مقدمه
درباره علم ائمه علیهالسلام در روایات بیان شده است که ایشان آنچه واقع شده و خواهد شد میدانند و چیزی از ایشان نهان نیست هرگاه خواهند بدانند میدانند به اختیار خود میمیرند و زمان شهادتشان را میدانند. مانند این نوع روایات از امام صادق علیهالسلام که فرمودند:
«خدا بزرگوارتر و مهربانتر و مشفقتر از آن است که اطاعت شخصی را بر بندگانش واجب سازد و سپس خبر آسمان را در هر صبح و شام از او پوشیده دارد[۱].»
«هرگاه امام بخواهد چیزی را بداند خدا آنرا به وی اعلام میکند[۲]»
«هر امامی که نداند چه بر سرش میآید و به سوی چه میرود او حجت خدا بر خلقش نیست[۳].»
با وجود شمار بالای این نوع روایات در باب علم ائمه معصومین علیهمالسلام و حتی روایاتی که به نحو جزییتری اشاره دارد به اینکه این بزرگواران قبل از شهادتشان از اتفاقی که قرار است بر ایشان برود آگاه بوده و به دیگران خبر میدادند اشکال تراشی و شبهه افکنی درباره علوم ائمه علیهمالسلام هر روز به نحوی مطرح است.
یکی از شبهات رایج درباره امام حسین علیهالسلام سؤال درباره علم قبلی ایشان به شهادتشان است و اینکه قیام امام حسین علیهالسلام با علم قبلی ایشان به شهادت خویش خلاف شرع و خلاف عقل خواهد بود.
نظیر این سوال را قرنها قبل حسن بن جهم از حضرت رضا علیهالسلام پرسیده بود. وی نقل میکند که:
«به حضرت رضا علیهالسلام عرض کردم: همانا امیر المؤمنین علیهالسلام قاتل خود را شناخته بود و میدانست که در چه شبی و در چه مکانی کشته میشود و چون نعره مرغابیان را در خانه شنید خودش فرمود: «و اینها نعره زنانی هستند که نوحهگرایی پشت سر دارند» و چون ام کلثوم به وی عرض کرد: «کاش امشب در خانه نماز بخوانی و برای نماز جماعت دیگری را بفرستی» از او نپذیرفت و در آن شب بدون اسلحه در رفت و آمد بود در صورتیکه میدانست ابن ملجم-لعنه الله علیه- او را با شمشیر میکشد و اقدام به چنین کاری جایز نیست. امام فرمودند: آنچه گفتی درست است ولی خودش اختیار فرمود که در آن شب مقدرات خدای عزوجل اجرا شود و وفات آن حضرت در آن شب معین شده بود[۴].»
نظیر این چنین سؤالها امروزه دربارهی امام حسین و قیام ایشان با وجود علمشان به شهادت مطرح است. اینک برای وضوح مطلب ابتدا به بررسی و بیان دقیقتر شبهه و سپس به بیان پاسخ آن میپردازیم.
سازمان شبهه
ناسازگاری علم امام با دستورات شرعی
همانطور که ذکر شد یکی از اشکالاتی که مخالفان درباره علم قبلی امام حسین علیهالسلام به شهادتشان وارد میکنند این است که میگویند:
قیام امام حسین با علم قبلی ایشان به شهادتشان با بسیاری از دستورات شرعی سازگاری ندارد. برای مثال شرع اسلامی دستور به صیانت و حفظ نفس داده است هرگونه آسیب رساندن به بدن را ممنوع میداند کشتن خود یا دیگران را معارض با شرع و مصداق فعل حرام میداند قاعده فقهی «لاضرار» نیز با بیان عبارت «لا ضرر و لاضرار فی الاسلام» هر نوع ضرر رساندن را به خود و دیگران در اسلام ممنوع دانسته و جبران آن را واجب میداند. در قرآن نیز شاهد هستیم که خداوند متعال از القای نفس در تهلکه یعنی خود را به دست خود به هلاکت انداختن منع نموده و میفرماید: «ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» یعنی خود را با دستان خودتان به هلاکت نندازید.
لذا این اشکال را وارد میکنند که اگر امام حسین علیهالسلام با علم قبلی به شهادتشان قیام نموده و خانواده خود را با خود همراه نمودند عملشان مصداقی از اعمال خلاف شرع خودکشی دیگر کشی عدم صیانت نفس ضرر رساندن به خود و دیگران و القای نفس در تهلکه بوده است. از آنجا که قطعاً ایشان مرتکب فعل حرام نمیشوند از خلاف شرع بودن این اعمال در صورت وجود علم قبلی نبود علم پیشین امام حسین علیهالسلام به شهادتشان را نتیجه میگیرند. به بیان دیگر اگر امام بداند که مسیر حرکتش به مرگ خود و اطرافیانش منتهی میشود فعلش حرام است و از نظر شرعی مردود است. زیرا شأن امام اجل از این است که خلاف شرع مرتکب شود بنابر این فرض اولیه مبنی بر علم قبلی امام ناصحیح است.
ناسازگاری علم امام با دستورات عقلی
از دیگر اشکالاتی که به علم امام حسین علیهالسلام نسبت به شهادتشان وارد میکنند ناسازگاری علم قبلی امام با دستورات عقلی است. توضیح این اشکال به این صورت است که: اقدام به قیام و شروع به جنگ با علم به شکست اقدامی بیهوده و بینتیجه و لذا خلاف عقل است. یعنی اگر امام حسین علیهالسلام میدانستند که در واقعهی عاشورا با مشکلاتی روبرو میشوند که منجر به شکست سپاهشان و شهادتشان خواهد شد نباید قیام میکردند. زیرا در این شرایط اقدام به قیام کاری بی نتیجه و عبس است که خلاف عقل است. همچنین نوعی آسیب رساندن به نفس است که عقل آن را نمیپذیرد. اما از آنجا که میدانیم ایشان مرتکب امر خلاف عقل نمیشوند نتیجه حاصل میشود که ایشان علم قبلی نداشتند.
ناسازگاری علم قبلی امام حسین علیهالسلام با وقایع تاریخی
وقایع تاریخی نیز از دیگر اشکالات مخالفان بر علم امام حسین علیهالسلام به شهادتشان است. با این توضیح که:
اگر امام حسین علیه السلام علم قبلی به وقایع عاشورا داشتند از وقوع بسیاری از رخدادهای ناگوار تاریخی که منجر به شکست ایشان در قیام عاشورا شد ممانعت مینمودند. برای مثال اگر امام علیهالسلام میدانستند که در روز عاشورا آب بر روی آنها بسته شده و دچار عطش میشوند قطعاً مقدار زیادی آب با خود به همراه میبردند. اما عدم این کار و عارض شدن عطش در روز عاشورا بر ایشان ثابت میکند که امام حسین علیهالسلام از آنچه بر ایشان در روز عاشورا گذشت قبلاً خبر نداشتند. در این شبهه عطش مثالی است از مقولهی تاریخی که علم قبلی امام اقتضا میکرد نسبت به آن پیشگیری نمایند.
پاسخ
آن چه از جمعبندی پرسشهای مذکور در شبهه حاصل میشود این است که مستشکل دلایلی را بیان میکند تا اثبات نماید امام حسین علیه السلام علم قبلی به وقایع عاشورا و شهادتشان نداشتند. لذا در مقام پاسخ ابتدا به کمک شواهد و مستندات فراوان روایی- تاریخی به اثبات این حقیقت میپردازیم که علم قبلی امام حسین علیهالسلام به هیچ عنوان قابل تردید و خدشه نیست زیرا تردید در علم امام حسین علیهالسلام با وجود فراوانی روایات در این خصوص به معنای تردید در کل روایات و تاریخ است. سپس در حاشیه کار به پاسخ سایر سوالات مرتبط که مستشکل در اینجا به آن اشاره نموده است- با توجه به آیات قرآن و روایات ائمه معصومین علیهالسلام- خواهیم پرداخت.
شواهد و مستندات روایی و تاریخی مبنی بر علم قبلی امام حسین علیهالسلام به وقایع عاشورا
درباره علم قبلی امام حسین علیهالسلام به وقایع عاشورا و شهادت خویش جای هیچ گونه شبهه و تردیدی وجود ندارد چرا که گزارشها و مستندات روایی- تاریخی زیادی وجود دارد که نشان میدهد از سالها پیش از واقعة عاشورا امام حسین علیهالسلام از وقایع عاشورا و شهادت خویش با خبر بوده اند. باید افزود که این اطلاع به امام حسین علیهالسلام محدود نبوده بلکه افراد دیگری نیز از آن با خبر بودهاند.
علم قبلی امام حسین علیهالسلام به شهادتشان در روایات مختلف در کتب متعدد و متنوع اعم از کتب شیعه و سنی در موضوع حدیث رجال کلام تاریخ و غیره و به طرق مختلف و در مواقف مختلف بیان شده است. تعدد منابع و وفور معنوی این روایات به حدی است که تردیدی در علم قبلی امام حسین علیهالسلام به شهادتشان باقی نمیگذارد.
مصایبی که بر امام حسین علیهالسلام و یاران ایشان رفته است از سالها قبل از ولادت ایشان ابتدا به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و سپس به ائمه معصومین علیهمالسلام و نهایتاً توسط ایشان به دیگران خبر داده شده بود به نحوی که زمان مکان و چگونگی شهادت موافقان و مخالفان امام حسین علیه السلام تعداد سپاهیان و بسیاری دیگر از جزییات عاشورا که به تفصیل خواهد آمد از قبل تصریح شده بود.
پس از آگاهی از وفور این نوع اخبار هر تردیدی در علم قبلی امام حسین علیهالسلام به شهادتشان نشاندهنده عناد و انکار حقیقت یا بی انصافی فاحش است.
اِخبار جزیی از قیام عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام
خبر دادن از زمان شهادت امام حسین علیه السلام
در روایات شاهد هستیم که زمان واقعه عاشورا از سالها پیش از این اتفاق به طور دقیق شصت سال پس از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اخبار شده بود[۵]. جدای از این بیان صریح روایات دیگری نیز بیانگر این نکتهاند که زمان شهادت امام حسین علیهالسلام از قبل مشخص بوده و به انحاء مختلف بیان شده است. برای مثال زمان شهادت ایشان هنگام حکومت خاندان بنی امیه[۶] و جزییتر از آن هنگام حکمرانی یزید بن معاویه[۷] خبر داده شده بود. همچنین در روایات آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از سالها قبل خبر داده بودند که امام حسین علیهالسلام شهید خواهند شد در زمانیکه محاسن سپیدشان به خون رنگین شده است.[۸] یعنی شهادت امام حسین علیهالسلام در هنگام میانسالی عمر ایشان اعلام شده بود.
خبر دادن از مکان شهادت امام حسین علیهالسلام
از دیگر جزییاتی که بر اساس اِخبار از قبل روشن بوده است سرزمین و محلی است که امام حسین علیهالسلام و یارانشان در آنجا شهید شدند. یعنی از سال ها قبل از تولد امام حسین علیهالسلام خبر داده شده بود که ایشان در آینده در سرزمین بابل[۹] سرزمین طف[۱۰] در عراق[۱۱] و در کربلا[۱۲] که پشت کوفه[۱۳] و در کنار نینوا[۱۴] است کنار دو رود فرات[۱۵] و دجله[۱۶] در کنار درختان حنظل[۱۷] در تل اعفر[۱۸] شهید خواهند شد. محل و زمینی که حضرت در آنجا به خاک سپرده خواهند شد[۱۹] و اینکه حرم و مرقد مبارک ایشان در نزدیکی مرقد پدر بزگوارشان امیرالمومنین علی علیهالسلام خواهد بود[۲۰] خاکی که امام حسین علیهالسلام بر روی آن شهید خواهند شد[۲۱] خاکی که خون امام حسین علیهالسلام و یارانش بر روی آن ریخته خواهد شد[۲۲] جایی که امام حسین علیه السلام از روی اسب به زمین خواهند افتاد[۲۳] محل مرکبها و شتران[۲۴] و محل اسباب سفر و خیمههای امام حسین علیهالسلام و یارانشان[۲۵] نیز از پیش خبر داده شده بود.
این تعداد اخبار قبلی به این تفصیل و جزییگویی قطعاً تصادفی نبوده است!
خبر دادن از لشکر و سپاه دشمن که با امام حسین علیهالسلام جنگیدند
اخبار جزیی از سپاه دشمن و تعداد آنها و اینکه گروه متجاوز[۲۶] از امت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم[۲۷] که از منافقان[۲۸] بوده و به تعبیر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خاندان حرب همدستان کفر و حزب شیطان[۲۹] که بدترین مردمان بر روی زمین اند[۳۰] ایشان را شهید خواهند کرد نقل شده است. از این فراتر نام نسل و اهلیت دشمنان امام حسین نیز از پیش خبر داده شده بود که خاندان ابوسفیان[۳۱] و بنی امیه[۳۲] که از اهالی کوفه[۳۳] هستند امام حسین علیهالسلام و یاران ایشان را به شهادت خواهند رساند.
جزیی تر از آن نام برخی از افرادی که در عاشورا در سپاه مقابل با امام حسین علیهالسلام خواهند جنگید مثل شبث بن ربعی[۳۴] عمرو بن حریث[۳۵] نام افرادی که صدای ایشان را شنیده ولی ایشان را یاری نخواهند داد.[۳۶] مانند براء بن عازب[۳۷] و ابو عبدالله جدلی[۳۸] نام پرچمدار سپاه دشمن حبیب بن حماز[۳۹] و نام قاتلان نهایی سید الشهدا علیهالسلام که به تعبیر روایات بدترین فرد امت[۴۰] و لعنت شده امت[۴۱] خواهند بود یعنی یزید بن معاوبه[۴۲] که به تعبیر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منافق فرزند منافق بی نسب فرزند بی نسب طغیانگر فرزند طغیانگر است[۴۳] شمر بن ذی الجوشن[۴۴] عمر بن سعد[۴۵] سنان بن انس نخعی[۴۶] و محنف بن سلیم[۴۷] از پیش اخبار شده بود. باید افزود که درباره گروهی که در کنار و همراه امام حسین علیهالسلام جنگیده و ایشان را یاری دادند[۴۸] و با ایشان شهید شدند[۴۹] نیز حضرات معصومان علیهم السلام از پیش با خبر بوده و اخبار کرده اند.
خبر دادن از نحوه به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام
بیاناتی که از معصومین از نحوه به شهادت رسیدن امام حسین علیهالسلام قبل از شهادت ایشان موجود است نیز نشان میدهد که حقایق عاشورا و شهادت امام حسین علیهالسلام وخانواده و یاران ایشان از پیش خبر داده شده بود و تردیدی در آن وجود ندارد که امام حسین علیهالسلام از آنها با خبر بوده اند. برای مثال روایاتی که خبر میدهند در روز عاشورا سپاه دشمن ابتدا فرزندان و یاران امام حسین را شهید خواهند کرد[۵۰] سپس ایشان تنها و بی یاور مانده [۵۱] او را دور از اهل و عشیرهاش[۵۲] محاصره خواهندکرد[۵۳] و به ایشان تیر زده[۵۴] تا از روی اسب به زمین میافتند[۵۵]. سپس ایشان مظلومانه همچون قوچ با شمشیر[۵۶] از پشت سر ذبح[۵۷] خواهند شد درحالیکه تشنه هستند[۵۸] و در خون خود میغلتند[۵۹] و شهید میشوند در حالیکه که محاسن سپیدشان به خون خضاب شده[۶۰] است.
خبر دادن از اتفاقات پس از شهادت امام حسین علیه السلام
حتی وقایع پس از شهادت امام حسین علیهالسلام نیز از پیش اِخبار شده بود. خبر دادن از غارت حرم امام حسین علیه السلام[۶۱] پس از شهادت ایشان اسیر کردن همسران و فرزندان امام حسین علیه السلام[۶۲] هدیه آوردن سر امام حسین علیهالسلام پس از شهادت ایشان[۶۳]گرداندن سر شهیدان در شهرها[۶۴] وخبر دادن از زیارت مزار امام حسین علیهالسلام تا نسلهای آینده[۶۵] از آن جملهاند.
شایان ذکر است که روایاتِ اِخبار قبلی از وقایع عاشورا هم از روات ثقات و مورد اطمینان شیعیان نقل شده است و هم از روات و کتب مورد اطمینان در میان اهل سنت به نحوی که صراحتاً میتوان گفت مسلمانان در فرقههای مختلف صحّت این کلام را تأیید میکنند و جای هیچ تردیدی در صحت آن باقی نمیماند.
برای روشنتر شدن مطلب به برخی گزارشهای موجود درباره علم قبلی امام حسین علیهالسلام به وقایع عاشورا در یک منبع از منابع شیعیان و اهل سنت نیمنگاهی میاندازیم.
گزارش علم قبلی امام به وقایع عاشورا در منابع شیعه
حقیقت علم قبلی امام حسین علیهالسلام به شهادت خویش از جمله اعتقادات انفکاک ناپذیر شیعیان است. این حقیقت در بسیاری از کتب شیعیان لحاظ گشته است.
یکی از کتب موثق وارزشمند نزد شیعیان کتاب «کامل الزیارات» است. که در اینجا به معرفی این کتاب پرداخته و سپس به نقل برخی روایات علم قبلی امام حسین علیهالسلام به شهادتشان در این کتاب میپردازیم.
معرفی کتاب «کامل الزیارات» تألیف جعفر بن محمد قولویه قمی
ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی (متوفای۳۶۸ ق) معروف به ابن قولویه از فقیهان و محدثان بزرگ و مورد اعتماد شیعه است. وی یکی از بهترین شاگردان محمد بن یعقوب کلینی و از برجستهترین مشایخ شیخ مفید به شمار میآید. او علاوه بر شیخ کلینی از محضر شخصیتهای فراوان دیگری نیز استفاده نموده از جمله: پدر بزرگوارش محمد بن جعفر بن قولویه برادرش علی بن محمد بن جعفر بن قولویه محمد بن حسن صفار ابن بابویه پدر شیخ صدوق محمد بن جعفر زراری محمد بن حسن بن ولید محمد بن حسن بن علی بن مهزیار محمد بن عبد الله حِمیَری محمد بن حسن جوهری و محمد بن احمد مصری.
شخصیتهای فراوانی نیز از محضر او بهره بردهاند مانند: شیخ مفید حسین بن عبید الله غضایری احمد بن عبدون تلعکبری ابن عزور محمد بن سلیم صابونی.
جعفر بن محمد بن قولویه از بارزترین چهرههای علمی دوران خود بوده و روایات او در طول هزار سال پیوسته در مجموعههای روایی بزرگ شیعه نقل شده و به آن استناد میشود.
علما و فقهای شیعه برای او احترام خاصی قایلند و توثیق بسیاری از روات شیعه به دلیل روایت آنها از ابن قولویه است.
نظر برخی علمای شیعه درباره ابن قولویه
شیخ مفید
شیخ مفید از دریای علم او بهرههای فراوان برده و او را بسیار ستوده است. این عالم بزرگ درباره وی گفته است: «خداوند شیخ مورد اعتماد ما ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه را تأیید فرماید.[۶۶]»
علامه حلّی
از علامه حلی نقل است: «ابوالقاسم از اصحاب ثقه و جلیل القدر در حدیث و فقه بوده است. وی از طریق پدر و برادرش از سعد نقل روایت کرده است.[۶۷]»
نجاشی
نجاشی فهرستنگار بزرگ شیعه او را از عالمان برجسته و مورد اطمینان در حدیث و فقه شمرده و وی را برتر از هر نیکویی که درباره کسی گفته شود دانسته است[۶۸].
همچنین در جای دیگری گفته است: «ابوالقاسم از ثقات اصحاب ما و از شخصیتهای گرانقدر آنها در حدیث و فقه میباشد. هر زیبایی و علمی که مردم را با آن وصف نمایی برتر از آن را در جعفر بن محمد بن قولویه خواهی یافت[۶۹]».
سید بن طاووس
سید بن طاووس نیز امانتداری او را مورد اتفاق همگان دانسته است[۷۰]. و در تنقیح المقال گزارش شده که سید بن طاووس درباره وی گفته است: «در کتابها ملاحظه کردم که شیخ صدوق کسی را که همه اتفاق بر امانت او کردهاند را جعفر بن محمد بن قولویه دانسته است.[۷۱]»
شیخ طوسی
شیخ طوسی او را از شیوخ شیعه نام بردهاند. و در فهرست خود درباره وی گفته است: «ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی شخصیتی مورد اطمینان و دارای تألیفاتی فراوان به تعداد ابواب فقه میباشد.[۷۲]»
ابن حجر عسقلانی
ابن حجر عسقلانی سنی نیز در لسان المیزان[۷۳] ابن قولویه را از بزرگان و کبار شیعه و از علمای مشهور شیعه دانسته وگفته است: «ابوالقاسم جعفر بن محمد بن موسی بن قولویه قمی شیعی از بزرگان شیعه و علمای مشهور و بنام آنها میباشد. شیخ طوسی و نجاشی و علی بن الحکم او را جزو مشایخ شیعه آوردهاند. شیخ مفید یکی از شاگردانش بوده و در مدح و ثنایش کوتاهی نمیکرده. از او نیز حسین بن عبیدالله غضایری و محمد بن سلیم صابونی روایت کردهاند.[۷۴]»
ملا علی یاری
ملا علی یاری درباره وی چنین گفته است: «جعفر بن محمد بن قولویه از ثقات و بزرگان اصحاب امامیه در فقه و حدیث است. وی از شیخ ابوجعفر کلینی و همچنین از پدرش محمد بن قولویه نقل روایت کرده است.[۷۵]»
کتاب «کامل الزیارات»
کتاب کامل الزیارات کتابی به عربی درباره زیارت قبور پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیه السلام) تالیف ابن قولویه قمی است. این کتاب که از مهمترین کتب شیعیان درباره زیارت است تنها اثر باقیمانده ابن قولویه است و از آن به نامهای جامعالزیارات و کتابالزیارات نیز یاد میشود. این کتاب در ۱۰۸ باب تدوین گردیده است. کامل الزیارات مطابق با عنوان خود به زیارتها و به ویژه زیارت امام حسین علیهالسلام پرداخته و بیش از هشتاد باب از صد و هشت باب کتاب را به فضایل و برکات زیارت امام حسین علیه السلام آگاهی پیامبران و فرشتگان از شهادت امام علیه السلام گریه مخلوقات بر امام علیه السلام خواص تربت تربت امام علیهالسلام و...اختصاص داده است.
کامل الزیارات مورد استفاده بسیاری از عالمان سدههای بعد قرار گرفته و به ویژه مجلسی در بحار الانوار از آن به فراوانی بهره برده است. شیخ طوسی در التهذیب و دیگر محدثان نیز مطالبی از این کتاب را در آثار خود آوردهاند. شیخ حر عاملی(متوفای ۱۱۰۴ق) در تالیف وسایل الشیعه این کتاب را از منابع خود قرار داده است. کامل الزیارات ابن قولویه همانند تفسیر قرآن علی بن ابراهیم قمی نزد اکثریت فقهای شیعه از کتب صحاح محسوب میشود که محتاج به اعتبار و ملاحظه سند نیستند. زیرا مولفان آنها به جز حدیث صحیح و معتبر نقل نمیکنند[۷۶]. در این کتاب مولف به شیوه معمول محدثان روایات را با سلسله سند آورده است. او ملتزم شده است که جز از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهالسلام نقل نکند[۷۷] و تنها از استادان مورد وثوق خود بهره ببرد و این بر اعتبار کتاب او افزوده است.
مشتی از خروار روایات علم قبلی امام حسین علیهالسلام از شهادت خویش از کتاب «کامل الزیارات»
کامل الزیارات ـ به نقل از عبد اللّه بن میمون قدّاح از امام صادق: امیر مؤمنان علی علیه السلام با گروهی از یارانش از کربلا گذشت. به آن جا که رسید اشکْ چشمانش را پر کرد و سپس فرمود: «این جا خوابگاه شتران آنها و این جا جایگاه اسباب سفرشان است و این جا خونشان ریخته میشود. خوشا به حال تو ـ ای خاک ـ که خونهای محبان بر روی تو ریخته میشود[۷۸].»[۷۹]
کامل الزیارات ـ به نقل از شهاب بن عبدِ رَبِّه از امام صادق علیه السلام ـ: چون حسین بن علی علیه السلام از گردنه بَطْن بالا رفت به یارانش فرمود: «من خود را جز کشته شده نمیبینم». گفتند: از چه رو ای ابا عبد اللّه! فرمود: «به دلیل خوابی که دیده ام». گفتند: آن چیست فرمود: «سگهایی را دیدم که مرا گاز میگیرند و سخت ترینِ آنها بر من سگ پیسه ای بود[۸۰]»[۸۱]
کامل الزیارات ـ به نقل از زُراره از امام باقر علیه السلام ـ: حسین بن علی علیه السلام از مکّه به محمّد به علی (ابن حنفیّه) نامه نوشت که: «به نام خدای بخشنده مهربان. از حسین بن علی به محمّد بن علی و خویشاوندان او از بنی هاشم. امّا بعد همانا هر کس به من بپیوندد شهید میشود و هر کس به من نپیوندد پیروزی نخواهد یافت. و السّلام[۸۲]!»[۸۳].
گزارش علم قبلی امام به وقایع عاشورا در منابع اهل سنت
از اسناد موجود در کتب مختلف و موثق از منظر اهل تسنن میتوان دریافت که حقیقت علم قبلی امام حسین علیهالسلام به شهادتشان نزد اهل سنت نیز پذیرفته شده است و هر گونه تردید و انکار درباره این حقیقت مساوی تردید و انکار کردن عالمان بزرگ اهل سنت و کتابهای مورد استناد و قبول آنها ست.
از جمله کتب موثق اهل تسنن که روایات علم قبلی امام حسین علیهالسلام در آن به کرات ذکر شده است کتاب «تاریخ طبری» تألیف محمد بن جریر طبری است که اینک به معرفی این کتاب و نظر علمای اهل سنت درباره مؤلف آن میپردازیم و سپس چند نقل از اِخبار علم قبلی را که در این کتاب ذکر شده است از باب نمونه بیان میکنیم.
معرفی کتاب «تاریخ طبری» تألیف محمد بن جریر طبری
ابو جعفر محمد بن یزید بن خالد بن کثیر طبری (متوفای ۳۱۰) از مورخان مفسران و محدثان برجسته اهل سنت است که پر حجمترین کتاب تاریخ را تا روزگار خود نگاشته است. این کتاب با گزارش تاریخ پیامبران و نیز ایران پیش از اسلام آغاز میشود و پس از ذکر حوادث تا هجرت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به نقل رویدادهای مهم سه قرن نخست اسلام به ترتیب تاریخ هجری میپردازد.
این کتاب همانگونه که از نامش پیداست یک منبع تاریخ سیاسی است و اگرچه گزارشهای آن از اعتبار یکسانی برخوردار نیستند و به ویژه در گزارشهای برخی راویان (مانند سیف بن عمیره) که طبری به نقد آنها نپرداخته با مشکل روبرو هستیم اما بسیاری از آنها با تکیه بر اسناد در دسترس مؤلف و به سان کتابهای حدیثی با زنجیره سند نقل شده و در نتیجه قابل نقد و بررسیاند.
تاریخ طبری به ویژه در بخش مربوط به سالهای ۶۰ و ۶۱ ق یکی از منابع ارزشمند تاریخ کربلاست خصوصا که طریق اصلی و کامل ما در دسترسی به مقتل ابو مخنف و نیز مقتل هشام کلبی است. البته هشام کلبی از مقتل ابو مخنف استفاده کرده اما به دلیل اسناد دیگری که به دست وی رسیده وقایعی را افزون بر آنچه ابومخنف نقل کرده در کتابش آورده است. همه اینها در کنار آنچه طبری از واقدی مورخ مشهور و کهن تاریخ صدر اسلام و نیز به وسیله عمار دهنی از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده ما را با مجموعه بزرگی از اخبار مستند روبرو میسازند.[۸۴]
پارهای از آنچه طبری به آن پرداخته دعوت کوفیان از امام حسین علیه السلام قیام و شهادت مسلم بن عقیل در کوفه حرکت امام حسین علیهالسلام به سوی کوفه شهادت امام علیهالسلام و یارانش و نیز وقایع مربوط به اسیران است.
بیانات برخی از علمای اهل سنت درباره محمد بن جریر طبری و آثار وی
ابن تیمیه
ابن جریر طبری از جمله اساطین دین و بزرگان مورد اعتماد اهل سنت است و به حدی نزد آنها بزرگ است که: ابن تیمیه در منهاج با جسارت تمام اجتهاد او و امثال او را بر نقل شیعیان از حضرات عسکریین یعنی امام علی النقی علیهالسلام و امام حسن عسکری علیهالسلام و پدرانشان علیهمالسلام ترجیح داده است و اعلم به دین و اولی از ایشان دانسته است. یعنی رجوع به امامان عسکریین علیهما السلام را با وجود فتوای ابن جریر طبری حرام و ناجایز میداند و پا را از این هم فرا تر نهاده و گفته است بر امامان عسکریین و امثال ایشان یعنی ائمه عصمت و طهارت علیهما السلام واجب است که از طبری تعلم کنند.[۸۵]
او درباره تفسیر طبری چنین اظهار نظر میکند:
«در میان تفاسیری که در دست مردم است صحیحترین آنها تفسیر محمد بن جریر طبری است زیرا او گفتههای سلف را با اسانید ثابت و صحیح یاد میکند و در این تفسیر بدعتی نیامده و از متهمین مانند مقاتل بن بکیر و کلبی نقل نمیکند[۸۶].»
سیوطی
سیوطی طبری را از مجددین دین دانسته و درباره او نوشته است که «وی از نظر علمی از ابن شریح جلیلتر و بزرگتر است و مرتبه اجتهاد مطلق مستقل دارد[۸۷].» باید گفت اجتهاد مطلقِ مستقل مرتبهای است که امامان چهار گانه اهل سنت امتیاز آن را دارند.
خطیب بغدادی
ابن جریر در علم قرایت تفسیر حدیث فقه و اصول اقوال صحابه و تابعین عربیت و تاریخ امام بوده است و به طور کلی وی اتباع و مقلدینی دارد که از او تقلید میکنند که به آنها جریریه میگویند.خطیب در این باره گفته است که ائمه علما به او رجوع کرده و بر طبق حکم او قولمیکردند. از جمله اقوال خطیب در منزلت طبری این است که: «طبری را کتابی است مشهور در تاریخ امم والملوک و کتابی در تفسیر که هیچ کس مانند آن را تالیف نکرده است.[۸۸]»
ابن خلدون
وی در تمجید از طبری گوید: «...هو تاریخه الکبیر فانه اوثق ما رایناه فی ذلک و ابعد عن المطاعن و الشبه فی کبارالائمه من خیارهم و عدولهم من الصحابه و التابعین[۸۹]»
ذهبی
ذهبی در تذکره الحفاظ میگوید: «محمد بن جریر طبری یکی از عالمترینهای اهل طبرستان است که تصانیف بسیاری دارد.»[۹۰] همچنین میگوید: «محمد بن جریر طبری یکی از امامانی است که بهخاطر علم و فضلی که در جمع آوری علوم داشته به رای او رجوع میشده و به قول او حکم میشده است و این امتیازی است که هیچ یک از معاصران وی به آن نایل نشدهاند. زیرا او حافظ کتاب خدا عارف و آشنا به احوال صحابه و تابعان و آگاه به اخبار مردم بوده است.»
وی درباره تصنیفات او چنین ادامه میدهد: «او کتابی بزرگ و مشهور درباره تاریخ امم (امتها) دارد. همچنین کتاب تفسیری که مثل آن نوشته نشده است. همچنین کتاب تهذیب الآثار که مثل آن را کسی ندیده است. همچنین وی در اصول و فروع کتب بسیاری دارد و در انتخاب اقوال فقها اختیار دارد.[۹۱]»
ذکر چند نمونه از روایات علم قبلی امام حسین علیهالسلام از کتاب تاریخ طبری
تاریخ طبری به نقل از ابو سعید عَقیصا از برخی یارانش ـ: از حسین بن علی علیه السلام در مکّه شنیدم که با عبد اللّه بن زبیر ایستاده بود. ابن زبیر به او گفت: ای پسر فاطمه! نزدیک بیا.حسین علیه السلام به او ـ که آهسته با وی سخن میگفت ـ گوش فرا داد.آن گاه حسین علیه السلام رو به ما کرد و فرمود: «می دانید ابن زبیر چه میگوید». گفتیم: خدا ما را فدایت کند! نمیدانیم. فرمود: «می گوید: در این مسجد (مسجد الحرام) بمان تا مردم را پیرامون تو گِرد آورم». حسین علیه السلام آن گاه فرمود: «به خدا اگر یک وجب بیرون از مسجد کشته شوم بهتر از آن است که یک وجب داخل آن کشته شوم. به خدا اگر در سوراخِ یکی از خزندگان باشم مرا بیرون میکشند تا کار خود را انجام دهند. به خدا به من ستم میکنند چنان که یهودیان در روز شنبه ستم کردند»[۹۲].[۹۳]
تاریخ الطبری ـ به نقل از عُقْبة بن سَمعان ـ: وقتی آخر شب شد حسین علیه السلام به ما فرمود که آبگیری کنیم. آن گاه دستور حرکت داد و ما به راه افتادیم. وقتی از قصر (منزلگاه) بنی مُقاتل حرکت کردیم و لختی رفتیم حسین علیه السلام چرتی زد و آن گاه بیدار شد و میفرمود: « «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ جِعُونَ» و «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَــلَمِینَ» » و این را دو یا سه بار تکرار کرد. پسرش علی بر اسب خویش آمد و گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ جِعُونَ» و «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَــلَمِینَ» پدر جان! فدایت شوم! حمد و اِنّا لِلّه گفتن تو برای چیست فرمود: «پسرم! چُرتم گرفت و [در خواب] سواری را بر اسبی دیدم که گفت: این قوم حرکت میکنند و مرگ نیز به دنبال آنهاست. پس دانستم که از مرگمان به ما خبر میدهند». گفت: پدر جان! خدا برائت بد نیاورد! مگر ما بر حق نیستیم فرمود: «سوگند به آن که بندگان به سوی او خواهند رفت چرا». گفت: پدر جان! پس اهمّیتی ندارد چرا که بر حق جان میدهیم. فرمود: «خدا نیکوترین پاداشی را که به خاطر پدری به فرزندی داده به تو بدهد![۹۴]»[۹۵].
تاریخ الطبری: عمر بن سعد بانگ سر داد: ای سواران خدا! سوار شوید. بشارتتان باد! خود نیز با آنان سوار شد و پس از نماز عصر به سوی آنان (سپاه حسین علیه السلام) تاخت. حسین علیه السلام جلو خیمه اش نشسته بود و [انحنای ]شمشیرش را به دور پاهایش حلقه کرده بود که خوابش بُرد و سرش بر زانوهایش خم شد. در این هنگام شیون خواهرش زینب علیهاالسلام را شنید که به برادرش نزدیک میشد و گفت: برادرم! آیا صداها را نمیشنوی که نزدیک شده اند حسین علیه السلام سرش را بلند کرد و فرمود: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم که به من فرمود: تو به سوی ما میآیی ». پس خواهرش بر صورت خود زد و گفت: وای بر ما! حسین علیه السلام فرمود: «خواهر عزیزم! وای بر شما نیست. آرام باش [خدای ]رحمان تو را رحمت کند[۹۶].[۹۷]
پاسخ به شبهات مرتبط
پس از آنکه با نگاهی به مستندات تاریخی- روایی روشن شد علم قبلی امام حسین علیهالسلام به شهادتشان از حقایق غیر قابل خدشه و غیر قابل انکار است اینک به پاسخ سؤالات حاشیهای مطرح شده مرتبط با علم امام حسین علیهالسلام به شهادتشان یعنی چگونگی سازگاری علم قبلی ایشان با شرع عقل و برخی وقایع تاریخی میپردازیم.
آیا هر عملی که نتیجه آن مرگ خود یا دیگران است خلاف شرع و خلاف عقل است
برای رسیدن به پاسخ این سؤال لازم است نگاهی به آیات قرآن و روایات انداخته و بیان شرع را درباره عملکرد عالمانه برخی افراد که نتیجه آن مرگ بوده است ملاحظه نماییم.
آیات تشویق به جهاد در راه خدا
خداوند در آیات قرآن کریم به جهاد فی سبیل الله امر نموده و آن را از واجبات دین که موجب خیر و سعادت اخروی است دانسته است. باید یاد آور شد که آنچه در جنگ اتفاق میافتد کشته شدن و آسیب دیدن است اما با وجود این خداوند مسلمانان را به بذل جان در راه خویش امر کرده و بهشت را برای مجاهد فی سبیل الله تضمین کرده است.
ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقا فی التوریة و الانجیل و القرآن و من او فی بعهده من الله فاستبشرواببیعکم الذی با یعتم به و ذلک هم الفوز العظیم[۹۸]
«خدا از مؤمنان جانها و مالهایشان را خرید تا بهشت از آنان باشد در راه خدا جنگ میکنند چه بکشند چه کشته شوند وعده ای که خدا در تورات و انجیل و قرآن داده است به حقبه عهده اوست و چه کسی بهتر از خدا به عهد خود وفا خواهد کرد. بدین خرید و فروخت که کرده اید شاد باشید که کام یابی بزرگ است.»
انفروا خفافاً و ثقالاً و جاهدوا با اموالکم و انفسکم فی سبیل الله ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون[۹۹]
«به جنگ بروید خواه بر شما آسان باشد خواه دشوار و با مال و جان خویش در راه خدا جهاد کنید اگر بدانید خیر شما در این است.»
همانطور که ملاحظه میشود خداوند در آیات بالا بذل جان در راه خدا را مصداق القای نفس در تهلکه ندانسته و آن را خیر معرفی میکند.
کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی ان تکرهوا شیاً و هو خیرلکم و عسی آن تحبوا شیاً و هو شر لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون[۱۰۰]
جنگ بر شما مقرر شد در حالی که آن را ناخوش دارید شاید چیزی را ناخوش آرید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برائت ان ناپسند افتد. خدا میداند وشما نمیدانید.
علت ناخوش دانستن جنگ چیزی جز نتیجه مشکلات جنگ مثل هلاکت و آسیب دیدن نمیباشد ولی خداوند آن را واجب دانسته است ولو آنکه اقدام به جنگ موجب هلاکت گردد.
کلیه این آیات که جهاد در راه خدا را واجب و مورد ستایش میداند نشان میدهد که امام حسین علیهالسلام نیز به بذل جان خود در راه خدا پرداخته و با وجود علم قطعی به شهادت به تعبیر آیه ۱۱۱ سوره توبه جان خود را به خدا فروخته است.
لذا پس از مطالعه این آیات بیش از پیش معلوم میشود که ادعای خلاف شرع بودن قیام امام حسین علیهالسلام با وجود علم قبلی ایشان به شهادت تا چه اندازه بیپایه است.
حضرت ابراهیم علیهالسلام و اقدام به ذبح حضرت اسماعیل علیه السلام
ماجرای ذبح حضرت اسماعیل علیهالسلام در قرآن کریم طی آیات ۱۱۰-۱۰۱ از سوره صافات گزارش شده است. حضرت ابراهیم علیهالسلام پس از آن که از شکستن بتها و فتنه نمرود و آتش او سالم و سربلند بیرون آمد از خدا فرزندی صالح درخواست نمود «رَبِّ هَبْ لی مِنَ الصَّالِحینَ[۱۰۱]» و خداوند او را به جوانی بردبار نوید داد «فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلیمٍ[۱۰۲]» پس از مدتی ابراهیم علیهالسلام خوابی دید که بر اساس آن مأمور به ذبح فرزندش اسماعیل گشت. حضرت ابراهیم خواب خویش را با اسماعیل در میان گذاشت و نظر وی را دراین باره جویا شد. «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری[۱۰۳]» اسماعیل علیهالسلام نیز پذیرفت و پدر را به اجرای فرمان خداوند تشویق نمود «قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرینَ[۱۰۴]» وقتی هر دو آماده انجام این دستور شدند و به نقل روایات متعددی شیطان را که تلاش میکرد مانع اجرای این امر الهی گردد ناکام گذاردند ابراهیم(علیه السلام) مشغول ذبح شد ولی خداوند متعال ابراهیم را ندا داد: «ای ابراهیم! آن رؤیا را تحقق بخشیدی و به مأموریت خود عمل کردی ما این گونه نیکوکاران را جزا میدهیم این مسلّماً همان امتحان آشکار است ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبینِ[۱۰۵]» «وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهیمُ[۱۰۶]» «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ[۱۰۷]»«إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبینُ[۱۰۸]» وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیمٍ[۱۰۹]».
همانطور که در آیات مشاهده میشود حضرت ابراهیم علیهالسلام به خاطر رضای خداوند اقدام به کشتن فرزندش اسماعیل نمود درحالیکه میدانست با این اقدام فرزندش را با دست خودش به هلاکت انداخته است. همچنین حضرت اسماعیل علیهالسلام به خاطر رضای خداوند حاضر شد در راه خدا هلاک شود. ولی خداوند نه تنها این را مصداق القای نفس در تهلکه ندانسته بلکه در آیات به مدح حضرت ابراهیم میپردازد و به او سلام میدهد. «سَلامٌ عَلی إِبْراهیمَ[۱۱۰]» «کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ[۱۱۱]»«إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنین[۱۱۲]»
بنابراین اقدام امام حسین علیهالسلام نیز به قیام در راه خدا با وجود علم ایشان به شهادت خود و خانواده اش به معنای القای نفس در تهلکه نمیباشد.
حضرت ابراهیم علیهالسلام و رها کردن همسرش هاجر و حضرت اسماعیل در وادی غیر ذی زرع
حضرت ابراهیم علیهالسلام در راستای امر خدا و برای کسب رضایت خدا با وجود احتمال هلاکت همسر و فرزندش اسماعیل را در بیابان بی آب و علف مکه رها میکند.
«رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَاد غَیْرِ ذِی زَرْع عِندَ بَیْتِکَ الُْمحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْیِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُم مِنَ الَّثمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ)[۱۱۳]
پروردگارا من برخی از ذریه و فرزندان خود را به وادی بیکشت و زرعی نزد بیت الحرام تو مسکن دادم. تا نماز به پا دارند. پس تو دلهایی از مردمان را به سوی آنها مایل گردان و به انواع ثمرات آنها را روزی ده باشد که شکر تو به جای آرند.
شاهد هستیم که خداوند این عمل حضرت ابراهیم علیهالسلام را نیز مصداق القای نفس در تهلکهخلاف قاعده لاضرر و یاخلاف عقل ندانسته و حضرت ابراهیم را بر این اقدام نکوهش نکرده است در حالیکه اقدام ایشان به ظاهر انداختن خانواده به هلاکت بوده است.
لذا اگر امام حسین علیهالسلام نیز خانواده شان را با خود به کربلا بردهاند در حالیکه میدانستند عطش بر آنها فشار میآورد برخی شهید و برخی اسیر میشوند و هلاکت را در پی خواهد داشت عملکرد ایشان نیز خلاف شرع و خلاف عقل نبوده است.
شواهد تاریخی
صحابی پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم و بیان شان نزول آیه و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه
در تفسیر الدر المنثور[۱۱۴] به چند طریق از اسلم ابی عمران روایت شده است که گفت:
«در قسطنطنیه میجنگیدیم فرمانده نیروی مصر عقبة بن عامر و فرمانده نیروی شام فضالة بن عبید بود (روزی) لشکر عظیمی از روم در برابر ما صف آرایی کرد. ما نیز در برابر آنها صف آرایی کردیم. مردی از مسلمانان بر صف روم حمله کرد به طوری که داخل در صف ایشان شد. مردم صدایشان به گفتن سبحان اللَّه و اینکه چرا این مرد خود را به تهلکه افکند بلند شد. ابوایوب صحابی رسول خدا ص برخاست و فریاد زد هان ای مردم!چرا شما این آیه را تاویل میکنید و مساله جهاد در راه خدا را از مصادیق آن میشمارید این آیه در باره ما انصار نازل شد که وقتی خدا دین خود را غلبه و عزت داد و یاوران آن بسیار شدند بعضی از ما پنهانی از رسول خدا به بعضی دیگر گفتند: فعلاً که خدا دین خود را عزت داد و یاری کرد ما به سر وقت اموالمان برویم که بی صاحب مانده است و چرا نباید این کار را بکنیم و به اصلاح آنچه از اموال که فاسد شده بپردازیم اینجا بود که خدای تعالی در رد گفتار ما این آیه را نازل کرد: وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ پس (بر خلاف آنچه شما پنداشته اید) تهلکه جهاد در راه خدا نیست بلکه عبارت است از ترک جهاد و پرداختن به اصلاح اموال[۱۱۵]»
در این مثال روایی نیز شاهد هستیم که جهاد امام حسین علیهالسلام در راه خدا نیز نمیتواند مصداق القای نفس در تهلکه یا خودکشی باشد. اگر حمله بردن فردی در صفوف دشمن برای نابود کردن آنها که تنها نتیجه آن کشته شدن او بود مصداق القای نفس در تهلکه نبوده است. به چه علت حمله بردن امام حسین علیهالسلام به خیل دشمن برای جنگ با آنها مصداق القای نفس در تهلکه باشد!
مردی از انصار که برای رسیدن به بهشت خود را در انبوه دشمن انداخت و کشته شد
«زمانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در اوصاف بهشت سخن میگفت. مردی از انصار به او گفت: اجازه میدهی در جنگ خود را به کشتن دهم. فرمود: بهشت برای تو خواهد بود. پس برخاست و خود را به قلب دشمن زد و حمله برد تا در برابر رسول خدا صلی الله علیه وآله کشته شد و مردی دیگر پس از آنکه پیامبر بهشت را توصیف کرد زره خود را بیرون آورد و دور انداخت و خود را در انبوه دشمن انداخت و به آنان حمله برد تا کشته شد.»[۱۱۶]
این سؤال مطرح است که اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کشتن خود را در جنگ علیه مسلمانان خلاف شرع نمیدانستند و به مرد انصاری اذن حمله با وجود علم به کشته شدن دادند چه کسی حمله امام حسین علیهالسلام به دشمن مسلمانان را خلاف شرع میداند
مسلم و شهادت داوطلبانه اش در جنگ جمل
«امیرمؤمنان علیهالسلام در جنگ جمل به یارانش فرمود: «من یأخذ هذا المصحف فیدعوهم إلیه و هو مقتول کیست که این قرآن را بگیرد و آنها را به قرآن دعوت کند در حالیکه- بر اثر انجام این رسالت- کشته خواهد شد و من ضامنم بر خداوند بهشت را برای او! هیچکس برنخاست جز جوانی کم سن و سال بنام مسلم از قبیله عبدالقیس که قبای سفیدی بر دوش داشت! برخاست و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین من قرآن را بر آنها عرضه میکنم و جانم را به حساب خدا میگذارم! حضرت به او توجهی نکرد گویا بر او دلسوزی نمود و برای بار دوم ندا در داد: کیست که این قرآن را بگیرد و بر این گروه عرضه کند و بداند که کشته خواهد شد و بهشت برای اوست آن نوجوان دوباره برخاست و گفت: من میبرم و عرضه میکنم. امیرالمؤمنین علیهالسلام برای بار سوم ندا نمود ولی جز آن جوان کسی برنخاست! حضرت امیر علیهالسلام قرآن را به او داد و فرمود: برو به طرف آنان و قرآن را بر آنها عرضه کن و آنها را به حکم قرآن دعوت نما. آن جوان سعادتمند آمد تا در مقابل صفوف لشکر قرار گرفت. قرآن را گشود و گفت: «هذا کتاب اللّه عزّوجل و أمیر المؤمنین یدعوکم إلی ما فیه». این کتاب خداست و امیرمومنان شما را بدان دعوت میکند. عایشه فریاد برآورد که او را هدف تیر قرار دهید. خدا او را زشت گرداند پس او را از هر طرف آماج تیرها قرار دادند.»[۱۱۷]
نتیجه آنکه بنا بر شواهد قرآنی و روایی اقدام به کاری با علم قطعی به اینکه به مرگ منجر خواهد شد لزوماً خلاف شرع و خلاف عقل نیست. شاهد بودیم که قرآن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهالسلام اقدام به عملی که نتیجه آن مرگ بوده است ولی آن عمل مطابق رضای خداوند بوده است را نهی نکرده و خلاف شرع ندانسته اند بلکه آن را مدح کرده و بهشت را برای عامل آن تضمین نمودند.
آیا علم قبلی امام حسین علیهالسلام با وقایع تاریخی نظیر عطش ناسازگار است
همانطور که بیان شد یکی دیگر از شبهات مرتبط با علم قبلی امام حسین علیهالسلام سوال درباره وقایع تاریخی است که امام حسین علیهالسلام میتوانستند به کمک علم قبلی خود از آنها جلوگیری نمایند و مانع رخداد آن وقایع ناگوار شوند ولی از علم خود جهت جلوگیری از این وقایع استفاده نکردند. شبهه این است که اگر امام حسین علیهالسلام علم قبلی به وقایع عاشورا داشتند حتماً از علم خود استفاده میکردند و از این نوع وقایع ممانعت مینمودند. مثلاً اگر میدانستند در روز عاشورا عطش بر ایشان و بر خانواده شان عارض میشود آب فراوان ذخیره میکردند! اگر میدانستند حرکت حضرت ابوالفضل العباس نتیجهای جز شهادت ایشان ندارد ایشان را برای آوردن آب نمیفرستادند! اگر میدانستند کوفیان به عهد خود وفا نمیکنند در مکه میماندند و به سمت کوفه نمیرفتند.
داشتن امکانات ویژه ضرورتا به معنای استفاده از آن در پیش برد خواستهها نیست
خداوند عزوجل
در پاسخ به این شبهه که چرا امام حسین علیهالسلام بر اساس علم به آینده اقدام نکردند باید گفت که اگر قانون کلّ خلقت بر این اصل استوار بود که هر کس ضرورتاً از تمام امکانات ویژه خود در همه جا و بدون در نظر گرفتن شرایط استفاده نماید هر صاحب قدرتی در همه جا از قدرتش و هر عالم به آیندهای بنا بر علم قبلیاش عمل نماید میبایست اولاً شاهد عمل کردن ِمالکِ کلّ قدرت و کل علوم غیبی یعنی خداوند متعال بنا بر قدرت و علمش میبودیم اما شاهدیم که خداوند بنا را بر این منوال قرار نداده است. برای مثال میبینیم خداوند با وجود علمش به عملکرد آینده شیطان از خلق او امتناع نکرد با وجود علمش بر اینکه مردم دعوت انبیا و رسلش را نخواهند پذیرفت و ایشان را خواهند کشت از ارسال رسل امتناع ننمود با وجود علم بر احوال و ویژگیها انسانها را به گونهای خلق نکرد که همه انسانها از ابتدا در مسیر هدایت بوده و نیازی به ارسال رسل نباشد.
در زندگی انبیاء الهی نیز شاهد مثالهایی از این نوع هستیم.
انبیاء الهی
برای مثال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با آنکه منافقان زمان را میشناخت ولی از علمش جهت افشای آنها و جلوگیری از عملکرد آنها استفاده نکرد و نیز توطئه کنندگان برای قتلش در بازگشت از جنگ تبوک را به نام میشناخت ولی از علم خود جهت اقدام علیه آنان استفاده نکرده و اسامی این منافقان را تنها به حذیفه فرمود بدون آن که آنان را افشا کند و لذا حذیفه را «صاحب سرّ رسول خدا» میدانند[۱۱۸]. ابن اسحاق درباره این ماجرا از زبان رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ خطاب به حذیفه نقل میکند که فرمود: خداوند مرا به نام آن افراد و نام پدرانشان آگاه ساخته و اگر خداوند بخواهد در روشنایی صبح نام آنان را بر همگان اعلام خواهم کرد. پس میشود نسبت به امور غیبی علم وجود داشته باشد اما بنا بر مصالحی از آن علم استفاده نشود.
همچنین در شرح قرآنی زندگی حضرت یوسف علیهالسلام در سوره یوسف میخوانیم که پدرش حضرت یعقوب نبی علیهالسلام میدانست که پسرش یوسف زنده است و برادرانش به دروغ گفتهاند که وی را گرگ خورده است. داشتن این علم در آیات مختلف سوره یوسف هویدا ست. میخوانیم که وقتی پسران پیراهن یوسف را آغشته به خون کرده و این خبر دروغ را به پدر دادند ایشان در جواب آنها فرمود:
وَجَآؤُوا عَلَی قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَی مَا تَصِفُونَ [۱۱۹]
و پیراهنش را [آغشته] به خونی دروغین آوردند. [یعقوب] گفت: « [نه] بلکه نَفْس شما کاری [بد] را برای شما آراسته است. اینک صبری نیکو [برای من بهتر است]. و بر آنچه توصیف میکنید خدا یاری کننده است.»
فرزندانش او را برای گریستن در فراق از یوسف ملامت نمودند فرمود:
إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَی اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ.
گفت: «من شکایت غم و اندوه خود را پیش خدا میبرم و از [عنایت] خدا چیزی میدانم که شما نمیدانید. (یوسف(۱۲)/۸۶)
این علمی که یعقوب از آن خبر میداد علمی قطعی از زنده بودن حضرت یوسف علیهالسلام از جانب خداوند بود. شاهد سخن آنجاست که وقتی بشارت دهنده ای برای حضرت یعقوب خبر زنده بودن یوسف را آورد ایشان فرمود:
قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ.
گفت: «آیا به شما نگفتم که بیشک من از [عنایت] خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید» (یوسف(۱۲)/۹۶)
همچنین وقتی حضرت یوسف علیهالسلام به تعلیم الهی برادرش بنیامین را نزد خود در مصر نگاه داشت برادران مجبور شدند خبرِ به همراه نداشتن بنیامین را به پدر بدهند. در اینجا میخوانیم که ایشان در جواب آنها فرمود: بروید و از حال «یوسف» و برادرش تحقیق کنید و نا امید نشوید. این سخن زمانی بود که خبر زنده بودن حضرت یوسف علیهالسلام هنوز اعلام نشده بود.
یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ [۱۲۰].
ای پسران من بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشید زیرا جز گروه کافران کسی از رحمت خدا نومید نمیشود.»
لذا حضرت یعقوب از ابتدا میدانست یوسف زنده است. اما بنا بر خواست الهی مجبور به صبر بود و بنا بر علمش رفتار نکرد و سالها گذشت حتی فرزندانش را مجبور نکرد به دنبال پیدا کردن یوسف بروند.
در آیات قرآن خواندیم این علم از لسان حضرت یعقوب از جانب خدا و غیبی دانسته شده است اما حتی اگر بگوییم علم حضرت یعقوب غیبی نبوده بلکه دروغ پسران به حدی واضح بود که ایشان از مکر آنها با خبر شد به هر حال در اینجا جدای از بحث منبعِ علم ایشان علمی داشتند که مطابق آن علم عمل نکردند. لذا برای ما شاهد مثال است.
حجج الهی
در زندگی حجج الهی نیز همچنین مواردی وجود داشته است که ایشان قدرت و علم انجام کاری را داشته اند ولی بنا بر خواست الهی صبر نموده و از امکانات ویژه خود بهره نبردند. به این حقیقت در ماجرای امیر المومنین علیهالسلام اشاره شده است. آنجا که در جریان حکمیت امام از اقدام آینده ابوموسی اشعری و نتیجه حکمیت خبر دادند و از ایشان سوال شدکه چرا از این علم غیبی در عمل بهره نمیبرید حضرت اینگونه پاسخ دادند که اگر خدا میخواست به علمش عمل کند لازم نبود که رسولی بفرستد. یعنی قرار نیست من از علمم همه جا استفاده نمایم و اگر قرار بود کسی همیشه بر اساس علمش عمل نموده و کارها را در مسیر مورد رضای خدا قرار دهد از همان ابتدا خداوند در خلقش چنین مینمود و دیگر نیازی به ارسال رسل برای هدایت خلایق نبود.
لو عمل الله فی خلقه بعلمه ما احتجّ علیهم بالرسل[۱۲۱]
اگر خدا میخواست در خلقش به علمش رفتار نماید به رسل احتجاج نمیکرد
مثال دیگر علم و قدرت امیر المومنین علیهالسلام در برخورد با اهل سقیفه و بیعت شکنان غدیر است که ایشان از قدرت خود بهرهای نبرده و بنا بر خواست خدا و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صبر نمودند. درحالیکه فاتح خیبر قدرت بر قلع و قمع مخالفان را داشتند فرمود:
«سوگند به خانهی خدا و راه منتهی به آن! و سوگند به سرعت حرکت به سمت رمی جمرات! اگر نبود عهدی که رسول خدا با من بست بی تردید مخالفان را وارد رود (دریای) مرگ و زوال میکردم و رگبار صاعقههای مرگ را بر آنان میفرستادم و به زودی خواهند دانست[۱۲۲].»
امیرالمؤمنین که قدرت فوق بشریاش ثابت است به خواست خدا از قدرتش برای اصلاح امور بهرهای نبرد و تن به سکوت و صبری سخت داد.
لذا نمیتوان گفت صرف داشتن یک امکان ویژه به معنای لزوم استفاده از آن است.
سایر انسانها
در زندگی سایر انسانها نیز شاهد هستیم که در بعضی از امور ما انسانها نیز اگر چه علم و قدرت انجام کاری را داریم ولی همیشه از آن بهره نمیبریم. به عنوان نمونه گاهی برملا کردن راز زندگی دیگری به نفع فردی است که علم به آن نیز دارد ولی به خاطر دستورات اخلاقی یا شرعی از علم خود استفاده نکرده و از خیر فواید دنیوی گفتن راز دیگری میگذرد. نمونه دیگر فردی است که قدرت بدنی بالایی دارد و میتواند از قدرتش برای پیش برد بسیاری از اهدافش بهره برد ولی از قدرتش خلاف رضای خدا بهره ای نمیبرد.
تمامی این مثالها ما را بدان رهنمون میدارد که استفاده نکردن از یک امکان به معنای نداشتن آن امکان نیست و دور از ذهن نیست که فردی به چیزی علم و قدرت داشته ولی بنا بر مصالحی از آن بهره نبرد.
اگر ائمه علیهمالسلام نیز از امکانات ویژهای برخوردار هستند بدین معنا نیست که ایشان حتماً باید از علم و قدرت فوق العاده خود در همه جا بهره برده زمین و زمان را بر هم زنند و امور را اصلاح نمایند و یا از علم و قدرت خود جهت حفظ خود و خانوادشان از صدمات جانی و مالی و سختیها استفاده نمایند.
خواسته حجج الهی همیشه حفظ از آسیب و زنده ماندن نبوده است
از سوی دیگر مستشکل هدف و مطلوب ائمه علیهمالسلام را زنده ماندن خود ویارانشان قلمداد کرده و عقیده دارد که ایشان باید از امکانات الهی خود جهت رسیدن به این مطلوب استفاده میکردند و از خلاف آن یعنی استفاده نکردن ایشان از این امکانات الهیِ ویژه نظیر علم نتیجهی نداشتن این امکانات الهی را میگیرد. در صورتیکه میدانیم ائمه علیهم السلام تسلیم فرمان و خواست الهی هستند. خواست آنها خواست خداست و عمل ایشان مطابق فرمان خداوند است و از آنجا که نه فرمان الهی همیشه استفاده از امکانان اعطایی در جهت زنده ماندن است و نه خواست الهی همیشه زنده بودن حجج است خواست قلبی و رضایت باطنی ائمه علیهمالسلام نیز همیشه زنده بودن و به راحتی زندگی کردن نبوده است. یعنی از آنجا که در واقعه عاشورا رضایت خداوند و حفظ دین منوط به شهادت این بزرگواران و اسارت خانوادشان بوده است قطعاً مطلوب و رضایت امام حسین علیهالسلام نیز تابع رضایت خداوند شهادت خود و اسارت خانوادهاش بوده است. اگر قرار بود خواست خداوند همیشه مطابق خواست معمول بشر باشد قبل از حجج الهی انبیای گذشته میبایست به طریق علم غیب و یا وحی از خطرات جانی در امان میماندند. اما گاهی رضای خداوند در کشته شدن برگزیدگانش است و از آنجا که هدف و رضای این برگزیدگان تابع رضای خداست از امکانات موهبتی خداوند نظیر علم و قدرت نیز تنها در راستای رضای خداوند بهره میبرند.
ایشان متناسب با شرایط و در راستای رضای خداوند و مقام ولایتشان از علم و قدرت وهبی خود بهره میبرند و درجایی که صلاح بود امور را اصلاح کرده و یا جان خود را حفظ میکردند. اما اگر قرار بود که از امکانات خود در همه جا و در جهت اجتناب از جمیع بلاها و مقدرات خدا استفاده نمایند لازم میشد که هیچ یک از مقدرات ناخوشایند درباره آنها محقق نشود.
جمع بندی
لذا به طور خلاصه در پاسخ به این شبهه باید گفت: اولاً استفاده نکردن از یک امکان به معنای نداشتن آن امکان نیست و دور از ذهن نیست که فردی به چیزی علم داشته باشد ولی بنا بر مصالحی از آن بهره نبرد. همچنانکه در مثالهایی که از عملکرد خداوند انبیا و حجج الهی شاهد بودیم ایشان نیز از علم و قدرت خود در همه جا بهره نبردند. ثانیاً: گاهی مشیت خداوند در کشته شدن برگزیدگانش است و از آنجا که هدف و رضای این برگزیدگان تابع مشیت خداست از امکانات موهبتی خداوند نظیر علم و قدرت نیز تنها در همین راستا بهره میبرند.
پینوشتها:
[۱]باب أنهم ع لا یحجب عنهم علم السماء و الأرض و الجنة و النار و أنه عرض علیهم ملکوت السماوات و الأرض و یعلمون علم ما کان و ما یکون إلی یوم القیامة.. الکافی (ط – الإسلامیه) ج۱ ص۲۶۰ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج۲۶ ص ۱۰۹ مستدرک الوسایل و مستنبط المسائل الخاتمة ج۳ ص۵۳۱ مرآت العقول فی شرح اخبار آل الرسول ج۳ ص۱۲۹ تکمله الوسایل ج۱ ص۳۹۶ منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خویی) ج۱۵ ص۱۳۴.
[۲] مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ الْمَدَایِنِیِّ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْمَدَایِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْیاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِکَ. الکافی (ط - الإسلامیة) ج۱ ص۲۵۸ باب أن الأیمة ع إذا شاءوا أن یعلموا علموا بصایر الدرجات فی فضایل آل محمد صلی الله علیهم ج۱ ص۳۱۵ الوافی ج۳ ص۵۹۱ ح۴.
[۳] مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَیُ إِمَامٍ لَا یَعْلَمُ مَا یُصِیبُهُ وَ إِلَی مَا یَصِیرُ فَلَیْسَ ذَلِکَ بِحُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَی خَلْقِهِ.
الکافی (ط - الإسلامیة) ج۱ ص۲۵۸ باب أن الأیمة ع یعلمون متی یموتون و أنهم لا یموتون إلا باختیار منهم... مختصر البصایر ص۶۲ الوافی ج۳ ص۵۹۴ مرآت العقول فی شرح اخبار آل الرسول ج۳ ص۱۱۹ تفسیر نور الثقلین ج۵ ص۴۴۳ تفسیر کنزالدقایق و بحر الغرایب ج۱۳ ص۴۹۱.
[۴] الکافی (ط - الإسلامیة)ج۱ ص۲۵۹ باب أن الأیمة ع یعلمون متی یموتون و أنهم لا یموتون إلا باختیار منهم.....
[۵] تاریخ بغداد: ج۱ ص ۱۴۲ تاریخ دمشق: ج ۱۴ ص ۱۹۸ ح ۳۵۴۰ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج۱ ص۱۶۱ الأمالی للشجری: ج۱ ص۱۸۴ شرح الأخبار: ج۳ ص۱۳۵ ح۱۰۷۶.
[۶] الأمالی للصدوق: ص۱۹۹ ح۲۱۲ روضة الواعظین: ص۱۷۲ بحار الأنوار: ج ۲۸ ص۷۱ ح۳۱ ج۴۴ ص۲۶۲ ح۱۷ ج۴۳ ص۲۴۳ ح ۱۷ ج۴۴ ص۲۵۰ ح۱ المناقب للکوفی: ج۲ ص۲۳۴ ح۶۹۹ الأمالی للطوسی: ص۳۶۷ ح۷۸۱ سیر أعلام النبلاء: ج۴ ص۳۹ مسند أبی یعلی: ج۱ ص۳۹۹ ح۸۶۸ مسند البزّار: ج۴ ص۱۰۹ ح۱۲۸۴ المطالب العالیة: ج۴ ص۳۳۲ ح۴۵۳۲ تاریخ دمشق: ج۶۳ ص۳۳۶ ح ۱۳۰۱۲ ج۶۸ ص۴۱ ح۱۳۶۴۹ الفتن: ج۱ ص۲۸۱ ح۸۱۷ الفردوس: ج۵ ص۹۲ ح۷۵۶۶ کنز العمّال: ج۱۱ ص۱۶۸ ح۳۱۰۶ العمدة: ص۴۵۷ ح۹۵۷ الغیبة للنعمانی: ص۱۴۳ ح۳ کامل الزیارات: ص۱۴۹ ح۱۷۸.
[۷] الفتوح: ج۲ ص۵۵۳ ج ۴ ص۳۲۵ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج۱ ص۱۶۳ ج۱ ص۱۶۰ الملهوف: ص۹۳ مثیر الأحزان: ص ۱۸ و ۲۲ بحار الأنوار: ج۴۴ ص۲۴۸ ح۴۶ ج۴۴ ص۲۶۶ ح۲۴ سیر أعلام النبلاء: ج۴ ص۳۹ مسند أبی یعلی: ج۱ ص۳۹۹ ح ۸۶۸ مسند البزّار: ج۴ ص۱۰۹ ح۱۲۸۴ المطالب العالیة: ج۴ ص۳۳۲ ح۴۵۳۲ تاریخ دمشق: ج۶۳ ص۳۳۶ ح۱۳۰۱۲ ج ۶۸ ص۴۱ ح ۱۳۶۴۹ الفتن: ج۱ ص۲۸۱ ح۸۱۷ الفردوس: ج۵ ص۹۲ ح۷۵۶۶ کنز العمّال: ج۱۱ ص۱۶۶ ح۳۱۰۶۱ و ص ۱۶۸ ح۳۱۰۶۹ ج۱۲ ص۱۲۸ ح۳۴۳۲۴ العمدة: ص۴۵۷ ح۹۵۷ المعجم الکبیر: ج۲۰ ص۳۸ ح۵۶ ج۳ ص۱۲۰ ح۲۸۶۱ الأمالی للشجری: ج۱ ص ۱۶۹ الحدایق الوردیّة: ج۱ ص۱۱۷ شرح الأخبار: ج۳ ص ۱۳۹ ح ۱۰۸۱..
[۸] کفایة الأثر: ص۱۶ مستدرک الوسایل: ج۱۰ ص۲۷۶ ح۱۲۰۰۹ بحار الأنوار: ج۳۶ ص۲۸۵ ح۱۰۷.
[۹] الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج۱ ص۴۴۶ تهذیب الکمال: ج۶ ص ۴۱۸ سیر أعلام النبلاء: ج۳ ص۲۹۶ تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۲۰۹ ح۳۵۴۲ تاریخ الإسلام للذهبی: ج ٥ ص٩ بغیة الطلب فی تاریخ حلب: ج٦ ص٢٦٠٩ البدایة والنهایة: ج٨ ص١٦٣.
[۱۰] المعجم الکبیر: ج۳ ص۱۰۷ ح۲۸۱۴ أعلام النبوّة: ص۱۸۲ کنز العمّال: ج۱۲ ص۱۲۳ ح۳۴۲۹۹ الأمالی للشجری: ج۱ ص۱۶۶ و۱۷۷ الخرایج والجرایح: ج۱ ص۶۸ ح۱۲۵ بحار الأنوار: ج۱۸ ص۱۱۳ ح۱۸ ج۳۶ ص۳۴۸ ح۲۱۸ ج٤٥ ص۸۵ ح۱۶ و ص٨٨ ح٢٦ الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج۱ ص۴۲۵ ح۴۱۳ تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۱۹۵ ح۳۵۳۳ دلایل النبوّة للبیهقی: ج۶ ص۴۷۰ کشف الغمّة: ج۲ ص۲۲۴ کفایة الأثر: ص۱۸۷ الحدایق الوردیّة: ج۱ ص۱۱۸ المناقب لابن شهرآشوب: ج۴ ص۵۵ المعجم الأوسط: ج۶ ص۲۴۹ ح۶۳۱۶ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ص۱۵۹و۱۶۰ الأمالی للطوسی: ص۳۱۶ ح۶۴۲ شرح الأخبار: ج۳ ص۱۳۴ ح۱۰۷۴ المستدرک علی الصحیحین: ج۳ ص۱۹۷ ح۴۸۲۶ کامل الزیارات: ص١٥١ ح١٨٢ وص١٩٥ح ٢٧٥.
[۱۱] الأمالی للشجری: ج۱ ص۱۶۶ و ص۱۷۴و۱۷۷ الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج۱ ص۴۲۳ ح۴۱۱ و ص۴۲۵ ح۴۱۳ تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۱۹۵ ح۳۵۲۶ و۳۵۳۳ دلایل النبوّة للبیهقی: ج۶ ص۴۶۸ و۴۷۰ کشف الغمّة: ج۲ ص۲۲۴ کفایة الأثر: ص۱۸۷ بحار الأنوار: ج۱۸ ص۱۲۴ ح۳۶ ج۳۶ ص۳۴۸ ح۲۱۸ ج۴۴ ص۲۴۷ ح۴۶ ج۴ ص۳۶۴ ج٤٥ ص۸۶ ح۱۸ و ص٨٩ ح٢٧ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج۱ ص۱۵۹و۱۶۰ المستدرک علی الصحیحین: ج۴ ص۴۴۰ ح۸۲۰۲ سیر أعلام النبلاء: ج۳ ص۲۸۹ کنز العمّال: ج۱۳ ص۶۵۷ ح ۳۷۶۶۷ إعلام الوری: ج۱ ص۹۳ دلایل النبوّة لأبی نعیم: ج۲ ص۵۵۴ ح۴۹۳ اُسد الغابة: ج۱ ص۲۸۸ ذخایر العقبی: ص۲۵۰ مثیر الأحزان: ص۱۷ المناقب لابن شهرآشوب: ج۱ ص۱۴۰ دلایل الإمامة: ص١٨٢ ح ٩٨ الخرایج والجرایح: ج١ ص٢٥٣ الصراط المستقیم: ج٢ ص١٧٩ ح٦ کامل الزیارات: ص١٥١ ح١٨٤ المناقب للکوفی: ج٢ ص٢٦٢ ح٧٢٧.
[۱۲] الفتوح: ج۲ ص۵۵۱ و۵۵۳ ج۴ ص۳۲۵ ج٥ ص ١٨ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج۱ ص۱۶۲و ۱۶۳ و ۱۶۴ و ۱۶۵ و ۱۸۶ الملهوف: ص۹۳ مثیر الأحزان: ص۱۸ و۲۲ و ۷۹ بحار الأنوار: ج۲۲ ص۳۸۶ ح۲۷ ج۲۸ ص۳۹ ح۱ ج۳۲ ص۴۲۰ ح۳۸۵ ج۳۳ ص۴۱ ح ۳۸۳ ج۴۱ ص۳۳۷ ح۵۸ و ص۳۳۸ ح۵۸ ج۴۴ ص۲۲۸ ح۹ و ص۲۳۱ ح۱۴ و ص۲۳۶ ح۲۶ و ص۲۶۴ ح۲۲ و ص۲۴۸ ح۴۶ و ص٢٥٢ ح٢٠ و ص ٣١٥ ح١ و ص٣٢٧ ج٥٢ ص٢٠٢ ج۱۰۱ ص۱۱۶ ح۴۲ و۴۴ فضل زیارة الحسین علیه السلام: ص۳۴ الأمالی للطوسی: ص۳۱۴ ح ۶۳۸ و ص۳۳۰ ح ۶۵۸ کامل الزیارات: ص۱۳۰ ح۱۴۶و۱۴۷ وص۱۲۸ ح۱۴۲ و ص۱۴۴ ح۱۷۰ و ص۴۵۳ ح۶۸۵ و۶۸۶ بشارة المصطفی: ص۲۱۴ ذخایرالعقبی: ص۱۷۴ و ۲۵۲ و ۲۵۵ الأمالی للشجری: ج۱ ص۱۶۶ فضایل الصحابة لابن حنبل: ج۲ ص۷۸۲ ح۱۳۹۱ تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۱۸۹ ح۳۵۲۱ و ص۱۹۲ ح ۳۵۲۸ و ص۱۹۳ ح۳۵۳۰ و ص۱۹۷ ح ۳۵۳۸ و ص ۱۹۸ و۲۲۲ و٢٢٠ و ص۲۲۴ ح ۳۵۴۳ الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة: ج۱ ص۴۲۸ ح۴۱۶ و ص۴۳۰ ح۴۱۹ و ص۴۳۲ ح۴۲۰ و ص۴۶۴ کشف الغمّة: ج۲ ص۲۷۲ سیر أعلام النبلاء: ج۳ ص۲۹۰ و۳۱۱ المعجم الکبیر:ج۳ ص۱۰۶ ح۲۸۱۲ و۲۸۱۳ و ص۱۱۱ ح۲۸۲۶ و ص۱۰۸ ح ۲۸۱۷ و۲۸۱۹ و ص۱۳۳ ح۲۹۰۲ ج۲۳ ص۲۸۹ ح۶۳۷ کنز العمّال: ج۱۳ ص۶۵۶ ح۳۷۶۶۶ و ص۶۵۷ ح۳۷۶۶۹ و ص٦٧١ ح٣٧٧١٣ مسند ابن حنبل: ج۴ ص۵۲۷ ح۱۳۷۹۶ و ص۴۸۲ ح۱۳۵۳۹ دلایل النبوّة للبیهقی: ج۶ ص۴۶۹ صحیح ابن حبّان: ج۱۵ ص۱۴۲ ح۶۷۴۲ مسند أبی یعلی: ج۳ ص۳۷۰ ح۳۳۸۹ دلایل النبوّة لأبی نعیم: ص۵۵۳ ح۴۹۲ إعلام الوری: ج۱ ص۹۴ المناقب لابن شهرآشوب: ج۴ ص۵۵ تهذیب الکمال: ج۶ ص۴۰۸ و ۴۱۰ و ۴۱۱ تهذیب التهذیب: ج۱ ص۵۸۹ و۵۹۰ الإصابة: ج۱ ص۲۷۱ البدایة والنهایة: ج۸ ص۱۹۹ الأمالی للصدوق: ص۱۷۷ ح۱۷۸ و ص۱۹۹ ح۲۱۳ و ص٢١٩ ح٢٣٩ و ص٦٩٤ ح٩٥١ بشارة المصطفی: ص۱۹۹ الفضایل: ص۱۰ تفسیر فرات: ص۱۷۱ ح۲۱۹ خصایص الأیمّة علیهم السلام: ص۴۷ و ص۲۶ ح۸۷ الخرایج والجرایح: ج۱ ص۱۸۳ ح۱۶ و ص۲۲۲ ح۶۷ ج٣ ص١١٤٤ ح٥٦ تذکرة الخواصّ: ص۲۵۰ وقعة صفّین: ص۱۴۰ و۱۴۱ و۱۴۲ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ج۳ ص۱۶۹ و۱۷۰ و۱۷۱ و ص١١٤٣ ح ٥٥ اسد الغابة: ج۴ ص۳۲۲ تهذیب الأحکام: ج۶ ص۷۲ ح۱۳۸ کفایة الطالب: ص۴۲۷ شرح الأخبار: ج۳ ص۱۳۶ ح۱۰۷۷ و ص۱۳۸ ح۱۰۸۰ و ص۱۴۱ ح۱۰۸۳ الملاحم والفتن: ص۳۳۵ ح ۴۸۸ و ص۲۳۶ ح۳۴۳ المطالب العالیة: ج۴ ص۳۲۶ ح۴۵۱۷ کمال الدین: ص۵۳۱ و٥٣٢ ح١ المناقب للکوفی: ج۲ ص۲۶ ح۵۱۴ المصنّف لابن أبی شیبة: ج ۸ ص۶۳۳ ح۲۶۰ بغیة الطلب فی تاریخ حلب: ج۶ ص٢٦١٦ و۲۶۱۹ و ۲۶۲۴ الأخبار الطوال: ص۲۵۱ رجال الکشّی: ج۱ ص۷۳ ح۴۶ العقد الفرید: ج٣ ص٣٦٥ تذکرة الخواص: ص٢٥٠ تاریخ الإسلام للذهبی: ج٥ ص١٣.
[۱۳] الأمالی للشجری: ج۱ ص۱۸۳ الحدایق الوردیّة: ج۱ ص۱۱۷.
[۱۴] مسند ابن حنبل: ج۱ ص۱۸۴ ح۶۴۸ مسند أبی یعلی: ج۱ ص۲۰۶ ح۳۵۸ المعجم الکبیر: ج۳ ص۱۰۵ ح۲۸۱۱ تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۱۸۷ ح۳۵۱۷ تهذیب التهذیب: ج۱ ص۵۸۹ سیر أعلام النبلاء: ج۳ ص۲۸۸ بغیة الطلب فی تاریخ حلب: ج۶ ص۲۵۹۶ الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة: ج۱ ص۴۲۹ ح۴۱۷ المناقب للکوفی: ج۲ ص۲۵۳ ح۷۱۹ الملاحم والفتن: ص۲۳۷ ح۳۴۴ کمال الدین: ص٥٣٢ ح١ الأمالی للصدوق: ص٦٩٤ ح٩٥١ الخرایج والجرایح: ج٣ ص١١٤٤ ح٥٦ بحار الأنوار: ج٤٤ ص٢٥٢ ح٢٠ تذکرة الخواص: ص٢٥٠ کمال الدین: ص٥٣٢ ح١ الأمالی للصدوق: ص٦٩٤ ح٩٥١ الخرایج والجرایح: ج٣ ص١١٤٤ ح٥٦ الفتوح: ج٢ ص٥٥١.
[۱۵] الفتوح: ج۲ ص۵۵۱ ج۴ ص۳۲۵ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج۱ ص۱۶۳ الملهوف: ص۹۳ مثیر الأحزان: ص۱۸ بحار الأنوار: ج۴۴ ص٢٥٢ ح٢٠ و ص۲۴۸ ح۴۶ ج٤٥ ص٨٦ ح١٨ الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج۱ ص۴۲۹ ح۴۱۷ تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۱۸۷ ح۳۵۱۷ و ص۱۸۹ ح۳۵۱۹ و۳۵۲۰ و ص۱۹۸ کنز العمّال: ج۱۲ ص۱۲۲ ح۳۴۲۹۸ مسند ابن حنبل: ج۱ ص۱۸۴ ح۶۴۸ مسند أبی یعلی: ج۱ ص۲۰۶ ح۳۵۸ المصنّف لابن أبی شیبة: ج۸ ص۶۳۲ ح۲۵۹ المعجم الکبیر: ج۳ ص۱۰۵ ح۲۸۱۱ و ص۱۰۶ ح۲۸۱۱ اُسد الغابة: ج۴ ص۳۲۲ تهذیب التهذیب: ج۱ ص۵۸۹ سیر أعلام النبلاء: ج۳ ص۲۸۸ بغیة الطلب فی تاریخ حلب: ج۶ ص۲۵۹۶ و۲۶۰۲ المناقب للکوفی: ج۲ ص۲۵۳ ح۷۱۹ الملاحم والفتن: ص۲۳۷ ح۳۴۴ شرح الأخبار: ج۳ ص۱۳۷ ح۱۰۷۹ کمال الدین: ص٥٣٢ ح١ الأمالی للصدوق: ص٦٩٤ ح٩٥١ الخرایج والجرایح: ج٣ ص١١٤٤ ح٥٦ الأخبار الطوال: ص۲۵۱ بغیة الطلب فی تاریخ حلب: ج۶ ص۲۶۲۴ کامل الزیارات: ص١٥١ ح١٨٤.
[۱۶] المصنّف لابن أبی شیبة: ج۷ ص۲۷۶ ح۱۵۷ ج۸ ص۶۳۲ ح۲۵۷ المعجم الکبیر: ج۳ ص۱۱۰ ح۲۸۲۴ الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج۱ ص۴۳۰ ح۴۱۸ تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۱۹۹ کنز العمّال: ج۱۳ ص۶۷۳ ح۳۷۷۲۰ کامل الزیارات: ص۱۵۰ ح۱۸۰ بحار الأنوار: ج۴۴ ص۲۶۲ ح۱۶.
[۱۷] البدایة والنهایة: ج۸ ص۱۹۹.
[۱۸] کامل الزیارات: ص١٥١ ح١٨٤ بحار الأنوار: ج٤٥ ص٨٦ ح١٨.
[۱۹] الفتوح: ج۲ ص۵۵۱ ج۴ ص۳۲۴ و ۳۲۵ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج۱ ص۱۵۹ و۱۶۰ و۱۶۳ الملهوف: ص۴ و۹۳ مثیر الأحزان: ص۱۶ و ۱۸ بحار الأنوار: ج۱۸ ص۱۱۳ ح۱۸ ج۴۱ ص۳۳۷ ح۵۸ ج۴۴ ص۲۳۸ ح۳۰ و ص۲۴۸ ح ۴۶ المعجم الکبیر: ج۳ ص۱۰۷ ح۲۸۱۴ ج۳ ص۱۲۰ ح۲۸۶۱ ج۲۰ ص۳۸ أعلام النبوّة: ص۱۸۲ کنز العمّال: ج۱۱ ص۱۶۶ ح۳۱۰۶۱ ج۱۲ ص۱۲۳ ح۳۴۲۹۹ و ص۱۲۸ ح۳۴۳۲۴ الأمالی للشجری: ج۱ ص۱۶۶ و ۱۶۹ الخرایج والجرایح: ج۱ ص۶۸ ح ۱۲۵ الحدایق الوردیّة: ج۱ ص۱۱۷ و ۱۱۸ المناقب لابن شهرآشوب: ج۴ ص۵۵ و۷۲ المستدرک علی الصحیحین: ج۳ ص۱۹۴ ح ۴۸۱۸ دلایل النبوّة للبیهقی: ج۶ ص۴۶۹ تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۱۹۶ ح۳۵۳۷ الإرشاد: ج۲ ص۱۲۹ دلایل الإمامة: ص۱۷۹ کشف الغمّة: ج۲ ص۲۱۹ إعلام الوری: ج۱ ص۴۲۶ شرح الأخبار: ج۳ ص۱۳۹ ح۱۰۸۱۳ و ص۱۴۱ح۱۰۸۳ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج۱ ص۱۶۲ وقعة صفّین: ص۱۴۰ الأمالی للصدوق: ص۱۹۹ ح۲۱۳ الملاحم والفتن: ص ۳۳۵ ح۴۸۸ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ج۳ ص۱۶۹.
[۲۰] الملهوف: ص١٩.
[۲۱] المعجم الکبیر: ج۳ ص۱۰۵ ح۲۸۱۱ و ص۱۰۶ ح۲۸۱۳ و ص۱۰۷ ح۲۸۱۴ و ۲۸۱۵ و ص۱۰۸ ح۲۸۱۷ و ص۱۰۹ ح۲۸۲۰ و۲۸۲۱ وص۱۳۳ ح۲۹۰۲ج۸ ص۲۸۵ ح۸۰۹۶ ج۲۳ ص۲۸۹ ح۶۳۷ ج۲۴ ص۵۴ ح۱۴۱ اریخ دمشق: ج۱۴ ص۱۸۷ ح۳۵۱۷ و ص۱۸۹ ح۳۵۲۱ و ص۱۹۱ ح۳۵۲۴ و ص۱۹۲ ح۳۵۲۶ و ۳۵۲۸ و ص۱۹۳ ح۳۵۳۰ و۳۵۳۱ وص ۱۹۵ ح۳۵۳۳ و ۳۵۳۴ و۳۵۳۵ و ص۱۹۶ ح۳۵۳۷ و ص۱۹۷ ح۳۵۳۸ الأمالی للطوسی: ص۳۱۴ ح۶۳۸ و ص۳۱۶ ح۶۴ و۶۴۲ و۶۳۹ وص۳۳۰ ح۶۵۸ و ص۳۱۶ ح۶۴۱ کشف الغمّة: ج۲ ص۲۱۹ و ص۲۲۴ و۲۶۹ و۲۷۲ شرح الأخبار: ج۳ ص۱۳۴ ح۱۰۷۴ و ص۱۳۵ ح۱۰۷۵ و۱۰۷۶ وص۱۴۲ ح۱۰۸۴ بحار الأنوار: ج۱۸ ص۱۱۳ ح۱۸ و ص۱۲۴ ح۳۶ ج۳۶ ص۳۴۸ ح۲۱۸ ج۴۴ ص۲۲۵ ح۵ و ص۲۲۸ ح۹ و ص۲۲۹ ح۱۰ و۱۱ و ص۲۳۱ ح۱۴ و ص۲۳۶ ح۲۳ و۲۶ و۳۰ ج ٤٥ ص٨٩ ح٢٧ کامل الزیارات: ص۱۲۸ ح۱۴۳ و ص۱۲۹ ح۱۴۵ و ص۱۳۰ ح۱۴۶ و۱۴۷ و ص۱۲۸ ح۱۴۲ و ص۱۴۴ ح۱۶۹ بشارة المصطفی: ص۲۱۴ ذخایرالعقبی: ص۲۵۲ فضایل الصحابة لابن حنبل: ج۲ ص۷۸۲ ح۱۳۹۱ الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة: ج۱ ص۴۲۳ ح۴۱۱ و ص ۴۲۴ ح۴۱۲ و ص۴۲۵ ح۴۱۳ و ص۴۲۷ ح۴۱۴ و ص۴۲۸ ح۴۱۶ و ص۴۲۹ ح۴۱۷ سیر أعلام النبلاء: ج۳ ص۲۸۸ و ۲۸۹ و۲۹۰ کنز العمّال: ج۱۲ ص۱۲۳ ح۳۴۲۹۹ و ص۱۲۷ ح ۳۴۳۱۸ و ص ۱۲۸ ح۳۴۳۲۳ ج۱۳ ص۶۵۶ ح۳۷۶۶۶ و ص۶۵۷ ح ۳۷۶۶۸ و۳۷۶۶۷ أعلام النبوّة: ص۱۸۲ الخرایج والجرایح: ج۱ ص۶۸ ح۱۲۵وص٢٥٣ دلایل النبوّة للبیهقی: ج۶ ص۴۶۸ و ص۴۶۹ و۴۷۰ الأمالی للشجری: ج۱ ص۱۶۶و۱۷۷و۱۸۶ کفایة الأثر: ص۱۸۷ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج۱ ص۱۵۸ و۱۵۹ الحدایق الوردیّة: ج۱ ص۱۱۸ المناقب لابن شهرآشوب: ج۴ ص۵۵ المستدرک علی الصحیحین: ج۳ ص۱۹۴ح۴۸۱۸ ج۴ ص۴۴۰ ح۸۲۰۲ إعلام الوری: ج۱ ص۹۳ و ص۹۴ و۴۲۶ الأمالی للصدوق: ص۲۰۳ ح۲۱۹ مسند ابن حنبل: ج۱ ص۱۸۴ ح۶۴۸ ج۴ ص۵۲۷ ح۱۳۷۹۶ وص۴۸۲ ح۱۳۵۳۹ ج۱۰ ص۱۸۰ ح۲۶۵۸۶ صحیح ابن حبّان: ج۱۵ ص۱۴۲ ح۶۷۴۲ مسند أبی یعلی: ج۱ ص۲۰۶ ح۳۵۸ ج۳ ص۳۷۰ ح۳۳۸۹ دلایل النبوّة لأبی نعیم: ص۵۵۳ ح۴۹۲ مجمع الزواید: ج۹ ص۳۰۷ ح ۱۵۱۲۹ البدایة والنهایة: ج۶ ص۲۳۰ ج۸ ص۱۹۹ المصنّف لابن أبی شیبة: ج۸ ص۶۳۲ ح۲۵۸ مسند إسحاق بن راهویه: ج۴ ص۱۳۰ ح۱۸۹۷ الإرشاد: ج۲ ص۱۲۹ دلایل الإمامة: ص۱۷۹ الملهوف: ص۹۱ مثیر الأحزان: ص۱۶ ا المطالب العالیة: ج۴ ص۳۲۶ ح۴۵۱۷ تهذیب التهذیب: ج۱ ص۵۸۹ بغیة الطلب فی تاریخ حلب: ج۶ ص۲۵۹۶ المناقب للکوفی: ج۲ ص۲۵۳ ح۷۱۹ الملاحم والفتن: ص۲۳۷ ح۳۴۴ الصراط المستقیم: ج٢ ص١٧٩ ح٦ تذکرة الخواص: ص٢٥٠.
[۲۲] کامل الزیارات: ص۴۵۳ ح۶۸۵ خصایص الأیمّة علیهم السلام: ص۴۷ قرب الإسناد: ص۲۶ ح۸۷ الخرایج والجرایح: ج۱ ص۱۸۳ ح۱۶ بحار الأنوار: ج۲۲ ص۳۸۶ ح۲۷ ج۳۲ ص۴۲۰ ح۳۸۵ ج۱۰۱ ص۱۱۶ ح۴۴ دلایل النبوّة لأبی نعیم: ج۲ ص۵۸۲ ح۵۳۰ الصواعق المحرقة: ص۱۹۳ الفصول المهمّة: ص۱۷۱ ذخایر العقبی: ص۱۷۴ کشف الغمّة: ج۲ ص۲۲۴ و ۲۶۶ شرح الأخبار: ج۳ ص۱۳۷ ح۱۰۷۹ وقعة صفّین: ص۱۴۲ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ج۳ ص۱۷۱ المطالب العالیة: ج۴ ص۳۲۶ ح۴۵۱۷ الأخبار الطوال: ص۲۵۱ بغیة الطلب فی تاریخ حلب: ج۶ ص۲۶۲۴ رجال الکشّی: ج۱ ص۷۳ ح۴۶.
[۲۳] الفتوح: ج۴ ص۳۲۵ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج۱ ص۱۶۳ الملهوف: ص۹۳ مثیر الأحزان: ص۱۸ بحار الأنوار: ج۴۴ ص۲۴۸ ح۴۶ج۱۰۱ ص۱۱۶ ح۴۲ تذکرة الخواصّ: ص۲۵۰ اُسد الغابة: ج۴ ص۳۲۲ تهذیب الأحکام: ج۶ ص۷۲ ح ۱۳۸ کامل الزیارات: ص۴۵۳ ح۶۸۶ الخرایج والجرایح: ج۱ ص۱۸۳ ح۱۶.
[۲۴] کامل الزیارات: ص۴۵۳ ح۶۸۵ خصایص الأیمّة علیهم السلام: ص۴۷ قرب الإسناد: ص۲۶ ح۸۷ الخرایج والجرایح: ج۱ ص۱۸۳ ح۱۶ بحار الأنوار: ج۲۲ ص۳۸۶ ح۲۷ ج۳۲ ص۴۲۰ ح۳۸۵ ج۱۰۱ص۱۱۶ح۴۲ و۴۴ ذخایر العقبی: ص۱۷۴ تذکرة الخواصّ: ص۲۵۰ دلایل النبوّة لأبی نعیم: ج۲ ص۵۸۲ ح۵۳۰ الصواعق المحرقة: ص۱۹۳ الفصول المهمّة: ص۱۷۱ کشف الغمّة: ج۲ ص۲۲۴ و ص۲۶۶ شرح الأخبار: ج۳ ص۱۳۷ ح۱۰۷۹ وقعة صفّین: ص۱۴۲ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ج۳ ص۱۷۱ اُسد الغابة: ج۴ ص۳۲۲ تهذیب الأحکام: ج۶ ص۷۲ ح۱۳۸ الخرایج والجرایح: ج۱ ص۱۸۳ ح۱۶ المطالب العالیة: ج۴ ص۳۲۶ ح۴۵۱۷ الأخبار الطوال: ص۲۵۱ بغیة الطلب فی تاریخ حلب: ج۶ ص۲۶۲۴ رجال الکشّی: ج۱ ص۷۳ ح۴۶.
[۲۵] کامل الزیارات: ص۴۵۳ ح۶۸۵ خصایص الأیمّة علیهم السلام: ص۴۷ قرب الإسناد: ص۲۶ ح۸۷ الخرایج والجرایح: ج۱ ص۱۸۳ ح۱۶ بحار الأنوار: ج۲۲ ص۳۸۶ ح۲۷ ج۳۲ ص۴۲۰ ح۳۸۵ ج۴۱ ص۳۳۸ ح۵۸ ج۱۰۱ ص۱۱۶ ح۴۴ ذخایر العقبی: ص۱۷۴ دلایل النبوّة لأبی نعیم: ج۲ ص۵۸۲ ح۵۳۰ الصواعق المحرقة: ص۱۹۳ الفصول المهمّة: ص۱۷۱ کشف الغمّة: ج۲ ص۲۲۴ و۲۶۶ شرح الأخبار: ج۳ ص۱۳۷ ح۱۰۷۹ وقعة صفّین: ص۱۴۱ و۱۴۲ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ج۳ ص۱۷۰ و۱۷۱ اُسد الغابة: ج۴ ص۳۲۲ المطالب العالیة: ج۴ ص۳۲۶ ح ۴۵۱۷ رجال الکشّی: ج۱ ص۷۳ ح۴۶.
[۲۶] الأمالی للصدوق: ص۱۹۹ ح۲۱۲ روضة الواعظین: ص۱۷۲ بحار الأنوار: ج۴۳ ص۲۴۳ ح۱۷ و ص۲۳۹ ح۴ ج۴۴ ص۲۵۰ ح۱ المناقب للکوفی: ج۲ ص۲۳۴ ح۶۹۹ عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج۲ ص۲۶ ح۵ صحیفة الإمام الرضا علیه السلام: ص۲۴۱ ح۱۴۶ إعلام الوری: ج۱ ص۴۲۷ روضة الواعظین: ص۱۷۱ ذخایر العقبی: ص۲۰۷ الأمالی للطوسی: ص۳۶۷ ح۷۸۱ بحار الأنوار: ج۴۴ ص۲۵۰ ح۱.
[۲۷] الإرشاد: ج۲ ص۱۲۹ و ص۱۳۰ کشف الغمّة: ج۲ ص۲۱۹ إعلام الوری: ج۱ ص۴۲۸ بحار الأنوار: ج۴۴ ص۲۳۹ ح۳۱.
[۲۷] الأمالی للطوسی: ص۳۳۰ ح۶۵۸ و ص۳۱۴ ح۶۳۹ و ص۳۱۶ ح۶۴۲ و ص۶۶۸ ح۱۴۰۱کامل الزیارات: ص١٢٢ح١٣٥ و ص١٢٣ ح١٣٧ و ص١٢٥ ح ١٣٩ و ص۱۴۴ ح۱۶۹ و۱۷۰ المناقب لابن شهرآشوب: ج۴ ص۵۵ و ۱۲۸ بحار الأنوار: ج۳۶ ص۲۸۵ ح۱۰۷ و ص ۳۴۸ ح ۲۱۸ ج۴۴ ص٢٢٥ ح٦ و ص ۲۲۹ ح۱۰ و ۱۱ و ص۲۳۱ ح۱۴ و ١٦ و ص٢٣٢ ح١٧ و ص٢٣٣ ح١٩ و ص۲۳۸ ح۳۰ و ص۲۶۰ ح۱۲ و ص۲۶۴ ح۲۲ و ص ٣٢٧ شرح الأخبار: ج۳ ص۱۳۴ ح۱۰۷۴ و ص۱۳۵ ح۱۰۷۵ و ح۱۰۷۶ و ص۱۴۲ ح۱۰۸۴ فضایل الصحابة لابن حنبل: ج۲ ص۷۸۲ ح۱۳۹۱ تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۱۸۹ ح۳۵۲۱ و ص۱۹۱ح ۳۵۲۴ و ص۱۹۲ ح ۳۵۲۸ و ۳۵۳۵ و ص۱۹۳ ح۳۵۳۰ و ص۱۹۵ ح۳۵۳۳ و ص۱۹۶ ح ۳۵۳۷ ذخایر العقبی: ص۲۵۲ الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابه: ج۱ ص۴۲۴ ح۴۱۲ و ص۴۲۵ ح۴۱۳ و ص ۴۲۸ ح۴۱۶ کشف الغمّة: ج۲ ص۲۱۹ و ۲۲۴ و۲۶۹ و۲۷۲ المعجم الکبیر: ج۳ ص۱۰۶ ح۲۸۱۳ وص۱۰۷ ح ۲۸۱۴ و ۲۸۱۷ و ص۱۰۸ ح۲۸۱۹ و ص۱۰۹ ح۲۸۲۰ ج ۸ ص۲۸۵ ح۸۰۹۶ ج۲۳ ص۲۸۹ ح۶۳۷ ج۲۴ ص۵۴ ح۱۴۱ کنز العمّال: ج۱۲ ص۱۲۳ ح ۳۴۲۹۹ ج۱۳ ص۶۵۶ ح۳۷۶۶۶ و ص۶۵۷ ح ۳۷۶۶۸ و ۳۷۶۶۹ دلایل النبوّة للبیهقی: ج۶ ص۴۶۹ و۴۷۰ الأمالی للشجری: ج۱ ص۱۶۶ و ۱۷۷ و ۱۸۶ کفایة الأثر: ص۱۶ و ۱۸۷ الحدایق الوردیّة: ج۱ ص۱۱۸ مسند ابن حنبل: ج۴ ص۵۲۷ ح۱۳۷۹۶ و ص۴۸۲ ح ۱۳۵۳۹ صحیح ابن حبّان: ج۱۵ ص۱۴۲ ح۶۷۴۲ مسند أبی یعلی: ج۳ ص۳۷۰ ح۳۳۸۹ دلایل النبوّة لأبی نعیم: ص۵۵۳ ح۴۹۲ إعلام الوری: ج۱ ص۹۴ و ۴۲۶ مجمع الزواید: ج۹ ص۳۰۷ ح ۱۵۱۲۹ سیر أعلام النبلاء: ج۳ ص۲۸۹ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج۱ ص ۱۵۸و۱۵۹و١٨٦ المصنّف لابن أبی شیبة: ج۸ ص۶۳۲ ح۲۵۸ مسند إسحاق بن راهویه: ج۴ ص۱۳۰ ح۱۸۹۷ الآحاد والمثانی: ج۱ ص۳۰۹ ح ۴۲۸ المعجم الأوسط: ج۶ ص۲۴۹ ح۶۳۱۶ تهذیب الکمال: ج۶ ص ۴۰۸ تهذیب التهذیب: ج ۱ ص ۵۸۹ المستدرک علی الصحیحین: ج۳ ص ۱۹۴ ح ۴۸۱۸ دلایل الإمامة: ص ۱۷۹ الملهوف: ص۹۱ مستدرک الوسایل: ج۱۰ ص۲۷۶ ح ۱۲۰۰۹ تفسیر فرات: ص۱۷۱ ح ۲۱۹ الفتوح: ج ٥ ص ١٨ الکافی: ج١ ص٤٦٤ ح٣ و ۴ تأویل الآیات الظاهرة: ج٢ ص٤٩٧ ح١٢ و ص ٥٧٩ ح٤ کمال الدین: ص٤١٥ ح٦ علل الشرایع: ص٢٠٦ ح٣ وعیون المعجزات: ص٦٨ الخصال: ص٥٨ ح٧٩ عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج١ ص ٢٠٩ ح١.
[۲۷] الأمالی للصدوق: ص١٩١ ح٢٠٠ بحار الأنوار: ج٤٣ ص٢٤٩ ح٢٤ ج٤٤ ص٢٨٧ ح٢٧ کمال الدین: ص٢٨٢ ح٣٦ الصراط المستقیم: ج٢ ص١٤٤.
[۲۸] المناقب للکوفی: ج٢ ص٢٧٩ ح٧٤٦.
[۲۹] کمال الدین: ص٥٣٢ ح١ الأمالی للصدوق: ص٦٩٤ ح٩٥١ الخرایج والجرایح: ج٣ ص١١٤٤ ح٥٦ بحار الأنوار: ج٤٤ ص٢٥٢ ح٢٠.
[۳۰] الإرشاد: ج۲ ص۱۳۱ کشف الغمّة: ج۲ ص۲۲۰ الخرایج والجرایح: ج۲ ص۴۹۱ ح۴.
[۳۱] مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج۱ ص۱۶۲کمال الدین: ص٥٣٢ ح١ الأمالی للصدوق: ص٦٩٤ ح٩٥١ الخرایج والجرایح: ج٣ ص١١٤٤ ح٥٦ بحار الأنوار: ج۱۸ ص۱۲۰ ح۳۴ ج٤٤ ص٢٥٢ ح٢٠ ج۴۵ ص۲۰۹ ح ۱۵ و۱۶ و ص۲۱۲ ح۲۹ الفتوح: ج۲ ص۵۵۱ کمال الدین: ص٥٣٢ ح١.
[۳۲] الأمالی للصدوق: ص۱۹۹ ح۲۱۲ روضة الواعظین: ص۱۷۲ بحار الأنوار: ج۲۸ ص۷۱ ح۳۱ ج ۴۳ ص ۲۴۳ ح ۱۷ ج ۴۴ ص۲۵۰ ح ۱ المناقب للکوفی: ج ۲ ص ۲۳۴ ح ۶۹۹ الأمالی للطوسی: ص ۳۶۷ ح ۷۸۱ سیر أعلام النبلاء: ج ۴ ص ۳۹ مسند أبی یعلی: ج ۱ ص ۳۹۹ ح ۸۶۸ مسند البزّار: ج ۴ ص ۱۰۹ ح ۱۲۸۴ المطالب العالیة: ج ۴ ص ۳۳۲ ح ۴۵۳۲ تاریخ دمشق: ج۶۳ ص۳۳۶ ح۱۳۰۱۲ ج ۶۸ ص ۴۱ ح ۱۳۶۴۹ الفتن: ج ۱ ص ۲۸۱ ح ۸۱۷ الفردوس: ج ۵ ص ۹۲ ح ۷۵۶۶ کنز العمّال: ج ۱۱ ص ۱۶۸ ح ۳۱۰۶۹ العمدة: ص ۴۵۷ ح ۹۵۷ الغیبة للنعمانی: ص۱۴۳ ح۳ کامل الزیارات: ص۱۸۰ ح۲۴۱ و ص۱۸۷ ح ۲۶۴ و ص ۱۸۶ ح ۲۶۱.
[۳۳] المعجم الکبیر: ج۳ ص۱۱۰ ح۲۸۲۳ أنساب الأشراف: ج۲ ص۴۰۹.
[۳۴]الخرایج والجرایح: ج۱ ص۲۲۵ ح۷۰ إرشاد القلوب: ص۲۷۵ بحار الأنوار: ج۳۳ ص۳۸۴ ح ۶۱۴.
[۳۵] الخرایج والجرایح: ج۱ ص۲۲۵ ح۷۰ إرشاد القلوب: ص۲۷۵ بحار الأنوار: ج۳۳ ص۳۸۴ ح۶۱۴.
[۳۶] المعجم الکبیر: ج۳ ص۱۱۰ ح۲۸۲۳ أنساب الأشراف: ج۲ ص۴۰۹.
[۳۷] الإرشاد: ج۱ ص۳۳۱ کشف الیقین: ص۹۹ ح۹۱ کشف الغمّة: ج۱ ص۲۷۹ إعلام الوری: ج۱ ص۳۴۵ المناقب لابن شهرآشوب: ج۲ ص۲۷۰ بحار الأنوار: ج۴۴ ص۲۶۲ ح۱۸ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ج۱۰ ص ۱۵.
[۳۸] رجال الکشّی: ج۱ ص۳۰۷ ح۱۴۷ کامل الزیارات: ص۱۴۹ ح۱۷۶ بحار الأنوار: ج۴۴ ص۲۶۱ ح۱۵.
[۳۹] الإرشاد: ج۱ ص۳۲۹ الاختصاص: ص۲۸۰ بصایر الدرجات: ص۲۹۸ ح۱۱ الخرایج والجرایح: ج۲ ص۷۴۵ ح۶۳ إرشاد القلوب: ص۲۲۵ إعلام الوری: ج۱ ص۳۴۵ بحار الأنوار: ج۴۱ ص۲۸۸ ح۱۲ الإصابة: ج۲ ص۲۰۹ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ج۲ ص ۲۸۶.
[۴۰] عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج۲ ص ۶۴ ح ۲۷۷ بحار الأنوار: ج ۴۴ ص۳۰۰ ح ۵.
[۴۱] الفتوح: ج۲ ص ۵۵۴.
[۴۲] الفتوح: ج۲ ص۵۵۳ ج۴ ص۳۲۵ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج۱ ص۱۶۰ و۱۶۳ الملهوف: ص۹۳ مثیر الأحزان: ص۱۸ و ص۲۲ بحار الأنوار: ج۴۴ ص۲۴۸ ح۴۶ و ص۲۶۶ ح۲۴ سیر أعلام النبلاء: ج۴ ص۳۹ مسند أبی یعلی: ج۱ ص۳۹۹ ح ۸۶۸ مسند البزّار: ج۴ ص۱۰۹ ح۱۲۸۴ المطالب العالیة: ج۴ ص۳۳۲ ح۴۵۳۲ تاریخ دمشق: ج۶۳ ص۳۳۶ ح۱۳۰۱۲ ج۶۸ ص۴۱ ح ۱۳۶۴۹ الفتن: ج۱ ح۸۱۷ الفردوس: ج۵ ص۹۲ ح۷۵۶۶ کنز العمّال: ج۱۱ ص۱۶۶ ح۳۱۰۶۱ ۱۶۸ و ۳۱۰۶۹ ج۱۲ ص ۱۲۸ ح ۳۴۳۲۴ العمدة: ص۴۵۷ ح۹۵۷ المناقب لابن شهرآشوب: ج۴ ص۷۲ المعجم الکبیر: ج۲۰ ص۳۸ ح۵۶ ج۳ ص۱۲۰ ح۲۸۶۱ الأمالی للشجری:ج۱ ص۱۶۹ الحدایق الوردیّة: ج۱ ص۱۱۷ شرح الأخبار: ج۳ ص۱۳۹ ح۱۰۸۱.
[۴۳] کتاب سلیم بن قیس: ج۲ ص۸۳۸ ح۴۲ بحار الأنوار: ج۳۳ ص۲۶۷ ح ۵۳۴.
[۴۴] مثیر الأحزان: ص٦٤ بحار الأنوار: ج٤٥ ص٣١ أنساب الأشراف: ج٣ ص٤٠١.
[۴۵] الإرشاد: ج۲ ص۱۳۱ کشف الغمّة: ج۲ ص۲۲۱ بحار الأنوار: ج۴۴ ص۲۶۳.
[۴۶] شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ج۲ ص۲۸۶ بحارالأنوار: ج۳۴ ص۲۹۷.
[۴۷] وقعة صفّین: ص۱۴۱ بحار الأنوار: ج۴۱ ص۳۳۸ ح۵۸ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ج۳ ص۱۷۰ تاریخ دمشق: ج۱۴ ص ۱۹۸ بغیة الطلب فی تاریخ حلب: ج۶ ص۲۶۰۲.
[۴۸] الأمالی للصدوق: ص۱۷۷ ح۱۷۸ بشارة المصطفی: ص۱۹۹ الفضایل: ص۱۰ و ۱۱۹ مثیر الأحزان: ص۲۲ بحار الأنوار: ج۲۸ ص۷۳ ح۳۲ و ص۳۹ ح۱ کتاب سلیم بن قیس: ج۲ ص۹۱۵ ح۶۶.
[۴۹] کتاب سلیم بن قیس: ج۲ ص۹۱۵ ح۶۶ بحار الأنوار: ج۲۸ ص۷۳ ح۳۲.
[۵۰] الکافی: ج۱ ص۵۲۷ ح۳ کمال الدین: ص۳۱۰ ح۱۰۸ الغیبة للطوسی: ص ۱۴۵ ح۱۰۸ عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۴۳ ح۲ الاحتجاج: ج۱ ص۱۶۴ ح۳۳ الاختصاص: ص۲۱۱ الغیبة للنعمانی: ص۶۴ ح۵ الفضایل: ص۹۷ إعلام الوری: ج۲ ص۱۷۶ الصراط المستقیم: ج۲ ص۱۳۷ المناقب لابن شهرآشوب: ج۱ ص۲۹۷ بحار الأنوار: ج۳۶ ص۱۹۶ ح۳.
[۵۱] بحار الأنوار: ج٤٤ ص٢٤٥ ح٤٤ دلایل الإمامة: ص١٠٢ ح٣٠.
[۵۲] فضل زیارة الحسین علیه السلام: ص۳۴.
[۵۳] الکافی: ج۱ ص۵۲۷ ح۳ کمال الدین: ص۳۱۰ ح ۱۰۸ الغیبة للطوسی: ص ۱۴۵ ح ۱۰۸ عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۴۳ ح۲ الاحتجاج: ج۱ ص۱۶۴ ح۳۳ الاختصاص: ص۲۱۱ الغیبة للنعمانی: ص۶۴ ح ۵ الفضایل: ص۹۷ إعلام الوری: ج۲ ص۱۷۶ الصراط المستقیم: ج۲ ص۱۳۷ المناقب لابن شهرآشوب: ج۱ ص۲۹۷ بحار الأنوار: ج۳۶ ص۱۹۶ ح۳ المعجم الکبیر: ج۳ ص ۱۰۸ ح ۲۸۱۹ ج۲۳ ص ۲۸۹ ح ۶۳۷ کنز العمّال: ج۱۳ ص۶۵۶ ح ۳۷۶۶۶.
[۵۴] الأمالی للصدوق: ص۱۷۷ ح۱۷۸ بشارة المصطفی: ص۱۹۹ الفضایل: ص۱۰ مثیر الأحزان: ص۲۲ بحار الأنوار: ج ۲۸ ص ۳۹ ح۱.
[۵۵] الأمالی للصدوق: ص۱۷۷ ح ۱۷۸ بشارة المصطفی: ص ۱۹۹ الفضایل: ص۱۰ مثیر الأحزان: ص۲۲ بحار الأنوار: ج۲۸ ص ۳۹ ح۱.
[۵۶] الفتوح: ج٥ ص١٨ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج١ ص١٨٦ بحار الأنوار: ج٤٤ ص ٢٤٥ ح ٤٤ و ص ٣٢٧ دلایل الإمامة: ص١٠٢ ح٣٠.
[۵۷] الأمالی للصدوق: ص۱۷۷ ح ۱۷۸ بشارة المصطفی: ص۱۹۹ الفضایل: ص۱۰ مثیر الأحزان: ص۲۲ بحار الأنوار: ج ۲۸ ص ۳۹ ح۱ ج٤٤ ص٢٢٥ ح٦ و ص ٢٤٥ ح٤٤ ج۴۵ ص۲۱۹ ح۴۷ الفتوح: ج۲ ص۵۵۳ و ۵۵۴ کامل الزیارات: ص۱۵۳ ح۱۹۰ الخصال: ص٥٨ ح٧٩ عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج١ ص٢٠٩ ح١ تأویل الآیات الظاهرة: ج٢ ص٤٩٧ ح١٢.
[۵۸] الفتوح: ج٥ ص١٨ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج١ ص١٨٦ بحار الأنوار: ج٤٤ ص٣٢٧ و ص٢٤٥ ح٤٤ دلایل الإمامة: ص١٠٢ ح٣٠.
[۵۹] الأمالی للصدوق: ص٢١٦ ح٢٣٩ بحار الأنوار: ج٤٤ ص٣١٢ ح١ المناقب للکوفی: ج٢ ص٢٧٩ ح٧٤٦.
[۶۰] کفایة الأثر: ص۱۶ مستدرک الوسایل: ج۱۰ ص۲۷۶ ح ۱۲۰۰۹ بحار الأنوار: ج۳۶ ص ۲۸۵ ح۱۰۷ الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام: ص۵۸.
[۶۱] الکافی: ج۱ ص۵۲۷ ح۳ کمال الدین: ص۳۱۰ ح ۱۰۸ الغیبة للطوسی: ص۱۴۵ح ۱۰۸ عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج۱ ص۴۳ ح۲ الاحتجاج: ج ۱ ص۱۶۴ ح۳۳ الاختصاص: ص۲۱۱ الغیبة للنعمانی: ص۶۴ ح۵ الفضایل: ص۹۷ إعلام الوری: ج۲ ص۱۷۶ الصراط المستقیم: ج۲ ص۱۳۷ المناقب لابن شهرآشوب: ج۱ ص۲۹۷ بحار الأنوار: ج۳۶ ص۱۹۶ ح۳ ج٤٤ ص٢٤٥ ح٤٤.
[۶۲] الأمالی للصدوق: ص۱۷۷ ح۱۷۹ الملهوف (طبعة أنوار الهدی): ص۱۹ مثیر الأحزان: ص۲۳ المناقب لابن شهرآشوب: ج۴ ص۸۶ بحار الأنوار: ج ۴۵ ص۲۱۸ ح۴۴ إثبات الوصیّة: ص١٧٦ عیون المعجزات: ص٦٩.
[۶۳] الفتوح: ج۴ ص۳۲۵ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج۱ ص۱۶۳ الملهوف: ص۹۳ مثیر الأحزان: ص۱۸ بحار الأنوار: ج۴۴ ص۲۴۸ مجمع الزواید: ج۹ ص۳۰۷ ح۱۵۱۲۹ البدایة والنهایة: ج۶ ص۲۳۰ کامل الزیارات: ص۱۴۴ ح۱۶۹ دلایل الإمامة: ص١٨٢ ح٩٧.
[۶۴] بحار الأنوار: ج٤٤ ص٢٤٥ ح٤٤.
[۶۵] فضل زیارة الحسین علیه السلام: ص۳۴ الإرشاد: ج۲ ص۱۳۱ کشف الغمّة: ج۲ ص۲۲۰ الخرایج والجرایح: ج۲ ص۴۹۱ ح۴ بحار الأنوار: ج۱۸ ص۱۲۰ ح۳۴ ج۴۱ ص۲۸۷ ح۹ ج۴۴ ص۲۳۴ ح۲۰ و ۲۱ کامل الزیارات: ص۱۲۵ ح۱۴۰ و ص۱۲۶ ح۱۴۱ عوالی اللآلی: ج۴ ص۸۳ ح۹۲ الأمالی للطوسی: ص۶۶۹ ح۱۴۰۴ بشارة المصطفی: ص۱۹۵ عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج۲ ص۴۸ ح۱۹۰ صحیفة الإمام الرضا علیه السلام: ص۲۴۸ ح۱۶۱.
[۶۶] تنقیح المقال ج۱ ص۲۲۳.
[۶۷] خلاصةالاقوال ص۸۸ بهجةالآمال ج۲ ص۵۵۹.
[۶۸] رجال النجاشی ج۱ ص۳۰۵ ش۳۱۶.
[۶۹] رجال نجاشی ص ۸۹.
[۷۰] الاقبال ج۱ ص۳۴.
[۷۱] تنقیح المقال ج۱ ص۲۲۳.
[۷۲] الفهرست ص ۴۲معجم رجال الحدیثج۴ص۱۰۷سفینه البحار ج ۱ص۱۶۳ بهجه الآمالج ۲ص۵۵۸
[۷۳] لسان المیزان ج۳ ص۱۲۵: «جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه ابوالقاسم القمی الشیعی من کبار الشیعه و علمایهم المشهورین»
[۷۴] لسان المیزانج۲ ص۱۲۵.
[۷۵] بهجه الآمال ج۲ ص۵۶۱.
[۷۶] دایرهالمعارف تشیعج ۱۳ ص۵۰۴
[۷۷] کامل الزیارات مقدمه...جمعته عن الائمه صلوات الله علیهم اجمعین من احادیثهم و لم اخرج فیه حدیثا روی ان غیرهم اذ کان فیما روّینا عنهم من حدیثهم_ صلوات الله علیهم_ کفایه عن حدیث غیرهم و قد علمنا انا لا نحیط بجمیع ما روی عنهم فی هذا المعنی و لا فی غیره لکن ما وقع لنا من جهه الثقات من اصحابناو لا اخرجت فیه حدیثا روی عن الشذاذ من الرجال یوثر ذلک عنهم علیهالسلامالمذکورین غیر المعروفین بالروایه...
[۷۸] کامل الزیارات: ص۴۵۳ ح۶۸۵ خصایص الأیمّة علیهم السلام ص۴۷ عن عبداللّه بن میمون عن الإمام الصادق عن آبایه علیهم السلام قرب الإسناد ص۲۶ ح۸۷ عن عبداللّه بن میمون عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام الخرایج والجرایح ج۱ ص۱۸۳ح۱۶ عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام بحار الأنوار ج۱۰۱ ص۱۱۶ ح۴۴ وراجع: ذخایر العقبی ص۱۷۴.
[۷۹] کامل الزیارات عن عبد اللّه بن میمون القدّاح عن أمَرَّأمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام بِکَربَلاءَ فی اُناسٍ مِن أصحابِهِ فَلَمّا مَرَّ بِهَا اغرَورَقَت عَیناهُ بِالبُکاءِ ثُمَّ قالَ: هذا مُناخُ [۷۹]رِکابِهِم وهذا مُلقی رِحالِهِم وهُنا تُهرَقُ دِماؤُهُم طوبی لَکِ مِن تُربَةٍ عَلَیکِ تُهرَقُ دِماءُ الأَحِبَّةِ
[۸۰] کامل الزیارات ص١٥٧ ح١٩٤ بحار الأنوار ج٤٥ ص٨٧ ح٢٤.
[۸۱] کامل الزیارات عن شهاب بن عبد ربّه عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام: لَمّا صَعِدَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام عَقَبَةَ البَطنِ قالَ لِأَصحابِهِ: ما أرانی إلّا مَقتولا. قالوا: وما ذاکَ یا أبا عَبدِ اللّه! قالَ: رُؤیا رَأَیتُها فِی المَنامِ. قالوا: وما هِیَ قالَ: رَأَیتُ کِلابا تَنهَشُنی أشَدُّها عَلَیَّ کَلبٌ أبقَعُ.
[۸۲] کامل الزیارات ص١٥٧ ح١٩٥ بحار الأنوار ج٤٥ ص٨٧ ح٢٣.
[۸۳] کامل الزیارات عن زرارة عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام: کَتَبَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام مِن مَکَّةَ إلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ [ابنِ الحَنَفِیَّةِ]: بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ومَن قِبَلَهُ مِن بَنی هاشِمٍ أمّا بَعدُ فَإِنَّ مَن لَحِقَ بِیَ استُشهِدَ ومَن لَم یَلحَق بی لَم یُدرِکِ الفَتحَ وَالسَّلامُ.
[۸۴] تاملی در نهضت عاشورا: ص۲۶.
[۸۵] عبقات الانوار فی امامة الایمة الاطهار ج۱۳بخشاول ص۱۹۷.
لا یشکّ ان رجوع مثل مالک و ابن أبی ذیب و ابن الماجشون و اللیث بن سعد و الاوزاعی و الثوری و ابن أبی لیلی و شریک و أبی حنیفة و أبی یوسف و محمد بن الحسن و زفر و حسن بن زیاد و اللؤلوی و الشافعی و البویطی و المزنی و احمد بن حنبل و أبی داود السجستانی و ابراهیم الحربی و البخاری و عثمان بن سعید الدارمی و أبی بکر بن خزیمة و محمد بن جریر الطبری و محمد بن نصر المروزی و غیر هؤلاء الی اجتهادهم و اعتبارهم مثل ان یعلموا سنة النبیّ صلی اللَّه علیه و سلم الثابتة عنه و یجتهدوا فی تحقیق مناط الاحکام و تنقیحها و تخریجها خیر لهم من ان یتمسکوا بنقل الروافض عن العسکریّین و امثالهما فان الواحد من هؤلاء اعلم بدین اللَّه و رسوله من العسکریین انفسهما فلو افتاه احدهما بفتیا کان رجوعه الی اجتهاده اولی من رجوعه الی فتیا احدهما بل هو الواجب علیه فکیف إذا کان نقلا عنهما من مثل الرافضة و الواجب علی مثل العسکریّین و امثالهما ان یتعلّموا من الواحد من هؤلاء
[۸۶] ابن تیمیه فتاوی ۲/۱۹۲ به نقل از کتاب التفسیر و المفسرون محمد حسین ذهبی ۱/۲۰۸.
[۸۷] عبقات الانوار ج۱۳۴ ۱ ص۱۳۴.
[۸۸] خطیب بغدادی احمد بن علیتاریخ بغداد ۲/۱۶۳.
[۸۹] ابن خلدون عبدالرحمن مقدمه۴۴۶.
[۹۰] ذهبی در تذکرة الحفاظ گفته محمد بن جریر بن یزید بن کثیر الامام العلم الفرد الحافظ ابو جعفر الطبری احد الاعلام و صاحب التصانیف من اهل طبرستان اکثر التطواف
[۹۱] عبقات الانوار فی امامة الایمة الاطهار ج۱۲ ۱۷۶ ۲۶ - خیثمة بن سلیمان..... ص: ۱۷۶
کان ابن جریر احد الایمة یحکم بقوله و یرجع الی رایه لمعرفته و فضله جمع من العلوم ما لم یشارکه فیه احد من اهل عصره فکان حافظا لکتاب اللَّه عارفا باحوال الصّحابة و التابعین بصیرا بایام الناس و اخبارهم له الکتاب الکبیر المشهور فی تاریخ الامم و له کتاب التفسیر الذی لم یصنف مثله و کتاب تهذیب الاثار لم ار مثله فی معناه لکن لم یتمه و له فی الاصول و الفروع کتب کثیرة و له اختیار من اقاویل الفقهاء
[۹۲] تاریخ الطبری ج ٥ ص٣٨٥.
[۹۳] تاریخ الطبری عن أبی سعید عقیصا عن بعض أصحابه: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام وهُوَ بِمَکَّةَ وهُوَ واقِفٌ مَعَ عَبدِ اللّه ِ بنِ الزُّبَیرِ فَقالَ لَهُ ابنُ الزُّبَیرِ: إلَیَّ یَا بنَ فاطِمَةَ فَأَصغی إلَیهِ فَسارَّهُ قالَ: ثُمَّ التَفَتَ إلَینَا الحُسَینُ علیه السلام فَقالَ: أتَدرونَ ما یَقولُ ابنُ الزُّبَیر فَقُلنا: لا نَدری جَعَلَنَا اللّه ُ فِداکَ! فَقالَ: قالَ: أقِم فِی هذَا المَسجِدِ أجمَعُ لَکَ النّاسَ. ثُمَّ قالَ الحُسَینُ علیه السلام: وَاللّه لَأَن اُقتَلَ خارِجا مِنها بِشِبرٍ أحَبُّ إلَیَّ مِن أن اُقتَلَ داخِلاً مِنها بِشِبر وَایمُ اللّه ِ لَو کُنتُ فی جُحرٍ هامّةٍ مِن هذِهِ الهَوامِّ لَاستَخرَجونی حَتّی یَقضوا فِیَّ حاجَتَهُم ووَاللّه ِ لَیَعتَدُنَّ عَلَیَّ کَمَا اعتَدَتِ الیَهودُ فِی السَّبتِ.
[۹۴] تاریخ الطبری ج٥ ص٤٠٧ الکامل فی التاریخ ج٢ ص٥٥٥ مقاتل الطالبیّین ص١١٢ عن عتبة بن سمعان الإرشاد ج٢ ص٨٢ روضة الواعظین ص١٩٨ إعلام الوری ج۱ ص٤٥٠کلّها نحوه بحار الأنوار ج٤٤ ص٣٧٩ و راجع: أنساب الأشراف ج٣ ص٣٨٤ و الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة) ج١ ص٤٦٤ و سیر أعلام النبلاء ج٣ ص٢٩٨ و مثیر الأحزان ص٤٧.
[۹۵] تاریخ الطبری عن عقبة بن سمعان: لَمّا کانَ فی آخِرِ اللَّیلِ أمَرَ الحُسَینُ علیه السلام بِالاِستِقاءِ مِنَ الماءِ ثُمَّ أمَرَنا بِالرَّحیلِ فَفَعَلنا. قالَ: فَلَمَّا ارتَحَلنا مِن قَصرِ بَنی مُقاتِلٍ وسِرنا ساعَةً خَفَقَ الحُسَینُ علیه السلام بِرَأسِهِ خَفقَةً ثُمَّ انتَبَهَ وهُوَ یَقولُ: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ جِعُونَ»[۹۵] وَالحَمدُ للّه ِِ رَبِّ العالَمینَ. قالَ: فَفَعَلَ ذلِکَ مَرَّتَینِ أو ثَلاثا. قالَ: فَأَقبَلَ إلَیهِ ابنُهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام عَلی فَرَسٍ لَهُ فَقالَ: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ جِعُونَ» وَالحَمدُ للّه ِِ رَبِّ العالَمینَ یا أبَتِ جُعِلتُ فِداکَ! مِمَّ حَمِدتَ اللّه َ وَاستَرجَعتَ قالَ: یا بُنَیَّ! إنّی خَفَقتُ بِرَأسی خَفقَةً[۹۵] فَعَنَّ[۹۵] لی فارِسٌ عَلی فَرَسٍ فَقالَ: القَومُ یَسیرونُ وَالمَنایا تَسری إلَیهِم فَعَلِمتُ أنَّها أنفُسُنا نُعِیَت إلَینا. قالَ لَهُ: یا أبَتِ لا أراکَ اللّه ُ سوءا ألَسنا عَلَی الحَقِّ قالَ: بَلی وَالَّذی إلَیهِ مَرجِعُ العِبادِ قالَ: یا أبَتِ إذَن لا نُبالی نَموتُ مُحِقّینَ. فَقالَ لَهُ: جَزاکَ اللّه ُ مِن وَلَدٍ خَیرَ ما جَزی وَلَدا عَن والِدِهِ.
[۹۶] تاریخ الطبری: ج ٥ ص ٤١٦ الکامل فی التاریخ: ج ٢ ص ٥٥٨ الفتوح: ج ٥ ص ٩٧ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج ١ ص
[۹۷] تاریخ الطبری: إنَّ عُمَرَ بنَ سَعدٍ نادی: یا خَیلَ اللّه ِ ارکَبی وأبشِری. فَرَکِبَ فِی النّاسِ ثُمَّ زَحَفَ نَحوَهُم بَعدَ صَلاةِ العَصرِ وحُسَینٌ علیه السلام جالِسٌ أمامَ بَیتِهِ مُحتَبِیا[۹۷] بِسَیفِهِ إذ خَفَقَ بِرَأسِهِ عَلی رُکبَتَیهِ وسَمِعَت اُختُهُ زَینَبُ الصَّیحَةَ فَدَنَت مِن أخیها فَقالَت: یا أخی أما تَسمَعُ الأَصواتَ قَدِ اقتَرَبَت! قالَ: فَرَفَعَ الحُسَینُ علیه السلام رَأسَهُ فَقالَ: إنّی رَأَیتُ رَسولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله فِی المَنامِ فَقالَ لی: إنَّکَ تَروحُ إلَینا. قالَ: فَلَطَمَت اُختُهُ وَجهَها وقالَت: یا وَیلَتا. فَقالَ: لَیسَ لَکِ الوَیلُ یا اُخَیَّةُ اسکُنی رَحِمَکِ الرَّحمنُ
[۹۸] توبه / ۱۱۱
[۹۹] همان / ۴۱
[۱۰۰] بقره / ۲۱۶
[۱۰۱]صافات/۱۰۰
[۱۰۲] همان/۱۰۱
[۱۰۳] همان ۱۰۲
[۱۰۴] همان/۱۰۲
[۱۰۵] همان/۱۰۳
[۱۰۶] همان/۱۰۴
[۱۰۷] همان/۱۰۵
[۱۰۸] همان/ ۱۰۶
[۱۰۹] همان/ ۱۰۷
[۱۱۰] همان/ ۱۰۹
[۱۱۱] همان/۱۱۰
[۱۱۲] همان/۱۱۱
[۱۱۳] ابراهیم/۳۷
[۱۱۴] الدر المنثور ج۱ ص۲۰۷ به نقل از ترجمه المیزان ج۲ ص۱۰۷
[۱۱۵] ترجمه المیزان ج۲ ص۱۰۷[۱۱۵]
[۱۱۶] فخر رازی در تفسیر خود ذیل آیه ۱۹۵سوره بقره
[۱۱۷] الجمل شیخ مفید ص۳۳۹
[۱۱۸] ابن اثیر جزری اسد الغابه فی معرفة الصحابه بیروت داراحیاء التراث العربی چاپ اول ۱۴۱۷ هـ ج۱ ص ۵۷۳ فتح الباری کتاب فضایل الصحابه باب مناقب عمار و حذیفه به شماره ۳۷۴۳.
[۱۱۹] سوره یوسف/ آیه ۱۸
[۱۲۰] همان/۸۷
[۱۲۱] مناقب آل ابی طالب علیهمالسلام ابن شهر آشوب ۲/۲۶۱ غررالحکم و دررالکلم۵۷۰الطرایف فی معرفه مذاهب الطوایف ۲/۵۱۱
[۱۲۲] کافی ۸/۳۳ح۵خطبه الطالوتیه
//