این موارد است که تقیه روا نیست.
تقیه نمودن یا مبارزه کردن یا ایستادن در مقابل ظالم بستگی به زمان ونتیجه دارد. اگر زمانی مشخص شود که با ایستادن در مقابل ظالم دین بر جا میماند تقیه جایز نیست. اگر برایمان مشخص باشد که ایستادن من در مقابل ظالم هیچ تاثیری ندارد یا حتی تاثیر معکوس دارد باید تقیه کرد.
حتی در شرایط امر به معروف هم باید دید این عمل تاثیر پذیر است یا نه و هر جایی امر به معروف جایز نیست مثل عمل حضرت ابراهیم علیه السلام در بتکده که همه را شکست تا به مردم بفهماند پرستش اینها کار ی بیهوده است.
در موقعیتی دیگر هارون علیه السلام را میبینیم که در مقابل مردم در شرک آنها ایستادگی نکرد وجان خود را حفظ نمود.
خود تقیه اطاعت از فرمان خداست نه اینکه تقیه نافرمانی از فرمان خداست وقتی خدا یک مطلبی را گفته مثل شکستن نماز و نگرفتن روزه در مسافرت است. بطور معمول روزه بر هر کس واجب است ولی همان خداوندی که روزه را بر هر کس واجب نموده فرموده در مسافرت با این شرایط روزه نگیر!آیا ما میتوانیم قانون وضع کنیم و بگوییم خدا اشتباه کرده باید در مسافرت روزه بگیریم؟
شَهْرُ رَمَضانَ... فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کانَ مَریضاً أَوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ
ماه رمضان هر کدام از شما این ماه را درک کرد، باید روزه بگیرد و آنها که بیمار و یا مسافرند، روزهای دیگر را بهجای آن روزه بگیرند. خداوند برای شما راحتی را میخواهد(۱۸۵ بقره)
پس بنابر این خدا روزه را برای ما واجب کرده و خودش ما را در جایی درمسافرت منع نموده ونگرفتن آن واجب است و اطاعت از خداست.
امیرالمومنین علیه السلام مطلق تقیه را نفی و نهی نکرده و شرایط زمانی که نباید تقیه نمود را متذکر میشوند فرمودند در شرایط خاصی نباید تقیه کرد.
گاه تقیه بر خورد میکند با شخص من، با جان من، در اینجا من سعی میکنم که جان خود را حفظ کنم همین طور که همه عقلای عالم جانشان را حفظ میکنند
مثال
فلان دانشمند ثابت کرد که کره زمین در حال چرخش است. گفتند اگر از این عقیده توبه نکنی گردنت را میزنیم توبه کرد
یاسر، پدر عمار و مادرش سمیه تقیه نکردند و کشته شدند و خداوند آنها را سرزنش نکرد که چرا تقیه نکردیدو البته آنها شهید شدند به بهشت رفتند و اگر عمار هم مثل پدر و مادرش مقاومت میکرد وکشته میشد مورد سرزنش قرار نمیگرفت رسول خدا هر دو گروه را تایید کرد چه شهداء را و چه عمار را.
در این کار استطاعت شرط است، شرایط شرط است و... شرط است.
خلاصه امام حسین علیه السلام بعموم شیعیان نشان دادند کجا باید تقیه کرد و کجا نباید تقیه کرد
جایی که دین در خطر است و عمل ما مردم را به گمراهی میاندازد نباید تقیه نمود پس عقلا همه قبول دارند آنجا که جان انسان فقط در خطر است میتوان تقیه کرد. آنجا که با تقیه من دین از بین میرود تقیه حرام است و حضرت سیدالشهداء علیه السلام عملا این مطلب را بمردم نشان دادند.حضرت عملا نشان دادند کجا باید تقیه کرد وکجا نباید تقیه کرد.
/
فطرت