به نام خدا
بررسی و نقد کتاب"درسی از ولایت"تالیف "ابوالفضل برقعی"
نویسنده: محمد شمسیانی
قسمت دهم
مقدمه:
آقای ابوالفضل برقعی در کتاب"درسی از ولایت "در صدد اثبات معنای"دوست" برای کلمه “ولی “ در آیات"إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُیْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ. - المایدة ۵۵" و "المومنین و المومنات بعضهم اولیاء بعض - توبه ۷۱"و"یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُیْمِنِینَ أَ تُرِیدُونَ أَن تجَعَلُواْ لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا مُّبِینًا - ۱۴۴ سوره نساء"می باشد.
ایشان اظهار میدارد"ولایت دارای دو جنبه تکوینی و تشریعی است و شک نیست که خداوند خود ولایت تکوینی و تشریعی بر تمام مخلوقات و جهان هستی"دارد که البته در این قول اختلافی نیست. در ادامه ایشان میخواهد نشان دهد انبیاء و اولیاء فقط دارای ولایت تشریعی میباشند و نه ولایت تکوینی. ولایت و سرپرستی بر تمام جهان از عرش تا فرش و حتی خلقت و دادن هستی و رزق و حیات و موت منحصرا در خداوند است.
وی با تلاش فراوان سعی دارد که ولایت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و به تبع آن ائمه معصومین علیهم السلام را منحصر در ولایت تشریعی (آنهم با تعریفی که خود از ولایت تشریعی دارد) کند و ولایت تکوینی این ذوات مقدسه را (با برداشت خود از ولایت تکوینی ) انکار نماید .
ما درمقالات پیشین و نوشتههای آتی و ضمن نقد و بررسی نوشته آقای برقعی با استناد به کتاب و سنت در صدد اثبات این حقیقت هستیم که نه تنها معنای کلمه"ولی"در آیات مورد استشهاد نویسنده "صاحب اختیار و سرپرست "می باشد بلکه رسول خدا و ائمه معصومین علاوه بر منصب الهی"ولایت تشریعی "صاحب مقام"ولایت تکوینی"از سوی خداوند عز و جل به معنای صحیح آن میباشند. در ادامه ضمن بررسی ولایت انبیاء و اولیاء از دیدگاه تشیع با تبیین اعتقادات پیروان اهل بیت در باب ولایت که مبتنی بر ادله قرآنی است به شبهات وارده از طرف نویسنده کتاب"درسی از ولایت"پاسخ میدهیم.
ادامه بررسی آیات قران پیرامون"ولایت"
سوره مبارکه مجادله آیه ۱۰: إنما النجوی من الشیطان لیحزن الذین ءامنوا و لیس بضارهم شیا إلا بإذن الله و علی الله فلیتوکل المیمنون.
ترجمه: هر آینه نجواکردن کار شیطان است که میخواهد میمنان را محزون کند و حال آنکه هیچ زیانی جز به فرمان خداوند به آنها نمیرساند. و میمنان باید بر خدا توکل کنند.
بنا بر صحت فرضیه فوق در این آیه نیز نعوذ بالله ناگزیریم زیانی که شیاطین به مومنین میرسانند را به واسطه وجود عبارت « باذن الله » در واقع فعل خداوند رحمان و رحیم قلمدادکنیم در حالی که شیاطین و خداوند در زمره فاعلین مختار قرار میگیرند و فعل زیان رسانیدن به مومنین را اساسا باید به شیاطینی نسبت داد که به یاری گمراهان میشتابند و از رساندن هرگونه شری به مومنین دریغ نمیکنند. آیا آقای برقعی در توضیح این آیه میتواند تفسیری مشابه آیه ۴۹ سوره مبارکه آل عمران بیان کند و مثلا بگوید خداوند دعای شیاطین را بر علیه مومنین استجابت نموده و اهل ایمان را نعوذ بالله به گمراهی هدایت کرده و به ایشان زیان رسانیده است. حال این سیال مطرح است که به واقع معنای صحیح اذن الهی چیست
خداوند اراده کرده است تا به منظور امتحان و ابتلاء اهل ایمان دست شیاطین را بر وسوسه مومنین بازگذارد. حال در آیه ۴۹ سوره آل عمران میتوان گفت: خداوند اراده کرده است تا به منظور اثبات حقانیت رسالت پیامبران الهی ایشان را قادر به تصرف در امور تکوینی نماید و در هیچ یک از این آیات خداوند انجام فعلی را مستقیما به خود نسبت نداده اما با ذکر عباراتی مانند (باذن ربه باذن الله و....) خود را منشاء تمامی کرامات و توانمندیهای اعطایی به انبیاء و اولیاء الهی ذکر کرده و آن فعلی که مسلما مصدر صدور آن بدون شک ذات مقدس خداوند است همان اعطاء اختیار و توانمندی ها ست. یعنی در جایی پیامبران الهی را قادر به تصرف در امور تکوینی میکند و در جای دیگر شیاطین را بر وسوسه اهل ایمان توانمند میسازد و خداوند قادر است تا هر آینه اختیار و قدرتی را که به موجودات مختار اعطا نموده باز پس گیرد.
آیه شماره ۲: سوره مبارکه نمل آیات ۱۵ الی ۱۹
و لقد ءاتینا داود و سلیمان علما و قالا الحمد لله الذی فضلنا علی کثیرٍ من عباده المیمنین(۱۵)
و ورث سلیمان داود و قال یأیها الناس علمنا منطق الطیر و أوتینا من کل شیءٍ إن هذا لهو الفضل المبین(۱۶)
و حشر لسلیمان جنوده من الجن و الانس و الطیر فهم یوزعون(۱۷)
حتی إذا أتوا علی واد النمل قالت نملةٌ یأیها النمل ادخلوا مسکنکم لا یحطمنکم سلیمان و جنوده و هم لا یشعرون(۱۸)
فتبسم ضاحکا من قولها و قال رب أوزعنی أن أشکر نعمتک التی أنعمت علی و علی والدی و أن أعمل صلحا ترضیه و أدخلنی برحمتک فی عبادک الصلحین(۱۹)
ترجمه: ما به داود و سلیمان دانش دادیم. گفتند: سپاس از آن خدایی است که ما را بر بسیاری از بندگان میمن خود برتری داد. (۱۵)
و سلیمان وارث داود شد و گفت: ای مردم به ما زبان مرغان آموختند و از هر نعمتی ارزانی داشتند. و این عنایتی است آشکار. (۱۶)
سپاهیان سلیمان از جن و آدمی و پرنده گرد آمدند و آنها به صف میرفتند. (۱۷)
تا به وادی مورچگان رسیدند. مورچهای گفت: ای مورچگان به لانههای خود بروید تا سلیمان و لشکریانش شما را بیخبر در هم نکوبند. (۱۸)
سلیمان از سخن او خندید و گفت: ای پروردگار من به من توفیق بده تا سپاس نعمت تو را که بر من و پدر و مادر من ارزانی داشتهای به جای آورم و کارهای شایستهای کنم که تو خشنود شوی و مرا به رحمت خود در شمار بندگان شایستهات درآور. (۱۹)
یکی دیگر از شبهاتی که در باب ولایت تکوینی انبیاءو اولیاء الهی مطرح است بحث معجزات پیامبران است که غالبا معاندین سعی بر آن دارند تا تصرفاتی که در امور تکوینی رخ میدهد را محدود ومحصور در معجزات پیامبران نمایند و در صدد القای این تفکرند که چنین افعال خارق العاده ای که از پیامبران الهی در قالب معجزات مشاهده میشود تنها با هدف انذار مردم است و اساسا در وجود پیامبران الهی اثری از قدرت و علم خاصی که ایشان را بر انجام این معجزات توانا سازد نیست.
سعی ما بر آن است تا اولا نشان دهیم که منشاء اعمال چنین تصرفاتی در عالم تکوین علمی است که خداوند به اراده خویش به ایشان اعطا نموده است و ثانیا تصرفات انبیاء و اولیاء الهی در معجزات خلاصه نمیشود لذا در آیاتی که در سوره نمل آورده ایم توجه به نکات ذیل ضروری است.
۱- همانطور که در آیه ۱۵ سوره نمل آمده است خداوند میفرماید: ما به سلیمان و داود علم آموختیم و آنان را بر دیگران برتری دادیم.
می دانیم که حضرت داود و سلیمان پیامبرانی بودند که نمونههایی از قدرتهای فرابشری ایشان در آیات قرآن ذکر شده است و به واسطه آن قدرت ها صاحب سلطنتی گشته اند که تا به امروز در تاریخ حیات بشر بی مانند است. خداوند صراحتا در این آیات اشاره میکند که ما به ایشان علم آموختیم و این سخن تلویحا میید آن است که سلطنت حضرت سلیمان به جهت علمی است که خداوند به ایشان عطا کرده است به طوری که تمامی انس و جن و حتی پدیدههای طبیعی مانند باد را به تسخیر خود در آورده است.
۲- یک نمونه از قدرتهای وهبی حضرت سلیمان که در آیات سوره نمل بدان اشاره شده توانایی فهم زبان حیوانات است. این آیات فضایی را ترسیم میکنند که حضرت سلیمان هنگام عبور صدای ملکه مورچگان را میشنود که هم نوعان خود را به پناه بردن در لانههای خود فرامی خواند تا زیر پای لشگر حضرت سلیمان لگدمال نشوند. در آیه ۱۹ سوره مبارکه نمل آمده است که حضرت سلیمان با شنیدن سخن مورچه میخندد و سپس به نعمتهایی که خداوند به ایشان عرضه داشته شکر میگذارد.
هدف ما از روایت این داستان اشاره به صورت خارجی این اتفاق است که اطرافیان حضرت سلیمان شاهد آن بوده اند و آن چیزی جز خندیدن و شکرگزاری آن حضرت به در گاه خداوند یکتا نیست.
حال سیال اساسی این است که آیا شنیدن و فهم صوت مورچگان و بدنبال آن خندیدن و شکرگزاری حضرت سلیمان را میتوان فی نفسه به عنوان معجزه ای قلمداد کرد که هدف آن انذار مردم و اثبات حقانیت رسالت حضرت سلیمان باشد
حتی اگر فرض کنیم گه حضرت سلیمان علت خندیدن و شکرگزاری خویش را برای مردم بازگو کند آیا میتوان پذیرفت کافرانی که با مشاهده معجزاتی آشکار از طرف حضرت سلیمان به حقانیت رسالت او ایمان نمیآوردند حال با شنیدن ادعایی (فهمیدن سخن مورچه) که اساسا آزمودن صحت و سقم آن از توان ایشان خارج است برصدق ادعای نبوت حضرت سلیمان اعتراف کنند.
پس مشاهده گردید که آیات سوره مبارکه نمل نمونه ای کامل و جامع برای بیان این نکته است که محصور نمودن کارهای خارق العاده در حیطه معجزات پیامبران و اولیاء الهی هرگز با نص صریح قرآن سازگاری ندارد.
ضمن این که در تمام این آیات واژه باذن الله هم به کار نرفته است.
پایان
وبلاگ آقای حسینی ورجانی
<<< لینک مبدأ >>>