در روز ۱۵ شوال روز جنگ احد بر اثر فداکاریها و شجاعتهایی که امیرالمومنین علیه السلام در دفاع از وجود شریف خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله وحفاظت از آن حضرت نشان داد جراحتهای زیادی بر بدن مبارکش رسید.این در حالی بود که دیگران فرار کرده بودند،و پیامبر صلی الله وعلیه وآله فرمود: یا علی،آیا می‌شنوی که از آسمان تو را مدح می‌کنند.یکی از ملایکه به نام رضوان می‌گوید:

"لاسیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی"

امیرالمومنین علیه السلام می‌فرماید: از خوشحالی گریستم و خداوند سبحان را بر این نعمت حمد کردم. [۱]

در این جنگ پیروزی در ابتداء ازآن ِ مسلمانان بود،ولی مقداری که به تعقیب دشمن رفتند ومیدان خالی شد،بازگشتند و مشغول جمع غنایم شدند و اکثر مسلمانان مخالفت دستور پیامبرصلی الله علیه وآله نمودند،و محل نگهبانی خود را رها کردندو مانند بقیه مشغول جمع غنایم شدند.

خالدبن ولید- که از سر دسته‌های کفار در این جنگ بود-از همان قسمت با کفار حمله کردند.تعداد اندکی از نگهبانان دره که نرفته بودند شهید شدند و کفار از پشت سر به مسلمانان حمله کردند. فراریان کفار هم تا این وضع را دیدند بازگشتند وحمله به مسلمین شدت گرفت. جراحتهای فراوانی بر بدن مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و شیطان فریاد برآورد که محمد کشته شده است! مسلمانان با شنیدن این ندا فرار کردند، و فقط چند نفری از وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله محافظت می‌کردند که عبارت بودند از امیرالمومنین علیه السلام و ابودجانه که شهید شد و زنی به نام نسیبه و انس بن نضر که تازه از مدینه رسیده بود.

عمر بن خطاب می‌گوید: در اُحد با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت کرده بودیم بر این که کسی فرار نکند و هرکس از ما که فرار کند ضال و گمراه است، و هر کس ازما کشته شود شهید است. [۲]

احمد بن حنبل می‌گوید:ابوبکروعمر در این جنگ فرار کردند.هنگامی که امیرالمومنین علیه السلام در تعقیب فراری‌ها بود، عمر در حالی که اشک چشمانش را پاک می‌کرد برگشت و به امیرالمومنین علیه السلام عرض کرد: مرا ببخشید!! امیرالمومنین علیه السلام فرمود: "آیا تو نبودی که صدا زدی: محمد کشته شده است، به دین قبلی خود برگردید"؟!!

عمر گفت: این کلام را ابوبکر گفته است! در اینجا بود که این آیه نازل شد:" ان الذین تولوا منکم یوم التقی الجمعان انما استزلهم الشیطان"! [۳]

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: در جنگ اُحد امیرالمومنین علیه السلام در حال دفاع از پیامبرصلی الله علیه وآله بودند،و دیگر اصحاب فرار می‌کردند.آن حضرت همچون شیر غضبناک از قفای گریختگان رفت و اول به عمربن خطاب رسیدکه به اتفاق عثمان و حارث بن حاطب و عده ای دیگر به سرعت فرار می‌کردند.

حضرت فریاد بر‌آورد: ای جماعت! بیعت شکستید و پیامبر صلی الله علیه و آله را تنها گذاشتید و به سوی جهنم می‌گریزید؟

عمر بن خطاب می‌گوید: علی را دیدم با شمشیر پَهنی که مرگ از آن می‌چکید و چشم‌هایش از خشم مانند دو قدح خون بود، یا مانند دو کاسه روغنی که آتش در او افروخته باشند می‌درخشید، و فهمیدم که اگر به ما برسد به یک حمله ما را خواهد کشت.

این بود که جلورفتم و عرض کردم:"یا اباالحسن،تو را به خدا سوگند می‌دهم که دست از ما برداری،که عرب را عادت است که گاهی می‌گریزد وگاهی حمله می‌کند.زمانی که حمله می‌کند تلافی گریختن را می‌نماید".پس آن حضرت مارا رها کرد؛وبه خدا قسم چنان ترسی از آن حضرت در دل من افتاد که تاکنون از دلم خارج نشده است. [۴]

در این جنگ بربدن مبارک امیرالمومنین علیه السلام هنگام حمایت از پیامبر صلی الله علیه وآله ۹۰جراحت بر صورت، سر، سینه، شکم، دست و پای مبارک رسید. جبرییل نازل شد و عرض کرد:

"یا محمد! به خدا قسم این عمل علی بن ابی طالب مواسات است."

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:

"این بدان جهت است که من از اویم و او از من است. جبرئیل عرض کرد: و من از شما دو بزرگوارم". [۵]

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱):ارشاد:ج۱ص۸۷.اسدالغابه:ج۴ص۲۱.مسارالشیعه:ص۱۶.مصباح کفعمی:ج۲ ص۶۰۰.
(۲):بحارالانوار:ج۲۰ ص۵۳-۵۴.
(۳):سوره آل عمران:آیه ۱۵۵.اثبات الهداه:ج۲ ص۳۶۴-۳۶۵.
(۴):بحارالانوار:ج۲۰ ص۵۳-۵۴.قلایدالنحور:ج شوال،ص۷۷.
(۵):بحارالانوار:ج۲۰ ص۵۴.

 

//



کتاب تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، قم: انتشارات دلیل ما، چاپ سوم، ص ۲۵۹ تا ۲۶۱