طرح سؤال:
انصار –رضی الله عنهم- با ابوبکر -رضی الله عنه- مخالفت کردند و به بیعت با سعد بن عباده-رضی الله عنه- فرا خواندند و علی در خانه اش نشست نه با آنها بود و نه با اینها، و سپس انصار همه با ابوبکر بیعت کردند که بیعت آنها به دلیل یکی از اسباب ذیل بود:
۱ ـ به زور از آنها بیعت گرفته شد. ۲ ـ برایشان مشخص شد که ابوبکر به خلافت حق دارتر است بنابراین به بیعت با او تن در دادند. ۳ ـ و یا اینکه بدون هدف این کار را کردند، و توجیه چهارمی برای کارشان وجود ندارد.
اگر شیعه بگویند که به زور از انصار بیعت گرفته شده است، این دروغ است؛ چون برای بیعت گرفتن هیچ جنگ و درگیری و تهدیدی صورت نگرفت و کسی اسلحه نکشید؛ و امکان ندارد که انصار ترسانده شده باشند چون که آنها بیش از دو هزار قهرمان اسب سوار بودند، و همه یک قبیله بودند و شجاعت بینظیری داشتند، ... بلکه انصار بدون هراس و شک و تردید و بدون درنگ با او بیعت کردند...
پس تنها دلیل بیعت آنها با ابوبکر -رضی الله عنه- این بود که آنها دلیل درستی از پیامبرشان –صلی الله علیه وآله وسلم- داشتند که نشانگر آن بود که خلافت حق ابوبکر است...
پاسخ کوتاه:
۱-اتفاقاً بیعت گرفتن از مردم با زور و جبر بود.
۲-ماجرای انتخاب ابوبکر و قبول او توسط عمر (و انصار) برای از دست ندادن اصل ماجرای غصب خلافت بود.
پاسخ تفصیلی:
اولاً معلوم است که خلافتِ مورد ادعای اهل سنت خلافتی است غیر الاهی و غیر منصوص از جانب پیامبر خدا (ص) و در هیچ تاریخی نیز ذکر نگردیده که ابوبکر از طرف پیامبر منصوب به خلافت (ص) شده باشد. در حالی که این نصب در مورد حضرت علی علیه السلام به کرات اتفاق افتاده است.
ثانیا شواهد ذیل نشان می دهد تصرف خلافت با جبر و زور همراه بوده است:
عمر در خلافت زمان خود اینگونه از خلافت ابوبکر سخن می گوید:« منبر رفت و گفت: «نباید کسی دیگر را که میگوید که بیعت با ابوبکر ناگهانی بود سرزنش کند. بدون شک چنین بود و خداوند ما را از شرش حفظ نمود.»
“هر کس با کسی از میان شما بیعت بکند بدون اینکه با دیگر مسلمانان مشورت کند نه آن شخص و نه فرد بیعت کننده مورد تایید نبوده و هر دو باید کشته شوند.” سپس عمر ادامه داد: بعد از فوت پیامبر، خبردار شدیم که انصار و سقیفه بنی ساعده جمع شدهاند. من به ابوبکر گفتم: «بیا پیش انصار برویم.» … و من در سقیفه سخنانی را آماده کرده بودم و میخواستم صحبت کنم که ابوبکر گفت: «مهلت بده» من نمیخواستم او را عصبانی کنم. سپس ابوبکر خودش شروع به صحبت کرد او عاقلتر از من بود. او هر حرفی را که من میخواستم بگویم او همان را یا بهتر از آن را گفت. بعد از مکثی او گفت: ای انصار، این مسیله (خلافت) فقط برای قریش است که آنها بهترین عرب هستند و من پیشنهاد میدهم که یکی از این دو نفر را انتخاب کنید و با آن بیعت کنید و سپس ابوبکر دست مرا و ابوعبیدة بن عبدالله را گرفت. من از هیچ سخن او جز این پیشنهاد بدم نیامده بود. به خدا من ترجیح می دادم که گردنم زده شود تا اینکه من امیر امتی بشوم که ابوبکر در میان آنها باشد.
سپس یکی از انصار گفت: ای قریش یک امیر از ما و یک امیر از شما باشد. پس در بین اجتماع همهمه افتاد. پس من گفتم: “ای ابوبکر! دستت را بیاور او دستش را آورد و من با او بیعت کردم سپس تمام مهاجرین با او بیعت کردند و سپس انصار با او بیعت کردند و ما بر سعد بن عباده (کسی که انصار میخواست او را امیر کند) پیروز شدیم.”
عمر اضافه کرد: “به خدا بعد از واقعه غمانگیز بزرگ (یعنی فوت پیامبر) مسیلهای بزرگتر از بیعت گرفتن برای ابوبکر پیش نیامده چرا که ما میترسیدیم که هر گاه ما مردم را ترک کنیم، آنها احتمالاً بعد از ما به یکی از افراد خودشان بیعت کنند.”
عمر پس اضافه میکند: “هر گاه کسی بیعت کند با فردی (جهت خلافت) بدون مشورت دیگر مسلمین پس بیعتش صحیح نیست و هر دوی آنها باید کشته شوند.” ]صحیح بخاری، عربی –انگلیسی، ج ۴، ص ۱۲۷، ج ۸، حدیث ۸۱۷[
طبری در تاریخ طبری ۴۴۳/۲ و ابن اثیر در کامل فی التاریخ ۳/۲ جریان اخذ بیعت با ابوبکر را چنین نقل میکنند:
حباب بن منذر (از انصار) به عمر و دارودستهاش اشاره میکند و خطاب به انصار میگوید: اینان همان کسانی هستند که حاضر نبودند در مقابل دین سر تسلیم فرود آوردند و از ترس شمشیرهای شما بود که تسلیم شدند. مشاجرات لفظی بین عمر و حباب آغاز میشود. عمر فریاد زد خدا تو را بکشد و حباب گفت: بلکه خدا ترا بکشد. پس عمر او را گرفت و لگدی بر شکمش زد و دهان وی را پر از خاک کرد.
طبری ادامه میدهد (ج ۲، ص ۴۵۹): آنگاه عمر به جانب حباب حمله برده بر دست او ضربهای زد که شمشیر از دست او افتاد. عمر شمشیر او را برداشت و از روی سعد بن عباده (که از سران انصار بود و مریض بوده و نشسته بود) پرید و دست بیعت با ابوبکر داد، بقیه هم از روی سعد میپریدند و چنین میکردند. پس عمر با دارودستهاش با ابوبکر بیعت کردند اما انصار میگفتند: ما جز با علی با کس دیگری بیعت نخواهیم کرد.
در باره سعد بن عباده نیز این نکته قابل توجه است که وی توسط عاملین خلفا به دلیل بیعت نکردنش کشته شد و تقصیر آن به گردن جنیان افتاد!
فطرت