این مطلب بخشی از یک سلسله مطالب است.
بداء ریشه قرآنی دارد
آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارد که «بداء» را در باره خداوند به اثبات میرساند، ائمه اهل بیت علیهم السلام با استناد به همین آیات «بداء» را به اثبات رساندهاند که ما به تعدادی از این آیات اشاره میکنیم.
آیه اول:
آیه ۳۹ سوره رعد، بیشترین بحث را در این باره به وجود آورده و اکثر کسانی که در باره «بداء» گفتگو کردهاند، به این آیه استدلال نمودهاند:
یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ. الرعد/۳۹.
خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات میکند و «امّ الکتاب» [لوح محفوظ] نزد اوست!
مرحوم عیاشی و فیض کاشانی در تفسیرشان در ذیل آیه این روایت را نقل کردهاند:
[ ۲۸۷ ] ۱۰ - وعن الحسین بن یزید، عن جعفر بن محمد، عن أبیه، (علیهم السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): إن المرء لیصل رحمه وما بقی من عمره إلا ثلاث سنین، فیمدها الله إلی ثلاث وثلاثین سنة وإن العبد لیقطع رحمه، وقد بقی من عمره ثلاث وثلاثون سنة فیقصرها الله إلی ثلاث سنین أو أدنی، قال: وکان جعفر ع یتلو هذه الآیة: (یمحوا الله ما یشاء ویثبت وعنده أم الکتاب).
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: مردی صله رحم میکند و از عمر او سه سال بیشتر نمانده، خداوند عمر او را به خاطر این عمل، سی سال طولانی میکند، بندهای قطع رحم میکند، از عمر او سی و سه سال مانده است، خداوند عمر او را به سه سال یا کمتر کاهش میدهد. راوی میگوید: امام صادق علیه السلام سپس این آیه را میخواند: «یمحوا الله... ».
العیاشی السلمی السمرقندی، محمد بن مسعود بن عیاش (متوفای۳۲۰هـ) تفسیر العیاشی، ج۲ ص ۲۲۰، تحقیق: السید هاشم الرسولی المحلاتی، ناشر: المکتبة العلمیة الإسلامیة – طهران؛
الفیض الکاشانی، مولی محسن (متوفای۱۰۹۱هـ)، التفسیر الصافی، ج۳، ص۷۵، تحقیق: العلامة الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مکتبة الصدر – طهران، الطبعة: الثانیة، ۱۴۱۶هـ ـ ۱۳۷۴ش؛
الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای۱۱۰۴هـ)، تفصیل وسایل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج۲۱، ص۵۳۷، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة: الثانیة، ۱۴۱۴هـ.
امام رضا علیه السلام در جواب سلیمان المروزی که گفته بود: «قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ فَلَیْسَ یَزِیدُ فِیهِ شَیْیاً؛ خداوند، کار را تمام کرده و فارغ شده و چیزی اضافه نخواهد کرد» فرمود:
هَذَا قَوْلُ الْیَهُودِ فَکَیْفَ قَالَ: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؟ قَالَ سُلَیْمَانُ إِنَّمَا عَنَی بِذَلِکَ أَنَّهُ قَادِرٌ عَلَیْهِ. قَالَ: أَ فَیَعِدُ مَا لَا یَفِی بِهِ؟ فَکَیْفَ قَالَ: «یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ» وَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ» وَقَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ؟ فَلَمْ یُحِرْ جَوَابا.
این عقیده یهودان است. اگر چنین عقیدهای صحیح باشد چگونه در قرآن میفرماید «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم». سلیمان گفت منظورش این است که قادر به این کار است.
امام علیه السلام فرمود: پس وعده میدهد؛ ولی وفا نمیکند؟ پس چگونه میفرماید: «یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ؛ او هر چه بخواهد در آفرینش میافزاید» و میفرماید: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ؛ خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات میکند و «امّ الکتاب» [لوح محفوظ] نزد اوست». با اینکه کار را تمام کرده باشد این آیات دیگر معنی ندارد.
این جا بود که سلیمان المروزی در جواب فرو ماند.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، التوحید، ص۴۵۲، تحقیق: السید هاشم الحسینی الطهرانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین ـ قم.
آیه دوم:
قصه حضرت ابراهیم و فرمان خداوند بر قربانی کردن اسماعیل و سپس بازگشت از دستور قبلی که در سوره صافات بدان اشاره شده، بهترین و برجستهترین مصداق «بداء» در حق باریتعالی است. قرآن کریم داستان را این گونه نقل کرده است:
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَابُنیََّ إِنیِّ أَرَی فیِ الْمَنَامِ أَنیِّ أَذْبحَُکَ فَانظُرْ مَا ذَا تَرَی قَالَ یَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنیِ إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابرِِینَ. فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ. وَنَادَیْنَاهُ أَن یَإِبْرَاهِیمُ. قَدْ صَدَّقْتَ الرُّءْیَا إِنَّا کَذَالِکَ نجَْزِی الْمُحْسِنِینَ. إِنَّ هَاذَا لهَُوَ الْبَلَؤُاْ الْمُبِین. الصافات/ ۱۰۲ ـ ۱۰۶.
هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح میکنم، نظر تو چیست؟» گفت «پدرم! هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!» هنگامی که هر دو تسلیم شدند و ابراهیم جبین او را بر خاک نهاد... او را ندا دادیم که: «ای ابراهیم! آن رؤیا را تحقق بخشیدی (و به مأموریت خود عمل کردی)!» ما این گونه، نیکوکاران را جزا میدهیم!. این مسلّماً همان امتحان آشکار است!
آیه سوم:
وَلَوْ أَنَّ لِلَّذینَ ظَلَمُوا ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً وَمِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَبَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ. الزمر/۴۷.
اگر ستمکاران تمام آنچه را روی زمین است مالک باشند و همانند آن بر آن افزوده شود، حاضرند همه را فدا کنند تا از عذاب شدید روز قیامت رهایی یابند و از سوی خدا برای آنها اموری ظاهر میشود که هرگز گمان نمیکردند!
مرحوم شیخ صدوق در تفسیر این آیه میگوید:
قال الله عز وجل: (وبدا لهم من الله ما لم یکونوا یحتسبون) أی ظهر لهم، ومتی ظهر لله تعالی ذکره من عبد صلة لرحمه زاد فی عمره، ومتی ظهر له منه قطیعة لرحمه نقص من عمره، ومتی ظهر له من عبد إتیان الزنا نقص من رزقه وعمره، ومتی ظهر له منه التعفف عن الزنا زاد فی رزقه وعمره.
این گفته خداوند: « و از سوی خدا برای آنها اموری ظاهر میشود که هرگز گمان نمیکردند!» یعنی برای آنها آشکار شد، وقتی برای خداوند از جانب بندهای صله رحمی دیده شود، عمرش را زیاد میکند، وقتی قطعی رحمی از او ببیند، عمرش را کوتاه میکند، وقتی برای خداوند آشکار شود که بندهای زنا کرده است، از روزی و عمر او میکاهد و هنگامی که عفت و خودداری از زنا آشکار شود، بر عمر و روزی او میافزاید.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، التوحید، ص ۳۳، تحقیق: السید هاشم الحسینی الطهرانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین ـ قم.
آیاتی از زبان امام رضا علیه السلام
آیات دیگری نیز در قرآن برای اثبات این مطلب وجود دارد که ما آن را از زبان امام رضا علیه السلام که مناظره با سلمان المروزی مطرح کردهاند، نقل میکنیم:
وَمَا أَنْکَرْتَ مِنَ الْبَدَاءِ یَا سُلَیْمَانُ وَاللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ: «أَ وَ لا یَذْکُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ یَکُ شَیْیاً» وَیَقُولُ عَزَّ وَجَلَّ: «وَهُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ» وَیَقُولُ: «بَدِیعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ» وَیَقُولُ عَزَّ وَجَلَّ: «یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ» وَیَقُولُ: «وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ» وَیَقُولُ عَزَّ وَجَلَّ: «وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ» وَیَقُولُ عَزَّ وَجَلَّ «وَما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَلا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتابٍ»....
ای سلیمان! «بداء» را انکار میکنی؛ در حالی که خدای عز و جل میفرماید: « آیا انسان به خاطر نمیآورد که ما پیش از این او را آفریدیم در حالی که چیزی نبود؟!» و فرمود: « او کسی است که آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را بازمیگرداند» و میفرماید: « هستی بخش آسمانها و زمین اوست!» و میفرماید: «او هر چه بخواهد در آفرینش میافزاید» و نیز گفته است: « و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد» و فرموده: «وگروهی دیگر، به فرمان خدا واگذار شدهاند (و کارشان با خداست) یا آنها را مجازات میکند، و یا توبه آنان را میپذیرد (، هر طور که شایسته باشند) و خداوند دانا و حکیم است!» و نیز فرموده است که « و هیچ کس عمر طولانی نمیکند، یا از عمرش کاسته نمیشود مگر اینکه در کتاب (علم خداوند) ثبت است»...
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، التوحید، ص۴۴۳، تحقیق: السید هاشم الحسینی الطهرانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین ـ قم.
البته آیات بسیاری در راستای اثبات «بداء» در قرآن کریم وجود دارد و اهل بیت علیهم السلام بدانها استناد کردهاند که ما به جهت اختصار به همین اندازه اکتفا میکنیم.
بداء، در روایات اهل بیت علیهم السلام
از آن جایی که «بداء» در عقیده و باور توحیدی تأثیرگذاری فراوانی دارد، ائمه اهل بیت علیهم السلام نیز به آن اهمیت بسیاری دادهاند؛ تاجایی که آن را در کنار توحید و شرک، از مهمترین عقاید مسلمانان به شمار آوردهاند.
شیخ کلینی در کتاب شریف کافی و شیخ صدوق در کتاب شریف التوحید با سند صحیح نقل کردهاند:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ نَبِیّاً حَتَّی یَأْخُذَ عَلَیْهِ ثَلَاثَ خِصَالٍ الْإِقْرَارَ بِالْعُبُودِیَّةِ وَخَلْعَ الْأَنْدَادِ وَأَنَّ اللَّهَ یُقَدِّمُ مَا یَشَاءُ وَیُؤَخِّرُ مَا یَشَاء.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که آن حضرت فرمود: خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد؛ مگر این که در باره انجام سه برنامه از او پیمان گرفت: ۱. به بندگی خداوند اعتراف نماید؛ ۲. شریکان و همتایان پوشالی را کنار بزند؛ ۳. معترف باشد که خداوند هر آن برنامهای را که بخواهد پیش از موعد مقرر اجرا میکند و هر برنامهای را که بخواهد به تأخیر میاندازد.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج۱، ص۱۴۷، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،۱۳۶۲ هـ.ش.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، التوحید، ص ۳۳۲، تحقیق: السید هاشم الحسینی الطهرانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین ـ قم.
در کنار هم قرار دادن این سه برنامه، اهمیت «بداء» را بیش از پیش برای ما روشن ساخته و ثابت میکند که «بداء» به اندازه توحید، نفی شرک، در عقیده تأثیر گذار است.
همچنین شیخ کلینی و شیخ صدوق نقل کردهاند:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْءٍ مِثْلِ الْبَدَاء.
از امام صادق یا امام باقر علیهما السلام نقل شده است که فرمود: خداوند با هیچ چیزی، به اندازه (اعتراف به) «بداء» پرستش نشده است.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج۱، ص۱۴۶، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،۱۳۶۲ هـ.ش.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، التوحید، ص ۳۳۲، تحقیق: السید هاشم الحسینی الطهرانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین ـ قم.
و در روایت معتبره دیگری که شیخ کلینی در ادامه روایت پیشین و به صورت مرسل و شیخ صدوق به صورت مسند نقل کرده است، امام میفرماید که خداوند با هیچ چیز به اندازه «بداء» تعظیم و تکریم نشده است:
حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید رحمه الله قال: حدثنا محمد بن الحسن الصفار، عن أیوب بن نوح، عن ابن أبی عمیر، عن هشام بن سالم، عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: ما عظم الله عز وجل بمثل البداء.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج۱، ص ۱۴۶، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،۱۳۶۲ هـ.ش.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، التوحید، ص۳۳۳، تحقیق: السید هاشم الحسینی الطهرانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین ـ قم.
اقرار و اعتراف به «بداء» و این که خداوند حتی بعد از ثبت تقدیر و سرنوشت، بازهم میتواند مقدرات و سرنوشت مردم را تغییر داده و در آن دخل و تصرف نماید، راه بندگی خداوند را برای بندگان باز میگذارد تا با عبادت و انجام اعمال صالح بیشتر، سرنوشت بهتری را برای خود رقم بزنند؛ از این رو طبیعی است که بگوییم هیچ چیز به اندازه اعتراف به «بداء» سبب تشویق مردم به عبادت و پرستش خداوند نشده است.
از آن جایی که مخالفان همواره در برابر این عقیده سرنوشت ساز مبارزه کرده و برای غلط جلوه دادن معنای آن تلاش کردهاند، ائمه علیهم السلام نیز در روایات فراوان معنای دقیق «بداء» را به پیروانشان یادآوری نمودهاند.
شیخ صدوق در کتاب شریف کمال الدین در این باره مینویسد:
حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَسَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ یَبْدُو لَهُ فِی شَیْءٍ الْیَوْمَ لَمْ یَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْه.
هر کس معتقد باشد که امروز چیزی بر خداوند آشکار میشود که دیروز آن را نمیدانسته است، پس بایستی از او بیزار باشید.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمة، ص۷۰، تحقیق: علی اکبر الغفاری، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین ـ قم، ۱۴۰۵هـ.
و شیخ کلینی با سند صحیح نقل میکند:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا بَدَا لِلَّهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا کَانَ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَبْدُوَ لَه.
خداوند در هیچ زمینه ای بداء انجام نداد؛ مگر آنکه قبل از این بداء و آشکار سازی، آن مطلب در علم خداوند موجود بوده است.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج۱، ص۱۴۸، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،۱۳۶۲ هـ.ش.
البته روایت در این باره بیش از آن است که بتوان همه آنها را در این مختصر جمعآوری کرد، اهل تحقیق میتوانند به کتابهای مفصل در این باره مراجعه فرمایند.
حال با توجه به اثبات این مطلب که عقیده «بداء» ریشه در قرآن کریم دارد و اهل بیت علیهم السلام با استناد به آیات قرآن کریم بر این عقیده پافشاری کردهاند، چگونه میتوان ادعای جناب مدرسی را پذیرفت که کیسانیه این تفکر والا، ارزشمند و مؤثر در اعتقاد و دیانت را ابداع کرده باشند؟
و آیا اهل بیت طهارت و عصمت، همان کسانی که رسول خدا صلی الله علیه وآله آنها را در حدیث متواتر ثقلین که مورد قبول جناب مدرسی نیز هست، عٍدل قرآن معرفی کرده، امکان دارد که این تفکر را از کیسانیه یادگرفته باشند؟
چگونه میتوان باور کرد که شخصی همچون مدرسی که خود را مجتهد و صاحب اجازه اجتهاد میداند، این روایات را در کتاب شریف کافی و استدلال ائمه علیهم السلام را به آیات قرآن کریم مشاهده نکرده باشد؟
آیا با این وجود میتوان گفت که ایشان با اهداف خاص، عقاید شیعه را زیر سؤال نبرده است؟
بداء از دیدگاه اهل سنت
در منابع و روایات اهل سنت نیز «بداء» با همان مفهومی که شیعیان قایل هستند، آمده است. بخاری در صحیح خود تصریح میکند که برای خداوند در باره سه نفر از بنی اسراییل «بداء» حاصل شد:
أخبرنا هَمَّامٌ عن إِسْحَاقَ بن عبد اللَّهِ قال أخبرنی عبد الرحمن بن أبی عَمْرَةَ أَنَّ أَبَا هُرَیْرَةَ رضی الله عنه حدثه أَنَّهُ سمع رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یقول إِنَّ ثَلَاثَةً فی بَنِی إِسْرَایِیلَ أَبْرَصَ وَأَقْرَعَ وَأَعْمَی بَدَا لِلَّهِ أَنْ یَبْتَلِیَهُمْ فَبَعَثَ إِلَیْهِمْ مَلَکًا فَأَتَی الْأَبْرَصَ فقال أَیُّ شَیْءٍ أَحَبُّ إِلَیْکَ قال لَوْنٌ حَسَنٌ وَجِلْدٌ حَسَنٌ قد قَذِرَنِی الناس قال فَمَسَحَهُ فَذَهَبَ عنه فَأُعْطِیَ لَوْنًا حَسَنًا وَجِلْدًا حَسَنًا....
در قوم بنی اسراییل سه نفر گرفتار سه بیماری مشخص؛ یعنی پیسی، ناشنوایی و نابینایی شده بودند؛ برای خداوند «بداء» حاصل شد که ایشان را مورد امتحان قرار دهد؛ فرشتهای را نزد آنان فرستاد از شخصی که مبتلا به پیسی بود پرسید: چه چیزی را بیشتر از همه دوست داری؟ گفت: پوست و رنگ نیکو را؛ زیرا مردم را چرک و پلید میدانند. پس فرشته دست خود را بر بدن ا کشید، پیسی او از بین رفت و رنگ و پوست نیکو به او بخشید....
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج۳، ص۱۲۷۶، کتاب أحادیث الأنبیاء، حَدِیثُ أَبْرَصَ وَأَعْمَی وَأَقْرَعَ فی بَنِی إِسْرَایِیلَ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷.
با مراجعه به کتابهایی که در شرح کتاب بخاری نوشته شده است، مشاهده میکنیم که اهل سنت نیز «بداء» را در این روایت به همان معنایی تفسیر کردهاند که شیعه گفته است و معتقد است.
ابن حجر عسقلانی و بدر الدین عینی در این باره میگویند:
قوله: (بدا لله) بتخفیف الدال المهملة بغیر همز، أی سبق فی علم الله فأراد إظهاره، ولیس المراد أنه ظهر له بعد أن کان خافیاً؛ لأن ذلک محال فی حق الله تعالی.
ابنکه در روایت آمده است « برای خدا بداء حاصل شد» معنای آن این است که خداوند از اول میدانسته است، سپس آن را اظهار نموده است؛ نه آنکه چیزی بر خداوند مخفی بوده، سپس آن را آشکار نموده باشد؛ زیرا در حق خداوند محال است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۶، ص۵۰۲، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة – بیروت؛
العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفای ۸۵۵هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج۱۶، ص۴۸، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
ابن ابی حاتم و جلال الدین سیوطی در تفسیر آیه: «الله یتوفی الا نفس» و محمد بن عبد الوهاب در کتاب أحکام تمنی الموت از ابن عباس روایتی نقل کرده است که به صورت دقیق همان معنای «بداء» را از دیدگاه شیعه ثابت میکند:
«اللَّهُ یَتَوَفَّی الأَنفُسَ» قال: «فإن بدا لله أن یقبضه قبض الروح، فمات، أو اُخر أجله رد النفس إلی مکانها من جوفه».
خداوند مردم را میمیراند: اگر برای خدا «بداء» حاصل شد که روح را بگیرد، آن را گرفته و شخص میمیرد؛ و یا آن را تا مهلت معین به تأخیر میاندازد؛ پس روح را به جایگاه خویش باز میگرداند.
إبن أبی حاتم الرازی التمیمی، ابو محمد عبد الرحمن بن محمد بن إدریس (متوفای۳۲۷هـ)، تفسیر ابن أبی حاتم، ج۱۰، ص۳۲۵۲، ح۱۸۳۹۷، تحقیق: أسعد محمد الطیب، ناشر: المکتبة العصریة – صیدا؛
السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، الدر المنثور، ج۷، ص۲۳۰، ناشر: دار الفکر - بیروت – ۱۹۹۳؛
محمد بن عبد الوهاب (متوفای ۱۲۰۶ هـ)، أحکام تمنی الموت، ج۱، ص۷۷، تحقیق: الشیخ عبد الرحمن بن محمد السّدحان، والشیخ عبد الله بن عبد الرحمن الجبرین، ناشر: مطابع الریاض - الریاض، الطبعة: الأولی؛
ابن أبی حاتم در باره اصحاب اعراف مینویسد:
حدثنا ابی، ثنا یحیی بن المغیرة، ابنا جریر، بن منصور، عن حبیب بن أبی ثابت، عن عبد الله بن الحارث، عن ابن عباس: قال: الاعراف السور الذی بین الجنة والنار واصحاب الاعراف بذلک المکان حتی اذا بدا الله ان یعافیهم انطلق بهم إلی نهر یقال له الحیاة....
اعراف، دیوار بلندی بین بهشت و جهنم است و اصحاب اعراف در آن مکان هستند، تا این که برای خداوند «بداء» حاصل میشود که آنها را ببخشد، آنها را به سوی نهری به نام «الحیاة» میبرند....
إبن أبی حاتم الرازی التمیمی، ابو محمد عبد الرحمن بن محمد بن إدریس (متوفای۳۲۷هـ)، تفسیر ابن أبی حاتم، ج۵، ص۱۴۸۵، ح۸۵۰۲، تحقیق: أسعد محمد الطیب، ناشر: المکتبة العصریة – صیدا.
احمد بن حنبل در مسند خود و ابن کثیر دمشقی سلفی در تفسیر خود مینویسند:
أنها [الشمس] کُلَّمَا غَرَبَتْ أَتَتْ تَحْتَ الْعَرْشِ فَسَجَدَتْ وَاسْتَأْذَنَتْ فی الرُّجُوعِ فَأَذِنَ لها فی الرُّجُوعِ حتی إذا بَدَا الله ان تَطْلُعَ من مَغْرِبِهَا فَعَلَتْ کما کانت تَفْعَلُ أَتَتْ تَحْتَ الْعَرْشِ فَسَجَدَتْ فَاسْتَأْذَنَتْ فی الرُّجُوعِ فلم یُرَدَّ علیها شیء ثُمَّ تَسْتَأْذِنُ فی الرُّجِوعِ فَلاَ یُرَدُّ علیها شیء ثُمَّ تَسْتَأْذِنُ فَلاَ یُرَدُّ علیها شیء حتی إذا ذَهَبَ اللَّیْلِ ما شَاءَ الله أَنْ یَذْهَبَ وَعَرَفَتْ انه ان أُذِنَ لها فی الرُّجُوعِ.
خورشید هر زمان که غروب میکند زیر عرش رسیده پس سجده مینماید و از خداوند اجازه بازگشت میطلبد؛ پس به او اجازه داده میشود؛ تا زمانی که برای خداوند «بداء» حاصل شود که خورشید از مغرب طلوع کند، در این هنگام خورشید مانند هر روز بالا آمده تا به زیر عرش میرسد سپس اجازه بازگشت میطلبد؛ اما به او اجازه داده نمیشود...
الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج۲، ص۲۰۱، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۱۹۵، ناشر: دار الفکر - بیروت – ۱۴۰۱هـ.
هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید:
رواه أحمد والبزار والطبرانی فی الکبیر ورجاله رجال الصحیح
این روایت را احمد و بزار و طبرانی در معجم کبیر نقل کردهاند و همه راویان آن، راویان صحیح بخاری هستند.
الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفای ۸۰۷ هـ)، مجمع الزواید ومنبع الفواید، ج۸، ص۹، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – ۱۴۰۷هـ.
«بداء» مورد نظر در این روایات، دقیقا به همان معنایی است که شیعیان قایل هستند؛ یعنی اعلام «تغییر در تقدیر و سرنوشت» بر اساس مصالح، علل و اسباب جدید از سوی خداوند، نه به معنای عالم شدن خداوند به آن چه که از او پنهان مانده است.
/
سایت موسسه حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف